جمعه, ۳۱ فروردین, ۱۴۰۳ / 19 April, 2024
مجله ویستا


عوامل موثر در رشد کتابخوانی


عوامل موثر در رشد کتابخوانی
در این مقاله سه عامل که نقش مهمی در کتابخوانی دارند می پردازیم. این سه عامل تعلیم و تربیت، محیط و جذابیت هستنداولین و مهم ترین عامل تعلیم و تربیت است. تعلیم و تربیت در ساخت شخصیت انسان به خصوص در مراحل ابتدایی زندگی نقشی اساسی دارد و بیشترین تاثیر را در رفتار و علایق شخص می گذارد. بی توجهی به این موضوع ثمری جز ضعف های شخصی نخواهد داشت که گاه جبران ناپذیر است. کتاب و علاقه به آن چیز ی نیست که ما از طریق توارث کسب کنیم، یعنی از پدر و مادر خود به ارث ببریم. این یکی کسب کردنی است. یادگیری و آموختن هم در سنین پایین خیلی بهتر جواب می دهد، چون این زمانی است که سن بالا نرفته است. پس اگر قرار است رفتار و آدابی آموخته شود و علاقه ای ایجاد گردد، بهتر است در همین زمان باشد.
حال با کمی انصاف ببینیم کدامیک از ما در اولین کانون تعلیم و تربیت که همان خانه است، به فرزندانمان از کودکی کتابخوانی را یاد داده ایم؟ چند نفر از ما برای او کتابی را بلند خوانده ایم تا در کنار فهمیدن مزه انواع خوراکی ها، کتاب را هم بشناسد. متاسفانه در جامعه ما کودک تا زمانی که پا به مدرسه نگذاشته است، نمی داند کتاب چیست. همین دوری از کتاب تا قبل از مدرسه، موجب می شود کودک از همان ابتدا در ذهنش شکل بگیرد که کتاب را فقط زمانی می خوانند که به مردسه بروند تا بعدش امتحان بدهند و نمره بگیرند و قبول بشوند، سپس کلاس به کلاس بالا بروند و دبستان و دبیرستان و دانشگاه را طی کنند و مدرک بگیرند. بعد هم کتاب را ببوسند و بگذارند کنار. جالبی قضیه اینجاست که همین فرد که شانزده و گاه بیست سال درس خوانده است، با توجه به خواندن همین کتاب های درس، از نوشتن یک نامه اداری صحیح عاجز است. وقتی هم که به عنوان رییس اداره ای انتخاب می گردد آنقدر نامه های اشتباه می نویسد و دیگران را به دردسر می اندازد که حساب و کتاب ندارد. این علتی ندارد جز ضعف کلی کتاب های درسی و البته شیوه های آموزشی نه چندان صحیح، البته قصد این نیست که به نقد کتاب های درسی بپردازیم، اما در این رهگذر اشاره به آن ما را به خود می آورد و این هشدار را می دهد که مطالعه کتاب های غیردرسی، می تواند تا حدودی در حل این مساله چاره ساز باشد. متاسفانه پدران و مادران برعکس عمل می کنند و حتی بارها دیده شده است با سختگیری، فرزندان خود را از خواندن کتاب های غیردرسی منع می کنند و آن را مزاحم درس خواندنشان می دانند.
در حالی که اینطور نیست. مطالعه کتاب های دیگر موجب می گردد ذهن آمادگی خود را حفظ کرده و با اطلاعاتی که در اثر همین خواندن در خود ذخیره می کند، در یادگیری و فهم بهتر درس ها به کمک دانش آموز بشتابد. حتی خواندن رمان و داستان های سرگرم کننده مفید است و ما را در شناسایی فرهنگ و رسوم اقوام و ملل مختلفی یاری می دهد. این خاصیت کتاب است و هر نوع از آن فایده های بسیار دارد. پس خانه نقش مهمی در تعلیم و تربیت دارد و باید با توجه به کتاب و تشویق به خواندن آن، ذهن را برای کانون دوم تعلیم و تربیت، یعنی مدرسه آماده کرد. مدرسه ای که با توجه به حجم بالا و محتوی ضعیف کتاب های خود، بیشتر از همه نیازمند مطالعات متفرقه دانش آموزان است. متاسفانه در مدارس هم کم و بیش به کتابخوانی بی توجهی می گردد.
معلمان سر کلاس ها فقط به همان مطالب کتاب درسی بسنده می کنند مواردی هم که برای تحقیقات انتخاب می گردد و محرک خوبی برای کتابخوانی است، به خاطر بی توجهی معلمان، توسط دانش آموزان با کپی برداری به انجام می رسد. جالب است که دانش آموزان پنجاه صفحه در مورد دانشمند و یا موضوعی مطلب می نویسند، بدون اینکه ذره ای تحقیق کرده و کتاب خوانده باشند. این بعدها و در دانشگاه که به تحقیق بیشتر توجه می شود مساله ساز می گردد و دانشجو را از زمان نوشتن تحقیق با مشکلات زیادی روبه رو می کند.حالا تحقیق به کنار، وقتی می بینیم هنوز معلمان ادبیات که از مهم ترین عوامل ایجاد علاقه برای کتابخوانی هستند برای نوشتن انشاء موضوعاتی پیش پا افتاده و بسیار معمولی را به دانش آموزان می دهند، باز کاستی ها بیشتر نمودار می گردد. موضوعاتی که به راحتی در حوزه ذهن و فکر دانش آموز باشد و با کمترین زمان و انرژی نوشته شوند، چه فایده ای دارند؟ آیا بهتر نیست با موضوعی قابل تامل و محکم دانش آموز را به این واداشت که برود چند تا کتاب بخواند، مطلب یاد بگیرد و بنویسد؟ به طور حتم اینگونه است. این خود ضنمن یادگیری مطلبی، دانش آموز را به خواندن کتاب های غیر از کتاب درسی عادت می دهد. آن وقت است که او شیرینی خواندن کتاب را درک می کند و محال است که آن را از برنامه زندگی اش کنار بگذارد. جدا از این خواندن آثار داستانی خوب در کلاس ادبیات و تشویق معلمان راهکار مفید دیگری است. این حتی می تواند توسط دانش آموز صورت بگیرد تا محرکی شود برای همه. البته در این میان فراهم آوردن فضای خوب در مدارس، خود عامل مهمی است که به این امر کمک شایانی می کند. مواردی که در کشور ما در سطح بالایی قرار ندارد.
در اکثر مدارس ما کتابخانه ای کامل و مناسب وجود ندارد. تازه اگر هم چیزی به اسم کتابخانه وجود داشته باشد، آنقدر محروم است که دانش آموز را فراری می دهد. خوب این مانعی است که باید برداشته شود. مشکلات از هر نوعش موجب دلزدگی می گردد، به خصوص در نوجوانان یا جوانان که هنوز شخصیتشان شکل نگرفته است. رفع این مشکلات هم هر چند هزینه هایی را در بردارد، ولی ثمری که دارد چند برابر هزینه های ما را پاسخگوست. هرچه در مورد تعلیم و تربیت گفته شد، بیش از آنچه که فکر می کنیم قابل تامل است و باید با اهمیت دادن به آن، علائق و رفتار دلخواه را در کودک ایجاد کرد. وظیفه آن هم در ابتدا بر عهده پدر و مادر و در خانه است. بعد هم معلمان هستند که باید در مدرسه عهده دار این مهم باشند. تعلیم و تربیت کاری است پایه ای، کار پایه هم کاری است اساسی و ماندنی به قول یکی از بزرگان آنچه آدم در نوجوانی و جوانی می آموزد، مانند نقشی است که بر دل سنگ کنده می شود. بعد از تعلیم و تربیت، به محیط و نقش آن برای ایجاد علاقه در شخصیت می پردازیم. شاید بتوان گفت تعلیم و تربیت هیچ گاه پایان ندارد و فرد را می شود تا سنین کهولت هم آموزش داد، اما نه آن طور که در ابتدا بوده است. پس از خانه و مدرسه و بعد از دوران کودکی و نوجوانی، آنچه اهمیت می یابد و بهتر پاسخ می دهد محیط است. در واقع تماس بیشتر شخص با اجتماع و مردم اینطور می طلبد. در اینجا آموخته ها به کار بسته و تقویت می شود و گاه با دیگران مبادله می گردد. در این راستا اگر محیط محیطی پر بار و با ابزار باشد، می تواند جایگزین خوبی برای تعلیم و تربیت باشد و فرد را از هر نظر کامل کند. در مورد کتاب و کتابخوانی هم همین طور است. اولین خصوصیت یک محیط خوب، امکانات است. امکانات کم و کاستی ها را به حداقل می رساند و خیلی از مشکلات را حل می کند.
در مورد کتاب، ساختن کتابخانه های فراوان و مناسب یکی از راه های موثر است و خوشبختانه در این زمینه کارهایی صورت گرفته و در اکثر فرهنگسراهای جدید کتابخانه تدارک دیده شده است، اما هنوز جای کار دارد و باید این کتابخانه ها از نظر نیروی انسانی و کتاب هم تجهیز شوند تا قابل استفاده تر باشد. راه حل بعدی برای ایجاد امکانات، افزایش کتابفروشی ها در همه نقاط شهر می باشد که البته در این زمینه بهتر فعالیت شده است. نشان آن ایجاد شعبه های زیادی از فروشگاه های شهر کتاب است که در این چند سال اخیر، چهره جدیدی به فضای خیابان های شهر داده اند. این موجب شده است که کتابفروشی ها فقط در چند خیابان مشخص دیده نشوند و جنبه عمومی بیشتری پیدا کنند.
سادات حسینی
منبع : روزنامه جوان


همچنین مشاهده کنید