سه شنبه, ۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 23 April, 2024
مجله ویستا


خطرپذیری و کلیشه‌زدایی


خطرپذیری و کلیشه‌زدایی
«همخانه» را می‌توان کمدی رمانتیکی جمع و جور و فارغ از زرق و برق‌های مرسوم فیلم‌های تجاری از این دست دانست.
این فیلم از ستارگان نامدار و محبوب فیلم‌های تجاری با رویکرد طنزآلود و عاشقانه بهره نمی‌گیرد. در طراحی لباس و صحنه، حالت اشرافی و دروغین این فیلم‌ها را ندارد. ضمن آنکه ایده اولیه آن نیز با کلیشه‌های مرسوم اینگونه سینمایی واجد تفاوت‌هایی است. اما به نظر می‌رسد ایده بکر و قابل توجه اولیه در مرحله فیلمنامه، طراحی پیرنگ داستانی و پرورش روابط شخصیت‌ها به خوبی جا نیفتاده است. از همین رو است که فیلم به‌رغم فاصله‌گذاری‌ها و تبری جستن از کلیشه‌ها، مهجور می‌ماند و به‌رغم شایستگی‌ها آن‌طور که باید دیده نمی‌شود.
مهرداد فرید همچون فیلم قبلی خود «آرامش در میان مردگان» دغدغه مسائل و معضلات اجتماعی معاصر را دارد. به همین خاطر در آثار خود در قالب فیلم‌های شهری به طرح فله‌ای موضوعات متعدد می‌پردازد. قصه فیلم درباره بخشی از معضلات قشر جوانان دانشگاهی است. اما ناگاه در میانه طرح مساله، گریزهایی به معضلات دیگر می‌زند.
در صحنه‌ای از فیلم جوان دانشجو نیمه‌شب به پارک می‌رود تا در خلوت به معضلی که برای خود آفریده فکر کند اما گویا فیلمساز و نویسنده فیلمنامه در اینجا فرصت را مغتنم شمرده‌اند تا به ارائه دغدغه‌های ذهنی و شخصی خود از جامعه معاصر بپردازند. بنابراین به شکلی تصنعی، پای یک قاچاقچی خرده‌پای مواد مخدر و زنی خیابانی را به ماجرا می‌گشایند تا به تماشاگر بفهمانند که چه خطرهایی در کوچه و خیابان ممکن است دامن جوان ساده شهرستانی قصه ما را بگیرد.
حضور کوتاه و گذرای این دو پرسوناژ که بی‌هیچ دلیل منطقی سر و کله‌شان در فیلم پیدا می‌شود و باز بی‌هیچ منطق و تاثیرگذاری روشنی ناپدید می‌شوند نه تنها کمکی به پیشبرد داستان نمی‌کند بلکه خطر انحراف از مسیر اصلی قصه را نیز پیش می‌آورد.
همان‌گونه که اشاره شد ایراد اصلی «همخانه» را در فیلمنامه روتوش‌نشده آن می‌توان جست. نحوه ارتباط شخصیت‌ها و پرورش شبکه روابط پرسوناژها با یکدیگر در نیمه آغازین فیلم فدای ریتم سریع حوادث و عجله در اجرای فیلمنامه شده است. به عنوان مهم‌ترین نکته در این بخش می‌توان به ناپختگی و در برخی موارد باورناپذیر بودن دیالوگ‌ها اشاره کرد. ضمن آنکه پاره‌ای از گره‌های محوری و اصلی فیلم ناگاه به شکلی نامناسب گشوده یا اصلا نیمه‌کاره رها می‌شوند.
«همخانه» با گزینش دو بازیگر جوان و ناشناخته (برای فیلمی که با بهره‌گیری از دو ستاره محبوب به‌رغم تمام کاستی‌ها می‌توانست به فیلمی پرفروش تبدیل شود) دست به ریسک بزرگی زده است. این خطرپذیری و کلیشه‌زدایی قابل ستایش، فیلم را از فروشی غبطه‌برانگیز محروم ساخته اما در عوض به باورپذیری داستان و جلب حس همذات‌پنداری تماشاگر یاری فراوان رسانده است.
مهسا، قهرمان مونث فیلم دانشجویی شهرستانی و ساکن تهران است. با پایان ترم باید خانه دانشجویی خود را تخلیه کند، در حالی که به سرپناهی موقتی برای ترم ۳ ماهه تابستانی نیازمند است تا درس خود را به پایان برساند اما پول کافی ندارد، در نتیجه به سرش می‌زند تا با تظاهر به متاهل‌بودن، به خانه پیرزنی از اقوام یکی از دوستانش برود و مدتی در آنجا ساکن باشد. برای این ترفند، نیاز به مرد جوانی هست تا نقش همسرش را ایفا کند.
دختر برای نیل به این مقصود، با دشواری‌های فراوان مواجه می‌شود. در این بخش از فیلم با بخشی از تناقضات فرهنگی رایج در جامعه به شکلی طنزآلود برخورد می‌کنیم، به‌ویژه در پلان‌های متوالی واکنش دانشجویان پسر به طرح موضوع و عکس‌العمل‌های متفاوت و بامزه آنها را می‌بینیم که مفرح‌ترین لحظه‌های فیلم را رقم می‌زند. در اینجا، خود کارگردان نیز جلوی دوربین ظاهر می‌شود و به طرح مجدد مساله می‌پردازد اما یک‌سوم پایانی فیلم، خواسته یا ناخواسته به‌سوی کلیشه‌ها بازمی‌گردد.
زوج نامتجانس و نامناسب اولیه کم‌کم به هم دل باخته‌اند و پایانی خوش اما نچسب و غیرواقعی را به‌وجود می‌آورند، هرچند که پایان خوش از ویژگی‌های ژانر کمدی رمانتیک به‌حساب می‌آید اما در طول فیلم و گسترش قصه، تمهیدات لازم برای منطقی جلوه‌دادن چنین پایانی اندیشیده نشده است.
اما موسیقی «همخانه» از نکات مثبتی است که تاحدودی به فیلم کمک می‌کند تا سرپا بایستد. موسیقی نامتعارف محسن نامجو در این فیلم، کاملا در خدمت اهداف اولیه فیلمساز به‌ویژه در بحث کلیشه‌زدایی از ژانر قرار می‌گیرد.
نامجو با بهره‌گیری از ریتمی تند و تلفیق گوشه‌های موسیقی غربی (چون سبک‌های بلوز و جز) با گوشه‌های موسیقی ایرانی به‌خوبی نمایشگر تناقضات فرهنگی اشاره‌شده در قصه و ریتم شاد و سرخوش فیلم است. در نهایت «همخانه» بخصوص در مقایسه با دیگر فیلم‌های مشابهش، فیلم شریف و ساده‌ای است اما پاره‌ای لغزش‌های داستانی در فیلمنامه رمق و قدرت در ذهن ماندن را از فیلم می‌گیرد.
مازیار فکری‌ارشاد
منبع : روزنامه تهران امروز


همچنین مشاهده کنید