پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا

تسلط رویکرد ایده آلیستی در فلسفه ذهن


تسلط رویکرد ایده آلیستی در فلسفه ذهن
ایده آلیست ها به صورت رایج ایده آلیسم را صرفا به عنوان جایگزینی برای دوآلیسم دکارتی مطرح نکرده اند. در دل بیشتر انواع ایده آلیسم دیدگاهی در مورد معنا و محتویات اندیشه های ما وجود دارد. ایده آلیست ها از این نکته بحث می کنند که مطرح کردن دیدگاه هایی که به جد میان اذهان و محتویات آنها از یک سو و جهان مستقل از ذهن تمایز قایل می شوند از جهت معنایی ناسازگار است.
به گزارش مهر ایده آلیست ها البته بلافاصله ما را متهم به ناسازگاری نمی کنند اما هنگامی که درمی یابیم چه چیز با داشتن تفکری خاص گره می خورد می توانیم ببینیم که چنین دیدگاه هایی بی معنا هستند و این دیدگاه ها در اساس غیرقابل ممکن هستند. نتیجه این است که در واقع گزینه ها و بدیلهایی برای ایده آلیسم وجود ندارد.
این یک فرضیه است که اگر درست باشد ایده آلیسم قطعی است. اما اینجا جایی نیست که استدلالهای ایده آلیستی را به صورت ریز بررسی کرد. این سیر استدلال به وسیله برکلی بسط می یابد. برکلی به نشان دادن اینکه در واقع هیچ جهان مادی موجود نیست بلکه اذهان و محتویات آنها وجود دارند یا اینکه ایده آلیسم از مزیت های مابعدالطبیعی مشخص در میان رقیبان دوآلیستی خود برخوردار است علاقه مند نبود.
مدعای وی نشان دادن این نکته است که در تحلیل نهایی هیچ رقیب جدی ای موجود نیست. برکلی ابراز می کند هنگامی که فیلسوفان وانمود می کنند از جهان مادی صحبت می کنند آنها در تلاش برای صحبت کردن از چیزی که از جهت معنایی قابل فهم نیست هستند. به عبارت دقیقتر، صحبت فلسفی درباره جهان مادی مستقل از ذهن سخن در باب هیچ چیز نیست. فرضیه های دوآلیستی صرفا اشتباه و غیرموجه نیستند. آنها همچنین بی معنایند.
برکلی می گوید توجه داشته باشید هنگامی که درباره اشیای رایج چون: میزها، سنگ ها و گربه ها صحبت می کنیم (فکر می کنیم) درباره چه چیز حرف می زنیم (یا فکر می کنیم). ما درباره اشیایی که دیده می شوند، حس می شوند، چشیده می شوند و به طریقی احساس می شوند سخن می گوییم (یا فکر می کنیم). اما این تصویرها، صداهایی که می شنویم، مزه ها و احساساتشان برای ما بیرونی به حساب نمی آیند و خارج از اذهان ما نیستند. آنها صرفا تجربیاتی از انواع ویژگی مشخصی به حساب می آیند. ما البته همگی میان تجربیاتمان از اشیا با خود اشیا تمایز قایل می شویم اما برکلی باید به ما نشان دهد که این «تمایز» تمایزی توخالی به حساب می آید.
فرض کنید شما یک گوجه رسیده را در نور درخشان خورشید مشاهده می کنید. شما تجربه بینایی به خصوصی از چیزی که گرد و قرمز است واجد هستید. اگر این گوجه را در دست بگیرید و بدان گازی بزنید تجربیات اضافی لامسه ای، بویایی، چشایی و شنوایی نیز خواهید داشت: هنگامی که بدان گازی می زنید به نحوی خاص آن را لمس می کنید، می چشید، بو می کنید و حتی صدایی از آن می شنوید.
برکلی از این نکته بحث می کند که تفکرات شما درباره این گوجه فرنگی، با این مشخصات حسی شکل می گیرند. هنگامی که شما به گوجه فرنگی می اندیشید اندیشه شما به چیزی که به نوعی خاص دیده، حس کرده، استشمام کرده، چشیده و شنیده اید تکیه می کنید. اگر دیدن، حس کردن و نظایر آن به درستی فهم شوند چیزی جز کیفیات تجربیات آگاهانه نیستند و تجربیات آگاهانه البته پدیده های ذهنی قلمداد می شوند.
ازاین رو تفکرات ما درباره گوجه فرنگی در آخر کار چیزی جز تفکراتی درباره رخدادهای ذهنی مشخص و معینی نیستند. با این همه، بی معناست فرض کنیم این رخدادهای ذهنی که برکلی آنها را تصورات می نامد می توانستند خارج از ذهن موجود باشند. تفکرات ما درباره این گوجه فرنگی بنابراین تفکراتی در باب رخدادهای ذهنی هستند: تجربیات آگاهانه از نوعی به خصوص که ما واجد بوده ایم یا تحت تاثیر شرایط درست داریم. فیلسوفان به ما گوشزد می کنند که این تجربیات با گوجه ای مستقل از ذهن که «خارج از ما» مطابقت دارند و معلول آن «خارج» هستند. اما هنگامی که اندیشه مان از گوجه را مورد بررسی قرار می دهیم تنها تجربیاتی را درمی یابیم.
ما چیزی برای پاسخ به عبارت «گوجه فرنگی مستقل از ذهن» نداریم و بنابراین تعبیر «گوجه فرنگی مستقل از ذهن» اهمیت چندانی ندارد. با توجه به این نکته، این تعبیر مانند تعبیر «تصورات سبز بدون رنگ» است. شما می توانید این واژه ها را ابراز کنید اما آنها فاقد معنا هستند. ما همچنین می توانیم اندیشه ای را مدنظر داشته باشیم که بر طبق آن شما اندیشه تصورات سبز بدون رنگ را توصیف می کنید اما در انجام این کار اندیشه ای تهی را بررسی کرده اید یعنی اندیشه ای که فاقد محتواست.
منبع : روزنامه مردم سالاری


همچنین مشاهده کنید