سه شنبه, ۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 23 April, 2024
مجله ویستا


اختلالات شخصیت


اختلالات شخصیت
من دو تا جمله راجع به خودم میگم که ممکنه بعدا بهش برسیم اول اینکه من تجربه مدارم و دومین ویزگی من اینه که یک کودک مثل همه کودکان دنیا هستم یعنی همه ما هر چی هم که هیکلمون بزرگ بشه و هر چقدرم چهره مون عوض بشه در درونمون همیشه یک کودک وجود داره. و بخش صمیمی وجودمون هم همین کودکه هست. کودکان وقتی می خوان با همدیگه بازی کنن اونوقت دیگه خودشون رو قایم نمی کنند. اگه بازی قایم باشک باشه که باز اون یه لذت دیگه ای داره.
بچه ها اجازه میدهند احساساتشون بروز کنه. بعد اگه بدشون بیاد می گه الان بدم اومد که اسباب بازی منو برداشتی . خوشم نمی آید که دست به اسباب بازی من بزنی. به همین خاطرم خیلی زود با هم دوست می شوند اما به هم وابسته هم نمی شوند و خیلی با هم راحتند. اما بزرگترا چی؟
وقتی مهمون می خواهد بیاید خونه ما . خوب ما فکر می کنیم کی می خواهد بیاد . چی درست کنیم . اگه مهمون غریبه تر باشه دیگه حتما باید موز و آناناس و کیوی هم باشه. بنابراین ما آدم بزرگا همیشه تو زندگی یک جوری رفتار می کنیم که دیگران از ما راضی باشند. اما بچه ها اینطور نیستند کودک درون ما هم اینطور نیست. وقتی به کودک درونمون اجازه بدیم صمیمی باشه اونوقت زندگی خیلی راحته ... دیگه از همدیگه خجالت نمی کشیم.... می تونیم خودمون را آنطور که هستیم به هم نشون بدیم بنابر این انرژی ذهنی ما هم صرف نقش بازی کردن برای همدیگه و ماسک زدن به چهره همدیگه نمی شه.
Personality چیه؟ Personality یعنی سبک فکر کردن- احساس کردن و رفتار کردن.
هر آدمی یک Life still داره . یک سبک زندگی داره ... یک بخشی از اون Life still اش نحوه فکر کردنشه... من در مورد مردم چه جوری فکر می کنم؟ فکر می کنم مردم دوستدار من هستند یا موجودات خطرناکی اند و من باید مواظب باشم آبروم جلوشون نره ... اگه سبک فکر کردن من اینجوری باشه.....بعد سبک هیجانه منم فرق می کنه چه جوری می شه؟ احساس بدی می کنم احساس اضطراب.... توی یک جمعی نشستم که همه زُل زدند به من ایرادهای منو پیدا کنند .. پس فکرِ منه که باعث می شه هیجان مضطربانه پیدا کنم... بعد شما واکنشی را هم در رفتار من می بینید..... می رم اونجا سیخ می شوم.. دستم می لرزه... صدام می گیره.... هر آدمی توی زندگی یک جور سبک رفتاری می تونه داشته باشه ... وقتی ما راجع به Personality Disorder صحبت می کنیم.... معنی اش این نسبت که یک مریضهایی هستند اونور دنیا... ما هم این ور دنیا... باید اینها رو بشناسیم .
تغییرات شخصیت تو همه ما هست. هر کدوم ما توی ذهنمون اشتباهاتی.. تو ادراک.. توی هیجان... توی رفتارمون داریم. اما آنهایی که personality disorder اند گیر می دهند به یک اشتباه ولش نمی کنند.
آدمهایی که می شه گفت یک کم سالمند یک جعبه ابزار دارند. توش همه آچارها هست.
در واقع من یاد گرفتم تو زندگی یک جعبه ابزار لازم دارم. اما یک personality disorder چی؟ یاد نگرفته . بنابراین یک آچار دستشه هر جا می ره می خواهد از همون آچار استفاده کنه.
آبراهام مازلو رو که همتون می شناسید یک جمله قشنگی داره .....می گه کسی که تنها ابزاری که تو دنیا دستش داره یک چکشِ همه آدمها رو به شکل چی می بینه؟ به شکل میخ می بینه. ما باید بدونیم چه طوری رفتار کنیم که دچار گرفتاری باهاش نشویم. بخصوص اگه ما بخواهیم سایکوتراپیست این آدم باشیم.
خوب حالا ما باید اول شخصیت ها رو بشناسیم بعد بگیم با هر کدومشون چی کار بکنیم.
ما بطور کلی Personality disorder را به ۳ دسته کلی تقسیم می کنیم:
▪ Cluster A
▪ Cluster B
▪ Cluster C
هر کدوم از این کلاسترها یک ویژگیهایی دارند Cluster A ایی ها بطور کلی آدمهایی هستند مردم گریز- جدا- تنها و عجیب و غریب و هر کسی که اونها را می بیند خوشش نمی آید باهاشون باشه.
Cluster B ها ویژگی شون اینه که هیجانی هستند یعنی نوساناتی در هیجان دارند.
و Cluster C ها گفته می شه که مضطرب و آشفته هستند.
پس تو هر کدوم این کلاسترها آدمهایی قرار می گیرند. حالا می خواهیم بریم سراغ کلاستر A یعنی آدمهایی که منزوی و تنها هستند.بعضی شخصیتها هستند که بهشون می گیم Paranoid .
این آدمها ویژگی شان اینه که آدمهایی هستند که نحوه فکر کردنشون و دیدنشون به دیگران و به زندگی چی هست؟ با شک و تردید و بدخواهی.
وقتی کسی اینجوری باشه همه انگیزه های دیگران رو بدخواهانه تلقی می کنه و زیر سوال می بره.
یعنی همه اتفاقات دنیا رو بدخواهانه تعبیر و تفسیر می کنه. بنابر این بدون اینکه دلیل کافی داشته باشه همش احساس می کنه دیگران ازش می خوان سوء استفاده کنند. فریبش بدهند. طبیعتا به دیگران هم اعتماد نمی کنه.
یکی رد شده جواب سلامش رو محکم نداده.... آه اینا با هم نشستند پشت سر من چی گفتند چی فکرها کردند چی نقشه ها کشیدن...
یعنی همش فقط بخاطر اینکه طَرَف حال نداشته بلند و محکم بگه علیک سلام.
احساس این آدم نسبت به دیگران چی هست؟ از دست دیگران زود عصبانی می شه – کینه توزی می کنه .. احساس می کنه حق دفاع دارم.. دفاع که حقه؟ نیست؟ یعنی ما همون کاری رو می کنیم که فکر میکنیم اونا دارند با ما می کنند. پارانوئید پرسونالیتی اگر چه اختلال شایعی نیست ولی خیلی دردسر آفرینند چون هر جا باشند مسبب کینه توزی و علیه کسی گزارش رد کردنند. به نزدیکانشون هم سوء ظن دارند که دیگه وفادار نیستی ..
چکش میکنه که ساعت چند از خونه رفتی بیرون مگه با چی اومدی اینقدر دیر اومدی... هی چِکِش می کنه که داره بهش خیانت می کنه....بنابر این یک پارانوئید پرسونالیتی که می یاد مطب شما طبیعتا چکشش رو که نمی زاره بیرون بیاد . اون که می یاد از زندگی اش می گه نسبت به دنیا و به اخبار و به هر چی با تردید نگاه می کنه.
ما گفتیم که هر کدوم از اینها یک جعبه ابزاری دارند که ممکنه یه جاهایی به درد بخورند . پارانوئید ها هم به دردمون می خورند؟ آره یک جاهایی به دردمون می خوره. یک جاهایی!
مثلا وقتی من به عنوان پزشک قانونی دارم کار می کنم یک آقایی اومده چند نفرو کشته حالا علایم سایکوز رو نشون می ده. من باید پارانوئید باشم برای اینکه خیلی راحته آدم اینکارو تقلید کنه بگه یه صدا به من دستور دارد اینو بُکُشم . من باید پارانوئید باشم نباید همون اول باور کنم. باید اینقدر اینو بالا و پایین ببرم اینقدر تست اش کنم اینقدر سوالهای چپه راسته بپرسم. تا بفهمم این آدم در هوشیاری قتل انجام داده یا در یک اورای اپی لپتیک. یا در یک سایکوز حاد بوده قتل انجام داده.
ولی حالا اگه قراره از در پزشکی قانونی که برم بیرون اونوقت هم این ابزارو با خودم ببریم چی می شه؟ می شه paranoid personality.
حالا می تونیم تجربه ذهنی پارانوئید بودن رو داشته باشیم؟.... ما می تونیم پارانوئید نباشیم اما تجربه ذهنی این اختلال رو داشته باشیم (تجربه کنیم).
اساس بر اعتماد هست حتی اگه خلافش ثابت بشه چون ما هم گاهی به کسایی که بهمون اعتماد کردند رو دست زدیم. برای همینم اول گفتم منم یک کودکم مثل همه کودکان دنیا.
گاهی یک کودک اونقدر اسباب بازی دوستش رو می خواد که یواشکی اونو بر می داره . اسباب بازی هم می شکنه بعد می ره یواشکی می زاره سرجاش.
کودکا از این کارها می کنن... نه؟ همه کودکها از این کاره می کنن. هیچکدوم ما نیستیم که بگیم نه ما از این کارها نمی کنیم. اما اگه همیشه از این کاره بکنیم دیگه خیلی کودک بد قلقی می شیم. (اونوقت میشه disorder) یک نوع شخصیت دیگه هم داریم به نام Schizoid personality اینها چه آدمهایی هستند.؟ اسکیزوئیدها جزء آدمهای تنها هستند اما نه به این خاطر که از بقیه احساس بدی داشته باشند بلکه به خاطر اینکه از دوست به عنوان یک رابطه نزدیک لذت نمی برند. ماگاهی خیلی چیزهای پیچیده ای یاد می گیریم... و خیلی چیزهای ساده ای رو یادمون می ره.... مثلا یادمون می ره از دوست بودن با بقیه لذت ببریم ...ما دو ساعت با هم دوستیم لذت داره... نداره؟ مردم می گن چه جوری به خوشبختی برسیم. خوشبختی چیزی نیست که در بیرون جستجوش کنیم خوشبختی، احساسیِ که ما باید یاد بگیریمش. یک مهارتِ... مهارت خیلی آسونی هم هست. مثلا ما می شینیم تو حیاط یکی می که اه چه سکوتی اما شما می گید بَه.... چقدر پرنده ها دارن قشنگ می خونن ... چه بادِ خوبی می یاد... یکی دم غروب می شه می گه اه دم غروب دلگیره دلِ آدم می گیره کاش الان به جای اینکه غروب بود طلوع می بود. می خواد الان بیرون تغییر کنه تا خوشبخت بشه... این آدم یاد گرفته لذت بردنو. خوشبخت بودنو خیلی ساده یاد گرفته... اما یک اسکیزوئیدی یاد نگرفته ... بنابر این همیشه فعالیتهای تنهایی رو ترجیح می دهد. فعالیتهای انفرادی رو .
۵ روزم اگه تو خونه باشه یک روز جدول حل میکنه یک روز به رادیو ور می ره یک روز به باغچش سر می زنه.... نه سینما می ره... نه مهمونی می ره.. در مورد ازدواج هم، معمولا علاقه و کششی به ازدواج و رابطه جنسی ندارند. ازدواج می کنه اما بدون احساس.. مگه ما مریضیم با هم زندگی کنیم وقتی عشق و علاقه نداریم.. شما با کسی ۳۰ سال می خوای زندگی کنی که دوستش نداری.. که از بودن در کنارش لذت نمی بری...
دوست نزدیکی ندارند نسبت به تعریف و انتقاد هم خیلی بی تفاوتند.
یک جاهایی خوبِ برای نظر دیگران کم اهمیت باشیم ولی همین آچارو برداشتن و همه جا بردن درست نیست. اینها یک سردی هیجانی دارند.. یعنی اگه بهش بگن دختر خالت شاگرد اول المیپاد شده. می گه مبارکش باشه... اگر هم بگن این همسایه بغلی فهمیدی چی شد ماشینش با سر رفت ته دره... می گه خدا بیامرزدشون. هیچ احساس هیجانی ندارند. نه منفی... نه مثبت.
این آدم وقتی می آید پیش ما ما باید چطور برخورد کنیم؟ بهش خیلی زیاد نزدیک نشیم چون احساس می کنه مزاحمید.. نشانه ای باهاش کار کنید برای همون چیزی که اومده درمانش کنید اما خیلی نمیخواد حالا سایکوانالیزش کنید.
این آدمها به درد کاری می خورند؟ برای کارهای تنهایی...... مثلا یک ایستگاه رادیویی می سازند ۵ کیلومتر با اولین آبادی فاصله داره یک نفر می خوان ۳ ماه بره اونجا بمونه ۲ هفته بیاد مرخصی. این کیف میکنه... یا یک فانوس دریایی- یک ایستگاه فضایی.
و بالاخره آخرین کلاستر A اختلال اسکیزوتایپال هست.
اینها یک جورهایی Back ground سایکوزند. شما سایکوز رو می شناسید.... (روان پریشی) اینها در اون حد افکار عجیب و غریبی ندارند که مثلا بگویند از کرات ماه فکر منو می دزدند اما یک علاقه های عجیبی دارند مثلا با اینکه اصلا به رشته اش مربوط نیست می ره دنبال ستاره شناسی.. می ره دنبال هیپنوتیزم.. دنبال یک چیزهایی هست که با بافت تحصیلی- اجتماعی- شغلی اش جور در نمی آید.
این افراد توهم ندارند اما خطاهای ادراکی زیاد دارند. .. شما می بینید که مثلا خیلی حاشیه پردازی می کنند- یک سبک خاصی صحبت می کنند زیادی لفظ قلم صحبت می کنه و زیادی هم از شعر تو صحبتهاش استفاده می کنه.. رفتار ظریفی نداره مثلا می یاد توی جمع با اونی که صمیمی بوده خیلی رسمی احوالپرسی می کنه بعد با اونی که اصلا نمی شناسه گرم احوالپرسی می کنه.
به شکل عجیبی مسائل رو تجزیه و تحلیل می کنند به همین خاطر تنها هستند.تحقیقات نشون داده که اسکیزوتایپال ها از نظر ژنتیک مثل اسکیزوفرنی ها هستند فقط اسکیزوفرنی در بسته است. یک موقع ممکنه درش باز بشه. و خیلی بده اگه ما سایکوتراپیستی بشیم که اسکیزوفرنی در بسته رو در باز کنیم.
● کلاستر B ها:
اختلال شخصیت خودشیفته یا نارسیسیتیک چیه؟ ما برای اینکه یادمون نره نارسیسیتیک پرسونالیتی چی هست باید بدونیم این کلمه از کجا گرفته شده. این کلمه از یک قهرمان یونانی افسانه ای به نام نارسیسوس گرفته شده. نارسیسوس جوانی بود که وقتی عکس خودش رو در آب دید عاشق خودش شد و پرید خودش رو در آغوش بگیره و غرق شد. این شخصیتها اینقدر عاشق خودشون می شن که در عاشق خودشون بودن غرق می شن.
یک احساس خودبزرگ بینانه مبالغه آمیز دارند. یعنی خیلی آدم مهمی نیستند اما همون چیزی که هست و خیلی بزرگش می کنه. در واقع یکی آدمیِ که خیلی لاف می زنه و لافاشم خودش باور میکنه. یعنی آدمی نیست که داره دروغ می گه. مثلا می گه آقای وزیر که از تهران زنگ می زنه با من صحبت می کنه چون می دونه من هستم که حرفاشو خوب می فهمم.. خوب این یک کار خیلی عادی هست اینجا اون منشی یک اداره هست و طبیعیه که معاون وزیر باهاش صحبت کنه. اما همینو خیلی برای خودش بزرگ می کنه.
و یک اشتغال ذهنیهایی داره با تخیلات قدرت- زیبایی- شکوه- موفقیت- استعداد .
یک چیزی رو الان بهتون بگم اشتباه نشه... دوست داشت خودمون با این شیفته خودمون بودن فرق داره. آدمی که خودش رو دوست داره خودش رو همونطور که هست دوست داره مثل یک کودک مثل همه کودکان دنیا.. .
اما آدمی که شیفته خودشه در واقع شیفته اون ماسک قدرتی هست که زده. و عاشق این ماسک دروغین خودش هست و هی اونو پرورش می ده. خونه اینها که شما برید می بینید که عکسهای خودشون رو قاب گرفتند تو همه جای اتاقها زدند به دیوار.
طبیعتا چون اینها خودشون رو خیلی خاص می دونند و متفاوت از بقیه، فاقد Empathy هستند. Empathy کلید زندگیه... کلید ارتباطات بین فردی.. کلید خوشبختی.. کلید موفقیت... empathy یعنی چی؟ یعنی آدم بتونه دیگران رو حس بکنه بفهمه. حتما اینجوری نیست که باهاش موافقت کنیم لازم نیست بگیم آره تو خیلی مهمی.
Empathy یعنی اینکه ما پشت این چهره نارسی سیستیک اون کودکِ لرزان که پشت این ماسک داره می لرزه و می ترسه ببینیم. اونوقت دیگه از اون بدمون نمی یاد درکش می کنیم و اون یک برخورد متفاوت از درمانگر می بینه. چون همه آدمهای دنیا یا ماسکش رو باور کردند و جلوش خم شدن دستش رو بوسیدن قربونتون برم... یا اینکه با این ماسک می خوان بجنگند د رحالیکه اون ماسکه واقعیت نداره هر چی شما بخواهید ماسک رو بشکنید اون بیشتر مقاومت می کنه درمانگر کسی هست که به بیمار حالی کنه همون که پشتِ این ماسکِ من دوست دارم..
بعد راحت می شه ماسکش رو می زاره کنار این اسمش می شه درمان.
کار خیلی پیچیده ایه ولی کار باشکوهی هست. پس Empathy یعنی ما بتونیم آدمها رو با وجود تفاوتهایی که باما دارند بفهمیم و درک کنیم.
نیازمند تمجید افراطی هستند یعنی فقط با کسی هستند که یا ازش تعریف کنه یا حاضر باشه تعریفهای اینها رو بشنوِ.
چرا اینقدر نیاز به تمجید دارند؟ چون خودشم با تمام این ماسکی که زده هنوز می دونه که این نیست. برای همین می خواهد دیگران این ماسک رو تایید کنند.
بنابراین همیشه در پس پرده چهره دیکتاتورهای بزرگ دنیا یک کودک بسیار وحشت زده هست که از خودش فرار می کنه بعد می شه دیکتاتور. گاهی در روابط بین فردی استثمارگر و بهره کش می شه پس با کسانی می تونه خوب ارتباط داشته باشه که برده ها و خدمتگزاران خوبی براش باشند.
رفتارهای اینها معمولا خودخواهی رو نشون می دهد مثلا با گوشه چشم آدمها رو نگاه می کنند.. می ره نانوایی مردم همه صف وایستادن... این اقا دستاش تو جیبش می ره جلو می گه آقا شاطر خسته نباشید یعنی چی؟ یعنی من اومدم که با اینها فرق دارم من که با این بچه مچه ها نمی تونم تو صف وایستادم من این گوشه وامی ایستم حالا تو اگه آدم چیز فهمی باشی که من با بقیه فرق دارم می گی جناب شما چند تا نون می خواستین؟
یا مثلا می خواهد دست بدهد دستش رو اینطوری مچ دستش رو بالای دست مخاطبش می یاره.. بدون اینکه خودش بدونه.
پیش ما که بیاد چطوریه؟ بستگی داره ما کی باشیم ... اگه یک درمانگر جوونی باشیم که خیلی معروف نباشیم نارسیسیستیک که می یاد می خواهد شما رو تحقیر کنه و با اون تحقیر احساس قدرت کنه.. خانم دکتر می دونین که شب جمعه است و دکترای متخصص مطباشون بسته و منم تحت نظر آقای دکتر فلانی فوق تخصص از امریکا هستم البته الان تازه از فرودگاه برگشتم حالا شما اینکارو برای من انجام بدید.
بعد شما اگه نفهمید که این طفلکی چقدر می ترسه می خواهد از اسم فلان متخصص استفاده کنه که یک ذره شماکودکش رو قبول کنید شما احساس حقارت می کنید. در مقابل یک کودک وحشت زده احساس حقارت می کنید.
اگه حالا برعکس آدم متخصصی باشید یا مطبتون بالای شهر باشه وقتی می یاد اول از شما تعریف می کنه و اگه شما empathy نداشته باشید و بگید بله بله دستون درد نکنه شما لطف دارید..... اونوقت چی می شه ؟ شما باد می شید و این یک تورم کاذبِ ... نفر بعدی که بیاد یک بیمار border line می یاد می کوبه به صندلی می گه اینا چی بود به خورد من دادید اعصاب منو به هم ریختید.... اونوقت یکدفعه می ترکید. اعصابتون خورد می شه دوست دارید بندازیدش بیرون. چرا؟ چون باد شُدید . یک درمانگر مسلط در برخورد با این آدم باید ثبات داشته باشه نه تحقیر بشه نه باد بشه.
شخصیت بعدی در cluster B شخصیت آنتی سوشال یا ضد اجتماعی هست.
اینها بسیار impulsive هستند یعنی به تکانشهای آنی خودشون توجه دارند یک چیزی یکدفعه می یاد تو ذهن آدم و یک دفعه می خواهد اجراش کنه.. و اینها چون نمی تونند impulse شون رو کنترل کنند دچار درگیری می شوند. به حقوق دیگران تجاوز می کنند. و نتیجه اش می شه مرتب درگیری های قانونی- زندان- بازداشت و بنابراین مجبور می شوند یک مهارتهایی رو در خودشون پرورش بدهن.. چه مهارتی رو؟ مهارت نقش بازی کردن رو –دروغ گفتن- فریبکاری کردن – کلاه سر بقیه گذاشتن.... احساس پشیمانی هم ندارند.
معمولا اینها قبل از ۱۵ سالگی علائم خفیفش خودش رو نشون می ده مثلا یک آدم ۱۲ ساله که نمی تونه کسی رو بکشه اما اون بچه ای که تو لوله خودکارش ماش می کنه و می زنه پس گردن بچه های دیگه اگه مراقب خودش نباشه می تونه آنتی سوشال بشه... چون لذت می بره از آزار بقیه.. از شکستن قوانین. یک صدا در می یاره تا بقیه بخندند و معلم خراب بشه.. پس قبل از ۱۵ سالگی علایم شروع می شه و ۱۸-۱۷ سالگی دیگه علایم تکمیل می شه که حالا می تونه کتکم بزنه.
این آنتی سوشالی که گفتیم آنتی سوشال چاله- میدانی بود. با هوش متوسط. ..جیب منو می زنه... کیف شما رو می زنه ..
اما آنتی سوشالهای خیلی با وقار هم داریم. آنتی سوشال باهوش که این کارها رو نمی کنه ...می ره خیلی خوب و موجه همه جا خودش رو جا می زنه.. می شه رئیس کل یک بانک بعد ۱۰۰ میلیارد دلار اختلاس می کنه می زاره می ره. بنابراین وقتی می خواهید سایکوتراپسیت این آدم باشید همون جلسه اول زندگی اش رو پایین –بالا کنید با شما چطور رفتار کرد با مراجع قبلی چطور ؟ جا زده – جرو بحث اش شده یا نه.
از شخصیت های دیگه این کلاستر شخصیت هیستریونیک (نمایشی) هستند.
ویزگی بارزشون اینه که نیاز زیادی به توجه دارند و از همه ابزارها استفاده می کنه آرایش افراطی- صداش رو بالا –پایین می بره –طور خاصی راه می ره- عشق اینه وقتی داره تو خیابون می ره همه برگردن عقب نگاهش کنند. تشنه و عطش توجه دارند.
و برخلاف این حالتی که دارند که شما فکر می کنید دیگران رو دارند بازی می دهند خودشون بیش از همه بازی می خورن. بیش از حد عاطفی هستند یعنی تعادلی بین احساسات و منطق در اینها وجود نداره. بنابراین هیستریونیک ها طعمه های خوبی هستند برای کیا؟ برای آنتی سوشال ها.
حالا ما چطور با اینها برخورد کنیم؟ باید خیلی ثبات عاطفی داشته باشیم – آه باهاش نمی کشیم- لبخند باهاش نمی زنیم- درگیری عاطفی تون رو باهاش زیاد نمی کنید.
هیستریونیک ها بیشتر در خانمها وجود داره – در مردها هم هست منتها با آنتی سوشال ترکیب شده است. یعنی یک جورهایی جلب توجهش با شکستن حریمها همراه هست. مثلا یکی از اون ته مجلس تو یک ارکستر داد بزنه علیرضا عصار قربونتون برم.... چی؟ هم توجه رو جلب کرده وهم حریم رو شکسته....
● از شخصیت های دیگه کلاستر B : Border line (مرزی)
این افراد اصطلاحا در مرز بین نوروز و سایکوز هستند. نه به اون شکلی که شما اسکیزوفرنی رو مجسم کنید نه.
یعنی یک احساس بی ثباتی دارند. و به این دلیل هر جا باد بوزه همونجا می روند . یک پاکت خالی.. هویتی ندارند که سنگینشون کنه. بنابراین بسیار unstable هستند اصطلاحا می گویند stable unstablity یعنی تنها چیزی که در اینها ثبات داره بی ثباتی هست.
هم نسبت به خودشون هم نسبت به دیگران. در روابطشون خیلی اغراق می کنند یا شما رو خدا می کنند یا شیطان. مرتب نوسان دارند. بازی نمی دهند شما رو ... وقتی احساس می کنه خدائید باورش می شه شما خدائید و بالعکس.
بنابر این شما می بینید هر روز یک مدلی اند. یکروز اینقدر مذهبی که نماز صبح اش هم توی مسجد می خونه و روز بعد می یاد دیگه نماز نمی خونه.
هیجاناتشون قابل کنترل نیست و بسیار مستعد اعتیادند. مثل آنتی سوشالها آنها هم مستعد اعتیادند منتها فرقشون اینه که آنتی سوشال که معتاد می شه فلسفش تو زندگی اینه که به هر چمن که رسیدی گلی بچین و برو.
و بعضی گلها هم خار دارند و مواد مخدر از اون گلها هست. اما border line بخاطر اینکه بی ثبات و بی هویتِ تنش داره و با خودش درگیره .. دنبال یک چیزی هست که آرومش کنه.
● کلاستر C ها:
شخصیتهای آشفته و مضطرب هستند . یکی از این شخصیتها شخصیت وابسته یا dependent هست.ویژگی مهمشون اینه که نیاز به حمایت دارند تو همه چی از تصمیمات گرفته تا پذیرش مسئولیت هاشون.
گاهی اوقات ما اونقدر با هم مچ شدیم که ما شدیم یعنی با همدیگه تصمیم می گیریم اینجا بریم اونجا نرویم . گاهی نه ما نشدیم. یک رئیسه یک خدمتگزار. یعنی بعضی از خانمها شوهر ندارند بابا دارند و بعضی از آقایون هم همسر ندارند مامان دارند.
اینها با کیا خیلی خوب مچ می شوند؟ با نارسی سیستیک ها. همسایه ها می گن ۳۰ ساله همسایه ایم یک صدا ازشون در نیومده . صدایی نمی خواهد در بیاد اون دستور می ده اینم اجرا میکنه. درست مثل سریال بابای هانیکو و خانمش.
اینها آدمهایی هستند که تا تنها می شوند احساس می کنند نمی تونند کاری بکنند فورا دنبال رابطه ای دیگه می گردند به عنوان منبع حمایت. حالا با اینها چطور برخورد کنیم. آنها خیلی خوب رفتار می کنند منتها یک مشکلی هست چون می خواهند شما رو راضی کنند خیلی زور می زنند. و می خواهند شما تو همون جلسه جواب بگیرید درمان هم که با زور زدن کنار نمی یاد. زور زدن چیه؟ تنشِ – درمان چیه؟ با آرامشِ.
تو ارتباط درمانی با اینها محدودیت ها رو رعایت کنیم وگرنه به شما وابسته می شوند.
● شخصیت های دوری گزین (avoidance)
اینها هم احساس بی کفایتی می کنند و برای همین از همه فرار میکنند تا مبادا مورد سرزنش قرار بگیرند. مهمون می یاد روشون نمی شه جلوی مهمون بیایند. اینقدر با انتقاد اشتغال ذهنی داره.. هر جا ممکنِ انتقاد باشه اصلانمی ره. با این افراد باید جلسات اول خیلی ساده کار کنید بگذارید اعتماد کنند بگذارید بپذیرند که اینجا انتقادی در کار نیست. اونوقت به سمت تمرینات بعدی برید.
شخصیت های OCD که خیلی شخصیت های جالبی هستند
این اختلال با اون وسواسی که تو اختلالات اضطرابی دستاشون رو زیاد می شورند فرق می کنه... این شخصیت وسواسی هست. برای اینکه بشناسیمش باید بگیم نقطه مقابل شخصیت آنتی سوشال هست. برای آنتی سوشال زندگی حد و مرزی نداره اما OCD همه چیز براش حد و مرز داره. همه چیز زندگی براش برنامه است. نظم چیز خوبیه اما این آدما به طور افراطی به نظم پایبندند. از فلان ساعت اینکار از این ساعت تا این ساعت اینکار.
خیلی خوبِ که آدم قواعد رو رعایت بکنه اما این ها تو قواعد افراطی هستند.
قواعد که اینجوری نیست . قواعد رو خودمون ساختیم . قواعد یک جاهایی خوبه. همه قوانین رو میشه شکست اما به جاش.
مثلا چراغ قرمز رو وقتی خیابون شلوغ که ما رد نمی کنیم اما وقتی ساعت ۲ نصف شبه هیچ کس نیست شما پشت چراغ قرمز وا می ایستید؟
چراغ قرمز اعتباریه برای اینکه ما با هم تصادف نکنیم... نه جایی که دیگه هیچ ماشینی وجود ندارد. آنتی سوشال وسط شلوغی چراغ قرمز رو رد می کنه آنوقت OCD وقتی ماشین نیست پشت چراغ قرمز وامی ایسته. حالا ساعت ۲ نصف شب کی می خواد از اونجا رد بشه؟ OCD ها انعطاف پذیری ندارند- نمی تونه راحت باشه.
و بالاخره آخرین شخصیت که راجع بهش صحبت می کنیم شخصیت Pasive-agresive (منفعل-مهاجم)
ویژگی اینها اینه که خشم خودشون را از خودشون پنهان می کنند این آدم به کسی بر نمی گرده بگه عصبانی ام ولی عصبانیتش رو اون زیر زیرکا نشون می ده.
اختلال سوماتوفرم (شبه جسمی) در اینها زیاده. مثلا خانمی که دل درد داره و تشخیص سوماتوفرم براش دادند. بعد از چند جلسه سایکوتراپی متوجه می شن که چند سال پیش که این خانم چند روز بعد از زایمانش تو خونه نشسته شوهرش از در می یاد تو یک شناسنامه تو دستش می گه برای پسرمون شناسنامه گرفتم. خانوم می گه اِ ما که هنوز در مورد اسمش به توافق نرسیدیم. شوهر می گه من دیگه انتخاب کردم. یکدفعه خانوم دردش می گیره این درد یعنی چی؟
یعنی فریاد اعتراض. یعنی بی انصاف درد زایمان رو من کشیدم حالا من مهم نیستم. تو رفتی شناسنامه گرفتی به من نشون می دی... این فریاد اعتراض ادامه پیدا می کنه ۱ سال ۲ سال .. تا پدر شوهر رو در بیاره.. در واقع اون نتونسته خشم خودش رو ابراز کنه . خشم شده درد شکم. پدر طرف رو در آورده البته پدر خودش رو هم در آورده .
اینها گاهی احساس گناههایی دارند که با درد کشیدن احساس خوبی پیدا می کنند. بنابراین شما در ارتباطتون خیلی مهم هست که گاهی مسایل رو خیلی عمیق تر از آنچه هست بررسی کنید.
● درمان اختلالات شخصیت:
شامل انواع مختلفی از قبیل:
ـ رونکاوی
ـ شناخت درمانی
ـ رفتار درمانی
ـ آموزش مهارت های اجتماعی است.
▪ هدف از رواندرمانی: آموزش رفتاریهای جدید همراه با ایجاد آگاهی و بینش در مراجع نسبت به رفتار خود و اثر آن بر فرد و جامعه است.
در درمان اختلالات شخصیت اولویت با رواندرمانی است. در کنار رواندرمانی مواقعی هست که لازمه از دارو نیز استفاده بشه تا فرایند درمان تسهیل بشه.
● از نظر میزان شیوع در دو جنس:
در میزان شیوع اختلالات شخصیت تفاوت معنی داری در دو جنس مشاهده شده است برای نمونه در حالی که آنتی سوشالها و OCD ها در مردان بیشتر هست. اختلال مرزی- نمایشی و وابسته در زنان بیشتر از مردان است.
● اتیولوژی اختلالات شخصیت:
۱) علت ژنتیک
۲) عوامل بیوشیمیایی
۳) عوامل مربوط به روانکاری
● ژنتیک:
تحقیقات بر روی ۱۵۰۰۰ زوج دوقلوی امریکای نشون داده که در دوقلوهای منوزیگوت عیار ابتلا به اختلالات شخصیت بیشتر است.
اختلال گروه A در بستگان بیولوژیک اسکیزوفرنیک ها بیشتر دیده شده است.
اختلال گروه B اساس ژنتیک دارند. و بستگان به اختلال مرزی، اختلال خلقی بیشتری دارند. رابطه ای قوی بین نماشی و اختلال سوماتیزه شدن(سندرم بریکه) وجود دارد.
اختلال گروه C ممکنه اساس ژنتیک داشته باشه این بیماران سطح اضطراب بالاتری دارند و صفات OCD در دوقلوهای منوزیگوتی شایعتر است و برخی نشانه های افسردگی را نشان می دهند.
● عوامل بیوشیمیایی:
مثل هورمونها- MAO ها- حرکات تعقیبی آرام چشم ها- نوروترانسمیترها.
در مورد هورمونها می تونیم بگیم افراد تگانشگر اغلب تستوسترون و استرادیول و استرون بالاتری دارند و در پستانداران غیر انسان آندروژن ها احتمال پرخاشگری و رفتار جنسی رو بیشتر می کنند.
در مونوآمین اکسیدازها (MAO): دانشجویانی که MAO پایینتری داشتند در مقایسه با گروهی که MAO بالاتری داشتند زمان بیشتری را صرف فعالیتهای گروهی می کردند.
حرکات تعقیبی آرام چشمها: حرکات تعقیبی آرام چشمها در افراد درونگرا و احترام به نفس پایین و کناره گیر و اسکیزوتایپالها غیر طبیعی است در افراد حرکات ساکاده (پرشی) دیده شده است.این یافته های ارزش بالینی ندارند اما نقش ارث را مطرح می کنند.
نوروترانسمیترها (ناقل های عصبی): بالا بردن سطح سروتونین با داروهای سروتونرژیک مثل فلئوکزتین (Prozac) تغییرات چشمگیری را در خصوصیات شخصیتی بوجود آورده است. افزایش سروتونین موجب کاهش افسردگی و کاهش تکانشگری و کاهش نشخوار ذهنی در افراد زیادی شده است. افزایش دوپامین در سلسله اعصاب مرکزی با داروهای محرک روانی مثل آمفتامین ها می تواند ایجاد نشئه کند.
▪ در الکتروفیزیولوژی: تغییرات EEG در بعضی بیماران اختلال شخصیت از جمله در آنتی سوشالها و مرزی فعالیت EEG آهسته را نشان می دهد.
● عوامل مربوط به روانکاری:
فروید معتقد بود که صفات شخصیتی به تثبیت در یکی ازمراحل رشد روانی- جنسی مربوط می شود. مثلا منشی دهانی (Oral) به دلیل تثبیت در این مرحله وابسته به دیگران برای دریافت غذا –منفعل و وابسته است. و شخصیت معقدی به دلیل تلاش در زمینه آداب تخلیه در این دوره سرسخت- خشن و بسیار با وجدان بار می آید.
بعدها ویلیام رایش اصطلاح زره منش را بکار برد که انسانها برای محافظت خود از تکانه های درونی و اضطراب بین فردی در روابط مهم از شیوه های دفاعی استفاده می کنند. افکار رایش تاثیر عمیقی را در مفاهیم معاصر در زمینه شخصیت گذاشت و برچسب خاص شخصیت روی هر فرد را مکانیسم دفاعی مشخص او تعیین می کند.
مثلا شخصیت پارانوئید از فرافکنی استفاده میکند- اسکیزوئیدها از کناره گیری و خیال پردازی- افراد هیستریونیک ها از جانشین سازی استفاده میکنند یعنی جانشین سازی عواطف خوشایند به جای ناخوشایند این افراد غالبا از نظر هیجانی سطحی و نمایشی به نظر می رسند اغواگر و متظاهر خواندن این افراد عدم توجه به اضطراب آنهاست.
برای کمک به مبتلایان درمانگر بهتر است دفاعهای پنهانی آنها را بشناسد .
▪ دفاعها: مکانیسم های روانی ناخوداگاهی هستند که ایگو از آن به منظور حل تعارض بین چهار راهنمای زندگی یعنی:
۱) غریزه (آروز- نیاز)
۲) واقعیت
۳) افراد مهم
۴) وجدان
استفاده می کند وقتی دفاعها بسیار موثر باشند مانع اضطراب و افسردگی می شوند بنابر این مبتلایان برای تغییر رفتار خود دودل هستند.
شخصیت سالم یک راه است هر روز باید این راه را برویم – هر چه وابسته بودنمان را کمتر کنیم- هر چه منفعل بودنمان و ... را کمتر کتیم یک قدم سالمتریم. کسی که می گوید من سالِمِه هستم اون کسی هست که یادش رفته باید راه بره....
http://www.psychology-student.blogfa.com/


همچنین مشاهده کنید