جمعه, ۳۱ فروردین, ۱۴۰۳ / 19 April, 2024
مجله ویستا


جایی برای پیرمردها وجود ندارد


جایی برای پیرمردها وجود ندارد
فیلم با صدای یکنواخت تامی لی جونز آغاز می شود؛ او ماجرای نوجوان قاتلی را تعریف می کند که جونز طی فعالیتش به عنوان کلانتر او را به جرم قتل دوست دختر ۱۴ ساله اش دستگیر و به اتاق گاز فرستاده است.
آن زمان روزنامه ها آن را جنایت شهوانی نامیدند، "اما پسره بهم گفت هیچ چیز شهوانی در بین نبوده. گفت از وقتی یادش میاد همیشه می خواسته یکی رو بکشه. گفت اگر بذارم ازین جا بره بیرون یکی دیگه رو هم می کشه. گفت قراره بره جهنم، و گمون می کنه یه ربعه برسه اونجا. "
گرچه این کلمات تقریبا بطور کلمه کلمه از کتاب "جایی برای پیرمردها وجود ندارد" کورمک مک کارتی انتخاب شده، شنیدن آن با صدای جونز بسیار تاثیرگذارتر است؛ صراحت و احساسات کنترل شده صدای جونز حسی فوق العاده به کلمات می بخشد و به نوعی مسیر تمامی فیلم را تعیین می کند؛ فیلم با چنان حیرت و شگفتی به ماجرای مردی شریر و خبیث می پردازد گویی از اینکه چنین موجود بیرحمی می تواند وجود داشته باشد متحیر مانده است.
این موجود آنتون شیگورا نام دارد (مانند دیگر آثار مک کارتی تلفظ یا حتی معنای اسم مهم نیست. مهم حسی است که به جمله می بخشد). شیگورا (خاویر باردم) یکی از سه ضلع این داستان پیچیده است؛ دستهای پشت پرده قاچاق مواد او را استخدام کرده اند تا پول گمشده ای را بیابد.
مردی قد بلند با شانه های خمیده، موهای مشکی لخت و لبخندی ترسناک که با تانکری از هوای فشرده از تکزاس می گذرد و در سر راه خود مردم را با تفنگ بادی که برای گاو و گوسفند بکار می رود می کشد. او با تعصب و افراط خاصی که در کارش دارد پا را از مرز مزدور آدمکش فراتر می گذارد و به قاتلی زنجیره ای تبدیل می شود؛ او می کشد چون طبیعتش چنین ایجاب می کند، و در نهایت در لذت قتل عام حتی پول را هم فراموش می کند.
ضلع دیگر اد تامبل، کلانتری است که نقشش را تامی لی جونز ایفا می کند؛ مردی که زندگی اش را وقف تعقیب و دستگیری خلافکاران در این جهان سرشار از پلیدی کرده است. کسی که وقتی سرنوشت به سراغش میاید ایمانش را از دست می دهد.
او در ابتدای فیلم می گوید: "نمی خوام شانسم رو امتحان کنم و برم اون بیرون و با چیزی روبرو بشم که نمی فهممش. آدم مجبور می شه روحش رو بفروشه.
مجبوره بگه باشه، منم جزئی از این دنیا می شم."
للولین ماس (جاش برولین) ضلع سوم را تشکیل می دهد؛ مرد فقیری و سرباز ویتنام سابق که با همسرش در یک خانه متحرک زندگی می کند و یک روز هنگام شکار در صحرا به محل معامله موادی می رسد که به قتل عام کشیده شده است.
اتومبیل ها بصورت دایره ای کنار هم پارک شده اند. تقریبا تمام آدمهای حاضر در صحنه مرده اند؛ حتی سگی که در آن حوالی بوده نیز جان سالم به در نبرده، در پشت یک وانت بسته های مواد مخدر چیده شده است. اما للولین متوجه می شود جای چیزی در این صحنه خالی است؛ پول. او کیف پول را کنار مردی که پیش از مردن خود را تا نزدیکی درختی کشانده است پیدا می کند.
جاش برولین به زیبایی شخصیت ماس، سرباز ویتنام سابق فقر زده را به تصویر می کشد و برخی از جالب ترین دیالوگ های فیلم متعلق به اوست: "اگر برنگشتم به مامانم بگو دوستش دارم". کارلا جین می گوید: "اما مامانت مرده"، ماس مکث کرده پاسخ می دهد: "خب پس خودم بهش می گم".
ماجرای فیلم به تلاشهای ماس برای تصاحب ۲ میلیون دلار، شیگورا که می کوشد پول ها را از چنگ او در آورد، و کلانتر بل می پردازد که می خواهد نقطه پایانی بر قتلهای بیرحمانه شیگورا بگذارد.
دیگر شخصیت های فیلم کارلا جین (کلی مک دونالد) همسر کودک وار ماس، یک بانتی هانتر(۱) مغرور به نام کارسون ولز (وودی هارلسون)، و تاجری هستند که پس از سرمایه گذاری در آن معامله کذایی، ولز را استخدام می کند تا پول را برایش پیدا کند.
جایی برای پیرمردها وجود ندارد یکی از بهترین فیلم های برادران کوئن است؛ فیلمی که گرچه عناصری از ژانر تریلر را در خود دارد، در حقیقت به مطالعه شخصیت ها و مواجه مردم با انسانی چنان شریر و فاسد و بیرحم که اصلا امکان درک کردنش وجود ندارد می پردازد.
فیلم همچون کتاب مک کارتی لحنی آخر الزمانی دارد؛ آینده ای تاریک و سرشار از نومیدی، و نابودی کامل تمامی هنجارها و قید و بندها را پیش بینی می کند. برادران کوئن در اقتباس خود بخشی از زندگی و تجارب کلانتر توم و حضور او در جنگ جهانی دوم و در نتیجه بخشی از زندگی درونی کلانتر و نیازش برای توبه و رستگاری را حذف کرده اند. اما این مسئله باعث تشدید بی انگیزگی و بی پیشینگی رفتار شخصیت ها شده است.
برادران کوئن در داستان مک کارتی چیزی یافته اند که در راستای دنیایی است که در عرصه فیلم سازی خلق کرده اند: نوعی جدیت، و این حقیقت که شخصیت های مخوف و فراواقعی داستان های آنها می تواند به دنیای واقعی کشیده شود.
صحنه عامدانه مبهم رویارویی خیر و شر در پایان فیلم، با شیگورا به نمایندگی شر و کلانتر بل با قدرت شخصیتش و احساس شکستی که دارد همان ترس و عدم قطعیت ناشی از رویارویی خیر و شر در واقعیت را بر می انگیزد.
● شناسنامه فیلم:
▪ کارگردان: برادران کوئن
▪ بازیگران:
تامی لی جونز ـ کلانتر اد توم بل
خاویر باردم ـ آنتون شیگورا
جاش برولین ـ للولین ماس
وودی هارلسون ـ کارسون ولز
▪ برگرفته از کتاب جایی برای پیرمردها وجود ندارد نوشته کورمک مک کارتی
[ میریام آقازاه ]
۱) کسی که برای جایزه به تعقیب جنایتکاران می پردازد
منبع : هفته نامه فصل نو


همچنین مشاهده کنید