پنجشنبه, ۳۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 18 April, 2024
مجله ویستا

آموزش ماها یوگا ( بررسی برای یافتن خویش )


آموزش ماها یوگا ( بررسی برای یافتن خویش )
ـ توجه : تمرینات ماهایوگا علی رغم تشابه اسمی با یوگا دو بحث کاملا جداگانه هستند.
در صورتی که این مطلب در سایت قرار بگیرد از آن تاریخ به بعد هر هفته یک بخش از کتاب ((من که هستم؟)) از سری تعلیمات گورو ((شری باگاوان رامانا ماهاریشی)) مربوط به بررسی و تمرین برای رسیدن به روشن بینی مطلق را در بخش متافیزیک خواهیم داشت.
تلاش زیاد بشر تا کنون صرف دانستن مطالبی در خارج از وجود خویش شده است. تحقیقات بسیار و انتشارات بی نهایتی درباره آفرینش ، تکامل ، طبیعت ، جهان ، مرگ ، ستاره ها ، ماه و غیره انجام گرفته است. تمدنهای بسیار و با شکوهی آمده و رفته اند ، ولی بشر همچنان در سردرگمی و عدم آگاهی در مورد خویشتن باقی مانده است.چرا؟ در حالی که بشر در تلاش هایش برای غلبه بر طبیعت ، مسائل تاریخی ، جغرافیایی و نجومی به پیشرفت های بسیار چشمگیری نائل شده است ، هنوز نمیداندکه خود او واقعا کیست و چیست؟
● تکنیک ((من کیستم؟))طراح این سوال نهایی است
ـ توجه : تمرینات ماهایوگا علی رغم تشابه اسمی با یوگا دو بحث کاملا جداگانه هستند.
▪ توفیق بیداری:
((ماهاریشی)) یکی از شناخته شده ترین و محترم ترین سیج های هند است که از یازده سالگی تجربه سامادی را داشته و در هفده سالگی به روشن بینی رسیده است. ماهاریشی زندگی اش را در بازشناسی ارزش سکوت ، سکوت تابان در کوه مقدس آروناچالا در جنوب هند سپری کرد.هزاران نفر از جویندگان حقیقت و معنویت ، از طریق و راه او به درجات بالاتر آگاهی و بسیاری نیز به روشن بینی رسیده اند.اکنون نیز روزانه صدها نفر از سراسر هند و اقصا نقاط جهان به دیدار ((اشرام)) او می آیند ، تا از برنامه غنی که هر روزه صبح و عصر در اشرام او برگزار میشود و از سکوت بی نظیر آن مکان مقدس ، برای رسیدن به درجات بالاتر آگاهی برخوردار شوند.
زیبایی تعالیم ماهاریشی در سادگی و قابل فهم بودن این تعالیم برای مردم عادی است.هر کلمه او حقیقتی را که هر فرد در زندگی روزمره خود تجربه میکند ، جلوه گر می سازد.او میگوید همانگونه که حقایق مربوط به گرسنگی ، خواب و رویا را همه تجربه می کنند ، حقیقت وجود نیز باید در دسترس همگان در هر زمان ، مکان و شرایطی قرار بگیرد.
او میگوید: حقیقت یعنی واقعیت موجود ، نه چیز ایده آل و تخیلی. حقیقتی که درون هر انسان موجود است ((نور آگاهی)) است و هیچکس نمیتواند ادعا کند که این حقیقت را نمیداند. حتی انکار این حقیقت ، نشاندهنده وجود آنست.
خداوند بشر را تصویری از خویش خلق نمود و این نشانده آن است که وجود بشر الهی است ، ذات الهی بشر فنا ناپذیر است و فقط ممکن است مدتی با غبار جهالت پوشانده شود ، ولی میتوان این ذات الهی را از زیر غبار بیرون آورد و با نور آن دنیا آن را روشن کرد. ماهاریشی بر خلاف سایر فلاسفه علاقه ای به قبول یا رد تئوری ها نداشت.هنگامی که سوالی مطرح میشد بجای جواب لفظی ، سوال کننده را به عمق سوال و تردیدش راهنمایی میکرد.
اگر چنین سوالی مطرح میشد:آیا تولد دوباره ای وجود دارد؟
جواب او به این صورت بود: سوال کننده کیست؟ چه کسی میخواهد در باره تولد دوباره بداند؟
● چرا درد و رنج در دنیا وجود دارد؟
این سوال را در خوابتان مطرح کنید.
ماهاریشی نمی خواست تا به این روش از پاسخ دادن طفره برود ، بلکه میخواست تا به این وسیله توجه سوال کننده را از متن به جواب واقعی که ((خود سوال کننده)) است معطوف دارد.
هنگامی که یک فرد بسیار تردید میکرد و شک داشت ماهاریشی به او میگفت: در مورد شک کننده باید تردید داشت.
شک کننده منشا تمام شک هاست ، اگر شک کننده روشن شود ، شک ها نیز بر طرف خواهند شد.
● برای چه کسی شک وجود دارد؟ سوال کننده کیست؟
تلاش زیاد بشر تا کنون صرف دانستن مطالبی در خارج از وجود خویش شده است.تحقیقات بسیار و انتشارات بی نهایتی در باره آفرینش،تکامل،طبیعت،جهان،مرگ،ستاره ها،ماه و غیره انجام گرفته است.تمدنهای بسیار و با شکوهی آمده و رفته اند ، ولی بشر همچنان در سردرگمی و عدم آگاهی در مورد خویشتن باقی مانده است.چرا؟
در حالی که بشر در تلاش هایش برای غلبه بر طبیعت ، مسائل تاریخی ، جفرافیایی و نجومی به پیشرفت های بسیار چشمگیری نائل شده است ، هنوز نمیداندکه خود او واقعا کیست و چیست؟
تکنیک ((من کیستم؟))طراح این سوال نهایی است.
● مهمترین سوال او اینست که واقعیت درونی انسان چیست؟
نوشته ها میگویند که واقعیت درونی انسان (( سات ، چیت ، آناندا ، سوآرو پا)) به معنی((آگاهی ، دانش ، و شادی)) است و او با خداوند در وحدت و یگانگی می باشد.این تعریف فوق العاده است ولی آیا بشر آنرا درک میند؟
ماهاریشی روی منشا مساله میرود و توجه را روی منشا تمام تجربیات ، که ((تجربه کننده))است میگذارد.او میگوید : طبیعت واقعی بشر شادی است ، هر انسانی بدون استثتا و به طور آگاهانه یا نا آگاهانه به دنبال شادی است.
بشر همواره خواهان شادی مطلق و جاودان ، مبرا از هر نوع رنگ ناشادی است.شادی غریزه واقعی بشر است و تلاش او برای کسب شادی ، تلاش نا آگاهانه ی او برای یافتن واقعیت خویش است.خواسته و آرزوی بشر برای شادی نشان دهنده همیشگی بودن شادی در خود او (خود بزرگ یا خویشتن خویش) می باشد. در غیر اینصورت چنین خواسته ای را به طور مداوم نداشت.
اگر سردرد طبیعی بشر بود ، هیچکس برای رهایی از آن تلاش نمیکرد ، ولی هرکس که مبتلا به سردرد می شود ، نهایت تلاشش را برای خلاصی از آن انجام میدهد.زیرا تجربه لحظات بدون سردرد را نیز داشته است.
بشر تنها به دنبال چیزهای طبیعی است ، شادی در طبیعت انسان است و به این جهت او به دنبال شادی است .
آموزش ما بر این اصل استوار است:
من جسم نیستم.من ذهن نیستم. زمان و مکان برای من محدودیتی ندارد. من ماوراء زمان و مکان هستم. من همیشه و در همه جا هستم.
ما آگاهی مطلق و بی حد و مرز هستیم ، ما در حد کمال و کاملا آزاد هستیم و از حقیقت و آزادی مجزا نمی باشیم.
وجود ما هم اکنون همان چیزی است که همواره به دنبال آن گشته ایم و دیگران بدنبال آن هستند.
راهنمایی های ماهریشی برای رسیدن به این اصول بسیار ساده و لذتبخش است.
● کاملا آرام ، مطلقا آرام باشید ، خود را خواهید یافت .
توفیق روش ماهاریشی در سراسر جهان طنین انداز شده است.کسانی که زندگی خود را وقف یافتن خویش ، آرامش و حقیقت کرده اند ، از مواهب این روش برخوردار گشته اند .
((شری پونچا)) مرد خانواده ای از پنجاب غربی که بدنبال یافتن حقیقت خدا و روشن بینی است به سراسر هند ، مهد دانش ودائی سفر کرده است. وی بالاخره در سال ۱۹۴۴ گمشده خویش را در حضور ((شری باگاوان را مانا ماهاریشی)) و در سکوت او می یابد. از آن پس پونجا که وی را ((پاپاجی)) لقب داده اند ، هر روز زندگی اش را وقف رساندن پیام استاد ماهاریشی (پیام آزادی او)به دنیا کرده است.
در سال ۱۹۹۰ ((گانگاجی)) معلم خویش ((پاپاجی)) را در کناره رود مقدس گنگ در هندوستان ملاقات نمود . در این ملاقات رضایت حقیقی که در سراسر زندگی به دنبال آن می گشت و برای کسب آن تلاش می نمود برایش آشکار گردید. با تایید روشن بینی او پاپاجی از وی خواست تا این رسالت برای غرب انجام دهد.
از آن پس گانگاجی این رسالت را با مهارت و صبر بسیار به انجام رسانید و پیام ماهاریشی را به گوش دنیا می رساند.
((ست سانگ))های گانگاجی همه هفته از تلوزیون های امریکا ، اروپا و استرالیا پخش می شود.خود او نیز مرتبا در سفر به دور دنیا است و با بر پاداشتن ست سانگ ، این پیام را حضورا در سراسر جهان پخش می نماید.
گرفتار در گرداب تولد و مرگ ، با طی تناسخ و رفتن از گونه ای به گونه ی دیگر ، از میان ۸.۴۰۰.۰۰۰ گونه مختلف زیستی ، یکی به صورت آدمی اشرف مخلوقات تکوین می یابد.
با این حال انسان هنوز قریضه دیرینه و قوی حیوانی را حفظ کرده و نمیتواند خوب را از بد بازشناسد.انسان اولیه بر اثر درد و رنج بالاخره ، قدرت مطلق را میشتاسد و برای رهایی از دردهایش شروع به نیایش به دگاه خداوند میکند.رحمت خداوند شامل او میشود ، زیرا خداوند انسانهایی را که به او روی آورده اند مایوس و نا امید بر نمی گرداند.
به این ترتیب اعتقاد به خداوند در او شکل می گیرد و سپس طبق عادت ، حتی زمانی که دردی در وجود ندارد ، خداوند را نیایش می کند.به این ترتیب راه اخلاص پی ریزی می شود.بعد ها برای بر آورده شدن خواسته های دنیوی و یا رفتن به بهشت ، عبادت و پرستش به خدا را انجام میدهد. غافل از اینکه هدف از تولد انسان ، رهایی از حلقه مرگ و زندگی میباشد.
در ابتدا عبادت را به صورت انجام ((پوجا)) و سپس با خواندن آهنگ های مذهبی آغاز میکند. در ابتدا عبادت را با فاصله و سپس بطور مکرر و دائم انجام می دهد ؛ همچنین به ذکر و تکرار نام های مقدس خداوند می پردازد تا دائما خداوند را به خاطر داشته باشد.
اگر این اعمال با اخلاص فراوان و فقط در راه خدا انجام شود ، موجب خشنودی خداوند شده ، او را به سوی رستگاری هدایت خواهد کرد . در ریبهو گیتا آمده است: فقط کسانی که با عبادت و اخلاص زیاد ، شامل رحمت (( لرد شیوا )) گردیده اند ، به آگاهی وحدت میرسند.
در (( پانچاداسی دایانا دیپیکا )) آمده است که : فقط کسانی که در چند زندگی قبل ، اعمالشان در جهت رضای خدا بوده است ، به پختگی لازم جهت انجام تمرینات ماهایوگا رسیده اند.
(( بهاگاواد گیتا )) بر روی اعمالی که برای رضای خدا و بدون توجه به نفع شخصی انجام میشود ، بسیار تکیه می کند و آن را راه رسیدن به (( جنانا )) و سپس رهایی میداند.
ماهاریشی در قطعه سوم از (( اوپادسا سارا )) می گوید : اعمالی که برای نفع شخصی نیستند و در راه رضای خدا انجام میشوند ، راه انتخابی فرد را تصحیح میکنند و فرد را به سوی رهایی رهنمون می شوند.
در حالیکه انگیزه قبلی فرد رفتن به بهشت یا تولد بهتری در زندگی بعدی بوده است ، کسی که نتیجه کارهایش ( میوه اعمالش ) را به خداوند تسلیم می کند و هیچ چیزی را برای خود نمی گذارد ، به طور خود به خود به سوی (( جنانا مارگا )) رانده میشود. همینکه فرد کاری را برای رضای خدا انجام میدهد ، این عادت در او ایجاد میشود و حتی کارها ، تکالیف و وظایف روزانه اش را نیز با فکر خدمت به خدا انجام می دهد.
حتی مراقبت از خانواده و کارهای معیشتی خویش را نیز با فکر خدمت به خدا انجام می دهد . به این ترتیب کم کم وابستگی های اضافی نسبت به خانواده ، دوستان ، و… نیز از بین خواهند رفت .سپس حتی اینطور فکر خواهد کرد : تا کنون چندین بار زندگی کرده ام و در هر زندگی پدر ، مادر ، برادر ، خواهر ، همسر و فرزندانی داشته ام ؛ آیا اکنون باید نگران آنها هستم؟ بنا بر این همین آرامش و عدم نگرانی برایش در همین زندگی پیش می آید و همه چیز را به خداوند می سپارد.
این عدم وابستگی موجب رشد معنوی او به سوی رهایی از خواسته های اضافی ( ویرا گیا ) و افزایش خواسته برای رهایی می گردد.
● فصل اول کتاب ماهایوگا :
این فصل شامل ۲۳ قسمت فلسفی و عملی است که در هر بار ارسال ۵ بخش از آن را ترجمه میکنم.
▪ جنانا یوگا
▪ هفت مرحله ی جنانا یوگا برای رسیدن به روشن بینی
▪ گورو
▪ نعمت و توفیق
▪ عبادت و ستایش خداوند
۱) جنانا یوگا
در جنانا یوگا ۲ بخش وجود دارد:
الف) ((دایانا مارگا)) : این بخش در مورد مدیتیشن بر روی یکی از ((ماهاواکیاها)) ، (من خود بزرگ هستم ) میباشد.
ب) ویچارا مارگا : ماهاریشی این را ماهایوگا می نامد ، ماهایوگا مستقیم ترین راه برای تمرکز ذهن و از بین بردن افکار اضافی و رسیدن به آرامش مطلق است.
ماهاریشی تمام طرح ماهایوگا را در (( بررسی در خویش )) به صورت زیر خلاصه میکند:
اگر تکنیک بررسی برای یافتن خویش بطور منظم و پیوسته ای انجام شود ، معدوم شدن ذهن حاصل می شود و معدوم شدن ذهن نتیجه تمام کوشش هاست . افرادی که در این مرحله قرار دارند ، هرگز از این موقعیت منحرف نمی شوند . این حالت ساکن ماندن ، (( مونا )) میباشد . تمام تمرین ها ( ساداناها ) برای تمرکز ذهن میباشند ، زیرا فکر کردن ، خواستن ، نفرت داشتن و … همه اشکال مختلف تغییر شکل ذهن هستند و حالت طبیعی خود بزرگ ( ذهن خالص ) نمی باشند.
تنها مرحله ثابت و تغییر ناپذیر ذهن ، حالت طبیعی ذهن میباشد و تا زمانی که این مرحله ساکن بودن ذهن کاملا تثبیت نشده باشد ، ضروری است تا ۲ قسمت مهم و اساسی زیر را طی تمرین ( سادانا ) رعایت نماییم:
الف) قطع نکردن ار تباط با خود بزرگ.
ب) عدم آلودگی ذهن با افکار.
۲) هفت مرحله جنانا یوگا برای رسیدن به روشن بینی
در جنانا یوگا هفت مرحله ( هندی = بهومیکا) به شرح زیر وجود دارد:
الف) ((سوبچا)) : این مرحله شامل عدم وابستگی به زن و فرزندان ؛ خواسته برای رهایی (هندی = موموک شوتوا ) و خواسته ای که در فرد بیدار میشود : (( آیا من باید در جهالت باقی بمانم؟…من باید ((جنانا شاسترا )) را مطالعه کنم و در جستجوی مجاورت با کسی که به روشن بینی رسیده است باشم . ))
ب) ((وی چارانا )) : این مرحله شامل زندگی در مجاورت فردی که به روشن بینی رسیده است و مطالعه ی دائم و جدی ((جنانا شاسترا ها )) میباشد.
ج) (( تانو مانازی )) : این مرحله شامل اعتقاد کامل به متون و تعلیمات کسی که به روشن بینی رسیده است و انجام تمرین ( سادانا ) یا مدیتیشن می باشد که موجب نازک شدن ذهن ( ایگو ، منیت ، نفس اماره ) و ضعیف شدن آرزو برای تملک بر اشیاء و اشخاص میباشد.
د) (( ساتواپاتی )) : در این مرحله فرد نسبت به آنچه که توسط حواس ۵ گانه قابل لمس است ، بی تفاوت میگردد. با تمرین سه مرحله فوق ، ذهن تصفیه ، خالص ، پخته و رسیده میشود. و روی قلب ثابت میگردد. ( محل آتما ).
ه) ((آزام شاکتی )) : در نتیجه تمرین ۴ مرحله فوق ، ذهن خالص شده و بر روی قلب متمرکز میشود که خلوص ( ساتواگونا ) را به دنبال خواهد داشت .
و) (( پادار تابهاوانا )) : بر اثر تمرین ۵ و رسیدن به خلوص ، فرد چنان تحت تاثیر آتمان ( قلب ) قرار میگیرد که از هر چیز درونی و بیرونی که در اطرافش میگذرد بی خبر است و فقط کارهایی را که برایش پیش می آید انجام میدهد .
( توضیح اضافی : امداد و راهنمایی از غیب که توسط حواس ۵ گانه قابل لمس نیست .)
ز) (( توریا )) : با تمرین ۶ مرحله ی فوق ، به مدت طولانی ، فرد به طور ثابتی در (( آلتمان )) ، سکنی میگزیند و دنیا برای او مفهوم متفاوتی خواهد داشت.
۳) گورو
(( خدا )) ، (( گورو )) و (( خود درونی )) ، همه یکی هستند. زیرا خداوند در درون هر انسان زنده ای هست .
( توجه : اگر من ماهاریشی را گورو خطاب میکنم به حساب کفر و الحاد منظور نکنید ، گورو در واقع کسی است که ارتباطش با خداوند به بالاترین حد رسیده و من از وی برای رسیدن به درجات آگاهی کمک می گیرم . )
توضیح اضافی:
در تمام متون مذهبی هندو ذکر شده است که وجود گورو ، ضروری است و معمولا هیچ کس نمیتواند بدون کمک (( جنانا گورو )) ، تمرین های (( جنانا یوگا )) را آغاز کند و این امر در کتاب مقدس و مورد احترام هندی ها (( بهاگاواد گیتا )) فصل ۴ قسمت ۳۴ تصریح شده است.
در ضمن اگر دوستانی از سایر ادیان علاقمند باشند میتوانم نمونه هایی از کتب : قرآن ، اوستا ، انجیل و زبور نیز در مورد نیاز به گورو ذکر کنم . ( در مورد کتاب تورات و متن آن به دلایل شخصی هیچگونه اطلاعاتی ندارم . )
(( شری باگاوان رامانا ماهاریشی )) ، در تکنیک ماهایوگا در ضمینه بررسی برای یافتن خویش می گوید : در نتیجه اعمال غیر خودخواهانه و در راه رضای خدایی که فرد در چندین زندگی گذشته انجام داده است ، ذهنش خالص می شود و در نتیجه بعنوان سالک ، با (( گورو ))ی خویش برخورد می کند و از او دستورات لازم ( هندی = اوپادسا ) را دریافت میکند و در نتیجه تمرین مرتب ، لاینقطع ، زیاد و به مدت طولانی به (( رهایی )) میرسد .
گاه در مورد تعداد کمی از سالکان با جدیت چنین اتفاق می افتد که آنها راهنمایی های لازم را از طریق دلشان توسط ((گورو)) دریافت می کنند و تمرین را با اعتقاد و خلوص تمام انجام می دهند.
داستان هایی در این مورد وجود دارد از جمله داستان زیر:
(( درنا چاریا )) ، استاد تیر اندازی ((آرجونا )) ( آرجونا = قهرمان کتاب مقدس بهاگاواد گیتا ) در ذهن شخصی به نام (( اکالاویا )) ظاهر شد تا اکالاویا را به عنوان مرید خود بپذیرد و به او تیر اندازی یاد دهد . اکالاویا بدون اینکه خود را ببازد ، تصویری از درنا چاریا را در جنگل و در نزدیکی محل زندگی خود ساخت و هر روز این تصویر را با خلوص بسیار و به مانند اینکه واقعا در مقابل گوروی خود قرار گرفته است ، ستایش می کرد و در مقابل این تصویر به تمرین تیر اندازی میپرداخت ، به حدی که در این زمینه بسیار ماهر شد و می توانست با آرجونا برابری کند .
یکروز هنگامی که آرجونا و درناچاریا در جنگل راه می رفتند و سگ آرجونا در پی آنها می آمد ، بجایی از جنگل رسیدند که اکالاویا مشغول تیراندازی بود . اکالاویا سگ را نشانه گرفت ؛ تیر چهره ی سگ را سوراخ کرد و در قسمت عقب سگ متوقف شد . سگ تیرخوره به طرف صاحبش آرجونا دوید و آرجونا با دیدن سگش در این وضعیت از درناچاریا پرسید ؛ شما این فرم تیر اندازی را فقط به من یاد دادید و گفته ای که آنرا به هیچکس دیگر نیاموخته اید ؛ اکنون میبینید که فرد دیگری همین تکنیک را دارد .
درناچاریا به او گفت : بیا برویم و ببینیم که او کیست ؟
وقتی آنها به اکالاویا رسیدند ، او در مقابل گورو که اکنون حضورا در مقابل او ایستاده بود با هراس بسیار به خاک افتاد . وقتی درناچاریا از او سوال کرد که این نحوه تیر اندازی را چه کسی به او آموخته است ؟ وی انگشت اشاره را به سوی درناچاریا برگرداند و گفت : شما . گورو جوابی نداد و چون او را رقیبی برای آرجونا می دید ، از اکالاویا سوال نمود ؛ هدیه تو برای استاد چیست ؟
اکالاویا پاسخ داد : من آماده ام تا هرچه را که از من بخواهید به حضورتان تقدیم کنم ، درناچاریا از او انگشت شست دست راستش را درخواست کرد و اکالاویا بدون هیچگونه درنگ و تردید کارد شکاری خود را بیرون کشید ، انگشت شست دست راست خود را برید و با تواضع بسیار به حضور استاد تقدیم نمود . با توجه به اینکه انگشت شست دست راست برای تیراندازی او بسیار ضروری میباشد ، این داستان بخوبی درجه اعتقاد و خلوص نسبت به گورو را نشان می دهد که بدون آن پژوهنده نمی تواند به چنان درجه عالی برسد .
در (( پورانا ))های مختلف و در داستان های متفاوت از مقدسین گفته میشود که وقتی سالک به پختگی لازم میرسد ، خداوند وسیله ای را فراهم میکند تا او با گورویش ملاقات نماید و حتی یک کلمه اتفاقی از دهان استاد ، برای او بسیار با ارزش و گرانقیمت و راهنماست و بر روی آن کار خواهد کرد تا به درجه رهایی برسد .
هنگامی که مقدس (( تایو مانا وار )) ، به پختگی لازم رسید ، گورویی در مقابل او ظاهر گردید و برای مدت کوتاهی با او بود . در زمانی که آنها با هم بودند ، تعلیمی از طرف استاد به او داده نشد . زمانی که استاد میخواست او را ترک کند ، وی مصرانه از استاد راهنمایی خواست . استاد به او گفت ؛ ساکت باش . سالک این جمله را به عنوان تمرین ( اوپادسا ) تلقی نمود و ساکت بودن را به مفهوم آرام و ساکت نمودن ذهن تلقی کرد . هرکس دیگری ممکن بود این جمله را به مفهوم تنفر استاد در مقابل اصرار وی تلقی نماید ، ولی برای ذهن پخته ی تایوماناوار این جمله به شکل دیگری عمل کرد ، او این جمله را به عنوان دستورالعمل واقعی ( اوپادسا ) تلقی نمود و آرام نمودن ذهن را به طور مرتبی تمرین کرد ، تا بصورت فردی بسیار برجسته در زمینه روحانیت در آمد .
همچنین برخی از روح های پخته و رسیده ای که دستور العمل اوپادساهای لازم را در زندگی های قبلی خود دریافت داشته اند و تمرین سادانای خود را در زندگی قبلی نیمه تمام گذاشته اند ، از همان مقطع و بدون احتیاج به کمک ، گوروی شخصی شروع خواهند کرد و به رهایی خواهند رسید .
و کسانی که در زندگی های قبلی به پختگی های لازم رسیده اند تا بتوانند به خود درونی خویش به عنوان گورو بنگرند و از آنجا دستورات و راهنمایی های لازم را دریافت نمایند ، به گوروی خارجی احتیاجی ندارند و از ابتدا به خود بزرگ درونی خویش ، به عنوان گورو مینگرند . در ضمن تمرین سادانا و در سکوت عمیق آگاهی ، در جایی که فکر وجود ندارد صدای درونی با آنها سخن گفته و آنها را راهنمایی می کند . این امر در مورد سالکان پخته ای که تماسشان با گوروی شخصی به هر دلیل قطع شده است ، نیز اتفاق می افتد و بر این اساس چنین اشخاص پیشرفته ای بدنبال جستجو برای گوروی جدید نمی روند و دستورات لازم را از درون خویش دریافت می نمایند.
شری باگاوان در این زمینه و در پاسخ به فرد امریکایی که از اشرام او دیدن می کرد چنین گفت :
سوال : ممکن است مرا راهنمایی کنید و پیامی بدهید تا بدانم چگونه و چه چیزی میتواند در غیبت شما و در زمانی که از شما دور هستم به من کمک نماید ؟
جواب : آنطوری که فکر می کنید گورو ، در خارج از شما نیست ؛ او در درون شما و در واقع خود بزرگ شماست . این حقیقت را تشخیص دهید و در درون خود به جستجوی آن بپردازید ؛ گورو را در آنجا خواهید یافت ، سپس تماس دائمی با گورو خواهید داشت ، پیغام همیشه در آنجا هست و گوروی درونی هرگز ساکت نمی باشد و هرگز شما را رها نمیکند . شما نیز نمیتوانید از گوروی درونی دور شوید.
در تکنیک ماهایوگا و با پیشرفت در تمرین سادانا ، فرد به طور طبیعی عادت نگاه کردن به خود بزرگ درونی به عنوان گورو ، را پرورش خواهد داد و اگر عبادتی را انجام میدهد ، همیشه بسوی خود بزرگ درونی خواهد بود و تفکیکی بین خدا ، گورو و خود بزرگ درونی ، قائل نیست. زیرا توجه او بسوی خدایی خواهد بود که در درون او و هر موجود زنده ای یافت میشود .
۴) نعمت و توفیق :
لطف ، رحمت و کرم خداوند چیست ؟
ماهاریشی در این زمینه گفته اند : لطف ، رحمت و کرم جزء خصوصیات و از کارهای خداوند است ؛ همیشه وجود دارد و حتی برای یک لحظه هم قطع نمی گردد ؛ مانند انوار خورشید است که از خصوصیات خورشید میباشد و برای یک لحظه هم پخش این انوار متوقف نمی شود .
ولی دریافت لطف ، رحمت و کرم خداوند ، بستگی به گیرندگی و آمادگی فرد برای پذیرش دارد .
چه چیزی باعث گیرندگی و پذیرش فرد برای دریافت لطف ، رحمت و کرم خداوند میشود ؟
▪ ذهن صاف و خالص شده ( سودها چیتان )
چگونه ذهن خالص و تصفیه میشود ؟
به طرق مختلف :
ـ خدمت کردن به انسانها
ـ مهر ورزیدن صادقانه و بدون چشم داشت به انسانها
ـ احساس همدردی با انسانها و در نتیجه انجام کارهای خیر ، بدون چشم داشت به هیچگونه پاداش
ـ تغذیه سالم ، ساده و گیاهی ؛ استفاده از شیر و لبنیات ، امساک و پرهیز از خوردن گوشت بخصوص گوشت قرمز
ـ استحمام روزانه ، نظافت روزانه بدن و البسه
ـ انجام حرکات بدنی ، ورزش ، پیاده روی ، یوگا
ـ ماساژ بدن
ـ انجام تمرین های تنفسی پرانایاما
ـ استفاده از هوای پاک و سالم خارج از شهر و کوهستان ، لااقل در تعطیلات .
ـ عبادت خداوند
ـ خواندن اذکار مذهبی
ـ تکرار و ذکر نام های مقدس
ـ مدیتیشن و یوگا
ـ استحمام در آب های مقدس
ـ اقامت در اماکن مقدس
ـ بودن در حضور افرادی که به روشن بینی رسیده اند
همانطور که شاگردان مدرسه با اتمام هر کلاس برای رفتن به کلاس بالاتر آماده میشوند ؛ به همین ترتیب نیز با انجام هر یک از کارهای گفته شده در لیست فوق ، ذهن متدرجا خاص و تصفیه شده ، برای رفتن به مرحله بالاتری از تکامل و انجام کارهای دیگر لیست آماده می گردد.
لطف ، رحمت و کرم خداوند ، باعث هدایت و کمک فرد برای شروع و پایان هرمرحله و رفتن به مرحله بالاتر خواهد بود و وقتی فرد در انجام این دستورات جدی باشد ، لطف ، رحمت و کرم خداوند نیز سریعتر تظاهر میکند . با افزایش اخلاص ، تکرار و ذکر نام های مقدس ( مانتراها ) و مدیتیشن ، آمادگی فرد برای پذیرش الطاف خداوند بیشتر و بیشتر میشود .
فرد دریافت این الطاف را تجربه میکند و هر چیز خوب از مادی یا معنوی را سایه ای لطف خداوند میبیند . این تجربه ، به نوبه خویش موجب تسلیم مطلق در برابر ذات پروردگار میشود و هر نوع فکر آگاهانه ای را برای نقشه کشیدن دفع می کند ، زیرا کاملا به بزرگی و مهربانی و لطف خداوند ایمان آورده است و میداند که خداوند مانند مادری مهربان از کلیه منافع او مراقبت خواهد کرد .
۵) عبادت و ستایش خداوند:
مومنین دودسته اند :
الف) (( ساگونا اوپاساکا )) : مومنینی که خداوند را به صورت فرم و شکل مشخصی میبینند و ستایش می کنند ؛ ستایش آنها (( آنیا باکتی )) خوانده میشود ، یعنی ستایش به خدایی که در خارج از وجود فرد است .
ب) (( نیرگونا اوپاساکا )) : مومنینی که خداوند را بدون فرم و شکل مشخصی میبینند و ستایش می کنند ؛ ستایش آنها (( ان انیا باکتی )) خوانده میشود ، یعنی عبادت در مقابل خدایی که در خارج از وجود فرد نیست .
عبادت فرم اول ، قبل از عبادت فرم دوم اتفاق می افتد ؛ زیرا در عبادت فرم اول فرد آمادگی و پختگی لازم را ندارد تا خداوند را در درون خود ببیند و تجربه کند . تکرار مرتب ستایش و نیایش به درگاه خداوند و تکرار مرتب مانترا های مربوط به جلوه ای که مومن برای خدا برگزیده است ، موجب پیشرفت فرد از مرحله اول ، به مرحله دوم میشود .
در فلسفه هندی ، ستایش و نیایش خداوند معمولا به فرم اول و با ستایش در مقابل جلوه های مختلف خداوند آغاز میشود و برای هریک از این جلوه ها ، معابد مختلفی وجود دارد و مجسمه هایی از آن جلوه های خاص خداوند را در این معابد قرار داده اند . این جلوه ها از زمان های دور برای هندی ها آشنا بوده اند .
از جمله این معابد : تیروپاتی ، پالانی ، مادوری ، چیدام بارام ، رامش و ارام در جنوب هند ؛ تعدادا زیاد دیگری از این معابد نیز در سایر مناطق هند هستند که در سراسر سال ، تعدادا زیادی از مومنین را از سراسر هند و سایر نقاط جهان به خود جلب میکند . با پیشرفت در ستایش خداوند به فرم اول ، زمانی فرا میرسد که فرد پختگی لازم را به دست می آورد و به طور خود به خودی به مرحله دوم میرود و به ستایش خداوند درونی ، که بدون فرم و شکل خاصی است میپردازد . با رشد در ستایش خداوند درونی از طریق مدیتیشن ، ارتباط با خداوند درونی محکمتر می شود ؛ از این به بعد هر کاری که انجام میدهد ، به کاملترین نحو و نیز به صورت عبادت انجام میشود .
لرد کریشنا می گوید : من در خدمت به رفاه و آسایش کسانی هستم که من را به عنوان خدای درونی خویش ستایش می کنند ( بهاگاوادگیتا فصل ۹ – قسمت ۲۲ ) . اگر چه معنی عمیقتری برای آن موجود است ، ولی این تفسیر در اینجا کافی می باشد . در فرم دوم و پیشرفته از نیایش ، اگر نیایش کننده بکوشد تا در دعاهایش چیزی را برای خود و عزیزانش بخواهد ، در تلاش موفق نخواهد شد ، زیرا ذهنش در سکوت خواهد ماند و موفق نخواهد شد که حتی یک کلمه از دعا را در ذهنش تنظیم نماید .
با تکرار این تجربه برای چندین بار ، دعایش به این صورت شکل خواهد یافت : خدایا راضی هستم به رضای تو ، خداوندا مرا آن ده که آن به .
این قسمت از ترجمه مربوط به معرفی اذکار مقدس و توضیحاتی پیرامون آنهاست . و همچنین توضیح خواب و تفسیر منطقی ارتباط خواب با رهایی و رسیدن به روشن بینی است .
جلوه های خداوند در دانش ودائی هند و مانترا های مربوط به آن :
▪ لرد گنش :
این جلوه از خداوند را به صورت سر فیل نشان می دهد که علامت قدرت ، صبر و بردباری خداوند است .این جلوه از خداوند ، برطرف کننده موانع و بخشنده موفقیت ها است .
▪ راما و کریشنا :
را ما و کریشنا ، دو جلوه از شناخته ترین و محبوبترین جلوه های خداوند در اعتقادات هندی هستند . هندی ها معتقدند که این دو جلوه خداوند ، برای راهنمایی بشر و کمک به او برای رهایی جاودانی می باشند .
جلوه های سه گانه خداوند در دانش ودائی :
۱) شیوا جلوه ای از خداوند است که ناظر بر نیروهای مخرب میباشد . هندی ها معتقدند که در پایان هر عصری دنیا تجزیه میشود ؛ به این ترتیب که کهنه از بین میرود و راه را برای نو باز می نماید .
انرژی شیوا موجب میشود که قسمت های ضعیف از بین بروند و راه را برای رشد مثبت ها هموار سازد . یوگی ها این جلوه از خداوند را ستایش می کنند .
۲) برهما جلوه ای از خداوند است که مسولیت خلقت را بر عهده دارد .
۳) ویشنو جلوه ای خداوند است که مسول نگهداری جهان ، حفظ آرامش و نظم در جهان میباشد . هاری نام دیگر ویشنو است . افرادی که مسولیت هایی را در حکمرانی جهان دارند ، به این جلوه از خداوند گرایش پیدا می کنند . نارایانا نیز نام دیگری برای ویشنو است . باگاوان نیز کلمه ای به معنی لرد و برای اشاره به ویشنو می باشد .
▪ مادر دورگا :
نشان دهنده جلوه مادر گونه الهی است . ذات الهی فاقد کیفیت و بدون حد و مرز است ؛ در عین حال محل تجمع تمای کیفیات و حد پایان مرز نیکی هاست . در حالی که جنبه های مذکر بسیار مهم هستند با این همه بایستی توسط جنبه های مونث تعدیل گردند ، مذکر و مونث مانند دو روی یک سکه هستند . بر اساس اعتقادات هندو ، برای شکل گرفتن این جلوه از خداوند ، آگاهی برهما ، شیوا و ویشنو به هم پیوسته اند . مادر دورگا را سوار بر پلنگی نشان میدهند که هشت بازو دارد و در دستهایش گل و اسلحه را برای احسان و محافظت از بشر حمل می نماید .
▪ مادر ماها لاکشمی :
لاکشمی جلوه ای از احسان و نیکی خداوند است و همانند ویشنو ، برای حفاظت و نگهداری از سه جهان می باشد . این جلوه از خداوند ، ثروت و فراوانی مادی و معنوی را به بشر ارزانی میدارد . این جلوه ی خداوند به صورت زن زیبایی که بر روی گل نیلوفر آبی ایستاده است نشان داده میشود . بازو های لاکشمی گشاده است و بیانگر بخشندگی بی حد خداوند است.
▪ مادر ساراسواتی :
این جلوه از خداوند ، عقل و دانش را به بشر ارزانی میدارد . کسانی که در زمینه هنر های خلاق و متنوع فعال هستند ، این جلوه از ذات الهی را ستایش می کنند .
▪ مادر کالی :
این جلوه از خداوند مسول تخریب و نابود سازی کیفیت های منفی در جهان فانی است .
ماها کالی یکی از وحشت انگیز ترین جلوه های الهی است و نشاندهنده خشم خداوند است که بر اثر اعمال منفی انگیخته می شود .
▪ هانومان :
هانومان جلوه ای از کمال در اخلاص میباشد هانومان بزرگترین و بدون منیت ترین سرسپرده گان لرد راما است . در آیین هندو ، هانومان به عنوان نیمه الهی محسوب میشود . وی دارای قدرت و شهامت زیادی است .
▪ گایا تری مانترا :
ستایش در مقابل خداوندی که جهان را آفریده است و شایسته عبادت میباشد . خداوندی که مظهر دانش و نور ، و از میان برنده گناه و جهالت است ؛ باشد که بزرگی او موجب روشن بینی ما گردد .
۶) ذکر تکرار مانترا ها :
هر مانترا قدرت فوق العاده ای دارد . مانترا توده ای از انرژی تابان است و با ایجاد تغییرات فکری ، موجب تغییر شکل ذهن میشود .
بر اثر تکرار مانترا ، ارتعاشات موزونی ایجاد میشود که موجب تنظیم ارتعاشات ناپایدار ۵ لایه ( ناشی از فشار افکار روزانه ) میگردد . تکرار مانترا تمایلات طبیعی فکر را تنظیم کرده و به افزایش تمرکز ذهن کمک کرده ، روح را قوی میسازد .
مانترا ها دعاهایی به زبان سانسکریت هستند . تکرار مانترا ها موجب میشود تا ارتعاشات حاصل ، از سطح کلام به سطح ذهن و رسیده ، از مرحله تلپاتی بگذرد و به سطح خالص انرژی فکری برسد .
از بین تمام زبان های موجود و رایج در دنیا ، زبان سانسکریت از بقیه به زبان تلپاتی نزدیکتر است ، زیرا نزدیکی زیادی با ۵۰ صدای اولیه در تلپاتی دارد . ( توضیح اضافی : زبان تلپاتی از ۸۰ حرف خالص و مشترک در بین تمام گونه های بشر تشکیل شده که حدود ۵۰ حرف آن به صورت کلامی هستند ، حروفی مانند : ددی ، ماما ، دد ، ات و … که عموما در بین نوزادان رواج دارند . از آنجایی که بحث ما به تلپاتی مربوط نمیشود از توضیح بیشتر خود داری میکنم . )
۵۰ حرف اولیه مستقیم ترین راه برای ایجاد تلپاتی و رسیدن به تجربیات ماورایی هستند .
در راه معنویت ، خواه از طریق اخلاص یا از راه جنانا ، قدرت تکرار مانترا و کمکی که این تکرار برای پیشرفت به سالک مینماید ، بسیار زیاد است و هیچ سالکی نمتواند پیشرفتش را بدون کمک آن عملی سازد . در همه مذاهب ، اعم از مسیحی ، بودیسم ، اسلام ، هندو و سایر ادیان گفته شده است که از شمارش دانه های تسبیح حتی در حال راه رفتن ، استفاده شود تا تکرار ذکر قطع نگردد .
چند نمونه از داستان های در مورد اثرات ذکر گفته اند به شرح زیر است :
وال میکی که ((برهمن)) بود ، به صورت دزدی قطاع الطریق و آدمکش بی رحمی در آمد ، (( سیج نارادا )) ، بر او ظاهر شد و از او خواست تا راما – ناما ، را به عنوان ذکر مانترای خود برگزیند و آنرا تکرار نماید . باتوجه به اینکه وال میکی ، در زندگی روزمره خود جانی ، دزد و بزهکار بود ، حاضر نبود کلمه راما که در اعتقاد هندو به معنی خدا است را بر زبان آورد با توجه به اینکه کلمه مورد استفاده او مارا – مارا ، به معنی بکش - بکش بود ، سیج نارادا ، از او خواست تا کلمه مارا را تکرار نماید . از آنجایی که مارا بر اثر تکرار زیاد و پشت سر هم ، به راما تبدیل میشود .
وال میکی دزد در انجام این ذکر بسیار جدی بود و در نتیجه تکرار این ذکر به درجه اشراق رسید و یکی از سیج های بزرگ و شاعر بسیار معروفی شد که نوشته اصلی کتاب معروف رامایانا که از معروفترین آثار هندوست ، از وی میباشد .
تایاگا برهمن موسیقی دان و مقدس از جنوب هند که در سال ۱۷۵۹ به دنیا آمده است ذکرش مانترای راما بود و آن را به دفعات بسیار زیادی تکرار مینمود ؛ در نتیجه به صورت شاعر و موسیقیدان در آمد . وی درویش بسیار مورد احترامی بود که در خیابان ها میگشت و آوازهای مربوط به راما را میخواند و منحصرا بر اثر ذکر و تکرار مانترایش به درجه اشراق رسید . خداوند برای نشان دادن بزرگی او به دنیا چنین پیش آورد که او جسد مرده ای را که در مقابل آن بستگانش به شیون و زاری مشغول بودند ، لمس کرد و مرده به زندگی بازگشت .این اتفاق هنگام زیارت او از تیروپاتی اتفاق افتاد .
سو آمی رامادا ، از کانهان گاد بر اثر ذکر و تکرار مانترای راما – ناما ، به درجه اشراق رسید .
تکرار نام دیتی ، به مدت یکساعت در صبح و یکساعت در شب و به مدت چند ماه ، موجب میشود که فرد به آن عادت کند و آنرا به صورت ناخود آگاه در هنگام کار و در مواقع مختلف تکرار نماید . بعد ها فرد جلوه ای از خداوند را میبیند و به این ترتیب بیشتر تشویق میشود تا مانترا را تکرار نماید و بر اثر تکرار ، شروع به شنیدن صداهایی میکند و ذهنش تدریجا به سوی منشا ( قلب ) معطوف میشود ؛ به این ترتیب از راه اخلاص به راه جنانا کشانده میشود .
در حدود سال ۱۹۴۶ خانم و آقای خانا از منطقه کامپور همراه با فرزندان خود به مدت سه ماه در نزدیکی اشرام ماهاریشی اقامت گزیدند و هر روز صبح و شام به هال می آمدند . در هنگام بازگشت ، خانم خانا از شری باگاوان سوال نمود که باتوجه به مسولیت های خانوادگی و فرزندانی که دارد ، چه نوع تمرینی را برای پیشرفت معنوی خود انجام دهد ؟
شری باگاوان فرمودند ؛ مرتبا ، حتی در هنگام کار تکرار کن : من ، من ، من و بروشور مربوط (( به من که هستم ؟ )) را روزی یکبار بخوان ، همین کافی است .
تکرار مانترای من در طی انجام کارها افکار را از ذهن دور نگه میدارد . در زمان فراغت و بی کاری تکرار آن موجب میشود تا ذهن به طور ناخود آگاه به منشا من ، جایی که استراحت گاه ذهن و منشا آن است کشانده شود . بنابراین ذهن تدریجا و به مرور زمان از میان رفته و ارتباط مستقیم با منشا من حاصل میگردد . در ابتدا وقتی مطلب مربوط به من که هستم ؟ خوانده میشود ، فرد برداشتی سطحی از آن پیدا میکند ، با تکرار در خواندن مطلب ، پیشرفت در مدیتیشن حاصل میشود و فرد به تدریج از نظر معنوی شکوفا شده و به درک عمیق از خود میرسد و در تمرین هایش نیز پیشرفت قابل توجهی می نماید .
در مورد نحوه تکرار مانترا ، (( سوآمی رامادا )) میگوید : تکرار مانترا نمی بایستی فقط از زبان باشد بلکه ذره ذره وجود انسان باید این مانترا را باور داشته و تکرار نماید.
۷) خواب
▪ خواب چیست ؟
خواب مرحله ای است که هر روز با میل به آن پناه میبریم . خواب مرحله ای است که در آن فکر وجود ندارد ، شیئی وجود ندارد ، دنیای و اختلافی وجود ندارد . خواب حالت طبیعی شادی است . هر انسانی دوستدار خوابیدن است و خود را با شادی برای خوابیدن آماده میسازد ، زیرا در خواب تجربه شادی خالص را خواهد داشت . شاید به همین دلیل است که اگر کسی را از خواب بیدار نماییم وی را بر آشفته خواهیم دید و اگر کودکی را از خواب بیدار نماییم ، عکس العملش گریستن باشد . خواب بدون رویا یا خواب عمیق ، را ((شادی خدایان)) نامیده اند .
خواب عمیق ، تجربه ((هستی خالص)) است .چنین خوابی نشاندهنده دو چیز میباشد ؛
عدم آگاهی از جهان نسبی ، که حاصل عدم دانش نسبی از اشیاء میباشد .
شادی ناشی از خواب عمیق ، که حاصل عدم وجود افکار جوشان میباشد .
در خواب عمیق بشر از هر نوع مالکیتی مبرا است ، حتی از وجود جسم خود نیز بی خبر است و از این عدم آگاهی نه تنها ناراضی نیست ، بلکه کاملا خوشحال و راضی هم میباشد . نتیجه اینکه ؛ شادی در ذات بشر است ، همه در آرزوی خواب عمیق هستند .
خواب عمیق مرحله عدم دوگانگی است ، خواب عمیق نشاندهنده فراموشی همه ختلافات است و این فراموشی به تنهایی موجب شادی است . اگر کمی دقت کنید خواهید فهید که چگونه انسانها با حوصله و دقت فراوان بستر خود را مهیا می کنند تا این شادی را کسب نمایند ، بستر راحت ، بالش های نرم ، محیط آرام و… همه نشاندهنده خواسته بشر برای خواب عمیق و رهایی از حالت بیداری است .
برای انسان معمولی همه زندگی مرحله بیداری است و کلیه فعالیت او در آن خلاصه میشود . وی خواب را نتیجه طبیعی بیداری طولانی و فشار ناشی از آن میداند ، همچنین خواب را (( مرحله تیرگی ذهن )) میداند ، در مرحله بیداری ، فرد از جسم خویش آگاه است و از این طریق تسلیم افکار ، اشیاء و رسیدن به هدف هایی میشود . این تسلیم نفس شدن او را گرفتار فعالیت هایی میکند ، زیرا اعضا ۵ گانه حسی با بیرون در تماسند . این ارتباط بین آگاهی نسبی در مرحله بیداری و آگاهی خالص مربوط به هستی واقعی ، انسان را وابسته به مرحله بیداری می سازد .
انسان معمولی به اشتباه تصور میکند که در حالت بیداری کاملا از خود آگاه و در حالت خواب کاملا از خود بی خبر است . ماهاریشی در این مورد به روشنی میگوید : رویا مخلوطی از تجربه بیداری ( جاگرات ) و خواب ( سوشو پتی ) میباشد . رویا بر اثر تاثیرات ( ساماس کارای ) دوران اتفاق می افتد و جز اینکه در حالت بیداری تجربه ای از سطوح درشت و در رویا تجربه ای از سطوح ظریف را داریم ، تفاوت آنچنانی بین بیداری و رویا موجود نیست .
در حالت بیداری ، فکر مربوط به من وجود دارد ؛ من این چنین هستم ، من آدم خوبی هستم ، این تشخیص خود به عنوان من یا جسم در خواب وجود ندارد ، بنا بر این در خواب چیزی به نام من وجود ندارد و درست قبل از بیدار شدن ، فکر و باور مربوط به من ظاهر میشود ؛ حتی احساس مربوط به وجود جسم نیز فقط بعد از فکر مربوط به من پدیدار میگردد.
▪ اختلافات اساسی بین بیداری و خواب :
وجود فکر مربوط به من ، در بیداری و عدم این فکر ، در خواب میباشد .
فکر در مورد من تمام دانش اشیاء را نیز در بر میگیرد که این فکر در خواب وجود ندارد .
آیا مفهوم آن اینست که ما در هنگام خواب وجود نداریم ؟ یا در هنگام خواب مرده ایم ؟
مطلقا خیر . زیرا پس از بیداری از خواب عمیق ، همه می گویند ؛ از خواب شب قبل بسیار لذت بردم و فرد احساس طراوت و شادابی بسیاری دارد .
تجربه خواب و بیداری هر روز برای هرکسی تکرار میشود ، در بیداری ، چشم ظاهری فرد مورد استفاده قرار میگیرد که با آن تنها اشیاء را میبیند . در مرحله خواب ، چشم درونی عمل میکند و فقط این چشم قادر است حقیقت جاودانی که در آفرینش موجوداست را بررسی نماید . اگر بتوانیم آگاهی زمان بیداری و شادی زمان خواب را با هم داشته باشیم ، به حقیقت هستی رسیده ایم . ماهاریشی این را به ما آموزش می دهد :
در مرحله بیداری ؛ بدن نام ها و اشکال درشت را مشاهده میکند.
در خواب ؛ جسمی که بر اثر ذهن به وجود آمده ، تراوشات ذهن و نام ها واشکال مربوط به آن را مشاهده میکند .
در خواب عمیق ؛ تشخیص هویت دادن با جسم از بین میرود و مشاهدات توسط چشم سوم صورت میگیرند . همین تجربه مربوط به خواب عمیق را در حالت (( ترانس سن )) مشاهده میکنیم که فرد تجربه حقیقت نهایی را خواهد داشت که با همه چیز در موافقت و همسویی خواهد داشت .
در خواب معمولی ؛ فکر وجود ندارد ، آگاهی نیز مطرح نیست .
در بیدار خوابی ؛ فقط آگاهی خالص وجود دارد و فکری وجود ندا رد ؛ به همین دلیل آنرا بیداری در عین خواب نامیده اند . مفهوم دیگر آن اینست ؛ خوابی که مملو از آگاهی است .
چگونه میتوان این تجربه ی بیداری در عین خواب را کسب نمود ؟ در خواب با خویشتن خویش ، در وحدت و یگانگی هستیم . با فکر من ، که دانش اشیاء و ذهن را بهمراه دارد از خواب بیدار میشویم ، پس ذهن حالت بیداری را اداره میکند . شادی بی پایان خواب ، در حالت بیداری از بین میرود ؛ زیرا ذهن آشکار شده و فکر من آغاز میشود . ذهن و (( منیت )) موجود در بیداری ، مانع از ادامه شادی که در خواب وجود دارد میشوند. اگر بتوانیم ذهن و منیت را کنار بزنیم ، شادی خواب را بیداری بدست خواهیم آورد .
ماهاریشی در این مورد میگوید : فکر من ، وسیله ای است که میتواند ما را به منشا وجودمان متصل نماید ، زیرا فقط من ، واقعیت وجود و هستی مارا میشناسد .
ماهاریشی میگوید : همانطور که سگی صاحبش را بو میکشد و پیدا میکند ، فکر من هم ما را به خویش خواهد رساند و سوال من که هستم ؟ مانند کلیدی است که برای یافتن خویش بکار خواهیم برد . سوال من که هستم ؟ دیوار بین مرحله بیداری و خواب را می شکند و فرد را وارد مرحله بیداری در عین خواب که حالت واقعی وجود ما است مینماید .مرحله بیدار خوابی حالتی است که پر از دانش میباشد ، در این مرحله فعالیت به صورت خود به خود و کامل انجام میشود ، زیرا در این مرحله جهان آفرینش ، من ، میباشد نه جسم ما .
فکر کردن در این مرحله توسط قلب – خورشید انجام میشود نه توسط ذهن – ماه . این مرحله ی بیدار خوابی ، آگاهی مطلق است که مثل نوری جاوید برای همیشه در درون قلب میدرخشد . ماهاریشی قلب را مرکز درخشش نور قرار داده است ؛ در طی سه مرحله بیداری – رویا و خواب ، فقط قلب به تنهایی میدرخشد . در حالی که در خواب ، درخشش این نور به صورت پنهان و ناخود آگاه است ؛ این نور در مرحله بیداری بازتابی محدود و ناچیز دارد ، مانند نور مهتاب . در اینجا یکی از توضیحات در مورد احتیاج و تاثیر بررسی در خویش را ذکر میکنیم : ماهاریشی میگوید این بررسی باعث کشف چیزی در درون شما ( قلب ) میشود که در پس ذهن است . اگر این معما را کشف کنید ، به پاسخ کلیه سوالهایتان رسیده اید .
تمام تمرینات برای خلاصی از از این دو سوال است :
۱) توهم اینکه شما بدن هستید ؟
۲) توهم اینکه شما ذهن هستید ؟
این دانش که من که هستم ، همیشه در عمق وجود دارد ؛ فقط بایستی دو سوال فوق را پاسخ دهیم ، هستی و وجود واقعی ما یعنی قلب زمینه ای است برای سه تجربه : خواب ، بیداری و رویا .
درست مانند پرده سینما ، که برای زمانی تصاویری به نمایش در می آورد ، پرده سینما همیشه و دائما در آنجا هست و گاهی تصاویر بر روی آن منعکس میشوند . پرده یاد آور هستی مطلق و ماوراء همه چیز است . میتوانید این واقعیت را (( حالت هستی مطلق )) یا (( خود بزرگ )) بنامید .
تنها این حالت ، واقعی ، پایدار و همیشگی است . حالت های ، خواب ، فعالیت ، عدم فعالیت ، دانش و جهالت همگی به صورت تجربیات گذرا هستند که بر روی آن منعکس میشوند . همانطور که در تزئینات ، کیفیت کار واقعی است و اشکال و فرم های مختلف تزئینات پدیده ای ظاهری هستند ، به همین صورت تنها هستی مطلق واقعی است و جسم ، زمان ، مکان و مراحل خواب ، رویا و بیداری جلوه های مختلفی از هستی هستند و وجود آنها وابسته به هستی مطلق است و خود به تنهایی وجود خارجی ندارند .
اگر فردی بتواند این مطلب را تجربه کند و خود را به صورت آگاهی تشخیص دهد ، به هدف نهایی رسیده است .
((خودبزرگ)) ، کوچکتر از کوچکترین و در عین حال بزرگتر از بزرگترین ، در گوشه قلب هر موجود زنده ای مخفی است . خود بزرگ به بزرگی انگشت شست هر فرد در قلب هر شخصی وجود دارد.
(( قلب به مانند غنچه نیلوفر آبی است که به صورت وارونه قرار دارد . نقطه روشنی به مانند اتم ، یا به اندازه انتهای دانه شلتوک در آن وجود دارد. آن نقطه مانند شعله شمع است و سر آن جایگاه ((خود بزرگ )) میباشد .
قلب به صورت غنچه نیلوفر آبی است که جایگاه آن در وسط قفسه سینه ، کمی به طرف چپ میباشد . تمام نیدی ها ( چاکراها ) از اینجا سرچشمه میگیرند و کنترل میشوند . نفس ، فکر‌، و آگاهی نیز از این مکان سرچشمه میگیرند.
۸) ماها یوگا
در ماها یوگا فرد احساس میکند که از مرحله اولیه که مرحله یگانگی با خویشتن خویش است خارج گشته است ، و اکنون میل دارد که دوباره به حالت اولیه یا طبیعی خویش برگردد.
▪ مرحله طبیعی و اولیه انسان چیست ؟
مرحله بدون وجود تفکر من ، فکر ، و همراه با شادمانی . در مدت خواب ، این تجربه را کسب میکنید . در طی خواب ، فکر وجود ندارد و تجربه شادی و رهایی را کسب میکنیم .
▪ وضعیت کنونی ما چگونه است ؟
اکنون ما در حالت جهالت قرار داریم ( هندی : آجنانا ) ، سرشار از وجود من و تحت هجوم افکار . این افکار خوشایند و نا خوشایند ، احساس استرس و ناشادمانی را ایجاد میکند ( هندی : سامسارا ) و به آمد و رفت های مکرر ( حلقه حیاط و مرگ ) منجر میشود .
▪ امواج افکار چه هستند ؟ چگونه ایجاد میشوند ؟ چگونه بر آنها مسلط شویم ؟
این امواج افکار بر اثر (( واسانا )) ها به وجود می آیند :
۹) واسانا چیست ؟
وقتی فکری پیش می آید و سپس از ذهن خارج میشود ، اثری از آن در ذهن نا آگاه ما باقی می ماند . و زمانی که همان فکر مجدادا پیش می آید ، اثر دفعه پیش خود را عمیقتر میکند و آگر همان فکر مکررا پیش آید ، اثر عمیقتر و بزرگتر میشود . تا زمانی که آن فکر جای محکمی را برای خود پیدا نکرده ، به صورت دعوت نشده هر زمانی به سراغ ما آمده و ذهن را مشغول میکند .
این تاثیرات که در ناخود آگاه ما ثبت میشود ، نطفه ای را بوجود می آورد و در زمان مرگ ، عمیقا در قلب ما نفوذ میکند و از بین نمی رود ، آنها به عنوان واسانا ( پو روا سامسکارا یا گرایشات مخفی ) به زندگی بعدی ما منتقل میشوند و در زمان مساعد خود را نشان میدهند ، یعنی از قلب ما تراوش میکنند .
خود بزرگ ، این واسانا ها را در نزدیکی خود ، یعنی در قلب ما حفظ و حراست میکند ، مانند : شخص خسیسی که شی گرانبهایی را همیشه نزدیک خود نگه میدارد و به هیچوجه از مراقبت آن غافل نمیشود .
وقتی واسانایی از قلب آزاد میشود و به فعالیت میپردازد ، با نور مربوط به خود بزرگ همراه است و به فرد احساس فکر کردن دست میدهد . واسانا از قلب به مغز میرود و در این جریان ، فکر تغییر یافته و بزرگ میشود ، و این بزرگ شدن تا زمانی که به تنهایی شروع به خودنمایی کند ادامه خواهد داشت . در این بین سایر واسانا ها در حالت غیر فعال هستند .
وقتی واسانای اصلی مسیرش را طی کرد ، واسانای قوی بعدی که در قلب به صورت مخفی وجود داشت خود نمایی میکند ، جریان فوق را میگذراند و شروع به اشغال ذهن میکند و به همین ترتیب واسانا ها یکی یکی ظاهر میشوند . در مورد تاثیرات فکر و ذهن ، باید اشاره نمود که این تاثیرات شخصیت فرد را شکل میدهند .
اگر غالب این افکار راجع به خدا و مهربانی نسبت به همنوع باشند ، فرد متدین و نیکوکار جلوه خواهد کرد و موجب ارتقاء مقام فرد میشود و تدریجا پختگی و آمادگی فرد برای انجام تکالیف الهی را به دنبال خواهد داشت و وی را در زمینه معنویت به درجات بالایی میرساند .
با بالا رفتن سن اگر فرد مراقب افکار خود نباشد و اجازه دهد که افکار ناخوشایند با روش قدیمی خود پیشرفت نمایند ، شخص قربانی افکار خویش خواهد شد و انسانها از وی فرار خواهند کرد . این دسته از افراد حتی در زمان حیاتشان ، زندگی جهنمی و حقیرانه ای را میگذرانند . اگر این سامسکاراهای بد به زندگی بعدی منتقل شوند ، تنها راه نجات این است که لطف خداوند شامل حال شخص شود و کودک را در خانواده و محیطی که رشد معنوی را در او فراهم میکنند قرار دهد . ( بهاگاواد گیتا قسمت ۱۶ )
تنها راه ساده برای رهایی از این گرایشهای نا مطلوب در این زندگی ، تکرار دائم مانترا و ذکر دائم پروردگار است . به این ترتیب به مرور زمان گرایشات منفی در ذهن انسان معدوم میشوند و دریچه های حافظه طولانی مدت باز میشوند . ( در این هنگام حافظه موقت ازمیان میرود و آموخته های انسان به صورت دائمی و بدون فراموشی در مغز او ثبت میشوند. )
در مرحله بیداری ( تامیل : جاگرات ) ، وقتی که فرد تنبل ، بیکاره ، هوسران و عیاش میشود ، فکرش هرگز تنبل و کند نمیشود . فکر دائما و به صورت پیوسته مشغول واسانا های گوناگونی است .
اگر بخواهیم ذهن و واسانا را تشبیه کنیم شباهت آنها به آسیاب و گندم است :
ذهن سنگ آسیابی است که دائما میچرخد و واسانا ها دانه های گندم هستند که ذهن را مشغول نگه میدارند ، اگر دانه نباشد آسیاب هم متوفق میشود و به همین صورت اگر واسانایی وجود نداشته باشد ، طبیعتا ذهن مشغولیتی نخواهد داشت .
در قسمت ششم از (( آروناچالا آشتاکا )) ( قطعات هشتگانه آروناچالا) ، ماهاریشی با اشاره به قلب چنین میگوید :
(( تو خودت هستی ، موجودی که از همیشه از وجود خویش به عنوان خود بزرگ و درخشان ، در قلب آگاه است . در تو قدرت مرموزی وجود دارد که آن قدرت بدون هیچ است . ))
بنابراین واسانا ها که در طی مدیتیشن ، به صورت افکار زائد در ذهن فرد ظاهر میشوند ، مزاحم مدیتیشن خواهند بود و تا زمانی که واساناها وجود دارند و کاملا از بین نرفته اند ، نمیتوان به خویابی رسید .
▪ راه رهایی چیست ؟
تنها راه رهایی از واساناها تمرکز بر چیزی است که فاقد واسانا باشد ، قلب تنها چیزی است که میتواند واسانا ها را ازبین ببرد.هدف جویندگان حقیقت ، باید خارج کردن افکار زائد از قلب و آزاد کردن آن باشد . به صورتی که هیچ انعکاسی نور آگاهی را نپوشاند . و این کار تنها با جستجوی منشاء ((ایگو)) امکانپذیر است . ( ایگو مکانی است که آگاهی مطلق در آنجاست ، مکانی در قلب و مملو از آگاهی ماوراء تصور بشر ) .
هنگامی که به ایگو دست پیدا کنید به حالت اولیه بشر ، حالت بدوی ، حالت آگاهی مطلق و در کنترل گرفتن روح خواهید رسید ، حالتی که به گفته بسیاری از اساتید حالت خلوص ابدی نام دارد .
در مکان دیگری ماهاریشی در مورد نحوه رهایی چنین گفته است :
بهمان صورت که آبی که در ظرفی وجود دارد ، نور عظیم خورشید را در حدود ظرف منعکس میکند ، به همین صورت واساناها نیز زمینه انعکاسی هستند که نور عظیم آگاهی را که از قلب بر می آید ، میگیرند و منعکس میکنند ، این فرایند ذهن را بوجود می آورد . با توجه به انعکاس ها ، تنها فردی که به روشن بینی نرسیده باشد دچار گمراهی میشود و اشتباها تصور میکند که موجود محدودی میباشد و این درحالی است که افراد روشن بین میدانند که هیچ محدودیتی ندارند .
روش (( من که هستم ؟ )) ، ذهن را زیر و رو میکند و به منشا ((من)) ، میرود ، واساناها معدوم میشوند و به علت نبودن زمینه انعکاسی و عدم انعکاس افکار ذهن و تفکر در نور وحدت که قلب میباشد ادغام میشوند . شاید به این دلیل است که (( جیوا یا خود کوچک )) را آگاهی انعکاسی مینامند . ( خود کچک حالتی از آگاهی است که معمولا ما قبل از روشن بینی آنرا به عنوان خود میشناسیم ) .
قسمت ۲۷۶ از (( ویوکا چودمانی )) میگوید :
به نسبتی که فکر و ذهن جذب قلب میشوند ، واساناها معدوم میگردند. مدیتیشن و تمرکز روی خود بزرگ ، به نحوی که عوامل خارجی مخل آن نشوند ، ضروری است تا گرایشات غریزی ذهن کهموجب تولد و مرگ های متعدد میشوند گسسته شود و تا زمانی که خود بزرگ به صورت طبیعی و بدون تمرکز کردن جریان یابد ، بایستی مدیتیشن را ادامه داد . به این ترتیب است که واساناها از بین میروند .
(( ماندوکیا اوپا نی شاد )) ، چنین میگوید :
ذهن را روی قسمت اصلی قلب یا همان جایی که آخرین صدای کلمه ((مادر)) ، که طنینش را در ذهن باقی میگذارد متمرکز کنید و بدون فکر باقی بمانید ، این راهی است برای تمرکز ذهن بر روی قلب .
در بهاگاواد گیتا فصل ۶ ، قسمت ۲۵-۲۶ آمده است :
با عزم ثابت بتدریج ذهن را روی خود بزرگ ثابت نمایید و سکون ذهن را تجربه کنید، بعد از آن بدون تفکر باقی بمانید و هر زمان که ذهن شروع به فعالیت نمود ، توجه آنرا به خود بزرگ برگردانید و ((خویش)) باقی بمانید .
ماهاریشی در مورد تکرار مانترا ها چنین گفته است : زمانی که مانترا تکرار میشود ، اگر با دقت پیگیری نمایید که صدای مانترا از کجا سرچشمه میگیرد ، ذهن جذب آنجا میشود . به این حالت تاپا میگویند .
همانگونه که هوای درون هر ظرفی با هوای محیط پیرامون آن متفاوت نیست ، ماهیت خود بزرگ موجود در قلب نیز با ماهیت خدای مطلق ، ذات لایتناهی پروردگار و روح یکی میباشد .
۱۰) مکان خود بزرگ
((خودبزرگ)) ، کوچکتر از کوچکترین و در عین حال بزرگتر از بزرگترین ، در گوشه قلب هر موجود زنده ای مخفی است . خود بزرگ به بزرگی انگشت شست هر فرد در قلب هر شخصی وجود دارد.
(( قلب به مانند غنچه نیلوفر آبی است که به صورت وارونه قرار دارد . نقطه روشنی به مانند اتم ، یا به اندازه انتهای دانه شلتوک در آن وجود دارد. آن نقطه مانند شعله شمع است و سر آن جایگاه ((خود بزرگ )) میباشد .
قلب به صورت غنچه نیلوفر آبی است که جایگاه آن در وسط قفسه سینه ، کمی به طرف چپ میباشد . تمام نیدی ها ( چاکراها ) از اینجا سرچشمه میگیرند و کنترل میشوند . نفس ، فکر‌، و آگاهی نیز از این مکان سرچشمه میگیرند.
۱۱) مشخص کردن جای قلب برای مدیتیشن
از آنجایی که نفس از قلب سرچشمه میگیرد ، برای مشخص کردن جای قلب به منظور انجام مدیتیشن :
الف) چشم ها را ببندید و برای چند ثانیه حرکات تنفس را کنترل کنید .
ب) دقت کنید که نفس از کجا وارد قلب میشود و از کجا برمیخیزد .
ج) جایی که نفس در آن فرو میرود و از آنجا بر میخیزد را به عنوان محل قلب در نظر بگیرید .
بعضی از افراد توجه را روی جمجمه و برخی دیگر تمرکز را روی منطقه بین دو ابرو (چاکرای ششم ) قرار میدهند. ولی ماهاریشی تنها توجه را معطوف به قلب مینماید ، چرا که معتقد است تنها قلب (چاکرای چهارم) میتواند واساناها را از بین ببرد و موجب رهایی ذهن شود .
۱۲) تمرکز
طبیعت ذهن سرگردان بودن است و توسط واساناها به هرطرف رانده میشود .
چگونه میتوان ذهن را در طول تمرین بر روی قلب متمرکز نمود ؟
از دوران قدیم کنترل تنفس را در این مورد توصیه کرده اند . ماهاریشی در این مورد میگوید : از آنجایی که منشاء تنفس و ذهن یکی است ، کنترل تنفس موجب کنترل خود به خود ذهن میشود . در طی مراحل حبس تنفس ، اگر ذهن را روی قلب ثابت نگه داریم ، بتدریج ذهن از بین میرود ، تا جایی که ذهن به طرف درون رفته و بر روی قلب ثابت میشود و پذیرشی را برای واسانا نخواهد داشت و در نهایت اثرات واساناها را از بین میبرد .
ماهاریش در مورد ریاضت کشیدن چنین میگوید :
ریاضت راه مناسبی نیست ، در آوردن ذهن به صورت شرطی با روزه طولانی ، غش ، رنج مادی و... راه غلطی برای رسیدن به آگاهی است ، چرا که پس از قطع شدن هر یک از موارد فوق ، ذهن دوباره به حالت ابتدایی باز میگردد و شروع به فعالیت میکند . در حالی که تکنیک من که هستم ؟ ذهن را بدون هیچگونه ریاضتی معدوم میکند .
۱۳) کنترل تنفس
برای بدست آوردن تمرکز ، از روش های مختلفی استفاده میشود . ماهاریشی در این مورد میگوید (( پرانایاما )) ضرورت چندانی ندارد.
در مورد کنترل تنفس ، بعنوان روش کمکی برای تمرکز ، روش کنترل از خارج برای افرادی مناسب است که قدرت کافی برای کنترل ذهن را ندارند . بهترین راه برای کنترل ذهن ، معاشرت و زندگی در مجاورت افرادی است که به روشن بینی رسیده اند . در صورتی که این کار میسر نباشد میتوانید از روش کنترل تنفس استفاده کنید .
با زندگی کردن در مجاورت افرادی که به روشن بینی رسیده اند ، این افراد زمینه را برای کنترل ذهن فراهم میکنند ، هرچند این قدرت آماده سازی ذهن برای شخص به وضوح قابل درک نباشد . اگر شخصی مانترا ها را به صورت مداوم تکرار کند ، دیگر نیاز چندانی به کنترل تنفس نخواهد داشت .
۱۴) تمرین
وقتی فردی می کوشد تا ذهن را آرام کند ، و شروع به مدیتیشن میکند ، امواج افکار بیش از پیش هجوم می آورند تا زمینه صاف و بدون فکر را اشغال کنند . به محض اینکه فرد متوجه شد که در حال تفکر است ، بدون اینکه جذب این افکار شود این سوال را مطرح میکند :
الف) (( این افکار برای چه کسی آمده اند ؟ )) جواب این است )) برای من )).
ب) ((من که هستم ؟ )) . با این سوال و باتوجه به مدیتیشن فرد بر روی قلب ، شخص به درون قلب فرو میرود و منشا (( من )) را جستجو میکند .
در مورد هر فکر دو قسمت بالا را اجراکنید ، طی مدت کوتاهی خواهید توانست افکار ناخواسته را از ذهن برانید .
در ابتدا تمرین را به مدت ۲۰ دقیقه انجام دهید و بعد زمان آنرا تا ۱ ساعت افزایش دهید . ( در این مورد در آینده توضیح بیشتری خواهم داد . ) تمرین را در محل و زمان مشخصی انجام دهید . زیرا نشستن در مکان و زمان خاص در یک مکان مشخص موجب میشود ذهن بصورت خود به خود مدیتیشن را آغاز کند .
۱۵) فرورفتن در قلب
بهمان صورتی که یک غواص در درون چاه فرو میرود و به جستجو برای یافتن شیء میپردازد ، به همان صورت نیز باید که فرد با نگه داشتن زبان ( سخن ) ، و نفس ، عمیقا در خود فرو رود تا محلی که ایگو ( نفس اماره یا خود سرکش ) از آن منشا میگیرد را بیابد.
در حالی که سخن نگفتن ضرورت دارد ، مبتدیان میتوانند برای جلوگیری از پراکندگی ذهنشان سوال (( من که هستم ؟ )) را تکرار نمایند . اما در صورتی که فرد بتواند در عمق قلب فرو رود به این سوال نیازی ندارد . در این تمرین ، در حالی که ذهن در جستجو برای یافتن منشا نفس میباشد و به صورت پیوسته در در قلب مشغول بکار است ، روی قلب متمرکز میشود و قادر به سرگردان شدن نیست ؛ در نتیجه هدف یعنی تمرکز ذهن حاصل میشود .
▪ مزیت ماها یوگا نسبت به روش های یوگا :
در انجام یوگا ضروری است که فرد از قبل بعضی از برتری های معنوی را در خود پرورش دهد، و این درحالی است که انجام ماها یوگا خود به خود این برتری ها را افزایش میدهد .
در ماها یوگا تمرین باعث روشن شدن تئوری میگردد در حالی که در یوگا تئوری راهنمای تمرین میباشد .
۱۶) فاصله بین افکار
نکته قابل توجه این است که با انجام تمرینات به تدریج از فعالیت ذهن کاسته میشود ، یعنی ؛ اگر در گذشته در مدت ۱ دقیقه تعداد ۸ فکر جزئی از ذهن عبور میکرد ، بعد از انجام تمرین در ۱ دقیقه تنها افکاری از ذهن عبور میکنند که اهمیت داشته باشند . با انجام مکرر تمرین ، لحظات ناب بدون فکر یا آگاهی مطلق را درک خواهید کرد .
۱۷) واساناها و سکس
واسانای سکس ، یک واسانای اکتسابی است که بر اثر تولد های مکرر پرورش یافته و بصورت غریزه شکل گرفته است . لذت ناشی از آن و تفکر در مورد سکس باعث افزایش قدرت واسانای آن میشود . این واسانا در همه وجود دارد ، مگر افرادی که با تمرینات گوناگون آنرا ضعیف کرده باشند .
کسانی که در حال پیشرفت معنوی هستند از این واسانا پرهیز داده میوند ؛ گرچه ممکن است غلبه کامل بر آن بسیار دشوار باشد ، ولی بسیاری معتقدند با یاد خدا بودن و رد کردن افکار مربوط به سکس میتواند کمک بسیاری کند . با اینهمه اکثر مردم در مقابل آن ضعیف هستند و مشکلات زیادی را از نتایج آن متحمل میشوند .
۱۸) آرام کردن و سکون ذهن
بعد از کم شدن فعالیت ذهن باید آنرا ساکن کرد . آرام کردن ذهن تنها راه برای رسیدن به روشن بینی است . در بودیسم نیز برای رسیدن به رهایی تاکید زیادی بر تمرکز و آرام سازی ذهن شده است .
((قرآن : توکلت علی الله ، الله مع الصابرین )).
((انجیل : آرام باشید و بدانید که من خدا هستم )).
در ایتدا آرام کردن ذهن کار بسیار دشواری خواهد بود چرا که افکار هجوم می آورند تا فضای آزاد و بدون فکر را اشغال کنند ، اما پس از مدتی اینکار بسیار لذتبخش خواهد شد . ماهاریشی میگوید :
هنگامی که افکار حمله ور شدند از خود بپرسید : این افکار برای کیست ؟ من کیستم ؟
۱۹) صدای درونی
همانگونه که فکر میکنید به همان صورت صدای درونی را میشنوید . در ابتدا شنیدن صدای درونی فقط با تمرکز امکانپذیر است ، اما با تمرین و تمرکز به تدریج صدای درونی به راحتی با شما گفتگو خواهد کرد و شما را راهنمایی میکند .
(( مهاتماگاندی )) در این زمینه میگوید :
سراسر فعالیت های سیاسی من سرشار از امدادهای غیبی بود ، صدایی که هرگز اشتباه در آن وجود نداشت ، آیا ممکن است فعالیتی که خداوند راهنمای آن است با شکست روبرو شود ؟
به این ترتیب قسمت فلسفی ماها یوگا به پایان میرسد . در ارسال های بعدی شیوه انجام تکنیک من که هستم ؟ را آموزش خواهم داد .
به امید موفقیت روزافزون تمام کسانی که بدنبال رهایی و آزادی تفکر هستند .
▪ نحوه ی انجام تکنیک :
اگر سحرخیز هستید، بهتر است حدود ۴ صبح بیدار شوید. در غیر اینصورت بعد از بیدار شدن از خواب و قبل از صرف صبحانه تمرین را انجام دهید.
پس از شستشوی بدن یا استحمام، به حالت تکریم در مقابل تصویری از «گورو»ی خود بنشینید.
چون این تکنیک متعلّق به «شری رامانا ماهاریشی» است می توانید او را به عنوان «گورو»ی خود انتخاب کنید ؛ در غیر اینصورت می توانید «گورو»ی درونی یا «گورو»ی دیگری را انتخاب کنید.
از «گورو»ی خود بخواهید تا شما را در «مِدیتِیشِن»تان راهنما باشد.
جهت نشستن تان به سمت شمال یا شرق باشد.
ـ مرحلة (۱) : در وضعیّت راحتی بنشینید و با چشمهای بسته و بمدّت چند دقیقه، حرکات تنفّس تان را تحت نظر بگیرید و مشاهده نمائید که در طیّ تنفّس، نفس از کدام نقطه به درون سینه فرو می رود و خارج می شود. این نقطه محلّ قلب است و آن را به عنوان محلّ مدیتیشن در نظر بگیرید.
معمولاً این نقطه در وسط قفسة سینه، بین دو برجستگی سینه، بین دو برجستگی سینه، و مختصری به سمت راست می باشد.
ـ مرحلة (۲) : با چشم های بسته و با چشم درونی یا چشم ذهن که روی قلب متمرکز شده است، بدون وقفه و با زبان خاصّ خودتان تکرار نمائید : «من که هستم؟»
در ابتدا این تمرین را حدّاقل بمدّت ۱۵ دقیقه انجام دهید.
تدریجاً به این مدّت بیافزائید تا آن را به یک ساعت برسانید.
قبل از پایان مدّت به هیچ دلیل و بهانه ای از جایتان بلند نشوید.
توجّه کنید که تکرار مانترا مرتبّاً ادامه یابد.
تمرین را بهمین صورت، در بعد از ظهر (غروب) هم تکرار نمائید.
استراحت بعد از مدیتیشن :
در صورتیکه ۱۵ یا ۲۰ دقیقه تمرین کرده اید، بمدّت ۵ تا ۱۰ دقیقه استراحت نمائید.
در صورتی که یک ساعت تمرین کرده اید، ۱۵ تا ۲۰ دقیقه استراحت کنید.
در صورتی که در طیّ تمرین خیلی عمیق شده اید، مدّت استراحت را طولانی تر کنید.
در طیّ استراحت بهتر است که بطور طاق باز دراز بکشید و روی خود را با پتوی گرمی بپوشانید. ممکن است که در طیّ استراحت بخواب روید که برای آزاد شدن خستیگهای عمیق بسیار خوب می باشد.
ـ مرحلة (۳) : پس از چند ماه، وقتی که بخوبی در مرحلة (۲)، پیشرفت کرده و جا افتاده اید، این مرحله را شروع نمائید.
با چشم های بسته و بعد از بیرون کردن سریع نفس از سینه و بدون کشیدن نفس جدید، نفس را هر چه طولانی تر و بدون فشار به بیرون از سینه بفرستید (این عمل را کومبهاکای خارجی KumbhakaExternal می گویند).
در این ضمن و در تمام مدّت سؤال «من که هستم؟»، را تکرار نمائید.
سپس تنفّس را به روال معمولی ادامه دهید (کشیدن نفس به درون سینه و در پی آن عمل بازدم،) و یک دقیقه ذهن را استرحت دهید.
در تمام مدّت فوق، چشم ذهنتان را روی قلب ثابت نگهدارید. (محلّ قلب را قبلاً مشخّص کرده اید).
تمرین فوق (کومبهاکای خارجی)، را ۵ بار صبح و ۵ بار عصر تکرار نمائید و بتدریج تعداد آن را افزایش دهید، تا به ۲۰ بار برسانید.
پس از ۵ تا ۲۰ بار تمرین فوق، تمرین را مشابه مرحلة (۲)، برای مدّتی که انتخاب کرده اید ادامه دهید.
وقتی در طیّ تمرین افکاری مزاحم شما می شوند، که خواهند شد، به دنبال افکار نروید، بلکه بلافاصله این سؤال را زا خود بنمائید :
افکرها برای چه کسی آمده اند؟» و جداب خواهد بود : «برای من».
سپس سؤال نمائید : «من که هستم؟»
و تمرین را به گونه ای که در مرحلة (۲)، گفته شده است ادامه دهید.
در تمام مدّت، ذهن را روی قلب ثابت نگهدارید و «کومبهاکای خارجی» را طبق آنچه که در بالا ذکر شد، انجام دهید.
مهمّ ترین قسمت تمرین ثابت نگه داشتن ذهن روی قلب است.
اگر تعداد زیادی فکر در طیّ تمرین برایتان پیش آمد بی حوصله نشوید، بلکه افکار را به روشی که در بالا توضیح داده شده است از بین ببرید.
در هر بار تمرین سعی کنید به تمرین های گذشتة خود نگاهی بیندازید و دریابید که افکار در این بار بیشتر مزاحم تمرین شما دشه اند یا کمتر؟ و سعی کنید که علّت آن را روشن نمائید.
در بیشتر موارد، نوع غذائی که مصرف کرده اید، اثر قابل توجّهی را بر روی پیدایش افکار زیادی و زائد دارد.
از مصرف تخم مرغ، گوشت و سبزیجاتی از قبیل پیاز ـ پیازچه ـ تره ـ سیر ـ تربچه ـ قارچ ـ پسته شام احتراز شود.
در مصرف گوجه فرنگی، سیب زمینی، بادمجان، امساک شود. کولادار (پپسی کولاـ کوکاکولا ...) و نیز از مصرف داروهای خواب آور کاملاً اجتناب شود.
از آشامیدن مشروبات الکلی و کشیدن سیگار، جدّاً خودداری شود.
از مصرف غذاهای شب مانده، کنسروها، غذاهای یخ زده، غذاهای تخمیر شده (بخاطر نوع تخمیر)، احتراز شود.
لبنیّات از قبیل شیر، پنیر سنّتی ایران، ماست، دوغ ...، غذاهای مفیدی هستند و پروتئین و کلسیم بدن را نیز تأمین می کنند.
آشامیدن شیرخالص گاو بصورت گرم، برای شام کمک بسیار خوبی برای مدیتیشن در شب می باشد.
تکرار روزانه و مرتّب تمرین و سؤال «من که هستم؟» ؛ همچنین انجام تمرین قبل از خواب، موجب می شود که در طیّ خواب نیز سؤال بطور اتوماتیک تکرار شود و تمرین ادامه یابد و این موجب خواهد شد که تمرین خوبی در صبح داشته باشید.
کسانی که مایل به انجام تمرین در صبح زود هستند، بهتر است به شام سبکتر با حجم کمتری قانع باشند.
ـ مرحلة (۴) : وقتی که کاملاً در مرحلة (۳)، جا افتادید، بکوشید تا در طیّ «کومبهاکا(۱)»ی خارجی، توجّه را روی قلب بگذارید (پیدا کردن محلّ قلب را در قسمت مربوط به مرحلة (۱) توضیح داده ایم).
به آهستگی هوا را از سینه خارج کنید و جریان بیرون راندن هوا از سینه را تحت نظر قرار دهید.
توجّهتان را روی قلب بگذارید و بداخل قلب فرو روید.
در حالیکه توجّهتان روی قلب است، ذهناً سؤال کنید «من که هستم؟».
در نظر مجسّم کنید که به درون چاهی قرو می روید، تا شیئی را که در آن انداخته اید جستجو و پیدا نمائید.
با حبس کردن نفس، با چشم ذهن به پیدا کردن منشأ ایگُو (نفس منیّت)، در درون قلب ادامه دهید ؛ بهمان گونه که برای پیدا کردن شیئی کوچکی در اطاق تاریکی به جستجو می پردازید و به کمک کشیدن انگشتانتان بر روی زمین، در جستجوی آن شئی هستید.
باقیماندة نفس را از ریه بیرون دهید و جستجو را همچنان دنبال کنید. و در تمام مدّت، در حالیکه توجّهتان روی قلب است، ذهناً تکرار کنید : «من که هستم؟». با این مفهوم که من (ایگُو)، از کجا سرچشمه می گیرد.
معمولاً ۲۰ تا ۳۰ ثانیه برای «کومبهاکا»ی خارجی کافی است ؛ ولی کسانی که به تمرین «پرانایاما» عادت دارند، می توانند نفس را برای مدّت طولانی تری حبس کنند ؛ ولی حبس کردن نفس می بایستی بدون فشار باشد.
کشف خواهید کرد که اینگونه ثابت نگداشتن ذهن بر روی قلب، همراه با «کومبهاکا»ی خارجی به شما تمرکز می دهد، بطوریکه هرگونه صدای خارجی در این ضمن، بخصوص در طیّ مراحل مقدّماتی موجب تکان شدید و ناگهانی بدن می شود که تأئیدی است بر وجود تمرکز.
این تمرین بعد از مدّتی ممکن است پیشرفت نماید و ذهن را برای جستجو بدون هیچ نوع تلاشی آماده نماید.
مرحلة چهارم، مرحلة تمرین اساسی «ماها یوگا» است ؛ زیرا «واسانا»های کوچکتری را که در ابتدا جنجالی و مزاحم بودند و سدّ راه «مدیتیشن» می شدند ریشه کن می سازد.
همچنین مرحلة چهارم موجب کاسته شدناز فعالیّت ذهن می شود.
ضروری است تا فرد چندین سال به تمرین مرحلة (۴)، بپردازد تا از منافع کامل آن برخوردار گردد. حتّی زمانی که مراحل بعدی تمرین می شوند، اگر بهر دلیلی ذهن بسیار آشفته باشد، انجام چند دقیقه تمرین مرحلة (۴)، موجب برقراری آرامش خواهد شد.
▪ آرامش و سکون ذهن
بعد از حدود ده سال و شاید کمتر، از تمرین ماها یوگا و با پیشرفت در تمرین، زمانی فرا می رسد که بر اثر کاسته شدن از فعالیّت ذهن، احتمالاً انجام تمرین دشوار می باشد. در این مرحله لازم است به تمرین های زیر که بمنظور «آرام کردن و سکون ذهن»، است بپردازید :
ـ مرحلة (۵) : در حالیکه نفس را از سینه به بیرون می فرستید، بسادگی و برای یکبار بگوئید : «آرام باش». و ضمن «کومبهاکا»ی خارجی، در حالیکه ذهن را روی قلب ثابت نگاهداشته اید، سعی کنید که بدون فکر باقی بمانید و رد ضمن حبس و نگه داشتن نفس نیز از هر نوع فعالیّت ذهنی خودداری نمائید.
ـ مرحلة (۶) : وقتی باندازة کافی در مرحلة (۵)، جا افتادید، سعی کنید که بدون حبس و نگه داشتن نفس و بدون هیچ نوع تمرین ذهنی، بطور معمول بدون فکر باقی بمانید.
وقتی باین مرحله رسیدید، دقّت کنید که در طیّ تمرین خوابتان نبرد، زیرا در مرحلة بیداری، زمانی که فکری وجود ندارد، غالباً خواب فرا می رسد.
آگاهی را با نگه داشتن ذهن روی قلب حفظ کنید.
«آتما ویچارا»ی واقعی فقط از اینجا شروع می شود ؛ زمانی که روی قلب ثابت شده اید و فاقد امواج ذهنی می باشید.
باقی ماندن در این حالت، موجب خاموشی ذهن و معدوم شدن «واسانا»ها می شود.
مراحل (۴) تا (۶)، مربوط به «تانوماناسی» (مرحلة سوّم از مراحل هفتگانة «جنانایُوگا» می باشد). (به قسمت دوّم مراجعه نمائید).
ـ مرحلة (۷) : وقتی کاملاً در مرحلة (۶)، مستقر شده و جا افتاده اید، بطور معمولی در «بدون فکر» بودن باقی بمانید ؛ در حالیکه ذهن روی قلب یا هیچ تکیه گاه دیگری ثابت نشده است.
آرامش عمیق و بمدّت طولانی، احتمالاً موجب تجربة آگاهی خالص می شود که منظور نهائی را به دنبال خواهد داشت.
آرامش عمیق و بمدّت طولانی، احتمالاً موجب تجریة آگاهی خالص می شود که منظور نهائی را به دنبال خواهد داشت.
فرد می تواند «سامادی(۱)» و خواب را بطریق زیر از هم تفکیک نماید :
در «سامادی»، سر بصورت مستقیم باقی می ماند و فرد بطور مبهمی از صداهای خارج مطلّع است. در عین حال آگاهی توأم با آرامش ذهن وجود دارد.
در خواب تجربیّات فوق وجود ندارد.
تالیف استاد :‌ان.آر.نارایانا آیر
برگردان از هندی به فارسی:مهدی رحیمی
منبع : انجمن درمانگران ایران


همچنین مشاهده کنید