پنجشنبه, ۹ فروردین, ۱۴۰۳ / 28 March, 2024
مجله ویستا


نوستالژی تأثیرگذار


نوستالژی تأثیرگذار
در ابتدای فیلم «ایندیانا جونز و قلمرو جمجمه‌های بلورین» قهرمان ما (هریسون فورد) و رفیق گهگاهی‌اش مک (ری وینستون) با گروهی از نیروهای بی‌رحم روسی مواجه می‌شوند. مک که متوجه دردسر جدیدشان شده است رو به ایندی می‌گوید: «کار آسونی به نظر نمی‌آد» و ایندی هم جواب می‌دهد: «نه به اون آسونی که قبلا ‌بوده». شوخی ایندی سالخورده در ابتدای فیلم همانقدر که بر بازی هریسون فورد قابل اطلاق است، در مورد استیون اسپیلبرگِ کارگردان و جورج لوکاسِ تهیه‌کننده هم صدق می‌کند؛ چراکه فورد،‌ اسپیلبرگ و لوکاس با تولید «جمجمه‌های بلورین» دست به کاری زده‌اند که مسلما به آسانی سابق نبوده است. اکنون دیگر ۲۷ سال از زمانی که «مهاجمان صندوقچه گمشده» آغازگر ماجراهای ایندیانا جونز بود می‌گذرد؛ ۱۹ سال از زمان اکران آخرین دنباله ایندیانا جونز با نام «آخرین جنگ صلیبی» می‌گذرد و البته ۳۰ سال از زمانی می‌گذرد که لوکاس و اسپیلبرگ در یکی از سواحل هاوایی به یکدیگر قول دادند فیلمی اکشن تولید کنند که یکی از آنها تهیه‌کننده‌اش باشد و دیگری کارگردانش. مسلما فورد، اسپیلبرگ و لوکاس آنقدر احمق نیستند که عوارض گذشت زمان بر کار فیلمسازان و بازیگران را نادیده بگیرند. هر سه آنها وقتی مشغول تولید «مهاجمان...» بودند دهه ۳۰ عمرشان را می‌گذراندند. اکنون اما اسپیلبرگ ۶۱ ساله شده است، لوکاس ۶۴ ساله و فورد ۶۵ ساله. البته نباید از دو همدست مهم این سه نفر هم غافل شد که موسیقی حماسی و برش‌های سریع آنها بر تمام مجموعه فیلم‌های «ایندیانا جونز» سایه انداخته است؛ جان ویلیامزِ آهنگساز و مایکل کان تدوینگر. صحنه‌هایی در این فیلم وجود دارد که مانند تمرینات کششی سالمندان در خانه سالمندان کند و خسته‌کننده است.
بخش‌هایی از فیلم هم دچار پرحرفی شده‌اند و حتی عنوان فیلم هم بیش از حد طولانی به نظر می‌رسد. با این حال «جمجمه‌های بلورین» را می‌توان یک فیلم سرگرم‌کننده،‌ خوش‌ساخت و تقریبا بی‌عیب ‌و‌ نقص دانست که از حضور عناصر آشنای فیلم‌های قبلی سود برده است. به عبارت دیگر «جمجمه‌های بلورین» عامدانه به یک نوستالژی لحظه‌ای اما تاثیرگذار تبدیل شده است تا کسانی را که در دهه ۸۰ با تکیه بر مهارت خود جان تازه‌ای به اکشن‌های کلاسیک بخشیدند دوباره دور هم جمع کند. پس هنگام تماشای آن از یک طرف نباید مانند فیلم «مرد آهنی» انتظار پیرنگ «توانایی‌های شگفت‌انگیز انسانی» را داشته باشید و از طرف دیگر باید حواس‌تان جمع باشد قرار نیست مانند فیلم «اسپید ریسر» با جلوه‌های ویژه رویایی مواجه شوید. در واقع اسپیلبرگ و لوکاس با کمک فیلمنامه‌نویسان خود دیوید کوئپ و جف ناتانسون در «جمجمه‌های بلورین» به جای اینکه داستان ایندیانا جونز را پیش ببرند، بازگشت به سه فیلم قبلی را در دستور کار خود قرار داده‌اند. آنها می‌دانسته‌اند اگر سینماروها در فیلم جدید شاهد بازسازی نشانه‌های ثابت مجموعه‌ فیلم‌های «ایندیانا جونز» نباشند، سالن‌های سینما را با ناامیدی ترک می‌کنند. بیایید رد پای این نشانه‌های ثابت را در فیلم جدید دنبال کنیم.
۱) لوگوی استودیو پارامونت به یک کوه دیزالو می‌شود:
هر چهار فیلم ایندیانا جونز از این جهت آغازی مشابه دارند. ابتدا لوگوی پارامونت که در پس‌زمینه‌اش یک کوه قرار دارد دیده می‌شود و سپس تصویر کوه دیگری جایگزین آن می‌شود. در «مهاجمان» این کوه در آمریکایی جنوبی قرار دارد، در «معبد مرگ» جای خود را به کوهی در نقش برجسته‌ای روی یک ناقوس چینی می‌دهد و در «آخرین جنگ صلیبی» تخت سنگ بزرگی در ایالت یوتا جانشین آن می‌شود. در «جمجمه‌های بلورین» اما شاید به دلیل شوخی و شاید به دلیلی دیگر تپه‌ای کوچک که استفاده نیایشی دارد جایگزین کوه همیشگی شده است. داستان فیلم در ناحیه ۵۱ ایالت نوادا و در سال ۱۹۵۷ می‌گذرد؛ دوران اوج راک اند رول، ترس از شوروی و هراس از بمب اتم.
۲) توطئه‌های بین‌المللی:
در فیلم اول و سوم نازی‌ها و در فیلم دوم هندی‌ها توطئه‌‌چینان بین‌المللی معرفی می‌شوند. اما طبیعتا وقتی داستان در دهه ۵۰ می‌گذرد ناگزیر پای کمونیست‌ها به ماجرا باز می‌شود. شخصیت شرور «جمجمه‌های بلورین» کسی نیست جز یک زن شیک‌پوش روسی به نام ایرینا اسپالکو (کیت بلنچت) که نمونه اغراق شده شخصیت نینوچکا با بازی سید چریس در فیلم موزیکال «جوراب ابریشمی» است. در آخرین دنباله ایندیانا جونز به جای تأکید بر پیروزی همیشگی ارتش غرب به شخصیت ایرینا توجه بیشتری شده است که می‌خواهد با دستیابی به یک تکنولوژی مخفی مشکلاتی را برای جهانیان به وجود بیاورد.
۳) کلاه ایندیانا جونز،‌ شلاق چرمی و... و مارها:
در «جمجمه‌های بلورین» کلاه ایندی قبل از خود وی نمایش داده می‌شود که یک کلاه قهوه‌ای مد روز سال ۱۹۵۷ است. شلاق چرمی وی هم هنوز از اسلحه شخصیت‌های منفی فیلم سریع‌تر و کشنده‌تر است. ایندی در همان صحنه آغازین در ناحیه ۵۱ نوادا چندین و چند نفر از دشمنان خود را با شلاق چرمی‌اش خلع سلاح می‌کند و با آویزان‌شدن از آن به سبک ارول فلین در هوا تاب می‌خورد. به جای مارها هم تنها با یک مار مواجه هستیم که البته توسط ایندی به سرعت ناکار می‌شود.
۴) صحنه‌های جذاب تعقیب و گریز اتومبیل:
از این صحنه‌ها هم در «جمجمه‌های بلورین» غفلت نشده است و هنگام تماشای فیلم می‌توانید شاهد مبارزه اتومبیل‌های سریع‌السیر گروه ایندی و آدم‌کش‌های ایرینا باشید. این تعقیب و گریز با سکانس جیپ سواری «مهاجمان...» قابل مقایسه است که البته پیچیدگی بیشتری دارد و با مهارت بیشتری طراحی شده است.
۵) به تصویر کشیدن خانواده:
اغلب فیلم‌های اسپیلبرگ درباره تفرقه یا بازسازی خانواده است و دو فیلم اخیر «ایندیانا جونز» هم از این قاعده مستثنا نیستند. در «آخرین جنگ صلیبی» با پدر ایندی (شان کانری) مواجه می‌شویم و درمی‌یابیم نام اصلی ایندی هنری جونز جونیور بوده است. در «جمجمه‌های بلورین» هم شخصیتی به نام مات (شیا لابوف) حضور دارد که فرزند ایندی و ماریون محسوب می‌شود و سوار بر موتور سیلکت و در حالی که مانند مارلون براندو در فیلم «وحشی» کاپشن چرمی به تن دارد به داستان وارد‌می‌شود.
۶) باستان‌شناسی:
نباید فراموش کنید که قهرمان مجموعه فیلم‌های «ایندیانا جونز» به هر حال یک پروفسور باستان‌شناس است که در تعطیلات خود درگیر یک سری مشکلات می‌شود و در نهایت موفق می‌شود جهان را از نابودی نجات دهد. محققان روزگار باستان باید خوشحال باشند چرا که «جمجمه‌های بلورین» پر است از کتیبه‌های رمزی، غار‌های مخفی، زبان‌های فراموش شده و اسرار وحشتناک. «جمجمه‌های بلورین» در واقع باستان‌شناسی‌ترین مجموعه فیلم‌های «ایندیانا جونز» است.
۷) شروع با صحنه‌هایی پر زد و خورد و پایان با سردرگمی وحشتناک:
تولید این فیلم‌ها همیشه تابع همین روش بوده است. در همان ابتدا با مجموعه‌ای از صحنه‌های پر زد و خورد تماشاگر به هیجان می‌آید و در پایان هم طبق معمول ابهاماتی در ذهن وی باقی می‌ماند که قرار است در فیلم بعدی به آنها پاسخ داده شود. «جمجمه‌های بلورین» از این جهت تا حدی پیشرفت هم کرده است چرا که در همان ابتدای فیلم یک صحنه ۱۲ دقیقه‌ای پرتنش گنجانده شده است که اغلب تماشاگران را تحت تأثیر قرار می‌دهد. همانطور که خود اسپیلبرگ در ضمیمه DVD «آخرین جنگ صلیبی» گفته است مشکل اصلی در چنین فیلم‌هایی فاصله میان ابتدا و انتهای فیلم است که باید با ماجراهای جذاب و متنوع پر شود. این فاصله در «جمجمه‌های بلورین» با دقت زیادی طرح‌ریزی شده‌ است تا فیلم جدید حداقل به لحاظ ظاهر ماجراهایی کاملا متفاوت از فیلم‌های قبلی را به تصویر بکشد.
منبع: تایم
ریچارد کورلیس
منبع : روزنامه کارگزاران


همچنین مشاهده کنید