شنبه, ۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 20 April, 2024
مجله ویستا


یک عشق رویایی بدون مقدمه


یک عشق رویایی بدون مقدمه
فیلم سینمایی "قرنطینه" ساخته منوچهر هادی ملودرامی است که می‌خواهد بر مرز میان گیشه و دغدغه‌های سازنده حرکت کند، اما آنچه ارجحیت پیدا کرده توجه صرف به مخاطب در همه وجوه است. هادی در اولین ساخته سینمایی‌اش تلاش کرده از زاویه نگاه خود به ملودرام‌های گیشه پسند توجه و وجوه هنری را در کنار اهمیت به مخاطب لحاظ کند. آیا این اتفاق در اولین فیلم او افتاده است؟
فیلم همانطور که کارگردان هم اشاره کرده از سوژه‌ای به شدت کلیشه‌ای و اشک‌انگیز بهره می‌برد و برای رویکردی احتمالاً تازه یا خاص به موضوع انتخابی خود راهکارهایی طراحی کرده که در کنار هم به پیوندی مناسب نرسیده و چون وجوه مجزا یکدیگر را پوشش نمی‌دهند.
فیلمساز در مقطع ابتدایی به شکل گیری رابطه بین دختر و پسر قهرمان قصه می‌پردازد تا یک عشق رویایی را بدون مقدمه بین آنها برقرار کند. شخصیت پسر (حمید گودرزی) به گونه‌ای پرداخته شده که جوانی خوشگذران و درگیر رابطه‌های عاطفی مختلف است و با دیدن دختر جوان (نیوشا ضیغمی) که متفاوت از قشر دخترانی است که می‌شناسد، دل به او می‌بندد.
هر چقدر که نشانه‌های ملموس و آشنا برای شخصیت پردازی پسر جوان به درستی انتخاب شده و کدهای قابل قبول ارائه می‌شود مانند زنگ زدن پیاپی تلفن همراه و ... ، اما همین نکات در مورد دختر کمتر پرداخته شده و در واقع آنچه تفاوت دختر را از اولین برخورد برای پسر مشخص می‌کند، بی جواب باقی می‌ماند.
اختلاف طبقاتی و حرکت بر مسیر کلیشه‌ای دختر فقیر و پسر پولدار نیز یکی دیگر از کلیشه‌های نخ نماست که برای رنگامیزی این رابطه عاطفی طراحی شده و کارکرد آن هم چیزی جز رفتن به سمت ملودرام‌های آشنا و چینش موقعیت‌های قابل پیش‌بینی نیست. این وجه با پرداخت منفی پدر پسر (رضا رویگری) و تکیه بر تنها بودن پسر در خانه‌ای که زنی جوان جایگزین مادر شده، دلایل او را برای دل بستن به دختری از طبقه متفاوت کامل می‌کند.
فیلم تا جایی که قرار است ضربه کاری به مخاطب وارد شده و تغییری در سطح روایتی ایجاد شود، بر مسیری قابل پیش بینی حرکت می‌کند و با تکیه بر عشق زوج قهرمان فیلم بدون توجه به تضادها پیش می‌رود. در این بخش رویکردی سطحی و عام هم به اختلاف طبقاتی وجود دارد که بخصوص در نوع رفتار برادر دختر که درخواست‌های مالی از داماد آینده دارد، برجسته می‌شود که بار طنز احتمالی رفتار بچه گانه او نتوانسته نگاه کهنه به اختلاف طبقاتی را واجد جذابیت و بامزگی کند.
ضربه کلیدی قرار است جایی وارد شود که جواب آزمایش زوج جوان برای ازدواج مشکوک است و در واقع کدی برای بیماری دختر ارائه می‌شود که مقطع بعدی فیلم را به خود اختصاص داده تا به نوعی این عشق امروزی در بوته آزمایش قرار بگیرد. اما از آنجا که طبق یک فرمول آشنا در موقعیت‌هایی که همه چیز خوب و خوش پیش می‌رود، مخاطب انتظار بر هم خوردن این ثبات و آرامش را دارد این اتفاق هم در روند ماجرا قابل پیش بینی است.
از این پس روند داستان به گونه‌ای طراحی شده تا در عین وخیم شدن تدریجی حال دختر، شرایط نیز برای پسر سخت تر شده و فشار مالی او را در موقعیت‌های خاص قرار دهد. موقعیتی که آشکارا تقابل او با پدرش را در پی دارد که سکانس درگیری لفظی آنها در مغازه مبل فروشی پیامد آن است و در ادامه پدر، او را که از گاو صندوق مغازه دزدی کرده به زندان می‌اندازد تا به این رابطه خاتمه دهد.
در این بخش با زندان رفتن پسر شرایطی فراهم می‌شود تا قصه بر بیمارستانی که دختر در آن بستری است متمرکز شود و این بار لحن ملودرام عاطفی فیلم به سمت تلخی و سیاهی بیشتر حرکت کند. بالتبع در این بخش به دلیل بار دراماتیک ضعیف که در ارتباط با خط اصلی قصه وجود دارد، نیاز به طراحی خطوط و شخصیت های فرعی احساس شده است.
در این بخش نویسنده و فیلمساز با آگاهی از عمق تلخی حاکم و صحنه‌هایی که پیشرفت بیماری را در دختر جوان پی می‌گیرد، تصمیم گرفته‌اند طنز را به عنوان راهکار وارد کنند. این تصمیم در اولین گام رضا عطاران را به عنوان یک بیمار وارد فیلم کرده تا با توجه به ظاهر تغییر شکل یافته و حال و هوایی که دارد فضای موجود را بشکند.
هر چند سابقه عطاران در حوزه طنز اولین گزینه برای انتخاب او بوده ولی با توجه به شخصیت پردازی و گریم خاص این کاراکتر انتظارات برای دیدن حضوری متفاوت از وی چندان هم بیراه نیست. ولی واقعیت این است که این بار هم مانند سایر نقش آفرینی‌های عطاران، او را با همان کدها و مولفه‌های آشنای بازیگری در حرف زدن و ... می‌بینیم نه کاراکتری تلفیقی از سابقه وی و پیشینه نقش.
خط عاطفی طراحی شده برای ورود و حضور عطاران در قصه دختر جوان هم به نظر می‌آید با اولین انتخاب‌ها انجام شده و عشق به ظاهر یک طرفه او به دختر بیمار آذری (خاطره حاتمی) با چند بار تکرار، جذابیت لحظه‌ای خود را هم از دست داده و دیگر چیزی برای ارائه باقی نمی‌ماند.
فیلم "قرنطینه" در این بخش برای هر چه به هم پیچیده‌تر کردن کلاف شرایط، خط فرعی‌های متعدد را طراحی کرده که تداخل آنها به نوعی کارکردشان را از بین می‌برد. مانند فروش کلیه توسط مادر دختر (افسانه بایگان) و یا خط فرعی نامادری پسر جوان (شهره سلطانی) که یکباره و بدون مقدمه مانند یک منجی وارد شده و ضمانت پسر جوان را می‌کند تا از زندان آزاد شود، در صورتیکه قبل از آن کدی مبنی بر احتمال متفاوت بودن او ارائه نشده است.
فیلم در بخش پایانی به گونه‌ای همین وجه دوگانه در رویکرد به گیشه و ملودرام را مکمل هم کرده و در عین استفاده از سکانس کلیدی مراسم عروسی که جزء لاینفک فیلم‌های گیشه ای است، با مرگ کاراکتر عطاران و ترسیم فضای تلخ حاکم بر مراسم عروسی در آسایشگاه به زعم خود به مخاطب باج نمی‌دهد. غافل از اینکه جایی به مخاطب و گیشه صرف باج داده که سراغ قصه کلیشه‌ای و موقعیت‌های نخ نما بدون زاویه نگاه تازه و خاص خود رفته و این وجه حتی از مرحله انتخاب بازیگران هم وارد کار شده است. چند فیلم دیگر می‌توانید مثال بزنید که زوج ضیغمی- گودرزی قهرمان اصلی آن بوده اند؟ "گناه من" مهرشاد کارخانی و "تلافی" سعید اسدی که به طور همزمان اکران است نیز از حضور این زوج سینمایی بهره برده‌اند، بدون آنکه "قرنطینه" بتواند تفاوت و لزوم این انتخاب را ویژه کند.
"قرنطینه" نخستین فیلم منوچهر هادی بر اساس فیلمنامه‌ای از سعید دولتخانی ساخته شده است. داستان فیلم درباره دختر و پسری جوان است که دل در گرو یکدیگر دارند، اما برای ازدواج با مشکلات بسیار رو به رو هستند. حمید گودرزی، رضا عطاران، افسانه بایگان، رضا رویگری، خاطره حاتمی، نیوشا ضیغمی و شهره سلطانی در این فیلم بازی کرده‌اند. این فیلم در بخش مهمان بیست و ششمین جشنواره فجر به نمایش درآمد و از چهارشنبه ۲۵ اردیبهشت در گروه سینمایی عصر جدید جایگزین فیلم "پابرهنه در بهشت" شده است.
منبع : سایت خبری ـ تحلیلی سینمای ما


همچنین مشاهده کنید