جمعه, ۳۱ فروردین, ۱۴۰۳ / 19 April, 2024
مجله ویستا

مائو، بزرگترین هیولای تاریخ


مائو، بزرگترین هیولای تاریخ
در طول تاریخ کم نبودند سیاستمدارانی که هر چند دم از توده ها می زدند اما برای نیل به اهدافشان از هیچ نوع جنایتی فروگذار نبودند. مائو تسه‌تونگ، تئوریسین مارکسیست لنینیسم و رهبر سابق حزب کمونیست چین یکی از برجسته‌ترین افراد از این قشر بود که از آغاز حرکت انقلابی‌اش تا لحظه مرگش در سال ۱۹۷۶ حدود ۷۰ میلیون انسان را به کشتن داد.
مائو در ۲۶ دسامبر ۱۸۹۳ در شاوشان از ایالت هونان به دنیا آمد. خانواده‌اش از طبقه کشاورز بودند اما نسبت به دیگر هم‌محلی‌هایشان وضع مالی خوب و مناسبی داشتند. پدرش مردی سختگیر و دقیق بود و می‌خواست پسرش نیز فردی منظم و با انضباط باشد، مادرش نیز زنی مذهبی و آرام بود و از همان کودکی پسرش را به دینداری تشویق می‌کرد.
مائو پس از فارغ‌التحصیلی از مدرسه هونان وارد دانشگاه پکن شد، او در آنجا با بسیاری از همکلاسی‌هایش که وضعیت مالی خوبی داشتند و به زبان‌های انگلیسی، فرانسوی و آلمانی مسلط بودند، آشنا شد. مائو در این زمان با تعدادی از روشنفکران و هم‌ جوانان هم‌کیش خود گروهی تشکیل داد که بعدها به بنیان‌گذاری حزب کمونیست توسط آنها منجر شد.
مائو تسه تونگ در سال ۱۹۲۱ به اولین کنگره حزب کمونیست چین در شانگهای ملحق شد و در هونان رهبری طرفداران این حزب را به عهده گرفت. او سه سال بعد به عنوان عضو کمیته مرکزی حزب کمونیست در کنگره سوم انتخاب شد.
در سال ۱۹۲۷ "سون یات‌سن" رهبر حزب ناسیونالیست و بنیانگزار چین مدرن که از سال ۱۹۱۱ حکومت را در دست گرفته بودند مرد و "چیانگ‌کای‌‌شک" جانشین او شد، خط‌مشی چیانگ کای شک کاملاً با سون‌یات سن متفاوت بود او با به دست گرفتن ارتش ناسیونالیستی حکومت را از عوامل کمونیست پاکسازی کرد. در این جریان تعداد زیادی از اعضای حزب کمونیست یا به زندان رفتند یا همچون مائو تبعید شدند. پس از تصفیه‌های چیانگ‌کای‌‌شک بین ناسیونالیستها و کمونیست‌ها تخاصمی درگرفت که حاصل آن جنگ داخلی بیست و سه ساله بود.
در جریان این جنگ کشاورزان وکارگران به یاری حزب کمونیست شتافتند تا این حزب بتواند پس از مدتی نیروی تقریباً عظیمی فراهم کند و به سوی شهرهای بزرگ پیش رود و چند شهر را نیز به تسلط خود درآورد.
مائو که به جایگاه قابل توجهی در حزبش دست یافته بود و مورد توجه و حمایت اتحاد جماهیر شوروی نیز قرار داشت و از آنها کمک‌های مالی و نظامی دریافت می‌کند. در اکتبر ۱۹۳۵ دستور راهپیمایی بزرگ نیروهای کمونیست را از جنوب‌شرقی را به شمال‌غربی چین را صادر کرد.
هدف از راهپیمایی بزرگ استقرار قرارگاه جدیدی در شمال نزدیک مرز مغولستان بود تا به این ترتیب دسترسی سریع به اسلحه و تدارکات از طریق شوروی فراهم گردد. مائو در جریان این راهپیمایی چند هزار کیلومتری برخلاف گفته عده‌ای که قصد داشتند او را شخصیتی انسانی، بزرگ و مبارز جلوه دهد به جای راهپیمایی دشوار به فراز کوهستان‌ها بر دوش نیروهای خود نشسته برجایگاه‌های سایه‌دار حمل می‌شد.
در سال ۱۹۳۷ ژاپن به چین حمله کرد در جریان این جنگ از آنجا که خطر نفوذ خارجی به شدت حس می شد حزب کمونیست با ناسیونالیستها در برابر ژاپن متحدشدند اما به نظر می رسد مائو از حمله ژاپن به چین حمایت می کرد، زیرا می‌دانست این جنگ موجب تضعیف ناسیونالیستها خواهد شد. در نتیجه هم همین‌طور شد و این جنگ باعث شد حزب کمونیست بر ناسیونالیستها به طور کامل غلبه کرده و در سال ۱۹۴۹ پس از پایان جنگ جهانی، جمهوری خلق‌چین را تاسیس کند.
از اوایل ۱۹۵۰ مائو رهبری اصلی حزب شد و کنترل کمیسیون نظامی حزب را به عهده گرفت. با استقرار کامل نظام کمونیستی در چین مائو توانست خود را به عنوان رهبری بلامنازع در سراسر چین معرفی کند وشرایط را برای اجرای سیاست‌های جاه‌طلبانه‌اش در عرصه جهانی فراهم کرده تا بعد از مرگ استالین به عنوان نماد کمونیسم در بین جهانیان معرفی شود.
رژیم مائو در سال ۱۹۵۸ با هدف تغییر سریع اقتصاد و صنعتی کردن چین طرح "جهش بزرگ به پیش‌" را مطرح کرد.
بر اساس این طرح کلیه زمین‌های کشاورزی چین مصادره و به ۲۶ هزار واحد اشتراکی تقسیم شدند. در آن سالها که اروپای شرقی در اختیار کمونیستها بود مانو اکثر محصولات زراعی چین را در مقابل دریافت کمکهای نظامی و سیاسی به آنجا صادر کرد. او همچنین برای کسب وجه ضد استعماری مواد غذایی و پول به نهضت‌های کمونیستی در آسیا، آفریقا و آمریکای لاتین فرستاد.
در جریان اجرای این طرح که ۴ سال طول کشید حدود ۳۸ میلیون نفر در اثر قحطی و کمبود مواد غذایی جان خود را از دست دادند.
در این مدت غذای جایگزین محصولات زراعی در بین جمعیت شهری چین ماده‌ای مشمئزکننده دارای مقدار کمی پروتئین بود که از ادرار به دست می‌آمد. در نواحی روستایی نیز،‌خوراک زارعین گرسنه و قحطی‌زده تا به حد پوست درخت و کود گیاهی تقلیل یافت و بعضی از ایالت‌ها حتی کار به همجنس‌خواری هم رسید. این در حالی بود که چین در همان زمان بزرگترین اهداکننده کمک‌های بین‌المللی در جهان بود.
مائو در سال ۱۹۵۸ در دفاع از طرحش خطاب به کنگره حزب کمونیست چنین اظهار کرد: «شما نباید از مرگ انسان‌ها در نتیجه خط‌مشی حزبی بیمی به خود راه دهید بلکه باید به آن خوشامد بگویید.» او پیش از این هم در مسکو گفته بود ماخود را برای مرگ ۳۰۰ میلیون نفر آماده کرده‌ایم.
برای مائو جمعیت ۶۰۰-۷۰۰ میلیونی چین این امکان را فراهم کرده بود تا در مقایسه با هیتلر و استالین برای نیل به اهدافش جمعیت بیشتری را قربانی کند و جایگاهش را به عنوان بزرگترین هیولای تاریخ تثبیت کند.
مائو در سال ۱۹۶۶ انقلاب فرهنگی چین را که بزرگترین و اساسی‌ترین کشمکش قدرت در حزب کمونیست چین بود را برای تثبیت جایگاهش ترتیب داد. در انقلاب فرهنگی که به رهبری همسر مائو «جیانگ‌چین» برپا شد بسیاری از رهبران حزب کمونیست که رقیبی برای مائو محسوب می‌شدند و نسبت به سیاست‌های مخصوصاً «جهش بزرگ به پیش» انتقاد داشتند از حزب تصفیه شدند مهمترین فرد در میان تصفه‌شدگان لیوشائوچی بود که مدت‌ها چه در حزب و چه در ارتش جانشین فرمانده بود. او پیش از این از قربانیان قحطی ۱۹۵۸-۱۹۶۱ عذرخواهی کرده بود.
در آغاز انقلاب فرهنگی مائو و هوادارانش هزاران تن از افراد جوان «گارد سرخ» را بسیج کردند تا آنچه که در گروه چهار دیرینه در فرهنگ این کشور می‌نامیدند پاکسازی کنند. گروه‌ چهار دیرینه عبارت بود از آداب، رسوم، فرهنگ و تفکر قدیمی.
در جریان انقلاب فرهنگی نزدیک به ۸/۴ میلیارد آرم از سر مائو ساخته شد که مردم چین موظف بودند آن را به لباس خود بچسباند. هر چینی باید نسخه‌ای از «کتاب سرخ کوچک» که متشکل از نقل قول‌های مائو بود را تهیه می‌کرد و در تمامی مراسم عمومی همراه داشت. در نتیجه این اقدامات مائوئیسم به یک دین اجباری تبدیل شد.
مائو از دانشجویان خواست که آموزگاران خود را به خاطر مسموم کردن ذهنهایشان به ایده‌های بورژوایی مورد انتقاد شدید قرار دهند. بسیاری از جوانها که برای اولین بار در زندگی خود اجازه شرکت در فعالیت‌های سیاسی را می‌یافتند بی‌صبرانه آن موقعیت را دودستی چسبیدند و تحت‌عنوان «گارد سرخ» تشکیلات آموزشی خود را مورد تاخت وتاز قرار دادند، بسیاری از آموزگاران و مدرسین خود را به جایگاه‌های عمومی می‌بردند و با آنها با خشونت بسیار رفتار می‌کردند. بسیاری از آموزگاران زن در این میان مورد تجاوز جنسی قرار می‌گرفتند.
بسیاری از اعضای طبقه تحصیل‌کرده به مناطق صنعتی و نواحی روستایی برای انجام کار یدی روانه شدند. این همه تحقیر و اهانت سبب شد تا موجی وسیعی از خودکشی در میان چینیان به راه بیفتند و تعداد زیادی برای اینکه تن به ذلت ندهند خود را کشتند.
نویسندگان برجسته و اصلی کشور، خواننده‌ها و هنرمندان مجبور می‌شدند که در جلوی آتش زانو بزنند در حالی که سرهایشان در زیر بارانی از ضربات مشت گارد سرخ قرار داشت گارد سرخ خانه‌های مسکونی را درهر شهر و دهکده‌ای را برای یافتن کتاب یا هر چیز دیگری که فرهنگ مربوط می‌شد را زیر و رو می‌کردند. بسیاری از خانواده ها که از پیامد پیدا شدن چنین چیزهایی در منزل خود آگاه بودند کتاب‌ها و آثار هنری خود را می‌سوزاندند یا به عنوان جنس دورریختنی می‌فروختند.
تفاوت استالین با مائو در چنین برخوردهایی در این بود که استالین تصفیه‌های خود را از طریق نیروهای پلیس مخفی و ک.گ.ب انجام می‌داد که طی آنها قربانی‌ها بدون اینکه دیگران بویی ببرند روانه زندان می‌شدند یا سر به نیست می‌شدند اما مائو تصفیه بزرگ خود را با خشونت و تحقیر در ملاء عام انجام می‌داد. که در نهایت باعث شد در طول انقلاب فرهنگی حدود ۳ میلیون نفر کشته شدند.
هرچند در سال ۱۹۶۹ گاردسرخ به دست ارتش چین سرکوب شد اما انقلاب فرهنگی رسماً تا سال ۱۹۷۶ ادامه داشت. مائو نیز سرانجام در ۹ سپتامبر ۱۹۷۶ در سن ۸۳ به زنگی ننگین خود پایان داد.
آنچه که در دوران حکومت مائو به چین حائز اهمیت است نگاه و موضع جوامع‌غربی خصوصاً روشنفکران به عملکرد اوست که متاسفانه اغلب مثبت و ستایشگرانه بوده به عنوان مثال ژان‌پل‌سارتر روشنفکر مطرح فرانسوی، در طی انقلاب فرهنگی چین در دهه ۱۹۶۰ خشونت انقلابی مائو را با عنوان «عمیقاً‌ اخلاقی» مورد ستایش قرار داد.
در حال حاضر نیز هرچند شاهد اصلاحات ساختاری در اقتصاد و بعضاً رویکردهای سیاسی حزب حاکم چین بوده‌ایم اما امروز نیز تصویر بزرگ مائو بر میدان تیان‌آن‌من در قلب پایتخت چین حکومت می‌کند و رژیم کمونیستی فعلی خود را میراث‌دار مائو و ادامه دهنده راه او می‌داند.
علیرضا موسوی
منبع : خبرگزاری آفتاب


همچنین مشاهده کنید