پنجشنبه, ۳۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 18 April, 2024
مجله ویستا

ماجرای یک مربی تنها


ماجرای یک مربی تنها
ماجرای آمدن و رفتن بالنسبه سریع فیروز کریمی به تیم فوتبال استقلال تهران مثل تمام ماجراهایی که برخاسته از مدیریت کم توجه در این باشگاه است، آن قدرها هم تابع منطق نبود.
شاید درنگاه نخست، جذب او کاری عقلایی بوده باشد زیرا استقلال با سرمربیگری ناصر حجازی دوران بدی را سپری می کرد و متحمل ۵ شکست در ۱۳ هفته نخست لیگ برتر کشور شده و صدای طرفدارانش را در آورده بود اما حتی در قدم نخست نیز می شد در فلسفه های این اقدام اما و اگرهایی را آورد و نسبت به صحت یا اشتباه بودن آن به بحث پرداخت. مهم ترین مساله ای که این رویداد را زیر سوال می برد و امکان و احتمال ناکامی را برای آن به تصویر می کشید، آبی نبودن کریمی و مخالفت علنی و آشکار آبی های اصیل و قدیمی با این امر بود. حتی کسانی که در حرف از فیروز خان حمایت می کردند. در دل بدشان نمی آمد که او ساقط شود زیرا توفیق او این ایده را تبلیغ و ثابت می کرد که می توان به جمع استقلالی ها تعلق نداشت و قلعه نویی و حجازی و پورحیدری و مظلومی نبود اما این تیم را در جاده موفقیت به پیش راند.
به این خاطر کریمی از همان روز اول در استقلال با ناملایمات مواجه شد و حتی برخی از مقام ها و مربیان شاغل در این باشگاه نیز آشکارا بر علیه او قیام کرده و در ضدیت با او سخن گفته بودند(نمونه! حسن روشن) و اغلب آبی های خارج از سیستم باشگاه نیز با او مخالفت می کردند و یا با جملاتی محترمانه خواستار برکناری وی بودند.
کریمی نیز به اندازه کافی بهانه و دلیل برای این نوع برخورد با خود به دست آنها می داد. شوخی کردن های مکرر او با هر کس و هر چیزی این تصور را به غلط به وجود آورد که وی آدمی جدی در کارش نیست و سرسختی لازم را ندارد و به درد نمایش های کمدی می خورد(!) و تمام سوابق موفق او در هدایت تیم های قبلی اش نیز در این روند از یادها رفت و در حالی صحبت از عدم جدیت او می شد که از قضا کریمی به جدیت مفرط در تمرینات و حرص و جوش خوردن فراوان در زمان برگزاری مسابقات و در لب خط مشهور بوده و هست. با این حال مخالفان پرشمار او حتی از این عامل آخر نیز به ضرر کریمی استفاده می کردند و می گفتند که در شان مربی استقلال نیست که کنار خط این طور ادا در بیاورد(!) و بالا و پایین برود، همان طور که در شان و اندازه های چنین مربی ای نیست که همه چیز را شوخی بگیرد و در کنفرانس های مطبوعاتی وقتی از او سوالات جدی می کنند، جواب شوخی و کمیک بدهد و اینها تیرهای موثری بود که دایما و به ضرر کریمی بر هدف می نشست و موضع او را در استقلال، پیوسته سست تر می کرد.
● مقدمات سقوط
اشتباه بزرگ تر کریمی، بد کردن اکثر بازیکنان با خود و بهتر بگوییم جور کردن بساط نارضایتی و نظر منفی آنها نسبت به خود بود. از همان روزی که کریمی در پی یکی از شکست های بحث برانگیز استقلال در ورزشگاه آزادی مانع بازگشت سریع آبی ها به رختکن شد و تعدادی از آنها را در زمین نگه داشت و به نیم ساعت دویدن و تمرین اضافی در زمین واداشت، به واقع مقدمات سقوط خود در چند ماه بعد را پایه گذاشت. او از همان زمان بازیکنانی را برای استقلال ساخت که نه فقط دل در گرو وی نداشتند بلکه بدشان نمی آمد او سقوط کند. متهم کردن آن نفرات (نه چندان کم شمار) به مخصوصا بد بازی کردن به قصد عزل کریمی نه منصفانه است و نه ادعایی قابل اثبات و محکمه پسند اما از همان روزها بذر احساس نامساعد نسبت به کریمی در دل آن دسته از بازیکنان کاشته شد و هر روز که بیشتر سپری گشت این بذر ریشه قوی تر و وسیع تری یافت. حد نهایت آن، رودررویی رسمی سرمربی با نفراتی چون نوازی و قربانی و جلوگیری از بازگشت آنها به تمرینات بود و تعداد قابل ملاحظه دیگری نیز در جمع آبی ها این باور را داشتند و در دل با کریمی خوب نبودند. او اکثر پل های پشت سرش را خراب کرده بود و دیگری چیزی برای تکیه کردن به آن نداشت.وقتی ۵۰ روز پیش در اطلاعیه ای عجیب از سوی باشگاه تاکید شد که ناصر حجازی دیگر در مسایل فنی مدنظر نخواهد بود و این امر مختص کریمی خواهد بود (مگر قرار بود مختص وی نباشد؟!) آخرین تکیه گاه های کریمی نیز ویران شد. ادامه یافتن نتایج بد استقلال در میدان مسابقات و به ثبت رسیدن نتایجی ضعیف در ادامه رقابت های لیگ هم شرایط کریمی را پیوسته نامساعدتر می کرد و برخی مدیران استقلال در حالی حرف از ادامه حمایت از او می زدند که خود بهتر از هر کس می دانستند در صورت ادامه نتایج منفی تیم چاره ای جز کنار گذاشتن او ندارند.
● بدون عنصر حمایت
این اتفاق پنج شنبه هفته گذشته سرانجام و به طور رسمی افتاد و این طور عنوان شد که با استعفای کریمی که بعد از شکست در برابر ذوب آهن ارایه گشته، موافقت شده است. با این حال هر کس که واقعا داخل تشکیلات آبی باشد، نیک می داند که از کریمی در طول دوران حضورش در این تیم حمایت به معنای واقعی کلمه صورت نپذیرفت و خیلی ها زیر پای او را مخصوصا خالی کرده بودند تا وی سقوط کند. وگرنه کریمی مربی ای بود که در تیم های دیگر و شرایط بسیار سخت تر امتحان پس داده و اغلب نیز موفق شده بود. شاید این فرضیه صحت داشته باشد که آدم هایی مثل کریمی در تیم های کوچک تر و آن جا که حرف شنوی های بیشتر و تعداد ستاره کمتر است، موفق تر هستند و به محض این که گذارشان به محیط های پر ستاره بیفتد کم خواهند آورد زیرا آن ستاره ها با آدم هایی که از آنان بزرگ تر باشد و بخواهد دامنه تاثیرگذاری شان را کاهش بدهد، خوب نیستند و ترجیح می دهند که چنین آدم هایی بالای سرشان نباشند.
● افسوسی بزرگ
حقیقت هرچه باشد، در این شکلی نیست که برکناری (در قالب استعفای) کریمی از سمت مربیگری استقلال افسوس بزرگی را به جای نهاده است زیرا امکان ادامه همکاری بین یکی از بهترین مربیان کشور و مطرح ترین باشگاه های ایران را گرفت و کریمی را که در باشگاه های کوچک تر بسیار موفق بود، از کسب بالاترین توفیق ها با تیمی بالقوه بهتر بازداشت. این یک فرضیه معقول و قابل باور است که وقتی مربی ای با تیم های کوچک و معمولی به دستاوردهای بزرگ می رسد اگر تیم هایی بزرگ را تحویل بگیرد، می تواند به توفیق هایی مهم تر نیز برسد، اما شرط تحقق این فرضیه این است که بازیکنان تیم نیز چنین چیزی را بخواهند حال آن که طبق نظریه ها و اتفاقات اخیر به نظر می رسید که شماری از نفرات استقلال به طور آشکار و یا پوشیده گفته بودند با کریمی همکاری نخواهند کرد و اگر بماند از این تیم خواهند رفت.
حتی اگر چنین نبوده باشد، غریبی بسیار و تنها ماندن کریمی در استقلال در روزهای اخیر پیوسته بیشتر به چشم می خورد و شاید کنار گذاشتن او تنها گزینه پیش روی کسانی بوده باشد که حتی در زمان انتصاب وی نیز تا حدی نسنجیده عمل کرده و وی را با امواج توفان در داخل باشگاهی مواجه کرده بودند که فصل یکدست و جمع یکسانی را تجربه نمی کرد و تضاد در آن موج می زد.
وحید رسولی
منبع : روزنامه جوان


همچنین مشاهده کنید