شنبه, ۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 20 April, 2024
مجله ویستا


انتخاب سر آشپز


انتخاب سر آشپز
▪ ارنست ـ ویلهلم هانیه
▪ علی اسدیان
▪ نشر لوح فکر
بار ها پیش آمده که دوستی که زیاد هم اهل ادبیات نیست خواسته تا کتابی را به او معرفی کنم . باور کنید کار سختی ست این معرفی کتاب. با وجود کتاب های زیادی که می خوانی و می دانی که این کتاب ها یا به دلیل تخصصی بودن ،نداشتن فراز و فرود یا قصه ای جذاب و هزار دلیل و ممیز دیگر برای او جالب نخواهد بود و بعد از خواندن کتاب به شما با نگاه نه چندان دلچسبی خواهد نگریست . "چه کسی موتسارت را کشت؟ " آخرین کتابی است که می توان با خیال راحت به این دست از مخاطبان پیشنهاد کرد. شاخصه هایی که کتابی را برای خواندن برای همه، البته به شکل آبرو مندی می توان در نظر گرفت، همگی در این کتاب جمع شده اند. پرداختن به نام داران موسیقی جهان به عنوان قهرمانان داستان که با چاشنی جستجو و حدس و گمان های کارآگاهی و لحن کنایی و طنز آلود ارنست هانیه طبخ و تزیین شده اند. به علاوه اندازه هر داستان ( بهترین اندازه را برای خواندن قبل از خواب آن هم با یک خستگی متعارف دارا می باشند ).
در کنار اینها می توان به ترجمه روان و بی دست انداز علی اسدیان نیز اشاره کرد. این پیشنهاد جدا از جنبه سر گرم کننده کتاب متوجه بخش آموزشی هم می شود و آن هم آشنا شدن خواننده با زندگی و تقریباً آثار چند تن از موسیقی دانان بزرگ است.
روش کار هانیه در این کتاب که بیشتر با مرگ قهرمان قصه اش در ارتباط است و با جستجوی پیرامونی در حاشیه همان نقطه، از راز های گاهاً اخلاقی زندگی هنرمند نیز پرده بر می دارد با یک بیوگرافی ساده از این جهت متفاوت است که ،او توجه چندانی به روایت خطی زندگی از یک نقطه به سمت مرگ یا نقطه پایانی ندارد و بیشتر می خواهد فضای کلی را در قالب اطلاعات توزیع شده در کلیت داستان به مخاطب انتقال دهد و همه اینها وقتی جذاب تر می شوند که لحن کنایی او نیز به کمک ماجرا بیاید .او که ده ها هزار کیلومتر جهانگردی در گوشه کنار دنیا را در خاطر دارد خوب می داند که گاهی راه، مهمتر از مقصد است و با توجه به ایده کلی این کتاب که به نوعی پرده برداری از مرگ چند هنرمند است خواننده را همواره در راه رسیدن به یقین، حداقل تا پایان قصه ناکام می گذارد.
گاهی مرگ قهرمانش را به اواسط قصه می برد (چه کسی سر از بدن هایدن جدا کرد؟) و به توضیح ماجرا های بعد از آن می پردازد . او به همه جا سرک می کشد و کار را به جایی می رساند که برود و ظرف های نشسته شامی در ۲ قرن پیش را نیز وارسی کند. راز کوچکی در کار اوست و این راز را خود این گونه بیان می کند: من از شیفتگان افسانه های هزار و یک شب هستم .
شهرزاد قصه گو از چنگ مرگ رهایی یافت ، چرا که بدون کسل کردن ، قصه می گفت .او در مقدمه کتاب می نویسد که این کتاب ساخته و پرداخته یک نویسنده کتاب های جنایی نیست و بحث بر سر وقایع حقیقی جهان موسیقی است در این کتاب خواننده هم بازپرس است و هم بازرس.
او گاهی طی یک پاراگراف به پروراندن فرضیه ای در مورد قتل مثلاً موتسارت می پردازد و در ابتدای پارگراف بعدی با چند دلیل قانع کننده تمام فرضیات مطرح خود را به سرعت رد می کند. روش استخراج حقیقت نزد هانیه چیزی شبیه حل یک مسئله ریاضی ست.« در ریاضیات اگر معادله ی چند مجهولی ، تنها از یک راه حل شود ، آن راه را درست می نامیم .۳۰ص » و اغلب قصه هاش را با پرداختن به یک حکمت بومی به پایان می رساند. « اهالی آفریقا معتقدند که می توان انسانی را با نفرین کشت . شاید حق با آنهاست»ص۱۰۰
فرهاد اکبرزاده


همچنین مشاهده کنید