چهارشنبه, ۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 24 April, 2024
مجله ویستا


کارکرد یک مکان


کارکرد یک مکان
می گویند زمانی که خطرات و تهدیدات متفاوتی اعم از طبیعی، اجتماعی و فرهنگی در یک جامعه رو به افزایش می گذارد و هیچ چشم انداز روشن مشخصی نیز برای یافتن راه حلی برای جلوگیری از گزند آنها در این جامعه وجود ندارد «فراموشی» تنها تسکین موقتی است که زندگی را تحمل پذیر می کند.
صحبت از مکانی است به نام موزه عکس خانه شهر؛ اولین موزه تخصصی کاربردی خاورمیانه.
مکانی که شاید از آن بتوان به عنوان تلاشی برای حفظ خاطرات یک ملت نام برد، مکانی برای حفظ ارتباط حال با گذشته، مکانی برای غلبه بر ویرانگری فراموشی، برای زنده نگه داشتن رد پاها و تمام آن چیزهایی که ما را در مسیر پرفراز و نشیب تاریخ استوار و رو به سوی آینده نگاه می دارد.
اسناد و مدارک و نگارش های مورخان همیشه داعیه حقیقت دارند و عکس نیز در بسیاری از موارد حکم سند را داشته است، چرا که به گفته نشانه شناس معروف چارلز سندرس پیرس عکس همواره رابطه یی علت و معلولی با واقعیت برقرار می کند، رابطه یی مثل رابطه رد پا با صاحب رد پا یا دود با آتش، رابطه یی یگانه و منحصر به فرد که واقعیت را در کادری چهارگوش دربر می گیرد و آن را برای همیشه ثبت می کند و در این چارچوب زمان برای همیشه متوقف می شود و بر اساس فرآیندی فیزیکی و شیمیایی واقعیت روی پاره یی کاغذ بازسازی می شود و به ما اجازه می دهد مالک آن باشیم و فراتر از زمان و مکان آن پاره از واقعیت را برای خود داشته باشیم. اما واقعیت هیچ گاه چنین راحت دست یافتنی نخواهد بود و با زدن دکمه شاتر به برداشتی بی چون و چرا تبدیل نخواهد شد چرا که عکس نیز مانند هر سند دیگری از واقعیت، (که گاه مربوط به یک فرد و گاه مربوط به جمعی یا ملتی هستند) همیشه تنها یک روایت است از میان صدها هزار روایت دیگری که شاید هیچ گاه فرصت آن را نداشته اند خود را در قالبی همچون عکس ابدی سازند.میلان کوندرا در داستان نخست کتاب «خنده و فراموشی» روایت خویش را این گونه آغاز می کند؛
در فوریه ۱۹۴۸ کلمنت گوتوالد، رهبر حزب کمونیست، به ایوان قصری به سبک معماری باروک در پراگ قدم گذاشت تا برای صد ها هزار نفر از همشهریانش که در میدان قدیم شهر گرد آمده بودند، سخنرانی کند؛ لحظه یی حساس در تاریخ چک، لحظه یی سرنوشت ساز، از آن نوع که در هر هزار سال یکی دو بار پیش می آید. رفقا گوتوالد را دوره کرده بودند و کلمنتس در کنارش ایستاده بود. بوران برف می بارید، هوا سرد بود و سر گوتوالد برهنه، کلمنتس نگران سرما، کلاه پوست خز خود را از سر برداشت و بر سر گوتوالد گذاشت، بخش تبلیغات حزب صدها هزار نسخه از عکس گوتوالد را که با کلاه پوست خز در کنار رفقایش با ملت سخن می گفت، چاپ کرد. تاریخ چک اسلواکی کمونیست، در ایوان پا به هستی گذاشت. همه بچه ها آن عکس را از راه پوستر ها، کتاب های درسی و موزه ها شناختند.
چهار سال بعد کلمنتس به خیانت متهم شد و بالای دار رفت. بخش تبلیغات بلافاصله او را از تاریخ و طبعاً از تمام عکس ها نیز محو کرد. از آن به بعد گوتوالد تنها روی ایوان ایستاده بود. جایی که زمانی کلمنتس ایستاده بود، فقط دیوار سخت قصر دیده می شد و تنها چیزی که از کلمنتس باقی مانده بود، کلاه سر گوتوالد بود.
سیاست همواره نگران تاریخ و تاریخ نگاری بوده است زیرا تاریخ همان سرمایه یی است که قادر است هم از سویی مشروعیت ببخشد و هم از سوی دیگر قادر است مشروعیت را بازستاند و بدین ترتیب مورخ در موقعیت قاضی و حکم دهنده قرار می گیرد و معیاری می شود برای تشخیص سره از ناسره، برای به دست آوردن قدرت تصمیم گیری، زیرا بدون قضاوت گذشته حصول به آینده ممکن نخواهد بود. بر این اساس مورخ یا مستندنگار نه تنها یک راوی ساده نیست بلکه کسی است که موجب می شود تا فلان عامل به عوض عامل دیگری علت کافی سیر رویداد ها به شمار آید؛ مورخ استدلال می کند و بدان سبب استدلال می کند که می داند می توان طور دیگری نیز استدلال کرد و اگرچه داعیه دارد که روایتش، روایتی راست گویانه است اما برای پیروز ساختن آن روایتی تلاش خواهد کرد که می داند پذیرفته خواهد شد.
روایت کردن همواره از حذف و دور ریختن آن بخش از روایت هایی شکل می گیرد که در راستای طرح کلی روایت ما نیستند و در نتیجه با هدفمند کردن روایت می توان ذهن مخاطب را به سمت و سوی معینی شکل داد و همواره باید این نکته را در نظر داشت که روایت را به گونه یی دیگر نیز می توان بازگو کرد و شاید تنها راه نزدیک شدن به واقعیتی که همواره از ما گریزان است این باشد که اجازه داد تا روایت های گوناگون اجازه حضور یابند و تنها صاحبان قدرت امکان آن را نداشته باشند تا روایت و بلکه ابرروایت های خود را بر گستره تاریخ حاکمیت بخشند، اگر چه تاریخ (به خصوص در مفهوم هگلی آن) همیشه به حفظ و انباشت امتیاز و پیشرفت و پیروزی علاقه مند بوده است ولی آن چیزی که همواره در این روایت پیروزمندانه فراموش می شود، روایت قربانیان و به جا ماندگان است، روایت کسانی که دستی در قدرت ندارند تا بازگوکننده نه پیروز هایشان که شکست هایشان باشد.
اکنون موزه عکس خانه شهر که در سال ۱۳۷۴، یعنی در سال های پس از جنگ تحمیلی و در زمانه یی که از آن به سازندگی یاد می شد، پا به عرصه حیات شهری و سال های اصلاحات را نیز پشت سر گذاشت، برگ تاریخ روزگار دیگری را پشت سر می گذارد و تاریخ تکرار می شود، گویی به سال های پس از جنگ نزدیک می شویم و آنچه اجازه رشد وشکوفایی می یابد مکان هایی است مانند موزه شهدا، مکان هایی که روایت هایی تک خطی می سازند از خاطره یی هشت ساله یی که نه به قشری خاص بلکه متعلق به سراسر مردم ایران است.
و همچنان موزه عکس خانه شهر کمی بالاتر از میدان هفت تیر در خیابان بهار شیراز حضوری کم رنگ دارد.
زیبا مغربی
منبع : روزنامه اعتماد ملی


همچنین مشاهده کنید