جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا


آزادی های سیاسی و فرصت های مطلوب


آزادی های سیاسی و فرصت های مطلوب
آمارتیا سن به داشتن نگاه انسانی به علم اقتصاد مشهور است. البته نظرات و آرای سن عمدتاً متاثر از چهار شخصیت عمده در تاریخ اندیشه است و کتاب «توسعه به مثابه آزادی» چکیده تمام صحبت های او است.
آرای « سن» متاثر از ارسطو، آدام اسمیت، مارکس و جان رالز است. سن آمیزه یی از اندیشه هایی است که این اشخاص با خود دارند. امسال هفتادمین سال عمر سن است و در سال ۱۹۹۸ هم برنده نوبل اقتصاد شد. علت اعطای این جایزه نوبل را معاضدت های او در تبیین هرچه روشن تر مباحث فقر و نابرابری و قحطی ذکر کرده اند. او در ۱۹۸۰ اولین مقاله خود را در این زمینه نوشت. از این مرحله به بعد یک نوع استمرار روی هرچه روشن تر کردن مفهوم ارسطویی به نام قابلیت دارد و سعی می کند این مفهوم را جایگزین مفهوم مطلوبیت کند که عمدتاً کل اقتصاد مدرن و علم اقتصاد مرسوم متاثر از تفکر مطلوبیت گرا است. این مفهوم کل زیرساخت ها و مبانی فکری نظریه های اقتصادی جدید را شکل می دهد. سن سعی کرد با ارائه مفهوم دیگری به نام قابلیت، آن را جایگزین مطلوبیت کند.
لازم به ذکر است یکی از دستاوردهای بزرگ رالز که نگاهی کانتی مبتنی بر فردگرایی دارد، نقدی مستدل بر پایه های مطلوبیت گرایی است که آرای خود را در قالب بحث عدالت اجتماعی مطرح می کند که در واقع نظرات او در ادامه مفهوم مطلوبیت گرایی است.
مفهوم قابلیت (capibility) از چند مولفه تشکیل می شود که عمده ترین آنها دو عنصر کارکردها و آزادی است. منظور او از کارکردها، موقعیت ها و توانایی ها است که انسان می خواهد و می تواند داشته باشد و رسیدن به آن امکانات، برای او مطلوب است. پس آنچه را می توانند یا قابلیت انجام آن را دارند که در آن موقعیت قرار بگیرند به عنوان کارکرد نام می برد.
مفهوم دیگر، آزادی است که منظور او آزادی مثبت در مقابل آزادی منفی است. بحث از آزادی منفی نفی عوامل بازدارنده است در حالی که در بحث آزادی مثبت موضوع توانایی انجام کار است. مثال ساده این است که من آزاد هستم فرزندم را در مدرسه یی ثبت نام کنم و منع قانونی وجود ندارد اگر منعی بود حذف آن، منع آزادی منفی است اما اینکه می توانم این کار را بکنم مربوط به بحث آزادی مثبت است که اساس نظریات سن روی آزادی مثبت است.
در تعریف توسعه «سن» تاریخ اندیشه اقتصادی را بررسی می کند که از کلاسیک ها شروع و خیلی به آدام اسمیت متمایل می شود. «سن» در دوران اولیه خیلی به مارکس متمایل و به عنوان اقتصاددان چپ مشهور بود اما از یک دوره یی به بعد نگاه دیگری متاثر از آدام اسمیت را مطرح می کند.آدام اسمیت فیلسوف اخلاقی بود و درس اخلاق می داد. اما بعد از مدتی هم که مباحث اقتصادی را مطرح می کند کتاب ثروت ملل را می نویسد. «سن» بسیار متاثر از نگاه اخلاقی آدام اسمیت است و سعی کرده چهره بسیار پررنگ تری را از اسمیت نشان دهد. در تعریف توسعه سن معتقد است که آزادی به معنای آزادی مثبت هم هدف و هم ابزار اصلی توسعه است و اصولاً توسعه نمی تواند چیزی غیر از آزادی باشد.
کتاب «توسعه به مثابه آزادی» محصول شش سخنرانی او در بانک جهانی است که به ۱۲ فصل تقسیم شده است. او در تعریف توسعه می گوید که آزادی هم هدف و هم وسیله توسعه است و توسعه حذف همه انواع خلاف آزادی است. در بحث کارکردها اگر بخواهیم نظرات سن را در اقتصاد تبیین کنیم عمدتاً در سه حوزه نظرات او شکل گرفته؛
۱) فقر،
۲) نابرابری،
۳) قحطی.
بحث نابرابری با مقاله یی تحت عنوان «نابرابری در چی؟» آغاز می شود.
در فصل ۳ این کتاب، بحث عدالت را مطرح می کند که نظرات او متاثر از رالز است. برجسته شدن رالز معطوف به این است که برای بحث عدالت پایه های عقلی و تحلیلی می گذارد؛ برخلاف آنچه که از زمان افلاطون به این طرف انسان ها عمدتاً از حوزه زمانی و مکانی خود به بحث می نگریستند و تا پیش از نظرات رالز شاهد نوعی وقفه در تلاش برای گسترده تر کردن نظریات عدالت اجتماعی هستیم. علت هم این است که باعقلانی تر شدن روش های برخورد با مسائل اجتماعی انسان ها بیشتر از موضع شخصی و ارزش های اجتماعی خود به پدیده ارزش اجتماعی نگاه می کنند لذا خیلی نمی توان نظرات را به جوامع دیگر تعمیم داد. کار رالز این است که به این مفهوم پایه های عقلی داده و اینکه مستقل از زمان و مکان بتواند ابزارهایی را که تعریف می کند در جامعه پیاده کند.
رالز جامعه یی را تصور می کند و چون می گوید اگر هر کدام از ما بخواهیم عدالت را فرض کنیم همه از موضع خود به آن نگاه می کنیم بنابراین برای اینکه این نقیصه عمده را در نوع نگاه و رویکرد به مساله عدالت حذف کند، جامعه فرضی را در نظر می گیرد و اسم آن را موقعیت اولیه می گذارد. چون نمی دانیم که چه خواهیم شد و چه چیز در انتظار ماست بنابراین دچار جهلی هستیم که رالز آن را پرده جهل می داند و اگر در پس این پرده که ما نمی دانیم از ما درباره عدالت بپرسند از موضع شخصی پاسخ می دهیم که رالز انسان ها را از موقعیت اجتماعی خود جدا می کند.
از دیگر برجستگی های نظرات رالز با اینکه فردگرا است این است که می گوید نابرابری در هیچ جامعه یی و به هیچ وجهی قابل دفاع نیست، مگر پایین ترین سطوح اجتماعی از حداقل کالاهای اولیه برخوردار باشند. کالاهای اولیه مجموعه یی از کالا هستند که برخی از آنها مثل حقوق، آزادی ها و فرصت ها و درآمد و ثروت است و از دیگر کالاها که سن از آن متاثر است بحث مبانی اجتماعی عزت نفس است که وقتی مفهوم فقر را مطرح می کند این عنصر بسیار برجسته در نگاه «سن» قابل مشاهده است.
یکی از کارهای اساسی «سن» بحث فقر است. اولین بار کتابی در باب نابرابری اقتصادی در سال ۱۹۷۳ نوشت که اصول موضوعه یی را در بحث نابرابری پایه گذاشت و بعدها این نوع نگاه به پدیده فقر، مبنای مطالعات فقر و نابرابری به شیوه جدید و متفاوت از گذشته می شود. بنابراین در ادبیات فقر «سن» چهره بسیار برجسته یی است ولی از سال ۱۹۹۰ به بعد سن عنصر دیگری به نام فقر قابلیتی را وارد بحث می کند.
تا پیش از این فقر را از درآمد محاسبه می کردیم یعنی فرمول ها تنظیم شده بود تا از روی سبد مصرفی خانوارها کیفیت زندگی آنها محاسبه و فقر اندازه گیری شود ولی «سن» فقر قابلیتی را مطرح می کند.
در فقر درآمدی به درآمد افراد نگاه می شود و چون درآمد را نمی توان اندازه گرفت به مصرف توجه می شود. اشکالات عمده این رویکرد این است که بدون در نظر گرفتن ویژگی مشخص اگر فردی درآمدی زیر خط شاخص فقر داشته باشد، فقیر محسوب می شود. اما سن مطرح می کند که بدون در نظر گرفتن ویژگی شخصی نمی توان فقر را محاسبه کرد. مثلاً دو نفری که سطح درآمد یکسانی دارند ولی در مثال سن یکی دارای مشکل کلیه است، پس نیازهای این دو متفاوت است و نمی توان آن دو را فقیر دانست یا برعکس. پس ما باید نگاه دیگری به مساله فقر داشته باشیم و آن نگاه به قابلیت های انسان ها و توانایی انجام کار است. مثلاً اگر کسی بی سواد است دارای نوعی محکومیت است حتی اگر درآمد بالایی داشته باشد. پس وقتی می خواهیم آدم فقیر را براساس معیارهای«سن» تشخیص دهیم، او قابلیت های اساسی را مطرح می کند و آن قابلیت ها شامل توانایی انجام کار یا قرار گرفتن در یک موقعیت اساسی است. از جمله اینکه انسان ها دسترسی کافی به غذا داشته باشند. بنابراین توانایی دسترسی به غذا نوعی قابلیت است که همه انسان ها باید از آن برخوردار باشند. قابلیت دسترسی به آموزش قابلیتی اساسی است یا قابلیت داشتن مسکن قابل قبول نوعی قابلیت است. توانایی گریز از بیماری های قابل اجتناب و اینکه ما دچار مرگ و میر زودرس به خاطر عدم دسترسی به امکانات بهداشتی نشویم، نوعی قابلیت اساسی و ابتدایی است.
پس فقرا را نباید فقط با درآمد و مصرف آنها مشخص کرد و باید به نوع قابلیت های آنها نگاه کرد که این مطالب مشکلات روز جامعه ما نیز است. مثلاً مسوولان ما بعد از سیاست های تعدیل ساختاری مرتباً می گویند فقر در جامعه کمتر شده است.
صرف نظر از اینکه روش های محاسبه و پایه های اطلاعاتی آنها نیز اشکال دارد در تعریف از فقر هم دچار همین مشکل هستند. بعد از دوره سیاست های تعدیل ساختاری شاهد پدیده جدیدی هستیم که خانواده ها چندشغله هستند و تعریف های اولیه یی که در دهه ۱۸۴۰ در انگلیس از فقر صورت می گیرد این است که انسان ها در قالب زمان کاری که انجام می دهند نتوانند نیازهای اساسی خود را تامین کنند و نه اینکه افراد جامعه برای تامین نیاز خود مجبور به انجام چند کار باشند و اگر براساس همین نگاه سن به فعالیت های جامعه خود نگاه کنیم، مشاهده می کنیم که آدم ها دچار محرومیت های جدی قابلیتی هستند. یعنی فرد فرصت اوقات فراغت و تربیت بچه ها را باید صرف به دست آوردن کالای مصرفی کند. حتی اگر سبد کالای مصرفی او (که با آن فقر را محاسبه می کنیم) نشان دهد که مصرف زیاد داشته اما او فقر قابلیتی دارد چون نشان می دهد چقدر وقت گذاشته است. در واقع اندازه گیری فقر درآمدی محرومیت دیگری را که فرد با آن مواجه است به ما نشان نمی دهد. مطالعات دیگر نشان می دهد فقر در ایران در همین دوره چه در روستاها و چه در شهرها افزایش پیدا کرده است. بنابراین درآمد پایین، دلیل اصلی برای فقر نیست، ممکن است دلیل عمده باشد اما به تنهایی کافی نیست و باید به قابلیت های دیگر آدم ها نگاه کنیم.«سن» بحث دیگری در مورد قابلیت و بهداشت مطرح می کند و در مقایسه یی که بین کشورهای فقیر انجام می دهد، نشان می دهد یک سیاهپوست که در امریکا زندگی می کند درآمد او حتی با ملاحظه مقاومت شاخص های قیمتی در کشورها بالاتر از درآمد فرد هندی است که در هند زندگی می کند. اما همزمان امید زندگی سیاهان امریکایی از امید به زندگی یک فرد هندی یا چینی پایین تر است. بنابراین می گوید قابلیت یک سیاه امریکایی بالاتر از یک فقیر در هند است.
او بحث قحطی ایرلند را مطرح می کند و نشان می دهد با اینکه تولید غذا در این دوره بالا بوده اما کشاورزان دچار آفت می شدند و با اینکه غذا در انبارها وجود داشته ولی کشاورزان قدرت خرید را از دست دادند. نمی توانستند به بازار رجوع کنند و غذا بخرند و غذای خود ایرلند به انگلستان منتقل می شد که یکی از پایه های خصومت تاریخی بین ایرلند و انگلیس است و جمعیت عظیمی از ایرلند به خاطر گرسنگی می میرند. او در دوره های جدید قحطی هایی را که در هند پیش از استعمار انگلیس رخ داد بررسی می کند و قحطی بنگلادش را که در سال ۱۹۷۴ چند میلیون کشته داد و قحطی چین را در دوره جهش بزرگ به پیش که استراتژی توسعه مائو بود که شدیداً هم شکست خورد و حدود ۳۰ میلیون نفر چینی جان خود را از دست دادند، مطرح می کند. پیش از این قحطی ها، او نتیجه گیری می کند که شناسایی قحطی ها و مقابله با آن نیز ساده است ولی قحطی ها همیشه در جایی رخ دادند که در آن استبداد وجود داشته و علت آن این است که حاکمان مستبد نیازی به رای و آرای مردم نداشتند بنابراین حتی اگر شناسایی می شدند توجهی به قحطی نداشتند و قحطی باعث مرگ و میر می شد. در قحطی بنگلادش در ۱۹۷۴ بیشترین میزان گندم تولید شده و بالاترین موجودی انبار نیز در همان سال است. تحلیل سن این است که قحطی فقط به خاطر کمبود غذا نیست بلکه به علت عدم قدرت خرید مردم و همچنین وجود حکومت های مستبد است و می گوید قحطی ها هیچ گاه دامن حاکمان را نگرفته است بنابراین آنها نسبت به قحطی ها حساس نیستند و اگر توده های این کشورها آسیب ببینند در منزلت اجتماعی آنها هیچ تغییری حاصل نمی شود ولی در کشورهایی که مردم رای می دهند و دولت ها موظف به پاسخگویی هستند قحطی می تواند دولت ها را تغییر دهد و این چیزی است که در هند بعد از استقلال رخ داد. هند پس از استقلال بارها با خشکسالی ها و قحطی های شدید روبه رو شد اما چون وسایل لازم برای اطلاع رسانی از جمله رسانه های آزاد و احزاب سیاسی آزاد وجود داشته این فشارها به بالا منتقل می شد و اگر دولت ها در مقابل این فشارها حساسیت از خود نشان نمی دادند، قطعاً در انتخابات برنده نمی شدند بنابراین سن از همین منظر بر دموکراسی و آزادی تاکید دارد.
سن آزادی را دارای دو نوع نقش ابزاری و هدفی می داند یعنی توسعه به مثابه آزادی هدف توسعه است و توسعه یعنی آزادی و جامعه یی که آزادی نداشته باشد توسعه نیافته است. در آزادی های ابزاری به بررسی نقش ها و ارتباط های متقابل بین آزادی های خاص و اساسی اشاره می کند که عمدتاً پنج نوع آزادی ابزاری داریم که باید مورد توجه برنامه ریزان توسعه قرار گیرد. یکی از آنها فرصت های اقتصادی است، دوم آزادی های سیاسی، سوم تسهیلات اجتماعی. چهارم اینکه باید ضمانت هایی برای شفافیت فعالیت ها مطرح کرد و پنجم حمایت های تامینی است.
منظور سن از آزادی های سیاسی فرصت هایی است که در اختیار مردم قرار می گیرد که تعیین اینکه چه کسی و چه اصولی بر آنها حکومت کند در واقع موضوع آزادی های سیاسی است که بحث آزادی بیان، مطبوعات آزاد و بدون سانسور و بهره مندی از آزادی انتخاب بین احزاب مختلف در این زمینه مطرح می شود. بحث آزادی های تسهیلات اقتصادی به فرصت هایی اطلاق می شود که افراد برای بهره برداری از منابع اقتصادی به منظور مصرف، تولید یا توزیع یا مبادله از آنها برخوردارند. مباحثی که به موضوعات مالکیت، شرایط مبادله در اجتماع، کارکرد بازارها و به طور کلی محیط اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و ملاحظات توزیعی مربوط می شود. آزادی سوم فرصت های اجتماعی است که به ترتیباتی اطلاق می شود که جامعه برای تحصیلات، مراقبت های بهداشتی و... برای مردم فراهم می کند تا آزادی های اساسی افراد را تضمین کند. در واقع برای تامین فرصت های برابر در جامعه لازم است که این فرصت ها مهیا شود و بدون وجود این آزادی ها امکان مشارکت وجود ندارد. آزادی چهارم ضمانت ها و شفافیت است که فعالیت های جامعه باید شفاف و آشکار باشند و اگر معاملاتی در جامعه صورت می گیرد همه باید بدانند. آخرین مورد امنیت حمایتی و تامینی است که فراهم آوردن نوعی تور ایمنی است که اگر مردم آسیب دیدند، دولت ها موظف هستند این گروه آسیب خورده را حمایت کنند و تحت پوشش خود قرار دهند. کمک های خاص به قحطی زدگان و بیمه های بیکاری جزء این نوع حمایت ها است.
تا اینجا ۸۰ صفحه اول کتاب را به طور خلاصه عرض کردم و از فصل سوم به بعد، این کتاب شامل بحث عدالت است که سن این بحث را از سه منظر بررسی می کند ولی عمدتاً نظرات خود را در آن دخیل نمی کند. او خود را عمدتاً طرفدار رالز می داند و فقط ایرادی که از رالز می گیرد بحث سبد کالا است که باید به جای آن از قابلیت های اساسی استفاده کرد. او تاکید می کند عنصر عزت نفس را باید به عنوان کالای نهایی در نظر بگیریم و خط فقر را باید جایی قرار دهیم که عزت نفس در جامعه تامین شود یعنی فقیر نباید دچار احساس خفت و ذلت شود و این نوع نگاه با آموزه های دینی ما نیز مطابقت دارد.
در فصل چهارم بحث فقر و محرومیت قابلیتی و در فصل پنجم بازارها، حکومت و فرصت های اجتماعی را مطرح می کند. در این فصل نقدی از سیاست های تعدیل ساختاری دارد که اشاره مستقیم به این سیاست ها نمی کند اما سیاست های پولی را زیر سوال می برد و محاسبات اقتصادسنجی را که برونو انجام داده و رابطه بین تورم بالا و پایین بودن رشد اقتصادی کشورها را مطرح می کند و نوع نگاه سیاست های پولی را محافظه کاری مالی افراطی نام می گذارد و می گوید ما نباید دچار افراط گرایی های اینچنینی شویم؛ افراط گرایی هایی که فقط حذف تورم را مورد توجه قرار دهد. حذف تورم ممکن است به آسیب های دیگری منجر شود مانند بیکاری های گسترده و آسیب های اجتماعی که بیکاری، بسیار گسترده تر از تورم بالا است.در فصل ششم به بحث اهمیت مردم سالاری می پردازد. در فصل هفتم قحطی را مطرح می کند. در فصل هشتم به نقش زنان در توسعه می پردازد. در فصل نهم غذا، آزادی و رابطه آنها با جمعیت و نظریه های جمعیت را مطرح می کند. در فصل دهم فرهنگ حقوق بشر را مطرح می کند و از تسامح اسلامی بحث می کند و اینکه تلقی غرب نسبت به اسلام نیز جنبه های سیاسی دارد ولی اسلام در طول تاریخ نشان می دهد که همواره تسامح داشته است. با وجود اینکه این فرد اصلاً دین ندارد ولی دفاع نسبتاً منطقی را از اسلام می کند که به تلقی او از اسلام در هند برمی گردد. فصل یازدهم رابطه بین عقلانیت و پیشرفت را بررسی می کند. در این فصل دیدگاه های اسمیت را روشن و نقش ارزش ها در سرمایه داری را بررسی می کند که برخلاف تلقی های برخی از سرمایه داری است که آن را برابر با حرص و آز می دانند. همچنین مساله فساد اقتصادی و روش های مقابله با آن را مطرح می کند. در فصل دوازدهم ارتباط آزادی با مسوولیت را مورد بررسی قرار می دهد.
دکتر حسین راغفر
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید