پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا

شکافهای اجتماعی در رژیم صهیونیستی


شکافهای اجتماعی در رژیم صهیونیستی
مبانی احزاب سیاسی در اسرائیل مبتنی بر شکافهای اجتماعی و منازعات اجتماعی برخاسته از این شکافهاست که به نوبه خود ایدئولوژیهای سیاسی را به وجود می آورند و این ایدئولوژیها خطوط فکری احزاب سیاسی و علقه های اجتماعی آنها را ترسیم و مشخص می کنند.
● ایدئولوژیها و مکاتب فکری در اسرائیل
روی هم رفته اساس احزاب سیاسی امروزه در اسرائیل که علایق و منافع گروههای جمعیتی و قومی مشخص را نمایندگی کرده و در راستای تامین آن علائق سیاستها و جانبداریهای ویژه ای می کنند مبتنی بر چهار ایدئولوژی یا مکتب فکری است.
این چهار ایدئولوژی عبارتند از:
۱) ایدئولوژی موعودیت
۲) ایدئولوژی موعودیت لیبرال
۳) ایدئولوژی سوسیالیسم دموکراتیک
۴) ایدئولوژی سکولار اسرائیل بزرگ.
مبنای این چهار ایدئولوژی که در پیوستار راست، میانه- چپ مذهبی و غیر مذهبی قرار می گیرند حفظ یا تغییر وضع موجود براساس علایق قومی، مذهبی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی است که بنا به مقتضیات داخلی، منطقه ای، بین المللی و تاریخی در جامعه اسرائیل شکل گرفته اند.
بنابراین با تشریح ایدئولوژی ها بهتر می توان علایق موجود و متفاوت اسرائیل را تجزیه و تحلیل کرد. ایدئولوژی موعودیت مذهبی تاکید بر همبستگی قوم یهود دارد که در اقصی نقاط جهان پراکنده شده اند. این ایدئولوژی صحبت از امت واحده یهود فراتر از مرزهای ملی داشته و از هر گونه تبعیض نژادی، مذهبی علیه یهودیان حمایت می کند. بنابراین انترناسیونالیست یهود از ویژگیهای این مکتب بشمار می رود.ایدئولوژی موعودیت لیبرال دارای صبغه‌های روشنگری لیبرال می باشد که آن را صهیونیسم معنوی نیز نامیده‌اند. پیرامون این ایدئولوژی هم مذهبی هم سکولار هستند و معتقدند که قوم یهود باید تمامی خصوصیات معنوی خود را به جوامعی که در آن زندگی می کنند انتقال دهند. صهیونیسم معنوی اولویت و مرجعیت را به کتاب مقدس یهود (تورات) می دهد. پیروان این مکتب معتقدند ناسیونالیسم معنوی، نه ناسیونالیسمی که از راه شمشیر بدست آمده باشد قوم یهود را نگه داشته است.سومین مکتب فکری، سوسیالیسم دموکراتیک می باشد که توسط صهیونیسم کارگری نمایندگی می شود که همزمان با کمونیسم انقلابی، سوسیالیسم و آنارشیسم در اروپای نیمه دوم قرن نوزدهم شکل گرفت. تمرکز صهیونیستهای کارگری بر مردم یهود است. آنها در جستجوی رهایی و بهبود وضع مردم یهود از استثمار سرمایه داری و تبعیض‌های ضد یهودی در روسیه و اروپای شرقی هستند.
صهیونیسم های کارگری همانند صهیونیسم های معنوی، لیبرال و دارای دیدگاهی انترناسیونالیستی بوده که معتقدند کارگران یهودی و جنبش های کارگری در اروپا باید به همبستگی برسند. صهیونیسم کارگری اردوگاه متحدی نبوده و چندین حزب مارکسیست و سوسیالیست رقیب آن را تشکیل می دهند که بزرگترین آن ماپای سوسیالیست دموکراتیک دیوید بن گورین بوده است. در سال ۱۹۴۸ ماپام با ترکیب چند حزب کوچکتر، ماپام را تشکیل داد. (ترکیب ماپام با جنبش پاسدار جوان و حزب متحد کارگران)
بدین ترتیب همزمان با تشکیل دولت اسرائیل، دو حزب کارگری در صحنه سیاسی وجود داشت: حزب بزرگتر، ماپای با گرایش سوسیالیستی پراگماتیک و حزب کوچکتر، ماپام با گرایش سوسیالیستی مارکسیستی. در ۱۹۵۴، حزب ماپام بر اثر بروز اختلافات عقیدتی و تشکیلاتی دستخوش انشعاب شد و گروه “جنبش برای اتحاد کار” پس از جدا شدن از ماپام، حزب “اتحادیه کار- کارگران صهیون” را تشکیل داد. معراخ-۱ اولین گروه بندی ناشی از ائتلاف ماپام و حزب اتحادیه کار- کارگران صهیون می باشد. سه حزب ماپای، اتحاد کار و رافی در یکدیگر ادغام شده و “حزب کار اسرائیل” را به وجود آوردند. در سال ۱۹۶۹، حزب کار اسرائیل و حزب ماپام معراخ-۲ را به وجود آوردند که تاکنون پا برجاست.
چهارمین مکتب فکری، ایدئولوژی سکولار اسرائیل بزرگتر می باشد که به دنبال عدم توافق بر سر تاکتیکها بوجود آمد، هر چند که به طور کامل ناشی از اختلاف تاکتیکی نبود بلکه بر اثر اصطکاک و برخورد شخصیتها و اختلاف بر سر شیوه رهبری بوجود آمد و حزبی را تشکیل داد که اقشار مختلفی را از کارگران گرفته تا صنعتگران و طبقات متوسط پائین به سوی خود جذب کرد. منشاء اختلافات به سال ۱۹۲۲ برمی گردد یعنی زمانی که بریتانیا در واکنش به فشار اعراب تعهد خود در اعلامیه بالفور را پس گرفت، تعهدی که براساس آن می بایستی کل فلسطین و ماورای اردن به عنوان خانه ملت یهود شناخته شود.اقدام بریتانیا مورد اعتراض شدید یهودیان به ویژه ولادمیر ژابوتینسکی، رهبر پوپولیست قرار گرفت که معتقد بود بایستی تمامی سرزمین تحت قیومیت بریتانیا جهت اسکان یهودیان واگذار شود. در سال ۱۹۲۹، یعنی زمانی که بریتانیا محدودیتهایی را بر مهاجرین یهودی اعمال می کرد شکاف میان ژابوتینسکیها و سایر گروهها تشدید شد. با فراخوانی ژابوتینسکیها برای تجدید نظر در برنامه اتخاذ شده توسط کنگره به آنها تجدید نظر طلب گفته شد.تجدید نظر طلبان تقاضای رسمی شان را به آژانس یهود دادند که باید اعلام کند هدف آنها تاسیس دولت و مخالفت مسلحانه با دولت بریتانیا می باشد. در این دوران واژه های بکار رفته در تشریح هویت صهیونیستها به “خانه ملت” و “خانه” اشاره داشت تا مخالفت اعراب را با تاسیس دولت یهود به حداقل برسانند.
تجدید نظر طلبان رسالت خود را در این نکته دانستند که با هر انحرافی از تاسیس دولت یهود در ارض موعود مخالفت ورزند. آنها گروههای چریکی زیرزمینی را تشکیل دادند و به اعمال تروریستی علیه بریتانیا، فلسطینیان و مهاجرت های منظم غیر قانونی پرداختند.
در سال ۱۹۳۷، قبل از بیستمین کنگره صهیونیسم، بن گورین و سپس آلوسوردف به عنوان رئیس دپارتمان سیاسی آژانس یهود انتخاب شدند و اعلام کردند هرگونه مذاکره علیه اصل تجزیه‌ناپذیری سرزمین اسرائیل ممنوع است و هیچ صهیونیستی نمی تواند کوچکترین بخش سرزمین اسرائیل را فراموش کند.
در سال ۱۹۴۷، هنگامی که سازمان ملل متحد طرح تفکیک را ارائه داد که براساس آن %۵۵ سرزمین فلسطین را به اسرائیل می داد، اکثریت موافقت کردند اما اقلیت تجدید نظر طلب با آن مخالفت نمودند.
وارثان تجدید نظر طلب، جنبش حیروت را تشکیل دادند که هسته اصلی ائتلاف لیکود را تشکیل می دهد. بنابراین جنبش صهیونیسم از بدو تشکیل، ائتلاف استراتژیک احزاب و گروههایی بود که آرمان مشترک اسکان یهودیان را در سرزمین فلسطین داشتند ضمن اینکه در مورد استقرار دولت یهود و نحوه سازماندهی آن چندان توافقی با یکدیگر نداشتند. این گروهها عناوین مختلفی به خود گرفتند که از میان آنها می توان به صهیونیستها لیبرال، ضد مذهبی، تکاملی، انقلابی، عملگرا، رمانتیک، فرهنگی، سیاسی، موعودیت، دموکراتیک و تجدید نظر طلب اشاره کرد.یکی از عواملی که بر تکوین این ایدئولوژیها تاثیر قاطعی داشته است مسئله مهاجران می باشد. با هر مهاجرتی ویژگی ساکنین نیز دستخوش تغییر می شد. اولین مهاجران (۱۸۸۲ -۱۹۰۵) صهیونیسم های فرهنگی و معنوی بودند. موج دوم (۱۹۰۶ -۱۴) دارای گرایشات سوسیالیستی و موج سوم گرایشات ضد اقتدار گرایی داشتند.
منبع : روزنامه رسالت


همچنین مشاهده کنید