جمعه, ۳۱ فروردین, ۱۴۰۳ / 19 April, 2024
مجله ویستا


آرمین Armin


آرمین Armin
▪ نویسنده و کارگردان: اوگنین سیویلیچیچ.
▪ موسیقی: میکائیل بائر.
▪ مدیر فیلمبرداری: استانکو هرچگ، ودران سامانوویچ.
▪ تدوین: ویه ران پاولینیچ.
▪ طراح صحنه: ملادن اوزبولت.
▪ بازیگران: امیر حاژیحافیظ بگوویچ[ایبرو]، آرمین عمروویچ[آرمین]، ینس مونشاو]اولریش]، ماری بومر[گودرون]، باربارا پرپیچ[مارتینا]، اورهان گونر[آرپاد]، بورکو پریچ[زوکی]، بوریس اسوارتان[پریچ]، داریا لورنچی[آیدا]، ایوانا بولانکا[نانا]
.▪ ٨٢ دقیقه.
▪ محصول ٢٠٠٧ کرواسی، بوسنی هرزه گوین، آلمان.
▪ برنده جایزه بهترین بازیگر/امیر حاژیحافیظ بگوویچ از جشنواره دوربان، برنده دلفین نقره برای بهترین فیلمنامه از جشنواره فسترویا-ترویا، برنده جایزه شرق ِ غرب از جشنواره کارلوی واری، برنده جایزه فیپرشی از جشنواره پالم اسپرینگز، برنده جایزه طلای بهترین بازیگر/امیر حاژیحافیظ بگوویچ و بهترین فیلمنامه از جشنواه پولا.
▪ ژانر: درام.
ایبرو و پسرش آرمین از شهر کوچک شان در بوسنی به طرف زاگرب حرکت می کنند. قرار است آرمین در جلسه انتخاب بازیگر نوجوان برای فیلمی درباره جنگ در بوسنی که توسط کارگردانی آلمانی ساخته می شود، شرکت کند. اما ظاهراً رویای پسر با اتفاقاتی کوچک در حال نقش بر آب شدن است. ابتدا در بین راه اتوبوس خراب می شود و آنها دیر سر قرار می رسند.
پس از اصرار و خواهش های ایبرو مبنی بر اینکه فرصتی به آرمین بدهند، سپس کارگردان می گوید که آرمین برای نقش مورد نظر مسن است. آرمین که آرزوی بازی در فیلم را دست نیافتنی می بیند، عصبی است. ایبرو می کوشد تا با توسل به راه های مختلفی مانند ایجاد رابطه با اعضای گروه فیلمسازی شانسی دیگر برای پسرش فراهم کند. تنها دست آویز او این بار توانایی آرمین در نواختن آکاردئون و آواز خواندن است. کارگردان می پذیرد تا به نواختن آرمین گوش دهد.
اما در میانه کار آرمین دچار حمله صرعی می شود. فردای آن روز که ایبرو و آرمین آماده بازگشت به شهرشان شده اند، کارگردان با پیشنهاد تازه ای مبنی بر ساخت فیلمی مستند درباره آرمین و اینکه در زمان جنگ چه بر سر او آمده، به سراغ شان می رود. آرمین پیشنهاد را رد می کند. ایبرو نیز بر این تصمیم صحه می گذارد و پدر و پسر به شهر خود بازمی گردند.
● چرا باید دید؟
برای دوستدار سینمای اروپای شرقی، مخصوصاً یوگسلاوی سابق اوگنین سیویلیچیچ نام شناخته شده ای است. البته نه برای تماشاگر ایرانی که تنها فیلم های دهه ١٩٦٠ تا ١٩٨٠ پارتیزانی یوگسلاوی سابق را دیده و از موج های تازه در سینمای بالکان دور و بی خبر است. سیویلیچیچ متولد ١٩٧١ با فیلمنامه نویسی آغاز و از ١٩٩١ با ساختن فیلم های ویدئویی کوتاه شروع به کارگردانی کرد. ٨ سال بعد اولین فیلم بلندش را با نام آرزو می کنم یک کوسه بودم ساخت.
دومین فیلم بلندش به خاطر کونگ فو معذرت می خواهم! را در سال ٢٠٠٤ کارگردانی کرد. هر دو فیلمش موفق شدند جوایزی در جشنواره های داخلی کسب کنند. اما آرمین سومین فیلم وی، که موفق ترین کار او تا این لحظه به شمار می رود، توانسته ستایش منتقدان و داوران جشنواره های بین المللی را کسب و به عنوان نماینده سینمای کشورش به آکادمی اسکار معرفی شود.
فیلم که اولین بار در جشنواره برلین ٢٠٠٧ به نمایش در آمد، بر خلاف تصور خیلی ها به جنگ در بالکان، فروپاشی یوگسلاوی، نسل کشی، ضایعات جنگ، فقر و پریشانی متعاقب آن و حتی میل و آرزوی آرمین به بازی در فیلم نمی پردازد. تمام فیلم ادیسه ای است که در پایان آن- زمانی که پدر و پسر به شهر خود بازمی گردند- پسر از عشق و محبت بی حد و مرز پدر نسبت به خود آگاه خواهد شد.
آرمین یک مینی درام است که با جزئیاتی دقیق و لحظاتی به یاد ماندنی زینت یافته و قادر به ایجاد لحظاتی پر از تشویش و نگرانی برای تماشاگر است. تا نیمه فیلم حدس زدن دلیل رفتار عصبی پسر، توجه های بیش از اندازه پدر به او و تلاش هایش برای اهدای فرصت حضور در یک فیلم به فرزندش در هاله ای رمز و راز پیچیده شده است. و حتی زمانی که تماشاگر شاهد حمله صرعی آرمین می شود و می پندارد دلیل این همه توجه را یافته، سیویلیچیچ تک خال تازه ای رو می کند. پدر بی شائبه فرزند را دوست دارد، نه به خاطر اینکه در جنگ دچار آسیب شده است. او فقط تلاش می کند در عین سادگی و حتی با وجود ندانستن زبان با اعضای گروه فیلمسازی رابطه برقرار کند تا پسر را به سرمنزل مقصود برساند. از او می خواهد قوی باشد، اجازه سیگار کشیدن را به اومی دهد تا به وی یادآور شود بزرگ شده و در پایان با احترام گذاشتن به انتخاب او بر بلوغ فکری اش نیز صحه می گذارد.
سیویلیچیچ در سومین فیلمش موفق می شود تا با خلق و چیدن صحنه هایی ساده و به یاد ماندنی تماشاگر آشنا با تاریخ سینما را به یاد نئورئالیست هایی چون دسیکا یا ویسکونتی بیندازد. رابطه میان ایبرو و آرمین ١٤ ساله یادآور رابطه آنتونیو و برونو ریچی در دزد دوچرخه است و حزن و اندوهی که بر فیلم سایه افکنده قادر است تا به اندازه بسیاری از فیلم هایی که درباره جنگ در این نقطه از دنیا ساخته شده اند، بر شما اثر بگذارد. فیلم فاقد موسیقی است، اما فیلمبرداری خوب و بازی بی نظیر امیر حاژیحافیظ بگوویچ[خودمانی اش حاجی حافظ] اجازه نمی دهد تا به نبود موسیقی فکر کنید!
امیر عزتی
منبع : سایر منابع


همچنین مشاهده کنید