پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا
دیوان اشعار حافظ
مهمترین اثری که ازلسانالغیب، حافظ شیرازی به دست ما رسیده است، دیوان غزلیات اوست. اظهار نظر دربارهی این منظومهی گرانقدر که به موجب اشارات الهی آن، در میان فارسی زبانان قداست یافته است، کار هرکسی نیست.
اظهار نظر دربارهی حافظ، علاوه بر آشنایی با ادبیات فارسی و عربی، نیازمند شناخت عرفان اسلامی و دانستن زبان این عرفان است. یکی از معدود کسانی که صلاحیت این اظهار نظر را دارند، استاد شهید مرتضی مطهری است که تسلطشان بر ادبیات فارسی و عربی و مهارتشان در عرفان اسلامی بر کسی پوشیده نیست. بنابراین بهتر دیدیم جهت معرفی دیوان خواجه شیراز، نوشته استاد را در پاسخ به مقدمه احمد شاملو عینا بیاوریم:
کیست این مرد که در درس خواجه قوام الدین عبدالله که دیوان او را پس از مرگش جمع آوری کرد، از او به عنوان "ذات ملک صفات، مولانا الاعظم السعید، المرحوم الشهید، مفخر العلماء، استاد نحاریر الادباء، معدن اللطائف الروحانیه، مخزن المعارف السبحانیه" یاد می کند و علت موفق نشدن خود حافظ به جمع آوری دیوانش را اینچنین توضیح میدهد:
"به واسطهی محافظت درس قرآن و ملازمت بر تقوا و احسان و بحث کشاف و مفتاح و مطالعه مطالع و مصباح و تحصیل قوانین ادب و تجسس قوانین عرب، به جمع اشتات غزلیات نپرداخت."
این کیست که استادش قوام الدین عبدلله که حافظ سحرگاهان به درس او میرفته است"به کرات و مرات در اثنای محاوره (به خواجه شمس الدین حافظ) گفتی که این "فراید فواید" را همه در یک عقد میباید کشید... و آن جناب (حافظ) حوالت رفع ترفیع این بنا بر ناراستی روزگار کردی..."
این کیست که استاد دیگرش علامه بزرگ و محقق نامدار میر سید شریف گرگانی "هرگاه در مجلس درسش شعر خوانده میشد، میگفت به عوض این ترهات به فلسفه و حکمت بپردازید؛ اما چون نوبت شمسالدین محمد میرسید، علامه گرگانی میپرسید: بر شما چه الهام شده است؟ غزل خود را بخوانید؛ شاگردان علامه به وی اعتراض میکردند که این چه رازی است که ما را از سرودن شعر منع میکنی، ولی به شنیدن شعر حافظ رغبت نشان میدهی؟ و استاد در پاسخ میگفت: شعر حافظ همه الهامات و حدیث قدسی و لطایف حکمی و نکات قرآنی است."
این "کافر"[!] کیست که از طرفی مطابق تحقیق عمیق و کشف بزرگ شاعر سترگ معاصر (اشاره به مقدمه احمد شاملو) در بیاعتقادی کامل به سر میبرده و همه چیز را نفی و انکار میکرده، و از طرف دیگر در طول شش قرن، مردم فارسی زبان از دانا و بیسواد او را در ردیف اولیاءالله شمردهاند و خودش هم جا و بیجا سخن از خدا و معاد و انسان ماورایی، آورده است.
ما که کشف این شاعر بزرگ معاصر را نمیتوانیم نادیده بگیریم، پس این معما را چگونه حل کنیم؟
من حقیقتا نمیدانم آیا این آقایان نمیفهمند یا خود را به نفهمی میزنند؟ مقصودم این است که آیا اینها نمیفهمند که حافظ را نمیفهمند و یا میفهمند که نمیفهمند، ولی خود را به نفهمی میزنند؟! شناخت کسی مانند حافظ آنگاه میسر است که فرهنگ خافظ را بشناسند و برای شناخت فرهنگ حافظ، لااقل باید عرفان اسلامی را بشناسند و با زبان این عرفان گسترده آشنا باشند.
عرفان، گذشته از اینکه مانند هر علم دیگر اصطلاحاتی مخصوص به خود دارد، زبانش زبان "رمز" است. خود عرفا در برخی کتب خود، کلید این رمزها را به دست داده اند. با آشنایی با کلید رمزها، بسیاری از ابهامات و ایرادات رفع میشود. اینجا به عنوان مثال موضوعی را طرح میکنم که با اشعاری که شاعر بزرگ معاصر به عنوان سند الحاد حافظ، آورده مربوط میشود و آن موضوع "دم" یا "وقت" است.
عرفا و در این جهت حکما نیز با آنها هم عقیدهاند معتقدند که انسان تا در این جهان است، باید مراتب و مراحل آن جهان را طی کند، و این آیهی قرآن نیز مستند ایشان است: "و من کان فی هذه اعمی فهو فی الاخره اعمی و اضل سبیلا". محال است که انسانی در این جهان، چشم حقیقتبینش باز نشده باشد ولی در آن جهان بازگردد. آنچه به نام "لقاءالله" در قران کریم آورده شده است، باید در همین جهان تحصیل گردد. اینکه زاهدان و متعبدان قشری، می پندارند که با یک سلسله اعمال ظاهری، بدون اینکه نفس در این جهان اطوار خود را طی کرده باشد، میتوان به جوار قرب الهی رسید، خیال خام و وعدهی نسیه شیطانی است.
بعضی پنداشتهاند حافظ تناقضگویی میکند و یا در یک دوره یک جور عقیده داشته و در دورهی دیگر، جور دیگر و یک گردش ۱۸۰ درجهای کرده است. بعضی دیگر پا را از این هم بالاتر گذاشته و مدعی شدهاند حافظ در هر شبانه روز یک بار تغییر عقیده میداده است؛ سر شب به عیش و نوش و باده گساری مشغول بوده و سحرگاه یکسره به دعا و نیاز و نیایش و توبه و انابه میپرداخته است. چون به همان اندازه که دربارهی باده و ساده سخن گفته است، از سحر خیزی و گریه سحری سخن گفته است.
من نمیدانم کسانی که مفهوم عیش حافظ را به "خوش باشی" و به اصطلاح "اپیکوریسم" توجیه می کنند، این بیت را چگونه تفسیر میکنند:
نمیبینم نشاط عیش را در کس
نه درمان دلی نه درد دینی
"دم" یا "وقت" که باید عارف آن را مغتنم شمارد تنها این نیست که کار امروز را به فردا نیفکند، بلکه هر سالکی در هر درجه و مرتبهای که هست "وقت" و "دم" مخصوص به خود را دارد. حافظ میگوید:
من اگر باده خورم ور نه چه کارم با کس
حافظ راز خود و «عارف وقت» خویشم
جای تاسف است که مردی آنچنان، اینچنین تفسیر میشود. به هر حال، مادی مسلکان از چسباندن حافظ به خود طرفی نمیبندند...
آیینه جام. دیوان حافظ به همراه یادداشتهای استاد مطهری. انتشارات صدرا. چاپ دوم ۱۳۷۴
منبع : کتاب نیوز
همچنین مشاهده کنید
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
خرید میز و صندلی اداری
خرید بلیط هواپیما
گیت کنترل تردد
ایران سریلانکا حجاب رهبر انقلاب کارگران دولت پاکستان مجلس شورای اسلامی رئیسی سید ابراهیم رئیسی رئیس جمهور دولت سیزدهم
سیل کنکور تهران شهرداری تهران هواشناسی فضای مجازی پلیس سلامت فراجا قتل وزارت بهداشت قوه قضاییه
قیمت خودرو خودرو بازار خودرو قیمت دلار قیمت طلا دلار بانک مرکزی ایران خودرو بورس سایپا تورم قیمت سکه
تلویزیون سریال مهران مدیری کتاب تئاتر فیلم سینمایی سینمای ایران رادیو شعر سینما انقلاب اسلامی نمایشگاه کتاب
دانشگاه فرهنگیان
رژیم صهیونیستی اسرائیل غزه آمریکا فلسطین روسیه جنگ غزه چین طوفان الاقصی عملیات وعده صادق ترکیه اتحادیه اروپا
فوتبال پرسپولیس استقلال باشگاه پرسپولیس باشگاه استقلال فوتسال بازی تراکتور تیم ملی فوتسال ایران رئال مادرید بارسلونا لیگ برتر
هوش مصنوعی مریخ ناسا فیلترینگ تسلا تبلیغات ایلان ماسک اپل وزیر ارتباطات فناوری نخبگان سامسونگ
سلامت روان داروخانه دوش گرفتن یبوست