شنبه, ۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 20 April, 2024
مجله ویستا


خیره به نقطه‌ای نامعلوم در آسمان


خیره به نقطه‌ای نامعلوم در آسمان
‌نظام معنایی حاکم بر کارکردهای ساختار بصری و روایی فیلم «به همین سادگی» و موقعیت‌های مضمونی ترسیم شده آن در توصیف روزمرگی‌های ابدی یک روز خاص، دست‌کم دوباره به روشنی و با گل درشت کردن تاکیدهایی نماگرایانه به صورت ضرورتی اجتناب‌ناپذیر به ما عرضه می‌شود:
یکی در نمای آغازین و دیگری در آخرین نمای فیلم. نمای آغازین: «طاهره» پیچیده در چادری سیاه، زمزمه‌کنان ایستاده بر بام، پشت به دوربین، خیره به نقطه‌ای نامعلوم در آسمان دودآلود و بلند قامت‌تر از دیواره‌های بام و بی‌اعتنا به رخت‌های آویزان و خودنمایی بشقاب‌های ماهواره.
در این نما، ایستادن احترام برانگیز طاهره به طرزی نمادین، جانبدارانه و خودآگاه در تقابل و تمایزی مفهومی با حضور باثبات و فراگیر بشقاب‌های ماهواره (به منزله نشانه‌ای برجسته از گستره موجودیت و اعتلای زندگی مدرن) و بی‌کرانگی خاموش آسمان خاکستری (به مثابه نشانه‌ای بارز از طبیعت عقیم‌مانده و ناکارآمد) توصیف می‌گردد.
البته چنین نشانه‌های کشمکش و تضادی بعدها در طول روایت و فضاسازی فیلم، نه در درونیات پرغوغا و ستیزه‌آمیز طاهره نمودی عینی و زیباشناختی می‌یابد و نه در مجموعه رفتارها و کنش‌های آشتی‌ناپذیر او در مواجهه با افراد و اشیای پیرامونش به دامنه‌ای فراگیر از منازعات خاص فکری ـ اجتماعی و یا طرز تلقی فردی و روانشناختی مشخصی نسبت به خود و دنیای اطراف می‌انجامد.
نمای پایان: پاسی از شب گذشته، امیر و آرزو و علی خوابیده‌اند، طاهره با چمدان آماده رفتن است که «بهجت» ـ همسایه طبقه بالایی که ساعتی پیش از مراسم عروسی دختر نوجوانش فارغ گشته است ـ طاهره را پشت در می‌بیند و از او می‌خواهد با تمسک (استخاره؟ به تفأل؟) جستن به قرآن آینده و سرنوشت دخترش را پیشگویی نماید.
طاهره بعد از گشودن تردیدآمیز کتاب، با لحنی غمگنانه و آکنده از حسرت، (انگار هم بهجت و هم خود را مخاطب قرار داده باشد) بهجت را به سفیدبختی و روشنی روزهای نیامده دخترش امیدوار می‌سازد.«به همین سادگی» اگرچه با پرهیز از قطعی‌نگری‌ها و بزرگنمایی‌های مرسوم دوران ظهور و ثبات سینمای واقع‌گرا و نئورئالیسم کوشیده است تا از خلال مفاهیم ابتدایی و درگیری‌های حاشیه‌ای زندگی روزمره، موقعیت‌های اجتماعی ـ روانی «زن خانه‌دار ایرانی» را بر مبنای واقعیت‌های مستند و دگرگونی‌های معطوف به زمان معاصر بازآفرینی کند اما به دشواری می‌توان از طریق بازخوانی آن به دیدگاه‌های تازه‌ای در طرح پرسش‌ها و مباحثی در زمینه جایگاه زبان و جنسیت زنانه، روانکاوی و اختیارگرایی زنان معاصر، تبارشناسی و کیفیت چندجانبه قربانی‌شدگی آنان و... رسید.
توجه به برجستگی‌های نمادین ـ بصری افزون از اندازه‌ای که در معرفی و شناسایی تنهایی‌ها، درونیات، سجایا و مناسبات طاهره با دیگران (اغلب با نماهای درشت و در کادرهای بسته) صرف شده است، بیشتر از آنکه او را از قالب‌های متعارف رفتاری ـ بیانی «نقش زن در سینما» به شخصیتی زنانه با قابلیت‌ها و واقعیت‌های جاری، زمانمند و تعمیم‌پذیر تبدیل نماید، از او شاخص معتبری می‌سازد برای نمایاندن فردیت‌ها، میزان هویت‌مندی و درجه‌ پایبندی‌های اخلاقی ـ اعتقادی دیگران مانند بهجت، رکسانا، امیر و... در‌واقع مشکل طاهره به‌گونه‌ای نیست که حل آن مشروط به گریختن شبانه از چهاردیواری تنگ خانه و زیر پا نهادن قراردادهای سنتی همسرداری و یا رهایی از وظایف خستگی‌آور پخت‌وپز و شست‌وشوی هر روزه و خلاصی از نگهداری فرزندان باشد.
مشکل طاهره، حتی با کنارآمدن و تسلیم‌شدن در برابر آنچه پیش از این بر او رفته و آنچه قرار است بعد از این بر او جاری گردد، حل نمی‌شود. در طول فیلم، به تناوب دیده می‌شود که لحظه‌های تنهایی طاهره (به گواهی زمزمه‌های محلی و سروده‌های سرد و ناتمام و تاریک‌اندیشانه او و نیز نگاه‌های خیره وطولانی‌اش به اشیایی مانند چلچراغ آویخته از سقف) عرصه متلاطم انگیزش‌های نوستالژیکی مانند اسب‌سواری در دشت‌های سبز و فراخ، تیراندازی با تفنگ‌های شکاری، خوابیدن‌های دسته‌جمعی در اندرونی‌های بزرگ و نورگیر و... می‌باشد.
پیامد چنین انگیزشی در زیرساخت‌های ذهنی فیلم، چیزی نیست مگر اصرار بی‌صبرانه به هرچه عینی‌تر ساختن مفهوم قدیمی و اسطوره‌ای «بازگشت به زادبوم» و در سطح واقعی و مستندگونه روایت، به آرامی از طاهره زنی می‌سازد که گاه و بی‌گاه خود را در قواعد متداول زندگی روزمره گم می‌کند و از بجا آوردن ابتدایی‌ترین کردارهای مبتنی بر تعهدات زنانه ـ مادری باز می‌ماند، ناگفته آشکار است که عواقب چنین تجربه‌هایی، ناگزیر فرد را یا به سمت خشونت‌های مهلکه‌آفرین هدایت می‌کند، یا به او نوآوری فرهنگی قابل توجهی می‌بخشد. طاهره «به همین سادگی» اما از این میان، به حکم نگرش تقدیرگرایانه جاری در اثر راه آسان و «ساده‌»ای را برمی‌گزیند که نتیجه‌اش بر همگان معلوم است: پذیرش مصلحتی و آمیخته با ترس هر آنچه پیش از این بر او روا داشته‌اند.
مجید روانجو
منبع : روزنامه تهران امروز


همچنین مشاهده کنید