جمعه, ۱۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 29 March, 2024
مجله ویستا


پرومته یا زندگی بالزاک


پرومته یا زندگی بالزاک
سرگذشت بالزاک از آندره موروا (۱) (نام مستعار امیل هرزوگ (۲)، ۱۸۸۵-۱۹۶۷)، نویسنده فرانسوی، منتشر شده به سال ۱۹۶۵. اغلب زندگینامه‌هایی که از بالزاک موجود است پیش از شکوفایی گسترده بالزاک‌شناسی نوشته شده است.
در این اثر، آندره موروا می‌کوشد تا به بررسی همه‌جانبه‌ای دست بزند. مقصود آن است که نویسنده کمدی انسانی هم در لحظات اوج آفرینندگی نشان داده شود و هم در لحظاتی که چون دریانوردی سرمست به روی سنگفرش بندر پا می‌گذارد. کردارها و اندیشه‌ها و دیدارهای انوره دو بالزاک با تأثیر متقابل بی‌وقفه‌آی آثار او را پرورده‌اند.
البته گاهی چه بسا جوش دادن هنرمندی جهان آفرین با مرد درشت‌اندام بشاشی که از بازی با جناسهای لفظی خوشش می‌آید دشوار بنماید. آنچه موروا در نظر دارد همانا «بررسی اجمالی پاره‌ای از جنبه‌های این کیمیاگری اسرارآمیز است». کتاب او به چهار بخش تقسیم می‌شود.
درنخستین بخش («صعود») نویسنده شهر تورِ دوران کودکی بالزاک، یعنی تورِ بوناپارت را بررسی می‌کند و سپس به فیلسوف زودرس مدرسه مذهبی واندوم می‌پردازد که لوئی لامبر بعدی را در وجودش بازمی‌شناسیم.
در دوره بازگشت سلطنت (۱۸۱۴-۱۹۳۰) تمامی خانواده بالزاک در محله ماره پاریس مستقر می‌شوند، و این دوره کارآموزی نویسنده نابغه در میان خواهر و مادری بسیار مهربان است. نخستین رمانهای او مصادف با ملاقات خانم دو برنی (۳) است. مگر بالزاک نمی‌گفت: «من دو سودا بیش در سر ندارم: عشق وافتخار».
افتخار؟ هنوز موعدش فرانرسیده است؛ فعلاً باید به کار بسنده کرد. بالزاک مرد عمل نیست مگر در عالم پندار و اقداماتش اغلب با شکست روبرو می‌شود. باید منتظر سال ۱۸۲۹ و رمان شوانها بود. از این پس به بخش دوم می‌رسیم: «افتخار». افتخاری آمیخته به تلخیهای بسیار.
هرچند ۱۸۳۱ سال کامیابیهای ادبی است، اما سال موفقیتهای مالی نیست؛ زیرا بالزاک مرد شوریده‌سری است که یارای مقاومت در برابر سوداهایش را ندارد. زندگی و ثروتش را با همان بی‌خیالی قهرمان چرم ساغری برباد می‌دهد، همیشه یک کتاب به ناشران بدهکار است، پیوسته در پی چند هزار فرانک و درگیر با زنان ولخرج است.
در ۱۸۳۲، نامه‌ای به امضای «زن بیگانه» به دست او می‌رسد. راز و بی‌آلایشی این نامه‌نگار جدید، بالزاک را شیفته می‌سازد و این شیفتگی تا پایان زندگی او ادامه می‌یابد و خانم هانسکا (۴) به سرعت عنان این شیفتگی را به دست می‌گیرد. در ۱۸۳۳، بالزاک برنامه کار خود را طرح‌ریزی می‌کند؛ باباگوریو، زنبق دره و آرزوهای برباد رفته در پی هم می‌آیند.
در ۱۸۳۶، مرگ خانم دو برنی لحظه‌ای بیش او را متوقف نمی‌سازد؛ حرکت ادامه می‌یابد. سرانجام در ۱۸۴۱، بالزاک با گروهی از کتاب‌فروشان قراردادی برای انتشار کتابی کمدی با موضوع انسان، امضاء می‌کند. موروا در دو بخش به بررسی جامعه بالزاک‌شناسی می‌پردازد و مضامین مهم را تحت عنوانهای گوناگون گرد می‌آورد: سیاست و مذهب، عشق و ازدواج، پول، غیب‌گو، فرزانگی بالزاک.
عنوان آخرین بخش «واپسین شاهکار» است، ولی به ویژه تاختن نومیدانه به سوی مرگ. دو موضوع به تمامی بالزاک را به خود مشغول می‌دارد: نخست آثارش که باید به پایان برساند، سپس خانم هانسکا که آرزوی وصالش را دارد. در پایان ۱۸۴۸، به دیدار بانوی بیگانه می‌شتابد، یک‌سالی با او می‌گذراند، زیرا سخت بیمار شده است، و سرانجام در مارس ۱۸۵۰، با او ازدواج می‌کند به پاریس بازمی‌گردد؛ اما بستر زفافش بستر مرگش خواهد بود. ۱۸ اوت ۱۸۵۰، پایان زندگی اوست.
و موروا نتیجه می‌گیرد: «از روزی که بالزاک بغضهای کودکی محنت‌کشیده‌اش و مطالعاتش در زیر پلکان واندوم و نخستین "عطر زنانه" و شکستهای شوهرخواهرش و توطئه‌چینیهای نفرت‌انگیز رباخواران و آرزوهای برباد رفته و خلسه‌های آفرینشگرش را به روی کاغذ منتقل ساخت و به جهانیان عرضه کرد، توانست ازعمق وجود خود به انبوه بی‌شماری از شخصیتها جان بخشد. سپس بعد از بلعیدن زمان حیات خویش، جوانمرگ شد. اما کیست که نخواهد بالزاک باشد؟»
محمدجعفر پوینده. فرهنگ آثار. سروش.
۱.Andre Maurois ۲.Emile Herzog ۳.de Berny ۴.Hanska‌
منبع : کتاب نیوز


همچنین مشاهده کنید