سه شنبه, ۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 23 April, 2024
مجله ویستا


راههای رسیدن به هدف


راههای رسیدن به هدف
همه ی ما دوست داریم که برنده باشیم و نه بازنده . ولی آیا میل به برنده بودن به تنهایی کافی است؟ با این که زندگی همواره توام با پیکار نیست، اما شاید بتوان آن را به صحنه ی بازی پیچیده ای تشبیه نمود ، که پیروزی در آن ، رمز و رازی دارد. سیدنی . جی . هریس نویسنده ای سرشناس و واقع گراست که رموز برنده شدن را در میدان زندگی می شناسد و برای مودفقیت در آن ، راه هایی ساده پیشنهاد میکند. اگر برنده بودن را به عنوان هدف زندگی خود انتخاب کرده اید، این مطلب راهنمای خوبی برای شما خواهد بود
● اولین هدف گیری
ـ برنده متعهد میشود
ـ بازنده وعده میدهد
ـ وقتی برنده ای مرتکب اشتباه میشود، میگوید: اشتباه کردم
ـ وقتی بازنده ای مرتکب اشتباه میشود، میگوید: تقصیر من نبود
ـ برنده بیش از بازنده کار انجام میدهد، و در انتها باز هم وقت دارد
ـ بازنده همیشه آنقدر گرفتار است که نمیتواند به کارهای ضروری به پردازد
ـ هراس برنده از باختن به آن اندازه نیست که بازنده باطنا&#۰۳۹;&#۰۳۹; از برنده شدن دارد
ـ برنده به بررسی دقیق یک مشکل می پردازد
ـ بازنده از کنار مشکل گذشته ، و آن را حل نشده رها میکند
ـ برنده میگوید: بیا برای مشکل راه حلی پیدا کنیم
ـ بازنده میگوید: هیچ کس راه حلی را نمیداند
ـ برنده می داند به خاطر چه چیزی پیکار میکند و بر سر چه چیزی توافق و سازش نماید
ـ بازنده آن جا که نباید، سازش میکند، و به خاطر چیزی که ارزش ندارد، مبارزه میکند
ـ برنده با جبران اشتباهش، تاسف و پشیمانی خود را نشان میدهد
ـ بازنده می گوید: «متاسفم» ، اما در آینده اشتباه خود را تکرار میکند
ـ برنده مورد تحسین واقع شدن را به دوست داشته شدن ترجیح میدهد، هر چند که هر دو حالت را مد نظر دارد
ـ بازنده دوست داشتنی بودن را، به مورد تحسین واقع شدن ترجیح میدهد، حتی اگر بهای آن خفت و خواری باشد
ـ برنده گوش می دهد
ـ بازنده فقط منتظر رسیدن نوبت خود، برای حرف زدن است
ـ برنده از میانه روی و نرمش خود احساس قدرت میکند
ـ بازنده هرگز میانه رو و معتدل نیست گاهی از موضع ضعف، و گاهی همچون ستمگران فرودست رفتار میکند
ـ برنده میگوید، باید راه بهتری هم وجود داشته باشد
ـ بازنده میگوید، تا بوده همین بوده و تا هست همین است
ـ برنده به افراد برتر از خود، احترام میگذارد، و سعی میکند تا از آنان چیزی بیاموزد
ـ بازنده از افراد برتر از خود، خشم و نفرت داشته؟ و در پی یافتن نقاط ضعف آنان است
ـ برنده گامهای متعادلی بر میدارد
ـ بازنده دو نوع سرعت دارد، یا خیلی تند و یا خیلی کند
● دومین هدف گیری
ـ برنده میداند که گاهی اوقات ، پیروزی به بهای بسیار گرانی بدست می آید
ـ بازنده بسیار مشتاق برنده شدن است، در جایی که نه قادر به برنده شدن و نه حفظ آن است
ـ برنده ارزیابی درستی از تواناییهای خود داشته، و هوشمندانه از ناتوانی های خود، آگاه است
ـ بازنده از توانایی ها و ناتوانی های واقعی خود بی خبراست
ـ برنده مشکلی بزرگ را انتخاب می کند، و آن را به اجزای کوچکتر تفکیک میکند، تا حل آن آسان گردد
ـ بازنده مشکلات کوچک را آنچنان به هم می آمیزد، که دیگر قابل حل شدن نیستند
ـ برنده می داند که اگر به مردم فرصت داده شود، مهربان خواهند بود
ـ بازنده احساس میکند که اگر به مردم فرصت داده شود، نامهربان خواهند شد
ـ برنده تمرکز حواس دارد،
ـ بازنده پریشان حواس است
ـ برنده از اشتباهات خود درس میگیرد
ـ بازنده از ترس مرتکب شدن اشتباه، یادگرفته که اقدام به هیچ کاری نکند
ـ برنده میکوشد تا مردم را هرگز نیازارد، مگر در مواقع نادری که این دل آزاری در راستای یک هدف بزرگ باشد
ـ بازنده نمیخواهد به عمد دیگران را آزار دهد، اما ناخودآگاه همیشه این کار را میکند
ـ برنده ثروت اندوزی را وسیله ای برای لذت بردن از زندگی می داند
ـ بازنده مال اندوزی را هدف خود قرار میدهد،‌ بنابراین گذشته از میزان انباشت ثروت، هیچگاه نمیتواند خود را برنده محسوب کند، و هرگز برنده نمیشود
ـ برنده نسبت به فضای اطراف خود حساس است
ـ بازنده فقط نسبت به احساسات خود حساس است
● سومین هدف گیری
ـ بازنده شکستهای خود را ناشی از، تبعیض یا سیاست می داند
ـ برنده ترجیح می دهد که، خود را مسئول شکست هایش بداند، و نه دیگران را ولی وقت زیادی را صرف عیب جویی نمیکند
ـ بازنده به قضا و قدر اعتقاد دارد
ـ برنده معتقد است، ما با کارهای درست و اشتباه خود، سرنوشت خویش را تعیین میکنیم
ـ بازنده از این که بیش از آنچه می گیرد، بدهد، احساس میکند بازنده است
ـ برنده در چنین موقعیتی احساس میکند که اعتبار خود را برای آینده تقویت می نماید
ـ بازنده اگر از دیگران عقب به ماند، تندخو و خشن میشود، و اگر جلوتر از دیگران باشد، بی احتیاطی میکند
ـ برنده در هر شرایطی که قرار بگیرد، آرامش و تعادل خود را حفظ میکند
ـ بازنده از این که خود و یا دیگران به نقایص وی آگاهی یابند، هراسان است
ـ برنده میداند که نارسایی های او جزیی از شخصیت وجودی اوست، در حالی که می کوشد تا آثار ناگوار این نقایص را به زداید، هرگز تاثیر آنها را انکار نمیکند
ـ بازنده هنگامی که از دیگران بدرفتاری میبیند، خشم و ناخشنودی خویش را به زبان نمی آورد و زجر می کشد، و با انتقام گرفتن از خود، شرایط بدتری را پدید می آورد
ـ برنده در چنین شرایطی آزادانه، رنجش و آزردگی خود را بیان نموده، تخلیه ی احساسی میکند، سپس مساله را به فراموشی می سپارد
ـ بازنده به «استقلال» خود می بالد، در حالیکه به واقع در حال خونسردی است. و به کار گروهی» خود می بالد، در صورتی که در حال دنباله روی است، و اراده ای از خود ندارد
ـ برنده میداند که کدام تصمیم ها را به طور مستقل بگیرد، و کدام یک را پس از مشورت با دیگران
ـ بازنده نسبت به برندگان حسادت کرده، و دیگر بازندگان را حقیر میشمارد.
ـ برنده داوری او درباره دیگران با توجه به چگونگی استفاده آنان از توانایی ها و استعدادهای خودشان است، نه بر مبنای معیارهای موفقیت مادی و دنیوی. و برای یک «پسربچه واکسی» که کارش را استادانه انجام میدهد، در مقایسه با یک فرصت طلب تمام عیار احترام بیشتری قایل است
ـ بازنده فکر میکند که برای بازنده شدن و برنده شدن قوانینی وجود دارد،
ـ برنده می داند که هر قاعده ای در هر کتابی را، می توان نادیده انگاشت ، جز یکی، «همانی که هستی و میخواستی ، باش» ، تنها برگ برنده ، در دنیا همین است
ـ بازنده به کسانی که از خودش قوی ترند، تکیه میکند، و عقده های خود را بر سر افراد ضعیفتر از خویش خالی میکند
ـ برنده روی پای خود می ایستد و از اینکه دیگران، به وی تکیه کنند، احساس تحمیل شدن نمی کند
● چهارمین هدف گیری
ـ برنده در وجود یک آدم بد، خوبی ها را می جوید و روی همین قسمت کار میکند
ـ بازنده در وجود یک انسان خوب، بدی ها را می جوید. از این رو ، به سختی میتواند با دیگران همکاری کند
ـ برنده در عین حال که تعصبات خود را میپذیرد، تلاش میکند که در هنگام قضاوت کردن بر این تعصبات غلبه کند
ـ بازنده منکر وجود هرگونه تعصب در خود است، و بنابراین در سراسر عمر، اسیر تعصبات خویش خواهد بود
ـ برنده هراسی ندارد از اینکه دریک موقعیت ضد و نقیض قرار گیرد، زیرا در افکارش خللی وارد نمی شود
ـ بازنده سازگار شدن با موقعیتهای ضد و نقیض را به کار شایسته ترجیح میدهد
ـ برنده بازی سرنوشت، و این حقیقت که شایستگی ها را همواره پاداشی نیست، بی آنکه دیدگاهی بدبینانه داشته باشد، درک میکند
ـ بازنده بی آنکه بازی های سرنوشت را درک نماید، بدگمان است
ـ برنده میداند که چگونه میتوان جدی بود، بی آن که خشک و رسمی باشد
ـ بازنده غالبا خشک و رسمی است زیرا، فاقد توانایی جدی بودن است
ـ برنده آنچه را که ضرورت دارد، با متانت لازم انجام می دهد، و توان خود را برای راه حل هایی ذخیره می کند که، در آنها از حق انتخاب برخوردار است
ـ بازنده آنچه را که ضرورت دارد، با حالتی اعتراض آمیز انجام می دهد، و هیچ توان و نیرویی را برای گرفتن تصمیمات اخلاقی مهم باقی نمی گذارد
ـ برنده ارزش های اخلاقی را، به عنوان تنها منبع قدرت حقیقی می شناسد
ـ بازنده چون در باطن ، برای ارزشهای اخلاقی احترام اندکی قایل است، بیش از ظرفیت خویش در جهت کسب منابع قدرت بیرونی تلاش میکند
ـ برنده سعی میکند که رفتارهای خود را براساس نتایج منطقی آنها قضاوت کند، و رفتارهای دیگران را، براساس قصد و نیت آنها ارزیابی کند
ـ بازنده رفتارهای خود را براساس قصد و نیت خویش و رفتارهای دیگران را براساس نتایج آنها ارزیابی میکند
ـ برنده دیگران را نکوهش می کند ولی آنها را می بخشد
ـ بازنده چنان بزدل است که قادر به نکوهش دیگران نیست، و چنان حقیر است که قادر به بخشیدن دیگران هم ، نیست
● پنجمین هدف گیری
ـ برنده پس از بیان نکته ی اصلی مورد نظرش، لب از سخن فرو می بندد
ـ بازنده آنقدر به صحبت ادامه می دهد، که نکته ی اصلی را فراموش میکند
ـ برنده هر امتیازی را که بتواند بدهد، می دهد، جز این که اصول بنیادی خود را فدا کند
ـ بازنده به خاطر هراس از دادن امتیاز به لجاجت خود ادامه می دهد، و این ، در حالی است که اصول بنیادی اش رفته رفته از بین می رود
ـ برنده ضعفهای خود را به خدمت توانایی هایش می گیرد
ـ بازنده توانایی های خود را هدر میدهد، زیرا که آنها را در خدمت ضعفهای خود به کار می گیرد
ـ برنده در برابر افراد سودمند و ناتوان، یکسان عمل میکند
ـ بازنده به تملق قدرتمندان پرداخته و ضعفا را تحقیر میکند
ـ برنده میخواهد مورد احترام دیگران باشد، اما ذهنش را درگیر آن نمیکند
ـ بازنده برای رسیدن به این هدف، دست به هر کاری میزند، اما سرانجام، با شکست روبه رو می شود و به هدف اش نمی رسد
ـ برنده حتی زمانی که دیگران وی را به عنوان یک خبره می شناسند، می داند که، هنوز خیلی چیزها را نمیداند
ـ بازنده میخواهد که دیگران او را یک خبره بدانند، و این نکته که : «بسیار کم می داند» را، هنوز نیاموخته است
ـ برنده گشاده روست ، زیرا که میتواند بی آنکه خود را تحقیر کند، بر خطاهای خویش بخندد
ـ بازنده چون حتی در خلوت خویش ، خود را پست و حقیر می شمارد، در حضور دیگران نیز قادر به خندیدن بر خطاهای خود نیست
ـ برنده نسبت به ضعفهای دیگران، غمخواری میکند، زیرا ضعفهای خود را درک نموده و آنها را پذیرفته است
ـ بازنده دیگران را به دلیل ضعفهایشان خوار و خفیف می شمارد، زیرا وجود ضعف در درون خود را، انکار نموده و پنهان میکند
ـ برنده هر کاری که از دست اش بر آید انجام میدهد، و اگر سرانجام شکست خورد، به معجزه امید می بندد
ـ بازنده بدون آنکه کوچکترین تلاشی کند، به انتظار معجزه می نشیند
ـ برنده تا دم مرگ بیشتر از آنچه که از دیگران میگیرد، می دهد
ـ بازنده تا پای جان از این توهم دست بر نمیدارد که، «پیروزی » یعنی بیش از آنچه که می دهی، بستانی
ـ برنده هنگامی که می بیند راهی را که در پیش گرفته است، با مسیر زندگانی او سازگار نیست، هراس از ترک کردن آن ، ندارد
ـ بازنده «نیمه ی راهی » را در پیش گرفته و به آن ، ادامه می دهد، و اهمیتی نمیدهد که به کجا منتهی می شود
منبع : iran4me


همچنین مشاهده کنید