شنبه, ۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 20 April, 2024
مجله ویستا


داستان آزاده و بهرام در هنر ایرانی


داستان آزاده و بهرام در هنر ایرانی
بسیاری از نقوش روی بدنه ظرف ها و دیگر اشیا تاریخی _ فرهنگی درون موزه ها را نمی توان تنها یک نقش ساده و تزیینی دانست. بلکه بسیاری از آنها دارای ادبیات و تاریخی سرشار از جذابیت و حادثه اند. دانستن این ادبیات، برای همه علاقه مندان به موزه ها و میراث فرهنگی گذشتگان به ویژه برای کارشناسان و موزه داران شاغل در موزه ها اهمیت بسیاری دارد.
بی شک انتخاب بعضی از نقش ها و تکرار آنها بر روی اشیا گوناگون، توسط هنرمندان دوره های مختلف، هیچگاه نمی تواند براساس اتفاق و یا تنها یک تقلید صرف باشد. بلکه لازمه تداوم یک نقش داشتن پشتوانه فرهنگی غنی است تا بتواند بیرون از کش و قوس های سیاسی و بدور از دامنه تحولات فرهنگی _ اجتماعی ادامه حیات تصویری خود تضمین کرده و تا قرن ها و گاه هزاره ها ادامه یابد.
شناخت ادبیات و ویژگی های تاریخی _ فرهنگی این نقوش و آگاهی از چرایی وجود آنها برای ایجاد ارتباط بیشتر میان شی و بیننده یک ضرورت است. این شناخت ما را از شکل و فرم ظاهری اثر فراتر برده و امکان برقراری رابطه احساسی میان‌ اثر و بیننده را فراهم می سازد.
برای رسیدن به چنین مرحله ای بهره برداری از آثار شاعران و نویسندگان بزرگ ایران، تاریخ، مردم شناسی، هنر، اسطوره شناسی و تاریخ ادیان در کنار آگاهی های باستان شناسی به منزله یک دستور کاری برای کارشناسان شاغل در موزه ها به شمار می رود. چرا که طرح روایت های تاریخی، داستان ها و اشعاری که درباره یک نقش مطرح است.
و یا درآمیختن تصاویر با موضوعات مردم شناسی و اساطیری و نیز نحوه استفاده از یک شی و یا شیوه ساخت و تکنیک مورد استفاده صنعتگران از جمله مواردی هستند که در اشتیاق و جذب بازدیدکنندگان موثر می باشد. توجه به این آگاهی ها موزه ها را در راه رسیدن به اهداف فرهنگی شان که همانا آشنا ساختن مردم با فرهنگ و تاریخ گذشته از طریق معرفی اشیا موزه ای است یاری می رساند.
در میان آثار ایرانی موجود در موزه های ایران و جهان، آثار دوره ساسانی به لحاظ نقش و تنوع موضوعی از اهمیت زیادی برخوردارند، این تنوع به گونه ای است که پژوهشگران نقش های این دوره را به گروه های نقشی مختلفی چون، نقش های بزمی، رزمی، درباری، گیاهی، حیوانی، اساطیری، مناظر، تزیینی صرف و شکارگاهی طبقه بندی می کنند. در میان نقوش گفته شده، نقش های شکارگاهی تعداد بیشتری را به خود اختصاص می دهد، چرا که شکار یکی از تفریحات همیشگی شاهان ساسانی بود و شکارگاه ها میدانی برای نمایش قدرت آنها به شمار می رفت.
در میان حوادث مربوط به شاهان ساسانی، افسانه ها و ماجراهایی که به بهرام پنجم پانزدهمین شاه ساسانی نسبت داده می شود دارای کشش و جاذبه خاصی است. و مورخان و شاعران هر گاه که فرصتی یافتند از آن یاد کرده و صورتگران و هنرمندان آن را به تصویر کشیده اند.
زندگی بهرام پنجم به گونه ای در تاریخ ورق می خورد که گویا سرنوشت او را برای قهرمانی داستان های عاشقانه و تفریحات شاهانه آفریده است. از تصمیم یزدگرد مبنی بر فرستادن بهرام به میان اعراب و تربیت وی زیر نظر منذر تا ساختن کاخ خورنق و سپس بازگشت به وطن و ربودن تاج از میان دو شیر، تا افسانه سفر به سرزمین های دور و حکایت هایش با دختران هفت قلعه تا مرگ افسانه وارش همه و همه به بهرام پنجم شخصیتی فراتاریخی و افسانه ای داده است.
از جمله داستان هایی که به بهرام پنجم نسبت می دهند داستان دلدادگی او به دختری رومی به نام آزاده است. این داستان برای هنرمندان چنان جذاب بود که حتی در عصر ساسانی نیز نقش بهرام و آزاده بر بشقاب های نقره ثبت و در قاب های گچی زینت بخش کوشک های شاهی شد. و بی شک در عصر فردوسی یعنی قرن چهارم هجری که قرن سرودن شاهنامه و طرح داستان بهرام و آزاده است،‌ ایران شرقی از داستان های عصر ساسانی لبریز بود و لولیان نغمه خوان و مطربان گرم پنجه این داستان ها، از جمله داستان بهرام و آزاده را می خواندند و می نواختند.
به روایت شاهنامه آزاده را که یک کنیز رومی بود منذر بن نعمان امیر حیره به بهرام پیشکش کرد. مهارت آزاده در نواختن چنگ و زیبایی اش موجب شد تا در میان زنان حرم شاه از موقعیتی خاص برخوردار شده و همیشه همراه و در کنار شاه باشد. در یکی از روزها بهرام به همراه آزاده سوار بر شتری برای شکار از کاخ خارج می شوند. در دشت به تعدادی آهو برمی خورند. آزاده چنگ می نوازد و بهرام سرمست از نغمه چنگ، آهوان گریزپای را یکایک با تیر از پای در می آورد. آنگاه مغرورانه از آزاده می پرسد کدام آهو را شکار کنم؟ آزاده که از غرور و خودخواهی بهرام ناخرسند است، آزمونی سخت را به شاه پیشنهاد می دهد و به بهرام می گوید اگر می تواند گوش آهو را نشان رود.
کمان مُهره انداز تا گوش خویش نهد همچنان خوار بر دوش خویش
«فردوسی»
آزاده با این پیشنهاد قصد در هم شکستن غرور کاذب بهرام را دارد اما از مهارت شاه در تیراندازی غافل است.
بهرام می پذیرد تیر بر کمان گذاشته به سوی آهو پرتاب می کند. تیر بر گوش آهو می نشیند. اما بهرام این را برای نشان دادن مهارت خود در تیراندازی کافی نمی داند، و زمانی که آهو پایش را برای خاراندن به گوش نزدیک می کند، بهرام تیری دیگر در کمان کرده و آهو را نشانه می رود و پا را به گوش و سر می دوزد.
بخارید گوش آهو اندر زمان به تیر اندران راند چاچی کمان
سر و گوش و پایش به یکجا بدوخت بر آن آهوان آزاده را دل بسوخت
«فردوسی»
آزاده از دیدن چنین صحنه ای سخت متاثر شده و در مقابل رجزخوانی شاه که می گوید: هزاران شکار را با چنین مهارتی از پای در خواهد آورد، تاب نمی آورد، بر شاه می آشوبد و چنین سخت دلی را نشان از خوی اهریمنی می خواند و نه مهارت و شجاعت.
کنیزک بدو گفت اهریمنی وگر نی بدینسان کجا افکنی
شاه که تاب شنیدن چنین گستاخی را ندارد علی رغم علاقه اش به آزاده او را از پشت شتر بر زمین می اندازد و در زیر پای حیوان لگدکوب می کند.
بزد دست بهرام و او را ز زین نگون ساز برزد بروی زمین
هیون از بر ماه چهره براند برو دست و چنگش بخون برفشاند
«فردوسی»
و یک بار دیگر این واقعیت تاریخی را یادآور می شود که نزد شاهان مقام فرمانروایی و خدشه ناپذیر بودن آن از مقام احساس و دوست داشتن بسی والاتر است. و هیچکس نباید خود را از قهر شاهان در امان بداند.
آزاده جان می بازد. بهرام بر پیکر به خون نشسته معشوق نگاه می کند و از این که به ننگ کشتن یک زن بی دفاع آلوده شده چنان آزرده و شرمگین می شود که دیگر هیچ گاه زنی را با خود به شکار نبرد.
چو او زیر پای هیون جان سپرد به نخجیر ازینش کنیزک نبرد
«فردوسی»
فردوسی در بازگویه این داستان به نشانه هایی اشاره می کند که کاملا با نقش های روی ظروف ساسانی مطابقت دارد و این احتمال وجود دارد که فردوسی علاوه بر بهره برداری از ادبیات، به تصاویر باقی مانده از عصر ساسانی دسترسی داشته است.
بر روی یک بشقاب نقره ساسانی موزه آرمیتاژ بهرام را به همراه آزاده سوار بر شتر نشان می دهد. آزاده چنگ می نوازد و بهرام تیر در کمان کرده غزالان را نشانه می رود. دو غزال کشته شده و دو غزال دیگر از مقابل بهرام می گریزند.
بر بشقابی دیگر بهرام و آزاده سوار بر شتر در دشت به دنبال غزالان می تازند، آزاده چنگ می نوازد و بهرام تیر در کمان غزالان را بنا بر پیشنهاد آزاده شکار می کند. غزالی از پای در آمده و شاخ غزال دیگر با تیر بهرام از سر جدا شده است دو غزال دیگر نیز می کوشند از صحنه بگریزند. (Sasania Silver)
بر روی یک کاسه مینایی متعلق به قرن ششم هجری نقش بهرام و آزاده تکرار شده. این ظرف که در موزه رضا عباسی تهران نگهداری می شود نمونه ای از ده ها نمونه منقوش به تصویر بهرام و آزاده در دوره اسلامی است.
گردآوری : گروه فرهنگ و هنر سیمرغ.www.seemorgh.com/culture
منابع:
* تاریخ مردم ایران _ دکتر عبدالحسین زرین کوب، انتشارات امیر کبیر
* شاهنامه فردوسی _ چاپ بمبئی _ ۱۲۷۲ ه.ش.
* Sasania silver univercity museum of art – agust September ۱۹۶۷
منبع : سایت سیمرغ


همچنین مشاهده کنید