پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا


موقعیت اولیه جذاب بر مسیری آشنا


موقعیت اولیه جذاب بر مسیری آشنا
فیلم تلویزیونی «گامی در تاریکی» ساخته آرش معیریان موقعیت اولیه جذاب و شروعی پرکشش دارد، ولی در ادامه با حرکت بر مسیرهای آشنا نمی تواند انتظارات ایجاد شده را برآورده کند.
معیریان در «گامی در تاریکی» تلاش می کند با تکیه بر ایده جذاب فراموشی، قصه تکراری توطئه یک شوهر علیه همسرش را جذاب روایت کند و در این میان بهره کافی از ساختار روایت متقاطع ببرد.
نکته مهمی که با دیدن این فیلم در ذهن مخاطب پیگیر شکل می گیرد، حاکمیت نگاهی است که از مرد - شوهر تصویری خبیث و خیانتکار ترسیم می کند و "کابوس" سیروس مقدم و فیلم سینمایی «اقلیما» محمدمهدی عسگرپور نمونه های این رویکردند. هر چند در نمونه های اول همواره غافلگیری پایانی می تواند مخاطب را راضی نگه دارد، ولی رو شدن تدریجی دست فیلمسازان بر اثر تکرار این موقعیت نمایشی به نوعی مخاطب را از فیلم جلو می اندازد که به نفع این آثار نیست.
در این فیلم هم حمیدرضا پگاه (حمید) با توجه به سابقه حضور کمابیش مثبت خود در نقش های مختلف همان کارکردی را پیدا کرده که امین زندگانی در «کابوس» و حسین یاری در «اقلیما». اما از آنجا که مخاطب به تدریج با کلیدهای این موقعیت نمایشی آشنا شده، به زودی او را در جایگاه متهم قرار داده و حرف ها و کنش و واکنش های او زیر ذره بین قرار می گیرد.
فیلم از ابتدا با موقعیتی جذاب و منحصر به فرد آغاز می شود که نویسنده و فیلمساز می توانند مانوری خوب روی آن بدهند و کمتر ایرادی به این پرداخت اولیه وارد است. موقعیت زنی (لادن طباطبایی) که وقتی در خیابان به هوش می آید هیچ چیز را به خاطر نمی آورد و دچار سردرگمی است. این موقعیت اولیه به گونه ای رئال گزینه هایی را پیش روی زن و مخاطب قرار می دهد که اولین آنها تردید او میان زنده بودن و مرگ است.
پرسش های ذهنی زن بلافاصله با راهکارهایی پاسخ می گیرد و به زودی همه گزینه های احتمالی حذف شده و معرفی او به عنوان زنی تنها و بدون حافظه تثبیت می شود. در این میان با وجود اینکه موقعیت اولیه مستعد پررنگ شدن و توقفی طولانی مدت را داشته، اما در زمانی که لازم است با مراجعه زن به پلیس قیچی شده و به سرعت تعاریف جدید از او در موقعیت بعدی شکل می گیرد.
در این بخش بیشتر اطلاعات پزشکی درباره فراموشی کوتاه مدت زن ارائه می شود که به گفته پزشک به علت فشار عصبی وارده و فرار او از واقعیتی تلخ بوده است. به این ترتیب پیش زمینه ای مبهم درباره علت فراموشی زن شکل می گیرد و این مقطع هم به سرعت با پیدا شدن شوهر و کشف هویت واقعی زن (شقایق)، رو به سوی تعاریف جدید از او دارد.
در این بخش که موقعیت محوری فیلم است اتفاقی خاص می افتد و آن هم کامل شدن تدریجی پازل شخصیتی شقایق و حادثه ای است که او را در فراموشی کوتاه مدت قرار داده است. به علاوه در این بخش هر آنچه درباره شقایق و گذشته اش نقل می شود، متکی است بر روایت شوهرش حمید که بالتبع در معرفی ابتدایی این شخصیت به عنوان شوهری متعهد و دلسوز موثر واقع می شود.
این روند تخت با دو کد از ثباتی که پیش رو دارد خارج می شود که یکی برداشتن تلفن و دفترچه تلفن از دسترس زن و دیگری تمهیدی است که هر گاه که دست نویسنده از تغییر سطح روایتی خالی می ماند، به آن متوسل می شود یعنی تمهید فلاش بک هایی که به صورت متقاطع بخش هایی از گذشته را در ذهن شقایق تصویر کرده و صحت حرف های حمید را زیر سوال می برند.
این رویاهای صادق در شرایطی شکل می گیرند که روایت در موقعیتی تخت گرفتار شده و در واقع پتانسیلی لازم است تا شقایق وادار به واکنش های جدید شود. به عنوان مثال هر چند جرقه پی بردن او به این راز که بچه دارد با لباس های حاملگی داخل کمد روشن می شود، ولی این موضوع در ادامه وارد کابوس های او می شود و بخشی از گذشته را به گونه ای واضح و البته متفاوت با آنچه حمید روایت کرده، به تصویر می کشد.
اشکال از جایی ایجاد می شود که از مقطعی که اولین کد مبنی بر دروغگویی حمید ارائه می شود، برگ برنده نهایی نویسنده و فیلمساز برای مخاطب آشکار می شود و از آن پس مخاطب به دنبال واکاوی در رفتار و گفتار مرد است به جای اینکه در بازسازی و کشف گذشته زن همراه شود.
یک خط فرعی روایی که به گونه ای تدریجی وارد کار شده و در ادامه فینال را رقم می زند، مربوط به حضور خدمتکار خانه، شهربانو (زهره فکور صبور) است. حضور این زن منطق اولیه ای مناسب دارد و به تدریج نقش او به عنوان مراقب و نگهبان شقایق و ماموریتی که از سوی حمید برای دور نگه داشتن زن از اطرافیان دارد، تثبیت می شود.
اما این کاراکتر که به نظر می آید حضوری لازم و کافی دارد، در انتها به عنوان تمام کننده و شکل دهنده فینال پررنگ می شود. پرداختی که به نظر می آید تنها ه عنوان راهکاری برای حفظ قبح شوهرکشی طراحی شده و با پرداختی سهل الوصول در لحظه اتفاق می افتد تا شهربانو با اطلاع از اینکه حمید بچه سرطانی او را هم به قتل رسانده، ضربه نهایی را به مرد وارد کند.
نکته دیگر در مورد تدوین موازی برخی سکانس هاست که به ویژه در سکانس کشمکش فیزیکی شقایق و شهربانو خوب جواب می دهد و قرینه کشمکش قبلی او با زنی متجاوز (پردیس افکاری) می شود که برای انتقام به خانه آنها آمده است. این سکانس به دلیل اینکه تدوین موازی را به بازسازی خاطرات گذشته شقایق پیوند می دهد، کارکردی پیش برنده و موجز دارد و می تواند گره گشایی تصویری را رقم بزند.
نکته تکرارشونده در شخصیت پردازی شقایق که قرار است به کلید شخصیتی او تعبیر شود، دادن ویژگی دینامیت وار بودن به اوست که با وجود تکرار در مقاطعی از فیلم نمی تواند به بازتابی مناسب در این کاراکتر بینجامد و در حدی یک دیالوگ ناکارآمد باقی می ماند. استفاده از وجه شوخی وار این عنوان در بخش پایانی فیلم هم درست پس از قرار دادن مخاطب در منگنه چند دقیقه ای از تعلیق، کشمکش، برخورد، سگ وحشی، اتاق گاز و چند قتل پی در پی بیشتر به یک شوخی سطحی و عجولانه می ماند.
همانطور که پرداخت شخصیت زن متجاوز هم فراتر از تیپ و قالبی آشنا حرکت نکرده و نشانه ها و کدها چیزی فراتر از سو»استفاده حمید از زن برای تصاحب زمینش نیست. همه اینها با وجود آشنا بودن، پرداختی ابتدایی دارد و نمی تواند وجهی تازه و واجد پتانسیل به این بخش از فیلم وارد کند.
فیلم «گامی در تاریکی» هر چند موقعیت اولیه ای جذاب و شروعی پر کشش دارد ولی در ادامه به علت شخصیت پردازی آشنا که فینال را برای مخاطب قابل پیش بینی می کند و حرکت بر مسیرهای آشنا در پرداخت اکشن، نمی تواند همه انتظارات ایجاد شده را برآورده کند.
فیلم تلویزیونی «گامی در تاریکی» به کارگردانی آرش معیریان و تهیه کنندگی امیرحسین شریفی جمعه ۱۳ اردیبهشت ساعت ۱۶ از شبکه یک پخش شد. حمیدرضا پگاه، لادن طباطبایی، زهره فکورصبور و پردیس افکاری بازیگران این فیلم هستند که داستان زنی است به نام شقایق که حافظه اش را از دست می دهد و برای یافتن هویت واقعی خود باید با واقعیتی تلخ مواجه شود.
منبع : روزنامه مردم سالاری


همچنین مشاهده کنید