پنجشنبه, ۹ فروردین, ۱۴۰۳ / 28 March, 2024
مجله ویستا

معلم نیمه فعال دانش آموز بی حال


معلم نیمه فعال دانش آموز بی حال
کلام و نگاه معلم دارای آن چنان نور و انگیزه ای است که دانش آموزان را مجذوب ساخته و شوق آموختن می آفریند. همیشه آن چه را که از نزدیک می بینیم و لمس می کنیم، دیرتر از یاد می بریم. در کنار ارائه تئوری مباحث، استفاده هرچه بیشتر از کار کارگاهی و آزمایشگاهی بر روند یادگیری تأثیر مثبتی داشته و بازدهی آموزشی را به نحو چشمگیری افزایش می دهد. یکی از مسائل مهم نظام فعلی آموزش و پرورش از دوره ابتدایی تا پایان متوسطه نحوه ارائه مطالب در کلاس درس است. از یک سو به دلیل کمبود هزینه ها، استفاده از وسایل کمک آموزشی و کار عملی در کلاس محدود می شود و از سوی دیگر معلمان و دبیران از کمبود وقت گلایه می کنند.
متأسفانه باید گفت در هیچ دوره ای از نظام آموزش و پرورش نتوانسته ایم شوق معلمان و دبیران را نسبت به کارهای عملی، آزمایشگاهی، فعالیت در کلاس، پژوهش و... به صورت هدفمند هدایت کنیم.
روند کنونی تدریس به گونه ای است که هرچه دانش آموز بایگانی خوبی در ذهنش داشته باشد، نمره بالاتری گرفته و به عنوان شاگرد موفق معرفی می شود.
متأسفانه کیفیت شیوه های تدریس با میزان هزینه ای که برای ساعات تدریس تعریف می شود، رابطه مستقیمی دارد.
این نکته را باید کالبد شکافی کرد که چگونه یک دبیر حساب و دیفرانسیل در مدرسه و ساعات موظفی خود به گونه ای تدریس می کند که اغلب دانش آموزان خسته و خموده شده، درصد پایینی از مطالب را دریافت می کنند، اما همین دبیر در خارج از مدرسه و در محیط آموزشگاه و یا کلاس خصوصی اش به اصطلاح غوغا کرده و اکثر دانش آموزان برای حضور در کلاس او سر و دست می شکنند!!
بی تردید معلم برای آموزش انگیزه می خواهد و متقابلا دانش آموز نیز با شیوه مطلوب سر ذوق می آید. از سوی دیگر بهره گیری از شیوه های عملی در کنار آموزش تئوری به فهم عمیق و کاربردی مطالب کمک می کند. اگر خواهان تحول در نظام آموزش و پرورش هستیم، ناگزیریم تغییر برخی از فاکتورها را در اولویت قرار دهیم. یکی از این فاکتورها روش های تدریس است.
● فاکتورها و شیوه های جدید تدریس
الگوهای تدریس در واقع الگوهای یادگیری نیز هستند. ما در حالی که به شاگردان در کسب اطلاعات، نظرات، مهارت ها، راه های تفکر و ابزار ابراز نظر خود، کمک می کنیم، نحوه یادگیری را نیز به آنان می آموزیم. براساس مطالعات انجام شده در دهه ۹۰ و اوایل قرن بیست و یکم، تمایل متخصصان الگوهای تدریس به طبقه بندی کردن الگوهاست. براساس آخرین طبقه بندی، الگوهای تدریس در چهار خانواده اصلی تقسیم شده اند. این خانواده ها عبارتند از: الگوهای پردازش اطلاعات، الگوهای اجتماعی، یادگیری فردی، الگوهای سیستم رفتاری.
فاطمه امامقلی وند معلم نمونه شهر تهران می گوید: «در پردازش اطلاعات دانش آموزان در حین جمع آوری اطلاعات و کار روی آنها، معمولا دانش را به شکل مشاهدات یا داده هایی از کتاب ها و منابع به دست می آورند. سپس دانش در سطح سازمان یافته تری ایجاد می شود، به این ترتیب که با طبقه بندی ساده شروع می شود و سطح آن تا ساختار دانش رشته های علمی و نهایتاً تا دانش نظری و راه های مختلفی که تئوری ها ساخته می شوند، گسترش می یابند. الگوهای پردازش اطلاعات بر روش هایی تأکید می کنند که از طریق گردآوری اطلاعات و سازماندهی آنها، درک مشکلات و ارائه راه حل هایی برای آنها و توسعه مفاهیم و زبان برای انتقال راه حل ها، شور و شوق انسان را برای درک جهان افزایش می دهند.»
وی ادامه می دهد: «بعضی از الگوهای پردازش اطلاعات، مفاهیم و اطلاعاتی را برای فراگیران و دانش آموزان فراهم می کنند، برخی بر مفهوم سازی و فرضیه آزمایی تأکید دارند، الگوهای دیگر تفکر خلاق ایجاد می کنند. گروهی برای افزایش توانایی ذهنی عمومی طراحی شده اند. بسیاری از الگوهای پردازش اطلاعات برای حصول اهداف فردی و اجتماعی آموزش و پرورش مفید هستند. هدف مشترک آنها این است که در فراگیران کاوشگری را پرورش دهند.»
قورچیان یکی از نظریه پردازان الگوهای تدریس معتقد است که الگوهای اجتماعی تدریس، اساساً مدیریت کلاس و ایجاد ارتباطات جمعی در کلاس را دربر می گیرند. ایجاد فرهنگ مثبت در مدرسه فرآیندی است برای توسعه راه های سازنده و منسجم تعامل و هنجارهایی که فعالیت یادگیری قوی را حمایت می کند.
امامقلی وند توضیح می دهد: «الگوهای اجتماعی همگی مهارت اجتماعی را افزایش می دهند و در نهایت در دانش آموز تعهد اجتماعی ایجاد می کنند و ابزارهایی را برای مشارکت در بالاترین اشکال فراهم می آورند. این الگوها، احترام به دیگران و رشد ارزش های فردی قوی را مورد تشویق قرار می دهند. به دانش آموزان کمک می کنند تا از طریق بررسی جمعی، ساخت دانش را فراگیرند.»
در کنار الگوهای اجتماعی تدریس از الگوهای فردی نیز سخن به میان می آید. الگوهای یادگیری فردی با چشم انداز شخصیتی یک فرد آغاز می شوند و تلاش می کنند تا آموزش وپرورش را به گونه ای شکل دهند تا بتوانیم خودمان را بهتر درک کنیم، و یاد بگیریم به حدی که فراتر از رشد فعلی مان است برسیم، برای این که در مسیر زندگی، در سطح بالا حساس تر، قوی تر و خلاق تر شویم. الگوهای فردی بر رشد و شکوفایی افرادی که خودشان را درک می کنند و می توانند مسئولیت آینده شان را برعهده بگیرند، متمرکز است.
قورچیان معتقد است براساس الگوی سیستم های رفتاری یک محیط شبیه سازی برای دانش آموزان فراهم می شود که در آن شخص می تواند از طریق واکنش سازنده نسبت به وظایف و بازخورد، مفاهیم و مهارت ها را بیاموزد. هدف عمده تمام مدل های سیستم رفتاری، ایجاد توانایی خودآموزی است.
● معلمان باید مجریان موفقی باشند
یکی از مشکلات فعلی بدنه نظام آموزش وپرورش فرآیند تربیت نیروی انسانی مطلوب است، به این معنا که نمی توان داوری کرد و پذیرفت، نظام تعلیم و تربیت از جهت نیاز به معلمان تربیت شده مشکلی ندارد، بلکه وقتی به نیروی انسانی فکر می کنیم، یک نگرانی و ابهام در ذهنمان شکل می گیرد. دلیلش هم این است که یک نظام مشخص برای تربیت معلم موردنیاز و کافی وجود ندارد.
افرادی که به عنوان معلم جذب آموزش وپرورش می شوند، عمدتاً افراد تحصیل کرده، ولی غیر حرفه ای برای اداره کلاس درس هستند. یک معلم کارآمد باید بتواند دانش آموز را کارآمد، جذب و نگهداری کند و از آنها استفاده لازم را ببرد.
حسن ملکی دکترای برنامه ریزی درسی ضمن اشاره به این موضوع که فرآیند تحول نیازمند پشت سر گذاشتن ۵ مرحله: تهیه فلسفه آموزش وپرورش جمهوری اسلامی ایران، طراحی سند ملی آموزش وپرورش بر مبنای فلسفه آموزش وپرورش، برنامه درسی ملی مبتنی بر سند ملی آموزش وپرورش، طراحی برنامه های درسی در دروس مختلف، بازاندیشی در شرایط اجرایی برنامه های درسی و طراحی یک نظام اجرایی مطلوب است، می گوید: «اگر این فرآیند چند مرحله ای انجام نگیرد، ممکن است با این انگیزه خوب که در مسئولان وجود دارد، به نتیجه خوب نرسیم، چون نتیجه خوب حاصل فرآیند خوب است. اگر این فرآیند تحول، نظام نداشته باشد، طبیعتاً به نتیجه مناسب و مفیدی هم نخواهیم رسید.»
ملکی ادامه می دهد: «آن اشتباه مرسوم در آموزش وپرورش را تکرار نکنیم که کتاب های درسی خوب طراحی کنیم، ولی در اجرا مشکل اساسی داشته باشیم. این مشکل در طول سال های گذشته مکرراً دیده شده که برنامه داشته ایم، ولی مجری برنامه آماده نبوده است. الان بعد از سی سال ما نباید در برنامه ریزی درسی دغدغه تربیت نیروی انسانی مناسب را داشته باشیم. البته با یک مدیریت نظام دار و تدریجی می توان به این مهم نیز دست یافت.»
وی تأکید می کند: «در آموزش وپرورش در مقابل موضوع تغییر و تحول باید وضع روشنی داشته باشیم. اگر ما نسبت به مقوله تغییر گرفتار متشابهات شویم و از محکمات فاصله بگیریم، بدون تردید سیل تغییر ما را به دریای غم خواهد برد. دنیای فعلی، دنیای تغییر است. لذا در همه ابعاد باید وضع فعلی مان را به وضع دیگر تبدیل کنیم. مدام درحال دگردیسی باشیم.
هم از پیشرفت محروم نمانیم و هم هویت خود را از دست ندهیم.»
● شیوه مشارکت معلم و دانش آموز در فرآیند آموزشی
علی پیرهانی معلم جوانی است که توانسته با یک تکنیک جدید و خلاقیت در شیوه تدریس چندین زبان زنده دنیا از جمله انگلیسی، آلمانی، فرانسوی، اسپانیایی و روسی را به شکلی جذاب و در کوتاهترین زمان آموزش دهد. وی می گوید: «متأسفانه در نظام آموزش و پرورش تدریس در همه دروس به یک شیوه صورت می گیرد. بین یادگیری زبان انگلیسی و یادگیری ریاضی هیچ تفاوتی وجود ندارد. هنوز تأکید بر شیوه های شنوایی است و این که تعداد زیادی کتاب تئوری بخوانید، تا به مفاهیم برسید. در کشورهای جهان سوم بیشتر بر همین سیستم اصرار دارند، چون ابزار کم و شاگردان زیادند.»
این معلم شیوه ابداعی خود را این گونه معرفی می کند: «در این شیوه سعی شده زبان به صورت یک لبخند به دانش آموز یاد داده شود. شیوه به گونه ای است که حتی در شرایط نبود امکانات می توان از آن بهره گرفت. در متون آموزشی ما به عنوان مثال به زبان طنز از مباحث اجتماعی صحبت کرده ایم. در برخی متون نیز از اشعار فارسی به ویژه حافظ بهره گرفته ایم تا هم آثارش را داشته باشیم و هم آموزش زبان را پیگیری کنیم.»
پیرهانی یک روش تدریس مناسب را با این شاخصه ها تعریف می کند: «یک شیوه خوب، دانش آموز را درگیر فرآیند یادهی- یادگیری کرده و به امر پژوهش و جستجو توجه خاص دارد. معلم را به عنوان یک راهبر در نظر گرفته و از توانایی های دانش آموز به نحو احسن استفاده می کند. در حقیقت به ذهن افراد قبل از تدریس آمادگی می دهد.»
● چهارگام طلایی در مسیر آموزش و پرورش
تحول در شیوه های تدریس زمانی رخ می دهد که روش پژوهش محور جایگزین شیوه فعلی حافظه محوری شود. چند سالی است که برنامه ریزان شعار پرورش دانش آموزان پژوهشگر را می دهند، ولی شیوه تدریس همچنان القایی است. معلم در کلاس درس کاری نمی کند که دانش آموز برای یادگیری جستجوگری داشته باشد. باید روش های تدریس به گونه ای باشند که دانش آموز به آموخته ها حفظی نگاه نکند و او را به سمت جستجوگری و تلاش برای یادگیری سوق دهیم.
علی ساده ای پژوهشگر توضیح می دهد: «الان معلمان بار آموزش را به تنهایی بر دوش می کشند. یک ساعت و نیم معلم در کلاس فعال و دانش آموز غیر فعال است. برای فعال کردن دانش آموزان باید از چند مرحله گذشت. اولین گام جلب توجه به موضوع درس است. قبل از تدریس از دانش آموزان بخواهیم به جمع آوری مطالب مرتبط با درس بپردازند. آنها می توانند به منابع مختلف نظیر مجله ها، روزنامه ها، کتاب ها، اینترنت و... مراجعه کنند.
هدف این است که معلم توجه دانش آموز را به موضوع درس جلب کرده، او را به جستجوگری وادارد. ضمنا با این شیوه مطلب خیلی دیرتر از ذهن دانش آموز فراموش می شود، چون خودش برای به دست آوردن آن تلاش کرده و برایش ارزش دارد.
گام دوم این است که معلم با ابزار نمره و ارزشیابی بچه ها را هدایت کند. مثلا به دانش آموزان بگوید امتحان کتبی ۱۰نمره و تحقیق و پژوهش پیرامون فلان موضوع ۱۰نمره دیگر را شامل می شود. در این مرحله وقتی همه تحقیق ها جمع شد، باید از دانش آموزان خواسته شود، مهمترین جملات و پاراگراف ها را خط بکشند و خلاصه کارشان را ارائه دهند.»
این پژوهشگر در گام سوم که یکی از مهمترین اهداف نظام تعلیم و تربیت است به تربیت دینی و اجتماعی دانش آموز اشاره کرده و می گوید: «یک دانش آموز ۱۲سال در اختیار نظام تعلیم و تربیت قرار دارد، ۱۲سال وقت کمی نیست. باید آموزش و پرورش برای ارتقای تعلیمات دینی هم از همین شیوه های مطرح شده بهره ببرد. مثلا در دروس معارف اسلامی از دانش آموزان پژوهش و جمع آوری اطلاعات خواسته شود.»
چهارمین گام بنا به نظر «علی ساده ای» تحول در رفتار و عمل دانش آموز است. چطور می توانیم این تحول را ایجاد کنیم؟ وی پاسخ می دهد: «معلم یا باید خودش الگوی عملی باشد و یا بچه ها را به سمت افرادی که الگوی عملی هستند، هدایت کند. در مباحث علمی هم وضع به همین گونه است. برای مثال در هر کلاسی می توان الگوهای منطبق با موضوع را معرفی کرد و از چهره های موفق عرصه های مختلف نام برد. در گام چهارم این تغییر باید به قدری موفق باشد که آثارش را در عملکرد دانش آموز ببینیم. دانش آموزی که تا به حال نمازخوان نبوده، دچار تحول شده و نماز را اقامه می کند. دانش آموزی که از فرمول های شیمی تنفر داشته، جدول زیبایی تهیه کرده و فرمول ها را به دیوار کلاس می چسباند و...»
این پژوهشگر از گام های مورد اشاره به عنوان جلب توجه، تغییر در نگرش ها، تغییر در نگاه و رفتار و عمل دانش آموزان نام می برد.
گالیا توانگر
منبع : روزنامه کیهان


همچنین مشاهده کنید