شنبه, ۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 20 April, 2024
مجله ویستا

روزگار سپری شده چارچوب ها


روزگار سپری شده چارچوب ها
ویتگنشتاین ژرف بینانه می بیند که: «ما نباید فراموش کنیم که حتّی تردیدهای ظریف تر و فلسفی تر ما بنیانی در غریزه دارند. فی المثل آنچه در این عبارت ظهور یافته است که «ما هرگز نمی توانیم بدانیم که: ...».»
(۱۹۸۰: ص۷۳).
با این سخن تأمل انگیز ویتگنشتاین رویهمرفته موافقم، آنهم بدین دلیل که نقطه عزیمت بسط پذیر و راهگشایی است: از فیلسوف بت شکن، سنّت شکن، و فوق العاده ژرف اندیشی چون ویتگنشتاین به دلایل چندی متعجب و بل متحیرم: نخست اینکه، چرا ویتگنشتاین فقط از «تردیدها» سخن گفته است و ثانیاً اینکه، چرا این حکم را شامل مواضع ظریف تر و بنیانی تر فلسفی نکرده است بعنوان مثال، هنگامی که فیلسوفان قائل می شوند که: «مسلّم است که . . . » ، «پرواضح است که . . . »، و یا «این امری بدیهی است که . . . »، «معلوم است که ...»، «مستحسن و مقبول است که . . .»، «منصفانه است قائل شویم که . . .»، و یا «معقول است که قائل شویم
که . . .» ، مواضعی بسیار بنیانی و بلادلیل را اعلام می کنند. تعجبم از این است چرا ویتگنشتاین فقط تردید ها را معطوف به شالوده ای انفسی یا، به تعبیر وی، غریزی کرده است. در حالی که آشکار است که نه فقط تردید ها که مواضعی از قبیل آنچه بعنوان مثال ذکر کردیم نیز ریشه در نفس ما دارند و عمیقاً انفسی هستند.
اما دلیل سوم تعجّب و تحیرم اینست که چرا ویتگنشتاین خاستگاه یا، به تعبیر وی، شالوده تردید ها را منحصر و محصور به «غریزه» کرده است آیا مقصود ویتگنشتاین از این سخن اینست که همه انسان ها، فیلسوف یا فیل دوست، از آن جهت که انسانند و غرایز مشخص و معین مشترکی دارند همگی در تردیدهایشان مشترکند یعنی، همه ابناء بشر تردیدهای معین و مشخص یکسانی دارند روشن است که نه تنها ابناء بشر چنین وحدتی ندارند که بدتر از آن، فلاسفه نیز به ندرت در تردید ها یا مواضعشان همگون و همرأی اند: اگر مقصود ویتگنشتاین از «غریزه» همان باشد که عموماً و عرفاً از این لفظ فهم می شود دچار مشکلی اساسی می شویم. فهم عرفی و متداول از غریزه یا غرایز انسان این است که آنها هر چه هستند - و در این زمینه مناقشات و مواضع متعارض و متخالف امری فراگیر و جهانشمول است - بطور عام در جمیع ابناء حضرت آدم(ع) مشترکند. و اگر بنا را بر بینش تأمل انگیز ویتگنشتاین بگذاریم - «تردیدهای ظریف تر و فلسفی تر ما بنیانی در غریزه دارند» - می توانیم نتیجه بگیریم که چون غرایز مشترک هستند تردید ها نیز مشترک خواهند بود. و حال آنکه مروری بر تاریخ فلسفه به نحو بین و بارزی آشکار می کند که تردیدهای فیلسوفان چقدر گرفتار تشتّت و تغایر و تعارض است. ملاحظه می شود که بینش ویتگنشتاین در صورت فعلی اش چندان صائب و درست بنظر نمی آید. اما به گمان من، می توان سخن تأمل انگیز ویتگنشتاین را چنان جرح و تعدیل کرد که اولاً حصر و اطلاق آن به تردید ها را منتفی کند، و ثانیاً از مفهوم سراپا مسئله آمیز و مسئله ساز غریزه اجتناب کند، و ثالثاً جانشینی برای غریزه قرار دهد که هم با تشتّت و تنوع و تکثر آرای فیلسوفان در تاریخ همخوانی داشته باشد و هم بواقع آن تشتت و تنوع و تکثر آراء را تبیین کند. و لابد روشن است که سخنی که بتواند چنین کند صورت و سیرت و سِمت نظری دارد:
نه فقط تردیدها، بلکه تبیین ها، اقامه براهین و دلایل، و اخذ مواضع ظریف تر و فلسفی تر، در تحلیل نهایی، مولود آمال، امیال، و ارزشهای ماست: تعلقات و تمنیاتی که بنوبه خود زاده و پرورده قلوب ما هستند.
با این صورتبندی کاملاً جدید، از معضلات مذکور می توان به سهولت اجتناب کرد. نخست اینکه، تردید ها می توانند متناسب و متلائم با آمال و امیال و ارزشهای یکایک انسان های فیلسوف یا غیرفیلسوف - چه فرقی می کند - باشند و بنابراین تفرق و تشتت تردیدها، آنچه بواقع با آن مواجه هستیم، مشکلی ایجاد نمی کند. ثانیاً، مواضع فلسفی متنوع و متکثر، همچون تردیدهای متنوع و متکثر، طول تاریخ بشر قابل فهم و قابل تبیین می شود. ثالثاً، از معضله چیستی غرایز که مسئله ای بس بغرنج و پررنجی در فلسفه، انسان شناسی، و روانشناسی و روانکاوی است، اجتناب کرده ایم. آمال و امیال و ارزش ها نه عرفاً دلالتی بر یکپارچگی و جهانشمولیت دارند و نه با وجود زادگاه و پرورشگاهی که برای آن احراز کردیم، می توانیم چنین مدلول هایی را از آن مراد و منظور کنیم.
نظریه فوق را می توان به بیانی ظاهراً بسیار متفاوت، اما در نهایت بسیار شبیه و قریب به آن، نیز صورتبندی کرد:
تردیدها، تبیین ها، تعقّل ها، استدلال ها، و اخذ مواضع فلسفی هیچگاه نمی توانند فراتاریخی، فرافرهنگی، و فراپارادایمی - یا ثابت و لایتغیر و ابدی - باشند زیرا آنها، در تحلیل نهایی، زاده و پرورده قلوب یکایک فیلسوفان هستند.
سعید زیباکلام
استاد فلسفه دانشگاه تهران
منبع : روزنامه ایران


همچنین مشاهده کنید