جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا


تساوی در مرگ


تساوی در مرگ
در دهه‌‌های پس از انقلاب مشروطیت همچنان اندیشه‌ و آرای چپ تاثیر زیادی بر زنان فعال می‌گذاشت. (فصلنامه تخصصیِ تاریخ معاصر ایران، ویژه‌نامه نهضت مشروطیت ایران، سال سوم، شماره ۱۰، تابستان ۱۳۷۸، ص ۴۵۰). اعتقاد به اصل برابری میان زن و مرد که در دل اندیشه‌ سوسیالیستی جا داشت، سبب شد تا گروهی از زنان، هر چند کم‌شمار، به عضویت برخی احزاب سیاسی درآیند و در پاره‌ای از تشکل‌های مرسوم در آن دوره فعالیت کنند و برای دگرگونی مناسبات اجتماعی حاکم بر جامعه بکوشند. تجربه‌ دخالت در عرصه سیاست و اجتماع تاثیر بی‌اندازه مهمی در آگاه‌بخشی و فراهم‌آمدن فرصت‌ها برای رشد فردی و جمعی زنان داشت؛ هر‌چند این تاثیر بیشتر در میان قشرهای تحصیلکرده محسوس بود. با وجود کمبود اسنادی که بتواند چگونگی رابطه میان مشارکت سیاسی زنان و بهبود موقعیت کلی اجتماعی آنها را با تفصیل بیشتری آشکار کند، می‌توان دید که در این دوره به هر صورت شماری از زنان برای نخستین بار وارد عرصه فعالیت سیاسی-اجتماعی در دو طیف اصلی حکومتی و غیرحکومتی شده بودند. زنان به تناسب باورهای خود می‌کوشیدند گروه‌های وسیع‌تری از زنان و دختران را جذب فعالیت‌های خود کنند. طیفی که عمدتا و به‌تدریج جذب نظام سلطنتی و دستگاه اداری آن شدند، زنان گروه‌های اجتماعی دیگر را صرفا به چشمِ «دریافت‌کنندگان» خدمات دولتی، اعم از آموزش و بهداشت و غیره می‌نگریستند. این دیدگاه که در بازنویسی‌های کنونی تاریخ با عبارت «فمینیسم دولتی» نیز مشخص شده است به ایجاد تغییراتی با نظارت دولتی و از بالا میل دارد. در این فرآیند اگر لازم آید بخشی از حق و حقوق درخواستی را هم «اعطا» می‌کند، ولی قطعا پیشاپیش از وجود سازوکارهای کنترل خود بر عرصه‌های اجتماعی اطمینان حاصل می‌کند.
طی حدود ۵۰ سال، همراه با تحکیم پایه‌های سلطنت اقداماتی نیز از بالا انجام گرفت که تا حدودی به خواسته‌های اصلی زنان در انقلاب مشروطیت، مانند همگانی‌شدن آموزش و اصلاحات در قوانین طلاق و ازدواج پاسخ داد. در مراحل بعدی زنان از حق رای در انتخابات نیز برخوردار شدند. اما پرسیدنی است که نقش زنان سازمان‌های چپ‌گرا در رسیدن به این خواست‌ها چه بود؟ با مروری بر اسناد باقیمانده از آن دوران می‌بینیم که سوادآموزی زنان، گسترش امکانات بهداشتی در میان زنان تهیدست و کسب حقوق برابر از عمده‌ترین خواست‌های سازمان‌های چپ است. برای نمونه، در نخستین و دومین «کنگره نسوان شرق» در ۱۳۰۹ و ۱۳۱۱، هیات نمایندگی زنان ایرانی و نیز برای دیگر اعضای این اتحادیه، از مصر و سوریه گرفته تا هندوستان و ژاپن، در قطعنامه‌هایی مهم‌ترین مسائل زنان را «تساوی حقوق زن و مرد، شرایط لازم برای رشد اجتماعی زنان، حق رای زنان، اعزام دختران به خارج از کشور برای ادامه تحصیل، ازدواج و مسائل مرتبط با آن، نجات فواحش و ...» می‌شمارند. یکی دیگر از نکته‌های جالب توجه در این کنگره‌ها یکدست‌نبودن آرای زنان شرکت‌کننده از ایران درخصوص تساوی زن و مرد است. دیدگاه زنان چپِ شرکت‌کننده، خوشبختی جامعه را در گرو «تساوی و صمیمت» میان زن و مرد می‌دانست، حال آنکه عده‌ای ارث و شهادت را از این شمول خارج می‌شمردند. به هر صورت، حتی تبلیغ این فکر به طور عمومی، چه رسد به گسترش عمیق آن در میان گروه‌های اجتماعی زحمتکش و کارگران، در شرایطِ حاکمیت استبداد سیاسی در دوره‌های چندگانه سلطنت پهلوی ناممکن از آب در‌آمد. در زمان‌هایی که تنها بستر فعالیت زنان از مسیر نهادهای دولتی میسر می‌گذشت، پویایی و رشد تشکل‌های زنان چپ با موانع جدی روبه‌رو شد. البته در شرایط ضعف حاکمیت سیاسی، یعنی از شهریور ۱۳۲۰ تا کودتای ۱۳۳۲، زنانی که به آرمان‌های چپ گرایش داشتند و طبعا به اقدامات نهادهای دولتی و وابسته به دربار کششی نداشتند، جذب سازمان‌هایی مانند «تشکیلات زنان ایران» شدند. این سازمان بر «آزادی کامل اقتصادی، اجتماعی و سیاسی زنان ... و ضرورت محو استثمار زنان کارگر در کارخانه‌ها ... [پا می‌فشرد و خواستار] مرخصی با حقوق برای زنان، ایجاد مهد کودک برای مادران و حقوق مساوی برای کار مساوی» استوار بود. (سانساریان، الیز. جنبش حقوق زنان در ایران، برگردان نوشین احمدی‌خراسانی، تهران: اختران، ۱۳۸۴، ص ۱۱۳). در ضمن می‌توان در این دوره از تاثیر اندیشه برابری‌خواه در حرکت‌های جمعی زنان در گردآوری امضای صدهزار نفر بر پای بیانیه‌ای نام برد که بر آن بود که «هیچ کشوری مادام که زنان را کنار گذاشته‌اند نمی‌تواند پیشرفت کند؛ هیچ ملتی نمی‌تواند ادعای ساختن تمدن داشته باشد و از آن احساس غرور کند مادامی که زنان از داشتن حقوق مساوی با مردان محروم هستند».(همان‌جا، ص۱۱۸)
در دوران ۲۵ ساله پس از کودتای ۲۸ مرداد، با سرکوب آزادی‌های سیاسی و سانسور شدید مطبوعات فضایی برای فعالیت زنان چپ هم باقی نماند. با آنکه به سبب برخی اقدامات دولتی میزان باسوادی و بهره‌مندی از امکانات بهداشتی فزونی یافته بود و برخی قوانین مربوط به زنان، اعم از قوانین مربوط به خانواده و کار سبب دگرگونی‌هایی در وضعیت زنان شده بود، ولی وجود نابرابری‌های اقتصادی‌و‌اجتماعی زمینه نارضایتی عمیق قشرهای اجتماعی بسیاری را فراهم آورد. هنگامی که عرصه چنان تنگ شد که حکومت هیچ‌گونه مخالفت سیاسی را برنتابید، نیروی جوانی پدید آمد که چاره کار را در مبارزه مسلحانه یافت. موجی از زنانی که عمدتا دانشجو و معلم بودند به این گروه‌ها پیوستند. در این میان از یک سو، فرهنگ مقاومت در برابر استبداد شاهانه شکل گرفت و از سوی دیگر، مقابله حاکمیت با این موج تازه دیگر زن‌ومرد نمی‌شناخت. آشکار است کسانی که شاهد صحنه‌های زدوخوردهای خیابانی بودند و می‌دیدند زن جوانی چگونه مسلسل به دست گرفته است و تا آخرین نفس مقاومت می‌کند و سپس یا با خوردن سیانور دست به خودکشی می‌زند یا با شلیک گلوله‌ای به خود از پشت سر، می‌کوشد مانع شناسایی ساواک از هویت واقعی‌اش شود، تحت تاثیر قرار می‌گرفتند. اگر چه گستره این تاثیر محدود بود اما به تدریج موفق شد الگوی دیگری از زن ایرانی را ترسیم کند؛ زنی که گرچه در زندگی اجتماعی با مرد برابر نیست اما در مرگ به این برابریِ تمام‌عیار دست یافته بود.
در آن زمان از زنان انتظار نمی‌رفت در اموری مانند مبارزه سیاسی آن گونه ثابت‌قدم باشند. عرصه سیاست، به ویژه در خشن‌ترین شکل آن، همواره جولانگاه مردان شمرده می‌شود. بارها شنیده‌‌ایم که گفته‌اند «مثل مرد می‌جنگید»، حال زنان پابه‌عرصه‌نهاده بودند. حتی محمدرضاشاه از این رفتار سیاسی جا خورده بود. (مازیار بهروز، شورشیان آرمان‌خواه، ص ۱۰۵، تهران: انتشارات ققنوس، ۱۳۸۰، ص ۵۱). راه درازی پیموده شده بود از زمانی که زنان چیزی انگاشته نمی‌شدند تا جایی که با همان مقدورات و محدودیت‌های زمانه خود راه به میان دنیای سراسر مردانه یافته بودند. این، کم دستاوردی نبود. ۳۰ ‌سال پیش از آن، برخی زنان حتی نمی‌توانستند درک کنند چرا شوهران‌شان خود را درگیر مبارزه سیاسی با رژیم شاهنشاه کرده‌اند و موقعیت خود و خانواده‌شان را به خطر جدی می‌اندازند. (خسروپناه، محمدحسین، سازمان افسران حزب توده‌ ایران، تهران: شیرازه، ۱۳۷۷). با این همه، انگیزه کسانی که نظم سیاسی-اجتماعی حاکم را اینگونه به مصاف طلبیدند همچنان یک امر بنیادین بود: برقراری سوسیالیسم با عبور از تمامی دوره‌های پیکار با سرمایه‌داری که قرار بود به رهایی زنان بینجامد. اما ... دنیا چنین ساده نبود که می‌نمود!
نسترن موسوی
منبع : روزنامه کارگزاران


همچنین مشاهده کنید