پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا

نگاه قرآن به بسترهای سلطه پذیری


نگاه قرآن به بسترهای سلطه پذیری
سلطه عبارت از تسلط بر دیگری است و در بین افراد و دولتها به صورتهای مختلف رواج دارد اما آن چه دراین نوشتار مورد بحث و بررسی قرارگرفته است سلطه درحوزه روابط دولت و ملت نیست بلکه میان دو شخص و یا دو دولت و یاد دوگروه است پرسش اساسی این نوشتار این است که سلطه به معنا و مفهوم منفی آن ریشه درچه چیزی دارد و چه زمینه ها و بسترهایی در دو سوی سلطه وجود دارد که سلطه پذیری منفی تحقق می یابد؟ این مساله از آن جا مهم است که بسیاری از رفتارهای اشخاص و گروه ها و دولت ها متاثر از مساله سلطه گری به هر دو شکل آن است که آثار مخربی برای هر دو سو به دنبال دارد. با هم این مطلب را از نظر می گذرانیم.
● مفهوم سلطه گری و سلطه پذیری
سلطه به معنای قدرت و قوت یافتن بر دیگری است که در زبان فارسی به چیره شدن نیز می آید. درحوزه کاربردهای اجتماعی و علوم سیاسی سلطه به رابطه آمیخته به قدرت میان دو شخص یا دو گروه یا دو دولت اطلاق می شود. (فرهنگ علوم سیاسی ص ۱۲۶)
البته سلطه گری و سلطه پذیری اختصاص به این علوم ندارد بلکه درحوزه های روان شناسی اجتماعی نیز به کار می رود. به سخنی مساله سلطه همواره درحوزه رابطه اجتماعی و تعامل دو سویه معنا و مفهوم می یابد. درحوزه روان شناسی اجتماعی مساله فرمانبری و فرماندهی در میان افراد و گروه های اجتماعی مطرح می شود. برخی از شخصیت های انسانی به گونه ای هستند که گرایش به سلطه گری و برخی به سلطه پذیری دارند. البته به نظر می رسد که امری اکتسابی است واین گونه نیست که در ذات و ماهیت افراد این گرایش به سلطه گری و سلطه پذیری وجود داشته باشد هرچند که نقش وراثت را نمی توان در تقویت و افزایش هر یک از دو سو نادیده گرفت.
گروه های اجتماعی حتی در میان کودکان و نوجوانان گرایش هایی به اعمال سلطه دارند و به نظر می رسد که این گرایش تحت تاثیر عوامل شخصیتی و جلب منافع دارد. درحوزه علوم سیاسی دولت ها زمانی معنا می یابند که بتوانند سلطه خویش را اعمال کنند و زور و سلطه و حاکمیت مشروع سیاسی و مقبولی را به کارگیرند.
● آثار سلطه
سلطه و چیرگی به مفهوم منفی آن یکی از مسائل نابهنجار اجتماعی درحوزه اخلاق اجتماعی و سیاسی است. به این معنا که اگر بخواهیم اخلاق اجتماعی و سیاسی را به دو دسته هنجاری و نابهنجاری بخش کنیم چیرگی و سلطه دراین مفهوم امری نابهنجار است و می بایست در حوزه روان شناسی و جامعه پذیری آموزش های تربیتی و پرورشی را اعمال کرد که شخص و یا گروه های خواستار این گونه روابط میان یک دیگر نباشند و آن را ناپسند و مذموم بشمارند؛ زیرا سلطه در این معنا رابطه و تعامل با نگرش استعماری و استغلالی است و شخص می کوشد با تحت سلطه قراردادن شخص و یا گروه ها منافعی بیرون از حوزه اصول عقلانی و عقلایی و شرعی را به سویی جلب و جذب کند. رابطه ای که این گونه پدید می آید رابطه ای غیر اخلاقی است و جامعه اخلاقی جهانی بر اساس اصول عقلانی و عقلایی آن را نمی پذیرند و مردود و مطرود می شمارند.
قرآن برای این گونه از روابط اجتماعی و تعاملات انسانی آثار مخرب و زیانباری را مطرح می سازد که در این جا به آن پرداخته می شود. تقدیم این مباحث بر بیان بسترها و زمینه های سلطه پذیری از آن رو انجام می شود که می تواند تصویری روشن از معنایی سلطه ای که در این نوشتار مورد بحث و بررسی است به دست دهد و هم با آگاهی از آثار و کارکردهای زیانبار آن جایگاه آن در حوزه نابهنجاری های اخلاق اجتماعی و سیاسی روشن شود؛ زیرا شناخت به هر چیزی در کنار عواطف و احساسات می تواند رفتار آدمی را تنظیم و سامان دهد. از این روست که قرآن همواره می کوشد در بیان بسیاری از احکام و آموزه های دستوری به حکمت و یا علت حکم اشاره کند و فلسفه احکام را توضیح و تشریح نماید؛ زیرا با تشریح و تبیین حکمت و یا علت حکم زمینه های شناختی بیش تر می شود و شخص پس از آن تحت تأثیر عواطف و احساسات روحی و روانی در حوزه رفتار خویش دگرگونی پدید می آورد. در حقیقت قرآن می کوشد تا به این وسیله در تکوین و یا تغییر نگرش آدمی تأثیر بگذارد و آنان را به سمت و سوی کمال سوق دهد.
از این روست که در این جا به پیروی از قرآن تلاش می شود تا آثار و کارکردهای سلطه بیان و تحلیل قرآن از آن تشریح شود تا واکنش های متأثر از این نگرش جدید انجام گردد.
● استثمار افراد
از مهم ترین آثاری که قرآن برای سلطه بیان می کند بهره مندی از یکدیگر است. این معنا می تواند به دو مفهوم تلقی شود؛ زیرا بهره گیری می تواند براساس اصول عقلایی و عقلانی و شرعی انجام شود تا از نظر اخلاقی و حقوقی و شرعی مشکلی ایجاد نشود. این شیوه همان کاری است که اصولا جامعه به عنوان ماهیت جامعه بودن بدان عمل می کند و ماهیت جامعه اقتضا می کند که هر یک از دیگری برای دست یابی به کمال و یامنافع بهره گیرد. به این معنا که جامعه دونفری خانوادگی نیز برای دست یابی به منافع و یا بهره گیری از یکدیگر در راستای آرامش و یا تولید نسل و مانند آن تشکیل می شود. از این روست که بهره گیری از یکدیگر نمی تواند در حکم رابطه ای ارزشی و یا ضد ارزشی تلقی شود بلکه زمانی این رابطه در این حوزه مورد بحث و بررسی قرارمی گیرد که رابطه به گونه ضداصول اخلاقی و حقوقی و شرعی باشد.
اگر رابطه میان دو شخص برای دست یابی به منافع متقابل باشد هر چند که در این میان یکی سود و بهره ای بیش تر و دیگری کم تر برد با این همه رابطه بیرون از اصول اخلاقی و حقوقی و شرعی نخواهد بود. اما اگر این رابطه به گونه ای باشد که شخص یا گروه بخواهد از دیگری بهره برد و بهره ای نرساند و یا بهره اندکی به طور طبیعی به دیگری برسد این رابطه در تفسیر قرآنی رابطه سلطه است.
به سخن دیگر رابطه سلطه میان دو شخص یا گروه و یا جامعه و یا دولت، رابطه ای است که یکی از دو سوی رابطه می کوشد تا از دیگری سوء استفاده کند و در راستای بهره کشی و بهره برداری از وی گام بردارد هر چند که در این رابطه سود اندکی به طور طبیعی به سوی دیگر رابطه نیز برسد.
این سلطه پذیری در تفسیر قرآنی و تحلیل آموزه های وحیانی هر چند که میان بهره وری برخی از انسان ها از برخی دیگر است و شخص از نیروهای خدماتی دیگری سود می جوید (خرف آیه۳۲) تا زمانی می تواند معقول و منطقی و اخلاقی و شرعی باشد که در حد استعمار و بهره کشی نباشد. به این معنا که طبیعت جامعه و جامعه پذیری این اقتضا را دارد که در رابطه های دو سویه هر یک بکوشد تا از منافع رابطه بهره برد ولی این بهره برداری از نیروی خدماتی دیگری و یا هر امر دیگری می بایست در حد اخلاقی و تعامل معقول باشد.
● تباهی افراد
در تحلیل قرآن هر گونه رابطه سلطه و تسخیری که بیرون از اصول اخلاقی و حقوقی و شرعی باشد می تواند موجبات تباهی شخص یا گروه و یا جامعه گردد. از این روست که در آیه ۳۴ سوره نمل با اشاره به سلطه گری پادشاهان بر جوامع بشری آن را عامل مهم و اساسی جامعه برمی شمارد؛ زیرا رابطه ای که میان شاهان و جامعه وجود دارد رابطه ای استعماری و استغلالی است و پادشاهان به طور عمومی و بیش تر می کوشند بی آن که سود و منافع به جامعه برسانند از خدمات ملت و جامعه برای ارضای خواسته های نفسانی و شهوانی خود هم چون قدرت خواهی و تمامیت خواهی سود برند.
این گونه تعامل و رابطه میان هر شخص و یا دولت و ملتی می تواند رابطه ای زیانبار و ذلت آفرین باشد. تفاوتی میان رفتار شاهان و یا غیر شاهان نیست؛ اگر در آیات قرآنی چون آیه ۳۴ سوره نمل از شاهان و ملوک یاد کرده است مراد هر حاکمیتی است که می کوشد تا تنها از ملت و جامعه سودی برد ولی سودی نرساند و در حقیقت مسئولیت های متقابل و حقوق متقابلی میان دولت و ملت نباشد. بنابراین هر حاکمیت و قدرت سیاسی و اجتماعی که بخواهد از ملت برای منافع خود سود برد و حقوق ملت را ایفا نکند و یا نپردازد چنین حاکمیت و سلطه ای سلطه تباهی ساز است.
چنین سلطه هایی که میان رابطه ملت و دولت و یا گروه ها و افراد گروه پدید می آید می تواند عامل اصلی ذلت و خواری ملت و یا افراد گروه باشد. خداوند در آیه ۳۴ سوره نمل به این نکته اشاره می کند که سلطه های حاکمان زور و غیر مشروع که براساس مشروعیت سیاسی و اهداف مقبول ملی شکل نگرفته است عامل ذلت آن ملت به شمار می آید.
در حوزه مسایل شخصی و شخصیتی نیز شقاوت و بدبختی افراد را رقم می زند (مریم آیه۳۲) و جامعه را به سوی بدبختی می کشاند. بر این اساس است که خداوند سلطه گری را در همین آیه مایه تیره بختی مردم می شمارد و آنان را از پذیرش سلطه و رابطه هایی از این دست باز می دارد.
● عصیانگری
عصیان گری از دیگر تبعات و آثار و پیامدهایی است که قرآن برای سلطه گری بیان می کند. این مطلب را می توان از آیه ۱۴ سوره مریم به دست آورد که در آن جا سلطه گری را مورد تحلیل و بررسی قرار می دهد.
از این آیه و آیه ۳۲ مریم می توان نکته ای را استنباط کرد که نشان می دهد که رابطه میان دو شخص می بایست یا براساس اصول عدالت و رعایت منافع متقابل براساس اصول عقلانی و عقلایی باشد و یا این که مبتنی بر اصول احسان و نیکی باشد. به نظر می رسد که ارتباط تنگاتنگی میان احسان و نیکی از سویی و شقاوت، جباریت و تمامیت خواهی و عصیانگری یافت؛ زیرا در هر دو آیه به مسأله بر و نیکی اشاره شده است. این بدان معناست که اگر رابطه میان دو شخص و یا گروه و یا دولت مبتنی بر احسان و نیکی نباشد می تواند به عنوان رابطه سلطه گرایانه تلقی شود.
بسیاری از افراد می کوشند به دیگری محبت و نیکی کنند درحالی که توقع و انتظاری از او ندارند همانند نیکی و احسانی که به والدین می شود و یا والدین در حق فرزند انجام می دهند. برخی از این رابطه نیکی و نیکوکاری سوءاستفاده می کنند و آن را به رابطه جباری و زور و سلطه تبدیل می کنند. بسیاری از جباریت ها و عصیانگری ها و بدبختی برخاسته از این است که شخص از احسان و نیکی دیگری سوءاستفاده می کند.
● دوری از حقیقت
سلطه گری عامل مهمی در مقابل رسالت پیامبران است. در آیه ۸۳ سوره یونس سلطه جباران سرکش بر توده های مردم، مانع از موفقیت پیامبران الهی در اجرای رسالت خویش می باشد؛ زیرا روشنگری های پیامبران وایجاد انگیزه هایی برای دست یابی به حقوق خویش و افزایش سطح مطالبات مردمی موجب می شود تا سلطه گران نتوانند به اهداف سلطه گری خویش دست یابند. این مسئله را آیه به خوبی نشان می دهد؛ زیرا مسئله فرعون را طرح می کند که حرکت موسوی و روشنگری هایی که خواستار رهایی ملت از اسارت و سلطه دولت فرعونی بود موجب شده بود تا به مخالفت با آن حضرت اقدام شود. تعبیر قرآن از علو فرعون و اسراف گری نشان می دهد که دولت فرعونی نمی توانست دعوت موسوی را تحمل کند؛ زیرا در حرکت اسرافی و سلطه گری می کوشد تا به استثمار توده ها و تحمیق آنان و استغلال ایشان بپردازند. مخالفت موسی(ع) موجب می شد تا توان بهره کشی کاهش یابد. آیات دیگر ازجمله سوره هود آیه ۵۹ به این مسئله از بعد دیگری می پردازد.
● زمینه های سلطه گری و سلطه پذیری در جامعه
ریشه سلطه را می بایست در اموری چون شخصیت فردی و جمعی جست و جو کرد. برخی از اشخاص و گروه ها و جوامع گرایش بسیاری به افسادگری دارند. همین افسادگری شخصیتی است که آنان را به سوی سلطه گری سوق می دهد. در آیه ۴ تا ۶ سوره اسراء به مسئله افسادگری بنی اسرائیل اشاره می کند و توضیح می دهد که آنان به سبب همین عامل از سوی دشمنان گرفتار سلطه می شوند؛ زیرا هرگونه رفتار فردی و جمعی بازتابی در دنیا و آخرت خواهد داشت. درحقیقت براساس سنت الهی هر گروه و قومی که روش افساد را در جامعه پی گیرند خداوند مردمانی را بر ایشان مسلط می کند که آنان را به بند کشیده و استعمار می کنند. بنابراین افسادگری می تواند خود عامل مهم در سلطه پذیری جامعه باشد.
تمرد و عصیان نسبت به آموزه های وحیانی نیز عامل دیگری برای سلطه پذیری می شود. آیات ۱۶۲ تا ۱۶۷ داستان مردمانی است که با رفتارها و کردارهای ناشایست خویش مایه سلطه یافتن نیروهایی شکنجه گر بر آنان در دنیا و برزخ و قیامت می شود.
ظلم و ستم برخی از اشخاص و جوامع عامل دیگری برای سلطه پذیری می شود. به این معنا که یکی دیگر از سنت های الهی آن است که هر جامعه ای که ظلم و ستم را ترویج کنند خود گرفتار سلطه بیگانگان وچیرگی آنان می شود. (انعام آیه ۱۲۹)
البته برخی برتری های طبیعی و یا اکتسابی راعامل سلطه برشمرده اند ولی باتوجه به معنایی که در این جا مراد است آن را نمی توان در حوزه سلطه قرار داد. به این معنا که برتری طبیعی مردان بر زنان که زمینه چیرگی و مدیریت یابی آنان در امور تدبیر زندگی خانوادگی می شود (نساء آیه ۳۴) را نمی توان در حوزه چیرگی و سلطه منفی برشمرده و آن را بستری برای سلطه گری یاد کرد؛ زیرا تأمین هزینه های زندگی زنان از سوی شوهران زمینه تشریع مدیریت شوهران بر امور خانواده شده است و این بدان معنا خواهد بود که سلطه ای منفی نخواهد بود و به نوعی تعامل مثبت و رابطه سودمندی است که منافع هردو سوی تعامل را برآورده می سازد.(همان)
● راه های رهایی از سلطه
برای رهایی از سلطه می بایست در رفتار و اخلاق اجتماعی و سیاسی اشخاص و گروه ها و دولت ها تأثیر گذاشت. ازجمله راه هایی که قرآن پیشنهاد می دهد تغییر در نگرش ها با استفاده از یادآوری قیامت و رستاخیز است.
اگر روشنگری و ایجاد نگرش و تغییر آن نتوانست مفید باشد، راهکار دیگری که قرآن بیان می کند، جهاد و مبارزه با سلطه گران است. (مائده آیه ۲۰ و ۲۲ و نیز توبه ۷ و ۸ و نیز حج آیه ۳۹ و ۴۰)
اگر شرایط به گونه ای بود که شخص و یا گروه های اجتماعی ناتوان از رهایی از جهاد باشند می بایست دست به کوچ و هجرت بزنند. خداوند در آیات ۹۷ و ۹۹ سوره نساء هجرت از منطقه سلطه جباران را راهی برای رهایی از سلطه ایشان می شمارد. در سوره کهف آیه ۹ و ۱۰ و ۲۰ نیز همین معنا را با تشریح رفتار اصحاب کهف توضیح می دهد که آنان هجرت و کوچ از مکان و مقام خویش را بر سلطه دشمنان ترجیح دادند.
راهکار دیگری که قرآن بیان می کند دعاست و این که شخص و جامعه درصورتی که ناتوان از مبارزه و جهاد باشد و زمینه ها و بستر های جهاد را دراختیار نداشته باشد و یانتواند از مکان خویش کوچ و هجرت کند می بایست برای مبارزه با آن به مدیر هستی و مدبر آن یعنی خداوند مراجعه کند و با دعا و التجا به درگاه او راهی برای مصونیت یابی و یا رهایی از سلطه دشمنان به دست آورد. (ممتحنه آیه ۱ و نگاه کنید مجمع البیان ج ۹ و ۱۰ ص ۴۰۷)
رضا شریفی
منبع : روزنامه کیهان


همچنین مشاهده کنید