پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا

دیپلماسی تقسیم منافع در عراق


دیپلماسی تقسیم منافع در عراق
هرچه زمان می گذرد فاصله واقعیات صحنه جنگ عراق با تصورات و پیش بینی رهبران این نزاع بیشتر می شود. حوادث خونین این روزهای عراق که از پایتخت شروع شد و اکنون به عمق بزرگترین مرکز نفت خیز این کشور در جنوب، بصره، رسیده است گواهی دیگر بر نادرستی پیش بینی خوشبینانه جورج بوش است که آخرین بار گفته بود : درست است این جنگ دشوار است اما دائمی و بی پایان نیست.
این همه کشمکش خونین در بصره، بغداد و موصل چه مفهوم دیگری غیر از «پایداری روند جنگ» دارد. همه شبکه های ۱۷ گانه شورش و ترور در مرکز و جنوب عراق فعالیت های انتحاری خویش را دوباره از سر گرفته اند. کافی است که به شمار عملیات هایی که در یک ماه فروردین صد ها زن ومرد عراقی را به خاک وخون کشیده نگاه شود.
شواهد برای اثبات این که عراقی های بی پناه سال ۸۷ را نیز در هوای سربی جنگ سپری خواهند کرد فراوان است. بخشی از این شواهد را می توان در دستورکارهای همین اجلاس پر طمطراق کویت جست وجوکرد که نام نشست جهانی برای آینده عراق برآن نهاده شده است. در این اجلاس از همه چیز سخن به میان آمده جز عقب نشینی آمریکا و پایان اشغال عراق. در حالی که بسیاری از مدعوین اجلاس خود از پشتیبانان اصلی شورش های لجام گسیخته عراق هستند هیچ نشانه ای از عقب نشینی در مواضع خویش نشان ندادند.
بخش دیگر شواهد مربوط به «تداوم جنگ» را باید در گزارشی دید که در آستانه اجلاس جهانی عراق از سوی دو مقام مسئول آمریکا در بغداد ارائه شد، رایان کراکر و ژنرال پترائوس نتیجه گیری گزارش خویش را به این جمله مزین کردند که «حالا زمان رفتن از عراق نیست» یا « تصمیم به خروج زودهنگام ارتش ۱۶۰ هزار نفری پنتاگون ، مخاطرات جدی برای امنیت ومنافع ایالات متحده در منطقه به بار می آورد».
این سخنان و همچنین اعلام این که شمار نیروهای آمریکایی تغییر نمی کند گویای این واقعیت بود که حتی فشار افکارعمومی و چالش های کنگره نیز بر تصمیم بوش برای بازگرداندن نیروهای بیشتری از عراق تأثیر نداشته است. با این اوضاع تصمیم فرمانده جنگ یعنی ژنرال پترائوس برای گرفتن مهلت ۴۵روزه نیز فقط تاکتیکی برای حفظ نیروهای آمریکا در عراق است.
بنابراین بسیار خوشبینانه است اگر کسی تصور کند که آمریکا پس از این همه هزینه انسانی، مالی و روانی و قرار گرفتن در بدترین اوضاع این جنگ، به همین راحتی از عراق خارج شود. اگر قرار باشد راهبرد های بلند مدت آمریکا در جهان که مشمول تغییرات انتخاباتی نمی شود برشمرده شود بدون تردید حضور در عراق در صدر این موارد قرار دارد.
بنابراین چشم اندازهای کشور آشوب زده عراق در سال جدید هر اندازه هم مبهم باشد اما دورنمای سیاست آمریکا در این کانون بحران بسیار شفاف است و رایس در سفر تازه خود به منطقه ابعاد این سیاست آمریکا را کاملاً روشن کرد گویی اجلاس کویت فرصتی گرانبها برای رئیس دیپلماسی آمریکا بود که در آن کوشید رأی مثبت طرف های عربی را برای اقدامات تازه آمریکا جلب کند.
● طرح مشروعیت بخشی حضور آمریکا
مسئله اصلی درباره سیاست کنونی آمریکا در عراق این است که سیاستگذاران کاخ سفید دراین برهه که تنها ۸ ماه از عمر دولت بوش باقیمانده اولویت اصلی خویش را بر چه پایه ای قرار داده اند.
به این پرسش از دو منظر پاسخ داده شده است :
برخی بر این باورند که جناح نومحافظه کاران نظر به شرایط انتخاباتی در اندیشه کسب یک پیروزی نسبی در میدان جنگ هستند تا از این طریق جبهه رقابتی نامزد خویش، جان مک کین را در برابر حملات حریفان دموکرات مقاوم سازند. این گروه از تحلیلگران به موج حملات ناگهانی آمریکا به مناطق شیعه نشین استناد می کنند و می گویند پترائوس با این انگیزه فرمان انهدام پایگاه های شبه نظامیان جیش المهدی را صادر کرده است که گمان می کند «وعده پیروزی زودهنگام نظامی» در این جنگ به راحتی حاصل خواهد شد.
اما گروه دیگری از ناظران بی آن که آرزوی بوش را برای کسب یک توفیق نظامی به عنوان حسن ختام دوران زمامداریش نفی کنند معتقدند که راهبرد و پروژه جدید آمریکا در عراق بیش از کسب نتیجه نظامی، بر اساس «کسب تضمین های سیاسی» استوار شده است. اولویت برنامه های کاخ سفید اکنون متوجه یافتن سازوکارهای سیاسی برای تداوم نقش آمریکا در آینده سیاسی عراق است این دیدگاه که ابتدا از زبان تحلیلگران عربی مطرح شد به نظر می آید انطباق بیشتری با واقعیات عراق دارد. آمریکا هرچند این روز ها سرگرم عملیات های نظامی گسترده برای تضعیف قدرت محله های شیعه نشین بغداد و بصره است اما بیش از جبهه نظامی اکنون جبهه دیپلماسی خویش را درزمینه عراق فعال کرده است و هر دو بخش طراحی و اجرای این نقش نوین دیپلماسی را کاندولیزا رایس برعهده گرفته است.
از مجموعه مذاکراتی که رایس در بغداد، کویت و دیگر پایتخت های عربی به انجام رساند این نکته را می توان به روشنی استنباط کرد که واشنگتن حتی ضعف ها و کسریهای ناکامی نظامی را می خواهد با یک توفیق دیپلماسی بپوشاند.
نخستین بار خبر چنین عملیات دیپلماتیک را رایان کراکر سفیراین کشور در سنا مطرح کرد. سخنان کراکر در این زمینه بر دو پایه استوار بود اول این که پروژه عراق از حیث سیاسی با وضع بحرانی تر از حوزه نظامی روبه رو است. کراکر در این جلسه آژیر یک خطر بزرگ را برای بوش و رایس به صدا در آورد. او گفت شکاف میان دولت بغداد با طرف های عربی و شکاف میان جناح های داخل حکومت عراق به بدترین حالت ممکن رسیده است. به این صورت سفیر کهنه کار آمریکا رؤسای خویش را متقاعد کرد چنان که اقدام عاجل برای حل گره های سیاسی عراق به عمل نیاورند، بزودی باید در انتظار یک نزاع بزرگتری در عراق باشند.
سخن دیگر کراکر این بود که پیش نیاز مبرم توفیق نظامی در عراق کسب یک موفقیت سیاسی است و اساساً تازمانی که دیپلماسی آمریکا نتواند مجموعه ای از پیمان های سیاسی را با جناح های قدرت داخل عراق و همسایگان این کشور به انجام رساند اقدامات نظامی همانند ۵ سال گذشته راه به جایی نخواهد برد. کراکر تلویحاً این تجربه ناگوار جنگ پنج ساله را به کاخ سفید گوشزد کرد که یک دلیل نافرجام بودن طرح های ارتش آمریکا این بوده که هیچ عقبه پشتیبانی دیپلماسی برای آن وجود نداشته است و تمام پل های تفاهم آمریکا با طرف های داخل و خارج عراق فروریخت.
بنابراین اگر سفر رایس در فردای گزارش کراکر اتفاقی مهم دیده شد به این دلیل است که او با نقشه سیاسی جدید در بغداد و کویت حاضر شد.
چنان که از خبرها پیداست فرستاده سیاسی واشنگتن در اجلاس کویت با فرمول جدیدی حاضر شد و آن چیزی جز مشروع ساختن حضور آمریکا در عراق نیست.
بحران مشروعیت و قانونی کردن حضور آمریکا در عراق ام المسائل دولت آمریکا دراداره این بحران بوده است و از شروع این جنگ در ۲۰۰۳ و انتشار نخستین سند توجیه جنگ ( سلاح های کشتار جمعی صدام) تاکنون همه تلاش های پنتاگون و کاخ سفید صرف یافتن مبانی مشروع سازی این جنگ شده است.
لذا وقتی از تلاش رایس برای رفع بحران مشروعیت حضور آمریکا در عراق سخن به میان می آید باید مأموریتی تاریخی را در نظر گرفت که از پاول و رامسفلد تا گیتس همگی در پی انجام آن بوده اند. بنابراین مأموریت امروز رایس آخرین گام دولت بوش برای حل مسئله مخالفت دولت ها با این جنگ است .
● فرمول پیشنهادی رایس
فرمولی که اکنون رایس برای جلب رضایت جناح های داخل و خارج عراق در پیش گرفته به نظر می آید مجموعه ای از پیمان ها و توافق ها است که در آن آمریکا در ازای اعطای یک سری امتیازات و تأمین خواسته های طرف های عراقی و عربی می کوشد اسباب تضمین وتأیید حضور نظامی خویش را به دست آورد.
در همین راستا توافقنامه ای میان واشنگتن و بغداد برای ادامه حضور نیروهای آمریکایی در عراق پس از سی و یک دسامبر در جریان است، این طرح به آمریکا اجازه می دهد عملیات نظامی در عراق داشته باشد و افراد مخالف یا مظنون به مخالفت علیه خویش را تعقیب کند. در این طرح برای شمار نیروهای آمریکایی در عراق، تسلیحات مورد استفاده آنها، جایگاه حقوقی این نیرو ها و قدرتی که در مقابل شهروند عراقی خواهند داشت، محدودیتی پیش بینی نشده است هدف این توافقنامه دادن چارچوب حقوقی به حضور نیروهای آمریکایی در عراق است مشابه آنچه که در چند کشور شریک آمریکا در جهان وجود دارد. رایس و دستیارانش با این طرح در واقع باب مخالفت کنگره و دموکرات ها با مشروعیت جنگ عراق را نیز می بندند چرا که به گفته رایان کراکر این توافقنامه دست دولت بعدی را باز گذاشته است.
این طرح متأسفانه با همراهی گروهی از سیاستمداران لیبرال عراق نیزهمراه شده است آنها مدعی اند که این توافقنامه تأیید محکمی بر حاکمیت عراق است زیرا این کشور را نیز برابر با دیگر متحدان آمریکا قرار می دهد. اما در سوی دیگر آمریکا برای جلب رضایت اعراب یک سری پیمان ها و معاملات سیاسی را پیشنهاد کرده است و رایس با همین دستور کار به کویت رفت.
رایس یاری گرفتن از اعراب را یکی از راه های تضمین حضور خویش درآینده عرا ق می بیند.
این گونه است که وی از کشورهای عربی می خواهد که از اعتبارشان بیشتر در عراق مایه بگذارند بویژه با گشودن سفارتخانه در بغداد تا به عراقی ها نشان دهند که نگاه آنان تغییر کرده است.
البته برای اعرابی که معتقدند آمریکا با این جنگ توازن قدرت در خاورمیانه را برای همیشه به زیان اعراب به هم ریخت و آنها را از حوزه سیاسی بغداد دور نگه داشت، دشوار است که بخواهند وارد معرکه آشتی در عراق شوند. گذشته از این موضع کشورهای عرب در این باره واحد نیست. برخی کشورهای متحد آمریکا مانند مصر، اردن و عربستان ائتلاف مثلثی بر ضد دولت عراق دارند همانطور که در نشست اخیر سران عرب مشاهده شد. به اعتقاد کارشناسان این کشور ها هر چند تصمیم ندارند اعتراف کنند مخالف حضور نیروهای آمریکایی هستند اما عملاً از پشتوانه اصلی شورشیان ضد آمریکایی وضد دولت عراق هستند.
دیدگاه مخالف دیگر متعلق به سوریه است که مشی مقابله در برابر طرح های آمریکا را پیش گرفته است. در کنار مخالفت های منفعت جویانه اعراب راه حل سومی به نام «نیروی مقاومت» وجود دارد که به دور از زد وبندهای سیاسی سد راه طرح های رایس و بوش بوده است و ضربات و خسارات زیادی به آمریکایی ها وارد کرده است.
به هرحال مهم ترین برگ امتیازی که آمریکا اکنون برای جلب دوستی اعراب در دست گرفته است سرکوب حساب شده شیعیان در بصره و بغداد و تلاش برای حذف جیش المهدی است. رایس براین گمان است که با این اقدام هم حسن نیت دولت بغداد را برای اعراب اثبات خواهد کرد هم نگرانی آنان نسبت به حضور قدرتمند شیعیان در آینده عراق را برطرف خواهد ساخت.
اما آیا به راستی چنین نقشه سیاسی به همین سهولت پیاده خواهد شد .
واقعیت این است که از یک سو جریان صدریون با اهرم نظامی قابل حذف نیست و از سوی دیگر زمان برای چنین پروژه ای بزرگ سپری شده است چه عراقی ها چه آمریکایی ها پرونده ناکامی تیم بوش در عراق را بسته اند و همچنان که گزارش های بسیار حکایت از آن دارد که اعراب منطقه خود را برای دولت جدید کاخ سفید آماده می کنند ودرست به همین دلیل به طرح معامله جدید رایس پاسخ مثبت نخواهند داد.
محمد بخشنده
منبع : روزنامه ایران


همچنین مشاهده کنید