شنبه, ۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 20 April, 2024
مجله ویستا

جذب دانش آموز اولین موفقیت معلم است


جذب دانش آموز اولین موفقیت معلم است
تعلیم و تربیت موضوعی است که از دیرباز توجه بشر به آن معطوف بوده است. آشکار است که دانش آموزان بدون انگیزه لازم بهره ای از آموزش نمی برند این مسئله را می توان هم در محیط های آموزشی و هم با توجه به تحقیقات مشاهده کرد. پس علت این که در برنامه های تربیت معلم و دانشگاه ها کمتر به این موضوع مهم پرداخته می شود، چیست و چرا این توجه اندک نیز اغلب در محدوده تحقیقات باقی می ماند آیا می توان فرض کرد که معلمان نتایج چنین تحقیقاتی را به واقع در فعالیت های آموزشی خویش به کار می گیرند
علت تألیف کتاب هایی در این زمینه این است که نقصانی که در این باره به طور کلی دیده است برطرف گردد. اگر بتوانیم دانسته های خویش را درباره انگیزش با روش های علمی معلمان هماهنگ سازیم به اهداف خود نائل شده ایم. در این صورت است که معلمان خواهند توانست از این داده ها بهره لازم و کافی ببرند. نظر ما در اینجا بر دو مفهوم استوار است، کفایت شخصی یا کارآمد بودن و کنترل شخصی یا خودمختاری. با این دو اصل در حوزه انگیزش انسان مواجهیم و پرسش مطرح این است که آیا کلاس درس را باید با کدام روش اداره کرد معلم محوری یا دانش آموز محوری و یا تلفیقی از این دو. در کلاسی که با روش معلم محوری اداره می شود بیشتر بر پیشرفت تحصیلی دانش آموزان توجه می شود و در روش دانش آموز محوری توجه غالب بر استقلال دانش آموزان (خودمختاری) است بنابراین روش صحیح تلفیقی از این دو مقوله است. روانشناسان و پژوهشگران درباره انگیزش انسان به دو نوع انگیزش بیرونی و درونی اشاره می کنند. انگیزش بیرونی با هدف کسب پاداش و اجتناب از تنبیه همراه است ولی انگیزش درونی با تمایل درونی برای انجام موفقیت آمیز یک تکلیف همراه است. به طور مثال کسی که درباره خود از احساس کفایت و خودمختاری برخوردار است، انگیزش درونی دارد. بنابراین در محیط های آموزشی معلمان باید سعی کنند این دو مورد را در دانش آموزان تقویت کنند.
بنابراین اصل اول بر این است که محیطی در کلاس ایجاد شود که قابل پیش بینی باشد، دانش آموز باید بداند که طرح های معلم برای آینده چیست تا بتواند به خوبی بر دشواری ها پیروز شود. اصل دوم عبارت است از برقراری توازن میان فعالیت های آسان و دشوار. دانش آموزان باید با کارهای آسان توانایی های جدیدی را کسب کنند و اصل سوم عبارت است از تأمین حمایت آموزشی لازم برای دانش آموزان. معلم نباید تنها گوینده در کلاس درس باشد بلکه با سرمشق دهی، خرد کردن هدف تقسیم کار می تواند به نتایج مطلوب برسد. ضمن آن که دانش آموزان را نباید با یکدیگر مقایسه کرد بلکه عملکرد آنها را باید با معیارهای موفقیت مقایسه کرد. معلم کسی است که فقط از عقل استفاده نمی کند چون فهمیده است که عقل به تنهایی قادر به تحلیل همه امور نیست، بنابراین خمیرمایه عشق را در کالبد عقل قرار می دهد و ترکیبی به نام خرد را از درهم آمیزی عقل و عشق به وجود می آورد؛ ترکیبی که شعر و شعور و پردازش است. بنابراین به همین علت است که وقتی اهل هنر به سخن هنرمند گوش می دهند بوی عشق را در کلام او به خوبی احساس می کنند.
ایجاد روابط مثبت با دانش آموز
معلم واقعی کسی است که می تواند راهی به سوی دل ها بگشاید و علم را با ایمان و عقل را با دل پیوند زند، از این رو راز موفقیت معلمان را نخست باید در جذب دانش آموزان دانست یعنی این که معلم بتواند اعتقاد و علاقه درونی آنها را به وجود آورد و رابطه روحی و معنوی با آنها برقرار کند تا آنجا که حتی نگاه ها و اشاره ها و حالت های معلم نیز در آنها تأثیر عمیقی بگذارد و در تربیت شخصیت آنان منشأ اثر شود.
عوامل جذب دانش آموزان هم عبارتند از: مقبولیت، محبوبیت و موفقیت. راه گشایش کلاس را باید در مقبولیت معلم دانست. اگر شاگرد معلم را پذیرفت امکان تعلیم و تربیت خواهد بود. علاوه بر مقبولیت، شخصیت معلم باید دوست داشتنی و دلنشین باشد و از نظر دانش آموزان محبوب. علاوه بر این دو شرط باید معلم با قوانین حاکم بر روح فراگیران خود آشنا باشد تا توانایی همدلی و همزبانی با آنها را پیدا کند و نیز با تکنیک های آموزشی و تربیتی آشنا باشد و بتواند با استفاده از روش های صحیح آنان را به مقصد مورد نظر راهنمایی کند.
یکی از اهداف کار معلم باید برقرار کردن رابطه مطلوب و دوستانه و حمایت کننده با دانش آموزان باشد. برخلاف برخی از معلمان که می گویند نباید در روزهای اول به روی بچه ها خندید زیرا عقیده دارند که احترام باید از روی ترس باشد اما نظریه پردازان می گویند در روزهای اول به دانش آموزان نشان دهید که به آنها علاقه دارید و آنها می توانند به شما اعتماد کنند. البته معلمان فکور آموزش را با شناخت دانش آموز آغاز می کنند؛ انعطاف پذیرند و قادرند نقاط قوت و ضعف فراگیران را خود تشخیص دهند.
تشویق ابزار معجزه آسا
یکی از تمایلات درونی انسان این است که میل دارد دیگران در قبال کارهای نیک او را تأیید کنند و مورد تشویق قرار دهند، کسی نیست که نیازمند تحسین و تأیید دیگران نباشد. البته با وجود داشتن منشأ روانی این میل، انسان می تواند با قدرت دادن به خود و استوار نمودن شخصیت خویش، خود را از تشویق بی نیاز کند. در همین باره روان شناسان ثابت کردند که چند دانش آموز در شرایط یکسان وقتی موفق ترند که مورد تشویق قرار گیرند.
البته باید سعی شود فراگیر به تشویق عادت نکند و تشویق انگیزه کار نیک نباشد بلکه پاداش کار نیک باشد، چرا که در این صورت با از بین رفتن انگیزه، کار نیک هم تعطیل می شود. تشویق نباید هدف باشد بلکه وسیله ای برای رسیدن به هدف باشد. تشویق باید به موقع انجام شود زیرا تأخیر در آن اثرات نامطلوب دارد. علت تشویق نیز باید مشخص شود، تشویق از همه کودکان هم به نحوی انجام شود، اما زیاده روی نباشد که به فرموده حضرت علی (ع): در مدح و ستایش کسی مبالغه و زیاده روی مکن. البته تشویق در اشکال مستقیم و غیرمستقیم وجود دارد که روان شناسان بر تشویق غیرمستقیم تأکید دارند. تشویق مادی و معنوی نیز سفارش شده است. تشویق به شکل های مختلف می تواند اعمال شود به طور مثال می تواند گاهی به شکل در اختیار گذاردن وسایل مورد علاقه فراگیر، گاهی یک نگاه محبت آمیز و حاکی از سپاس، گاهی بردن به یک اردو، گردش دسته جمعی، گاهی دلجویی، آفرین گفتن، گاهی در آغوش کشیدن یا خرید یک وسیله علمی و تفریحی باشد، اما در همه حال باید سعی شود که جنبه روانی آن فراموش نشود به این معنی که خود شخص، مشوق خود به خوبی ها باشد نه دیگری. اصولاً به علت این که فطرت انسان میل به کمال دارد آن دسته تشویق ها و پاداش هایی که جنبه روحانی و معنوی آن قوی تر است برای انسان شادی بخش تر است.
تنبیهات خفیف
تنبیه چون با ایجاد هراس همراه است موجب می شود تا فرد تنبیه شده کنترل خود را ضعیف بشمارد که مشخص شده است دانش آموزانی که شدیداً مورد تنبیه قرار می گیرند دو عکس العمل نشان می دهند اول آن که می آموزند که دیگر انسان ها را می توان از طریق تهدید کنترل کرد و دوم آن که رفتارهای پرخاشگرانه تقویت می شود.
تجربه نشان داده اغلب تنبیه ها با هدفی فراتر از خجالت دادن کودک در نظر گرفته می شود. درست است امروزه اشکال تنبیهی قدیمی کمتر رایج است، اما تنبیهات امروزی به نحوی برای آزردن دانش آموزان صورت می گیرد که اغلب اثرات نامطلوب دارد. برخی از معلمان از والدین می خواهند که کودک را تنبیه کنند که این خود رابطه معلم و دانش آموز را دچار اغتشاش می کند، بهتر است کاری کرد که والدین غیرمستقیم در امر آموزش درگیر شوند.
برای جلوگیری از اثرات زیانبار تنبیه، معلمان باید از تنبیهات خفیف استفاده کنند. در واقع تنبیه بیشتر از آنچه واقعی باشد باید نمادی باشد. یکی از راه های خفیف تنبیه استفاده از روش محروم کردن است. مثلاً دانش آموزی که با مدادش نفر جلویی را اذیت می کند باید مدادش را گرفت و آخر ساعت برگرداند و یا از او خواست که به آخر کلاس برود و آخر ساعت برگردد.
هما کرک آبادی
منبع : روزنامه ایران


همچنین مشاهده کنید