جمعه, ۳۱ فروردین, ۱۴۰۳ / 19 April, 2024
مجله ویستا


دیگر هیچ اثری از ویوالدی اجرا نمی کنم


دیگر هیچ اثری از ویوالدی اجرا نمی کنم
آن سوفی موتر CD جدیدی منتشر کرده است. او در این CD به رهبری و نواختن ویولن سولو پرداخته و در آن قطعه «چهار فصل» ویوالدی و «ابلیس» تارتینی را اجرا کرده است. ویوالدی در سال ۱۷۲۵ هنگام اولین اجرای این چهار سونات درباره هرکدام از آنها توضیحاتی داده است که عبارتند از:
▪ بهار:
بهار لذت بخش فرا رسیده است. پرنده ها با آهنگ های شادشان به آن خوشامد می گویند و نهرها در وزش ملایم نسیم ها، زمزمه شیرینی می کنند. آسمان را ابرهای سیاه پوشانده است و رعد و برق های مکرر از یک توفان قریب الوقوع خبر می دهند.در علفزار پرگل زمزمه ملایم برگ ها و گیاهان شنیده می شود. چوپان خوابیده است و سگ وفادارش در کنار او ایستاده.زنان زیبا و چوپان ها در یک منطقه بسیار زیبا در یکی از روزهای قشنگ بهار، با صدای شاد و فرح بخش نی انبان روستایی، می رقصند.
▪ تابستان:
در زیر آفتاب سوزان و بی رحم تابستان چوپان و گله اش رنج می برند. گرما باعث سوخته شدن درخت کاج می شود، در این زمان کوکو (فاخته) شروع به آوازخواندن می کند و سپس قمری و سهره طلایی با هم همراهی می کنند.
نسیم ملایمی می وزد اما بوریز Boreas شروع به جنگ با همسایه اش می کند و چوپان به خاطر توفان های سهمگین و وحشتناک و سرنوشتش آهسته گریه می کند.او به خاطر ترس از رعد و برق و توفان هراس انگیز و حمله ناگهانی حشرات موذی، فرار می کند و با وجود تمام خستگی لحظه ای برای استراحت توقف نمی کند.افسوس که ترس او بی دلیل نبود رعد و برق شد و سپس دانه های درشت تگرگ بر سر خوشه های سر به فلک کشیده ذرت ریخت و آنها را قطع کرد.
▪ پاییز:
روستایی ها پس از دروی خرمن های پرمحصولشان جشن می گیرند و با خوشحالی آواز می خوانند و می رقصند. آنها پس از عیش و نوش به خواب شیرین می روند.
هوای معتدل و مناسب پاییز آنها را به یک خواب خوش دعوت می کند.غروب شکارچیان با بوق ها و سگ هاشان، خانه ها را ترک می کنند حیوانات می گریزند و آنها به ناچار ردپاهای آنها را دنبال می کنند.حیوانات از صدای شدید اسلحه ها و سگ ها ترسیده اند و آنها بسیار خسته شده اند. یکی از آنها زخمی است و این زخم ها توان فرار و حرکت را از او گرفته است و سرانجام او می میرد.
▪ زمستان:
سرانجام زمستان فرا می رسد. زمستانی یخ زده و لرزان. مردم باید در این برف های یخ زده و وزش های وحشتناک باد، بسیار آهسته و محتاطانه بروند و صدای به هم خوردن دندان هایشان از سرما، کاملاً به گوش می رسد.
روزهایی آرام و شاد را در کنار آتش می توان گذراند در حالی که بیرون از خانه، باران همه را خیس کرده است. از ترس افتادن باید روی برف و یخ، با قدم های آهسته راه رفت.
با عجله روی برف ها رفتن و سپس لیزخوردن و افتادن. دوباره روی یخ دویدن، تا زمانی که ترک بخورد و باز شود.
صدای بازشدن درهای آهنی خانه ها شنیده می شود.
همه بادها با هم پیکار می کنند. بله این زمستان است، اما این زمستان است که شادمانی می آورد.
▪ آن سوفی موتر: می توانم بحث کوچکمان با شما را با عوض کردن جایگاهمان با هم شروع کنم و در ابتدا من چند سئوال از شما بپرسم؟ سئوال هایی از طرف یک ویلنیست از یک ژورنالیست که اجرای اخیر ویوالدی و تارتینی اش را به صورت زنده شنیده است.
ـ هارالد ویزر: با کمال میل. اما از من انتظار باریک بینی و موشکافی یک منتقد را نداشته باشید. از مردی که در ردیف شماره ۱۷ نشسته و دهانش از تعجب بازمانده است، سئوال می کنید فقط در حد یک بیننده ساده.
▪ خیلی خوب. بیننده عزیز. تو هنوز می توانی اجرای قدیم چهار فصل من را که به رهبری هربرت فون کارایان و با ارکستر فیلارمونیک برلین در سال ۱۹۸۴ نواخته ام به یاد بیاوری؟
ـ بله. کاملاً روی جلد CD آن یک عکس از شما بود که در جنگل نشسته بودی و هربرت فون کارایان در کنار شما ایستاده بود و یک پیراهن قرمز به روی شانه اش انداخته بود.
شما با چشمانت به سئوال من جواب دادی، که البته نگاه شما هم برای من خیلی مهم است و بعداً علت آن را خواهم گفت ولی از شما می خواهم که ابتدا با گوشت به من جواب دهی. با مقایسه دو اجرای جدید و قدیم ویوالدی آیا شما صدای متفاوتی را شنیدید؟
▪ شنیدم؟ آن را با تمام وجودم احساس کردم. اجرای شما با کارایان خیلی زیبا بود. خیلی زیبا ولی در عین حال بسیار سنگین و موقر. آن مانند شراب تلخ قرمز بسیار خوب بود. اما اجرای جدیدت مانند شامپاین است که با صدای زیاد چوب پنبه از سرش بیرون می پرد. اجرایی که با این گروه جوان نروژی کردید، اجرایی که در آن با حرکات چشمانتان آنها را رهبری کردید و این بسیار جالب بود.
ـ با این صمیمیتی که اکنون بین ما به وجود آمده است اگر نوشیدنی داشتم، حتماً برای تشکر از تو آن را باز می کردم.
▪ با این حرف ها من را از مسیرم منحرف نکنید. من هنوز هم چیزهایی برای گفتن دارم. برای من این اجرا به جشن زیبایی با صداهای خالص و زنده تبدیل شده است. در پرستو Presto سونات تابستان و آلگروی پاییز واقعاً تماشاچیان را به روی صندلی هایشان خشک کردید و من در آن زمان واقعاً احساس رضایت و شادی زیادی کردم. اجرای چهار فصل شما با کارایان نمونه بارزی برای زندگی برای هنر بود. اما اجرای جدیدتان با رهبری خودتان، مثالی برای هنر برای زندگی است و این آن چیزی است که به آن سوفی موتر جوان ابدیت می بخشد.
ـ مرد ردیف شماره ۱۷ آدم عجیبی است. او سرعت های خیلی تند و پورشه مانند قطعه را ترجیح می دهد و موومان های آهسته و شیطنت آمیز ویوالدی را دوست ندارد. - جاهایی که ویوالدی ویولن را به مگس هایی که در اطراف چوپان پرواز می کنند تبدیل کرده است.
▪ اما به نظر او موومان های آهسته از نظر سطح فیزیکی هم قابل تقدیرند. وقتی که در قسمت آلگرونون مولتوی زمستان سرمای سخت و خشک از موسیقی او در سالن گرم پراکنده می شود، خود آن سرما به مبارزه با سرمازدگی و خشک شدن می پردازد و تماشاچیان را در بهت فرو نمی برد. اختلاف برخی از موومان هایی که تو رهبری کردی با کارایان مانند اختلاف آتش پرسوز و شراره است با آتشی کم سو. البته اختلافی در این حد زیاد وجود ندارد.
ـ من دیگر هیچ اثری از ویوالدی و «ابلیس» تارتینی را با ارکستر اجرا نخواهم کرد. یک ارکستر بزرگ با ۸۰ نوازنده به راحتی می تواند این آثار را اجرا کند، ولی از لحاظ احساسی، ظرافت و باریک بینی در آن کم است. این ریزه کاری های موسیقی تارتینی و پاس دادن های زیبای سازها در آثار ویوالدی را نمی توان با یک ارکستر بزرگ به خوبی نشان داد. ارکستر سمفونیک درست مانند رولز رویزی است که تلاش می کند مرزهای یک کشور را به سلامت پشت سر بگذارد. من معتقدم که قایق کاغذی کوچک ارکستر مجلسی می تواند با ساخت موزون و هوشیارانه اش با زیبایی و خردمندی این آثار را اجرا کند.
▪ سونات «ابلیس» تارتینی و چهار فصل ویوالدی از آثار مشهور و افسانه ای کلاسیک به شمار می روند، در این اثر ویوالدی آواز فاخته ها و پارس سگ ها هم وجود دارد، بسیاری از منتقدان از توصیفات ساده طبیعت در این اثر او شکایت می کنند.
ـ من می خواهم آن منتقدان را به اجرای این قطعه بی اهمیت و ساده ویوالدی دعوت کنم! چهار فصل ویوالدی از نظر سختی تکنیکی با آثار موتسارت تفاوت زیادی ندارد. و این اثر از نظر پیچیدگی با سمفونی Alpine ریچارد اشتراوس برابری می کند. بله این قطعات را یک دانش آموز خوب رشته موسیقی هم در سنین نوجوانی می تواند اجرا کند اما هنر چیزی فراتر از نواختن سریع، تمیز و دقیق یک قطعه است. هنر به روح احتیاج دارد. چهار فصل ویوالدی تحسین منحصر به فردی از زندگی است و در آن رنگ ها واقعاً آشوب می کنند. این قطعه ویولنیستی را می خواهد که با احساس تمام این آشوب ها را به صورت نت بنوازد.
▪ درست است! و این ما را به سمت نقاش مورد علاقه شما گوتهارت گرانبر هدایت می کند کسی که بیشتر از یک طراح ساده برای این CD زحمت کشیده است.
ـ بله. قطعاً بدون نقاشی گوتهارت گرانبر این CD ویوالدی وجود نداشت. به همین خاطر بود که گفتم دوست دارم مخاطبانم در تفسیر این CD از چشم هایشان هم در حد گوش هایشان استفاده کنند. ایده انتشار این CD در من در یکی از بازدیدهایم از آتلیه گوتهارت گرانبر، به وجود آمد. نقاشی هایی که می دیدم ناخودآگاه مرا مجبور می کردند که به چهارفصل ویوالدی فکر کنم شباهت زیادی در رنگ آمیزی نقاشی مدرن و موسیقی باروک وجود دارد. در هر دوی اینها نور به یک شکل است. نقاشی های گرانبر همان احساس عمیق آثار ویوالدی را دارند.
▪ در آثار آنها یک چیز مشترک وجود دارد نت ها و رنگ ها و برای درک آنها فقط کافی است که استنشاقشان کنی.
ـ معروف ترین دوقلوها در تاریخ هنر آرنولد شوئنبرگ (آهنگساز) و واسیلی کاندینسکی (نقاش) هستند. البته آن دو در یک زمان بودند و با هم تبادل اطلاعات می کردند. آنتونیو ویوالدی و گوتهارت گرانبر سه قرن با هم اختلاف زمان دارند اما با این وجود احساس هماهنگی و توازن بین هنر دوره باروک و مدرن احساس می شود.
من فکر می کنم ما ناچاریم تعبیر جدیدی داشته باشیم مبنی بر این که مدرن در هنرها شامل موسیقی هم می شود. من معتقدم که آنتونیو ویوالدی و گوتهارت گرانبر هر روز چندین بار با هم تماس دارند.
پی نوشت:
هارلد ویزر کتابی راجع به زندگی آن سوفی موتر تحت عنوان «روح موسیقی» Dieseele derMusik چاپ کرده است.
منبع : پایگاه اطلاع‌رسانی گفتگوی هارمونیک


همچنین مشاهده کنید