پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا


رئالیسم توی دایره!


رئالیسم توی دایره!
▪ دایره زنگی
▪ نویسنده: اصغر فرهادی
▪ کارگردان: پریسا بخت آور
▪ بازیگران: محمد رضا شریفی نیا، مهران مدیری، بهاره رهنما، باران کوثری و...
▪ خلاصه داستان: دختری با ماشین دزدی تصادف می کند و پس از آشنایی با پسری، به او می گوید ماشین پدرش بوده. پسر برای به دست آوردن پول برای تعمیر ماشین دخترک، برای تنظیم دیش های نصب شده برپشت بام یک آپارتمان پر جمعیت دست به کار می شود که...
۱) همین چند وقت پیش بود که در مصاحبه ای که با «آیدین آغداشلو» درباره «مدرنیسم» و تأثیرات این مقوله در هنر ایران داشتم، گفت : اروپایی ها در هنرشان مثلا نقاشی یک دوره پنجاه ساله را طی کردند تا مدرنیسم را رفته رفته درک کردند. برای همین است که راحت می شود آن را فهمید و در کارها و تاریخشان وصله ناجوری نیست.
اما ما در هنرمان این زمان طولانی را طی نکردیم و یک دفعه رو آوردیم به این جریان. این طوری است که مدرنیسم در کشور ما آن طور که باید جا نیفتاده و یک سردرگمی همراه این قضیه است.
۲) ماجرای «دایره زنگی» دقیقاً معنای این جمله «آیدین آغداشلو» است. روایتی است ساده از برخورد آدمهای سنتی با یک محصول مدرن و دستاوردی از مدرنیته و رفتارهای ضد و نقیض و موضع گیریهای متفاوتشان در برابر دیگر آدمها در مواجهه با این مقوله. آدمهای سنتی که با قیافه ها و جایگاه اجتماعی مختلف در منطقه پایین شهر در یک آپارتمان زندگی می کنند و فارغ از هر پیش زمینه اجتماعی یکی از دستاورهای مدرنیته مثل «رسانه» یا مورد عینی آن در این فیلم «ماهواره» زندگی همه این آدم ها را تحت تأثیر قرار داده است.
بعضی علناً عنوان می کنند که ماهواره دارند، برخی یواشکی دارند، برخی مثل مدیر مدرسه ندارند، ولی دلشان می خواهد داشته باشند؛ یعنی ندارند چون ممکن است بقیه بفهمند...
۳) از این بابت «دایره زنگی» را برخلاف ظاهرش یک ملودرام تلخ اجتماعی می دانم. آدمهای حیران و سرگشته ای که الکی به سر و کول هم می زنند و در برخورد با این مسأله هیچ قصد و غرض یا عقیده و باور خاصی ندارند. بخصوص اینکه با همه مثلاً مشغله شان آدمهای بیکاری هستند! از این رو تهران امروز با آدمهای امروزی اش را به عنوان شهری مثلاً متمدن و پیشرفته انتخاب مناسبی می دانم.
۴) هم «پریسا بخت آور» با «من یک مستاجرم» و هم «اصغر فرهادی» با «چهارشنبه سوری» پیشتر استعدادهایشان را در ساخت داستانهای آپارتمانی نشان داده بودند.
در این فیلم هم با ورود غریبه یا غریبه هایی، آدمهای آپارتمان که نمونه ای کوچک از آدمهای جامعه هستند، دستخوش تغییر می شوند. فیلم به دور از هرگونه اغراق یا جانبداری بدون هیچ جهت گیری، داستان زندگی این آدمها را روایت می کند.
دوربین او بی پروا به خانه و زندگی آدم ها سرک می کشد و حقایقی را به تصویر در می آورد که وجود دارد اما بیان و درکشان کمی جسارت و ذکاوت می خواهد. مردی که با ورود یک دختر به خانه اش به خاطر یک دستشویی رفتن ممکن است زندگی چندین ساله زناشویی اش بر باد رود.
یا زن پا به سن گذاشته ای که با تمام دیانتش به راحتی با دیدن بیژامه همسرش در ماشین دختر همسایه به او بد گمان می شود.
پسری که یواشکی در بالکن خانه دور از چشم پدر متعصبش دیش دارد و همه و همه در عین مثلاً تفاهم و اعتمادشان مترصد سوء تفاهمند.
اینها همان رئالیسم دایمی فیلمنامه های فرهادی است که آثارش را جذاب و تأثیر گذار می کند.
۵) فیلم، نقاط قوت قابل توجهی دارد. ایده خبر دستگیری «شعله» از سوی کانالهای فارسی زبان آن ور آب، سکانسهای جمع آوری دیش، ماجرای استفاده برادر از خواهرش در نقش دختری خراب، ایده اول و آخر فیلم در طرح ماشین دزدی که شیوه فیلمنامه نویسی فرهادی است و در نهایت طنز تلخ جاری در سراسر فیلم، اثری قابل تحمل و تامل پدید آورده است.
۶) نقاط ضعف فیلم هم کم نیستند. مثلاً شخصیت سرهنگ ضد انقلاب، زیاد شعاری و مصنوعی از آب درآمده. یا ماجرای ورود پلیس با آن شکل مطرح شده چندان قابل هضم نیست و با فضا و روند منطقی داستان چندان همخوانی ندارد.
صحنه ای که «بهاره رهنما» با صدای مردانه حرف می زند، از نقاط ضعف فیلم است. «باران کوثری» با همه جذابیت در طراحی نقشش چندان که باید شخصیت پردازی نشده و از آنجا که قرار است بیننده در پایان مثلاً رو دست بخورد، پس از این رو دست خوردن خلاء شخصیت پردازی دخترک کاملاً مشهود می شود.
۷) در قسمتی از فیلم، دختر مدیر مدرسه آیفون را بر می دارد. مردی که پایین است می گوید بگو برای دیش آمده اند. دخترک به پدرش می گوید : بابا می گه برای جیش آمده اند.
بعد که دختر می فهمد منظور جیش نیست و دیش است از پدرش می پرسد بابا دیش چیز بدی است و پدرش جواب می دهد از جیش هم بد تر است....این همان سرگردانی در برخورد با خیلی مقوله هاست...
امیر حسین نوریان
منبع : روزنامه قدس


همچنین مشاهده کنید