جمعه, ۳۱ فروردین, ۱۴۰۳ / 19 April, 2024
مجله ویستا


نقد فیلم خیلی دور خیلی نزدیک


نقد فیلم خیلی دور خیلی نزدیک
▪ کارگردان : سید رضا میر کریمی
▪ نویسنده : رضا رفیعی راد
یکی بود ، یکی نبود...غیر از خدای ما هیچ خدای دیگری نبود.
یک دکتر متخصص مغز واعصاب که هم از نظر شهرت و اعتبار علمی و هم از نظر جاه و ثروت ، سرآمد دوران بود ، متوجه می شود که فرزندش سامان، دچار بیماری مهلکی شده است . او که پیش از این توجه چندانی به پسرش نداشته ناگهان تصمیم می گیرد فرزندش را بیابد و به مناسبت تولدش به او تلسکوپی را که قولش را داده بود هدیه بدهد. بنابراین به سوی پسرش می رود. در راه به کاروانسرایی در دل کویر می رسد اما سامان که به ستاره شناسی علاقه مند است و گروه رصد خانه آنجا نیستند. و به معدنی در چند فرسنگی آنجا رفته اند . دکتر از اسد که ساکن کاروانسرا و بلد راه است می خواهد که او را همین حالا به معدن ببرد اما اسد نمی پذیرد و قول فردا صبح را به او می دهد. لاجرم دکتر شب را در کاروانسرا می ماند . ضمن اینکه به همراه خانم دکتر جوان به ویزیت بیماری در روستای همسایه می رود . در ضمن مراجعت از آنجا مکالماتی به وسیله تلفن همراه با سامان دارد و سامان از راز آمیزی کیهان با او صحبت می کند. در کاروانسرا دکتر از وضعیتی که برایش پیش آمده شکایت می کند و خانم دکتر به او می گوید : این فرزند شما نیست که احتیاج به کمک دارد بلکه شما هستید که نیاز به کمک دارید . صبح دکترکاروانسرا را ترک می گوید و روشن نمی شود که چرا با اینکه از روز قبل با بلد راه (اسد) هماهنگ کرده است اما از او کمک نمی گیرد در ضمن از کاروانسرا هم فیلمبرداری می کند . در نهایت در راه دچار طوفان شن می شود وتلفن همراهش نیزکمکی به او نمی کند زیرا در لحظات به خصوصی خط نمی دهد . بنابراین اودر حالیکه در اتومبیل گران قیمتش نشسته است، در زیر خروار ها شن مدفون می شود . و هندی کم ، خاطرات گذشته اش را از کودکی سامان تا لحظه حاضر نشان می دهد. سپس در حالیکه آخرین نور امید نیز قطع می شود سقف اتومبیل باز شده دست فرزندش از نور به داخل اتومبیل آمده و او را نجات می دهد.
سید رضا میرکریمی در آخرین ساخته خودقرار است بیماری فرزند را محملی سازد برای در پیش گرفتن راه خود شناسی برای دکتر عالم که تا کنون توجهی به فرزند خود و تعالیمی که او به پدر گوشزد می کرده نداشته است.
او متولد بهمن ماه سال ۱۳۴۵ در تهران است. تحصیلاتش را در رشته گرافیک دانشگاه تهران به پایان برد. کارگردانی را با ساختن چند فیلم کوتاه، از جمله :" برای او"،" یک روز بارانی" و" خروس" آغاز کرد.همچنین دو مجموعه تلویزیونی" آفتاب و عزیزخانم" و" بچه های مدرسه همت" را نیز ساخته است. از فیلم های بلند او می توان" کودک و سرباز" (۱۳۷۸)، "زیر نور ماه "(۱۳۷۹)، "اینجا چراغی روشن است"(۱۳۸۱) را نام برد.
خلاصه فیلمهای او به شرح زیر است :
کودک و سرباز: در یک پاسگاه دورافتاده ی نیروی انتظامی، در آخرین روز سال، به سربازی به نام بهمن امین پور مأموریت داده می شود تا کودک متهمی را به کانون اصلاح و تربیت تهران تحویل دهد. این در حالی است که سرباز می کوشد با گرفتن مرخصی نیمه ی اول عید نوروز، هرچه زودتر خود را به خانه اش، در یکی از روستاهای ارتفاعات شمال برساند. آن دو به راه می افتند ولی در طول مسیر، اتفاق های پیش بینی نشده ای رخ می دهد.
زیر نور ماه : سیدحسن طلبه ی جوانی است که در شرف ملبس شدن است، در حالی که هم دوره ای های وی درصدد تهیه ی لباس هستند، سید حسن در رابطه با راهی که رفته و ادامه ی آن با خود دچار تناقض هایی می شود و از ملبس شدن سرباز می زند، ولی به احترام پدرش لباس را تهیه می کند. پسر بچه ی دستفروشی بنام قاسم لباس هایش را می دزد و سیدحسن با رفتن به دنبال او با فقر و فلاکت انسان هایی که با قاسم زندگی می کنند، آشنا می شود و با آن ها ارتباط برقرار می کند. او سرانجام به حوزه بازمی گردد و بعد از ملبس شدن به دنبال قاسم که در کانون اصلاح و تربیت به سر می برد رفته و زندگی جدیدی را آغاز می کند .
اینجا چراغی روشن است : متولی یک امامزاده جهت مداوای بیمار قلبی خود مجبور به ترک موقت امامزاده می شود او برای جایگزینی، از روستائیان استمداد می کند و همه آن ها به خاطر مشکلات شخصی از عهده دار شدن تولیت امامزاده معذورند. متولی سرانجام به برادرزاده کم عقل و رویاپردازش رو می کند و برادرزاده (قدرت) تحت تأثیر رویاها و خواب هایش برخورد غیر متعارفی را با امامزاده در پیش می گیرد و این آغاز ماجرا است .
او نویسندگی زیر نور ماه و نیز اینجا چراغی روشن است را نیز به عهده داشته است .بر اساس اعلام خانه سینما فیلم خیلی دور خیلی نزدیک در پنجمین روزبیست و سومین جشنواره فیلم فجر اثر برگزیده تماشاگران معرفی گردید. فیلم خیلی دور خیلی نزدیک به نظر اکثر منتقدین فیلم خوش ساخت و جذابی است . و درصد زیادی از مخاطبین عام و خاص این فیلم را تنها فیلم شایسته در جشنواره فیلم فجر دانسته اند . این فیلم جوایز زیر را ازبیست و سومین جشنواره فیلم فجررا به خود اختصاص داده است :
▪ برنده جایزه بهترین فیلم
▪ برنده جایزه بهترین طراحی صحنه
▪ برنده جایزه بهترین فیلمبرداری
▪ برنده جایزه بهترین چهره پردازی
▪ برنده جایزه بهترین صداگذاری
▪ برنده جایزه بهترین موسیقی
در پرداختی عمیق تر به اثر به نکات زیر بر می خوریم :
۱) خیلی دور، خیلی نزدیک فیلم یکدستی است با طرح قصه ای که در آن همه چیز، از لوکیشن و وسایل صحنه گرفته تا آرایش رویدادها، در خدمت اندیشه ای هستند که فیلمساز می خواهد مطرح (یا حتی اثبات) کند.او خود نیز به این مسائله اذعان دارد. کارگردان این فیلم در جلسه پرسش و پاسخ این فیلم که در سینما صحرا برگزار شد با بیان این مطلب که شخصیت اصلی فیلم من مخاطبان هستند، گفت: " تمامی شخصیت‌هایی که ما در فیلمنامه‌هایمان خلق می‌کنیم، متعلق به خودمان است و وجود خارجی ندارند، بنابر این مکلف نیستیم تا آنان را به سر و سامان برسانیم ."
بنابراین وی با این دیدگاه کلیه حوادث و شخصیت ها را در مکیال و مقیاس اندیشه های شخصی خویش می سنجد و به آنچه که در عالم واقع وجود دارد رغبتی نشان نمی دهداو قصد دارد با طرح این عناصر فرمیک به محتوای دلخواه خویش برسد و اجازه نمی دهد تا داستان و روایت فیلم خود مقدرات خویشتن را روایت کند و ادامه دهد .
به عنوان مثال : چرا دکتر علیرغم هماهنگی با اسد بلد راه ، بدون او به سمت معدن به راه می افتد . روز قبل نیز می توانست چنین کاری را انجام دهد بدون اینکه تاخیری در کار باشد.
چرا دکتر که شخصیتی انسان دوستانه ، در فیلم معرفی نمی شود، وسیله پزشکی خود را برای خانم دکتر جا می گذارد؟ آِیا آگاهی از مرگ فرزند دلیل موجهی برای کار اوست ؟
چرا تلفن همراه به فاصله های زمانی ناچیز لزوما بر خلاف میل دکتر خط می دهد و گاهی هم خط نمی دهد ؟
و ....
پاسخ همه چراهایی که مطرح شد این است که کارگردان چنین اراده کرده است هر چند که اعمال انجام شده غیر منطقی به نظر برسد .
۲) در این فیلم هیچگونه اطلاعات دقیقی از اندیشه های دکتر به مخاطب داده نمی شود بنابراین مخاطب به تخیلات و خاطرات شخصی خود و BAD MAN موجود در خاطراتش و ذهنیاتش رجوع می کند و در این قیاس به این نتیجه می رسد که دکتر در اشتباه بوده و نیاز به اصلاح کردار خود دارد.
همچنین در باره سامان نیز بدلیل عدم پرداخت دقیق به اندیشه های سامان مخاطب با تصورات قبلی اش تنها گذاشته می شود و به این نتیجه می رسد که رفتار و کردار سامان درست و پدر در اشتباه است . و بدین گونه اجازه هر نوع قضاوت صحیح از مخاطب گرفته شده است زیرا که مخاطب اطلاعات کافی برای قضاوت ندارد و فیلم مخاطب را به سمت اندیشه از پیش تعین شده کارگردان سوق می دهد.
میرکریمی در جلسه پرسش و پاسخ بر این نکته صحه می گذارد :
" در واقع شخصیت اصلی ما مخاطبان هستند و اگر آنان با دیدن اتفاقات فیلم در درونشان احساس پاکی کنند ما به هدفمان رسیده‌ایم." میرکریمی در ادامه با اشاره به این مطلب که مخاطب باید خود به مسائل نهفته در فیلم پی ببرد اظهار داشت:" فیلمنامه یک پلات کلی دارد و آن پلات همان سفر تقدیر گونه است، سفری که مسافر خود از آن بی‌خبر است و طی آن از لحاظ معنایی از هیچ به همه چیز می‌رسد، اما دریافت همه این نکات بر عهده مخاطب است و من علاقه ندارم دل و جگر فیلمنامه را بیرون بکشم و راجع به همه چیزصحبت کنم." او درمورد رابطه تقدیر با تمایلات شخصی کارگردان اشاره ای نکرد .
۳) ضعف عمده فیلم در پلات اصلی فیلم ، لطمه زدن شخصیت پردازی به حادثه پردازی در فیلم است . که دامنگیر بسیاری از فیلم های ایرانی است . صحنه هایی که برای بیان شخصیت و منش شخص بازی ارائه می شود می بایستی داستان را به پیش برده و در رابطه تنگاتنگ با خط سیراصلی فیلم باشد. در این باره می توان به صحنه مکالمات دکتر و دوست جراح و مردی که درباره عمل پدرش صحبت می کند اشاره کرد که کارگردان سعی در معرفی شخصیت دکتر دارد اما از سیر حادثه ( بیماری فرزند و تلاش پدر) دور می ماند و قادر به هماهنگی میان آنها نیست. مکالمات بیهوده او با همسرش در منزل ، قرار است به مخاطب بفهماند که دکتر با زنش مسائله دارد و دیگر فراتر از این پیام پیشتر نمی رود . برخورد و مکالمه اش با پیرمردی که بنزین می فروشدبه همراه بودجه بندی زمانی نامناسب ، مکالمات بیهوده اش با منشی اش ، مسیح مصلوبی که با موبایل حرف می زند وپشت چراغ قرمز کودکی به زور علامت مقدسی به او می فروشد و غیره... مصداق های بارزی در این زمینه هستند که در آنها حوادث فرعی ابتر و ناقص رها گشته و تا پایان فیلم دیگربه دست فراموشی سپرده می شوند و حتی قابل حذف هستند چراکه رابطه کل و جزء ، وجزء و کل را مخدوش می کنند .
۴) در این فیلم سعی شده است تا به مخاطب نشان دهد که دکتر عالم ، کردار پسندیده ای ندارد . در پلان های اولیه فیلم در استودیو کسی به کروات او اشاره می کند تا بردارد و پیرمردی نیز به او می گوید گره دستانش را باز کند زیرا شگون ندارد. فضای کلی حاکم بر فیلم گویای این مطلب است که از وجه معنوی، تقزیباهمه مردم در جهت مخالف او حرکت می کنند اما اندیشه های زیر بنایی این مخالفت ها با توجه به نشانه های موجود در فیلم ، پرداختی بسیار سطحی نگرانه دارد . از این موارد می توان به گفتگوی طعنه آمیز همسر دکتر با او ، گفتگوی تلفنی نامزد سامان با دکتر ، گفتگوی روحانی مو تور سوار و خانم دکتر با دکتر ...اشاره کرد که همگی به نوعی دارای لحنی سرزنش گرانه هستند اما محتوای فکری عمیقی در پس زمینه آنها مشاهده نمی شود. دکتر در اشتباه است وبقیه درست عمل می کنند و این در حالی است که مخاطب با نشانه های موجود در فیلم نمی تواند چنین چیزی را بپذیرد مگر اینکه به ذهنیات خود رجوع کند و از توهماتش کمک بگیرد .
۵) فیلم واجد تناقض آشکاری در محتوی است زیرا : با حداقل اطلاعاتی که فیلم در باره کردار دکتر می دهد مخاطب در می یابد که دکتر انسان مومن و شایسته ای نیست . اهل شرط بندی است ، مشروب هم می خورد ، کراوات هم می زند و همسرانش هم از او رضایت ندارند و مهمتر اینکه سامان و نامزد محجبه او که هر دو انسانهای با ایمان و شایسته ای هستند نیز با کردار دکتر مخالفند. بنابراین ، فیلم ، دکتر را انسان شایسته ای معرفی نمی کند . حال سئوال اساسی این است چگونه این انسان بی اعتقاد ، با تمام اعمال ناشایسته اش و تمام تذکراتی که به آنها وقعی ننهاده است ، درانتهای فیلمی که اصرار دارد این شخص به عالم دیگر و به خصوص خداوند اعتقادی ندارد ، شایسته نجات می شود؟ در این فاصله یعنی ما بین زمانی که او متوجه بیماری فرزندش شده تا اینکه در زیر شن مدفون گشته ( که حدودا صد ساعت هم به طول نمی انجامد) ، چه عامل اعتقادی یا عملی سبب نجات او شده است؟ آیا او به آموزه های دینی ای که به او تذکر داده شده بود توجهی نموده بود ؟ دقت داشته باشیم که او تا آخرین لحظه حتی به طور لفظی نیزبه خداوند اقرار نکرد و پایدار بر مبانی گذشته اش بود . آیا به صرف اینکه فرزند پدری دارای بیماری لاعلاجی شده و پدر قراراست رابطه اش را با فرزند بیمارش مجددا برقرار کند و با اتومبیلش به دل کویربرود مسببات بخشایش خویش را فراهم آورده است ؟ این در حالی است که منطق جاری این فیلم بر اساس اعتقاد و عمل به تعالیم نجات بخشی است که هر کس بدان اعتقاد داشته وعمل کند نجات یافته و در غیر این صورت مانند کسی است که در بیابانی در قعر چاهی تا ابد گرفتار شده است و شایسته نجات نیست ؟
۶) تصورشاعرانه ای که فیلم از زندگی مردمان محروم از رفاه مادی کویر دارد، بی تضاد و بی مسئله بودن این زندگی، بی توجهی به بده بستان فرهنگی و اقتصادی حتی دوره افتاده ترین نقاط کشور با مراکز شهری و کلان شهری، آن چیزی است که تصویر زندگی جاری در کویر فیلم را از نگاهی واقع گرایانه دور می کند. و این با پیشینه فیلمساز کاملاً خوانایی دارد. این کویرنشین ها بسیار شبیه به همان بی خانمان های زیر پل فیلم زیر نور ماه هستند. و نگاه میرکریمی در این فیلم نیز مانند آن فیلم به نگاهی ساده انگارانه به بحران های کلان اجتماعی- فرهنگی می انجامد.
۷) شاید بتوان برجستگی فیلم در حیطه معنا را تنها در مطرح کردن دوباره موضوع عجز و ناتوانی انسان و علم در برابر مرگ دانست . علم گرایی و ناتوانی در باره حل و فصل جهان آن طور که هست نه آنطور که حواس و ایزار قادر به درک آنها هستند . چالشی که هم اکنون چند ده سالی است که فلاسفه غربی را به دوباره اندیشی به ساختارهای اصلی و اصول موضوعه اومانیسم کشانیده است . و منجر به نفی کلیه اصول از پیش تعیین شده و نفی کلیه روایت های کلان سیاسی واجتماعی گشته است .
پیش از این میرکریمی با ساخت مجموعه تلویزیونی بچه های مدرسه همت و اولین فیلمش کودک و سرباز توانایی های خود را اثبات کرده بود و ساخت زیر نور ماه از فیلمسازی با پس زمینه او چندان دور از ذهن نبود. موفقیت همه جانبه زیر نور ماه باعث شد که میرکریمی فیلم بعدی خود «اینجا چراغی روشن است» را در شرایطی ایده آل و با حمایت مستقیم بنیاد سینمایی فارابی تولید کند، اما نمایش آن در جشنواره یک شکست تمام عیار بود و تمام علاقه مندان آثار قبلی این سینماگر را سرخورده و متعجب کرد. میزان این سرخوردگی به حدی بود که کمتر کسی امیدوار بود خیلی دور، خیلی نزدیک اثر چندان قابل توجهی شده باشد . خود میرکریمی در یادداشتش برای ماهنامه فیلم تمام آثار گذشته اش را به عنوان پیش شماره هایی معرفی کرده بود که از پس تجربه ساخت آنها، تمام انرژی اش را صرف خیلی دور، خیلی نزدیک کند و همین میزان توقع از فیلم را تا حد زیادی افزایش داده بود و خوشبختانه فیلم در قیاس با بقیه شرکت کنندگان جشنواره دارای امتیازات و برجستگی های بیشتری است .
رضا رفیعی راد


همچنین مشاهده کنید