شنبه, ۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 20 April, 2024
مجله ویستا

پای درس معلم ها


پای درس معلم ها
وارد کلاس مدیر مدرسه می شوم یاد می گیرم که قبل از مدیریت بر دیگران بر خود مدیر باشم؛ مدیریت قلب، روح، فکر، احساس و عمل را به عهده بگیرم. در این صورت می توانم نه تنها بر اعمال دیگران بلکه بر قلوب دیگران حکومت کنم.
وارد کلاس معاونین می شوم. قبل از هر چیز درس نظم فکری به من داده می شود؛ اگر نظم فکری داشته باشم نظم عملی هم خواهم داشت. با نظم می توانم آرامش و امنیت داشته باشم. به کلاس معلمین ریاضی می روم، ریاضی اصلا سخت نیست ولی تمرین و عمل می خواهد، در کلاس ریاضی یاد می گیرم اعتماد را در زاویه چشمانم جای دهم، شادی را به توان برسانم، غم و اندوه را تفریق کنم، کینه و نفرت را جذر بگیرم، همدلی و دوستی را ضرب کنم و محیط و مساحت محبت را در دایره قلب دیگران به دست آورم.
به کلاس مربی تربیتی می آیم چراغانی است؛ یاد می گیرم که خانه درونم را چراغانی کنم به آراستگی درون و برون بپردازم، مراسم شادی را با دیگران سهیم شوم، با دیگران بخندم و قبل از پرورش دیگران به پرورش خود بپردازم.
به کلاس زیست می رسم، می آموزم زندگی کردن را، سیر در آفاق را ،انفس را، وجود خودم را که بررسی می کنم می بینم دنیایی در درون من است لذا برای وجودم بهایی زیاد قائل می شوم در وجود حیوانات و گیاهان و اشیاء نیز رد پای خود را می بینم.
به کلاس زبان انگلیسی می رسم به آموزش ارتباط جهانی، یاد می گیرم که ما انسانها در کنار تمام تفاوتها در انسانیت مشترکیم و می توانیم با یک زبان با هم صحبت کنیم، پیش از زبان ظاهری با زبان دل با هم صحبت کنیم زبان مشترک همه انسانها لبخند است.
سرکلاس معلمان ادبیات، به باغ و بوستان و گلستان سری می زنم و هویتم، ملیتم، اعتقادات و اخلاق و... را می یابم، در کلاس ادبیات در نهایت به این می رسم که:
مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک
دو سه روزی قفسی ساخته اند از بدنم
در کلاس مشاوره، واقع بینی با تأکید بر مثبت بینی در روابط و افکار و اعمال و مهارت های زندگی را می آموزم.
در کلاس فیزیک یاد می گیرم که با سوار بر موج به سوی نور حرکت کنم، مغناطیس محبت را به سوی همه بکشانم و واکنش های منفی را رها سازم.
در کلاس شیمی یاد می گیرم که اخلاص و ایمان و عمل، علم، صداقت و امید را با هم ترکیب کنم و نفاق، یأس، سستی ، ترس و ناامیدی را از وجودم تجزیه کنم و به فرمول والایی عشق و کمال برسم.
در کلاس دینی یاد می گیرم که بدون شناخت و بصیرت کاری انجام ندهم و اگر می خواهم به خدا برسم، قبل از شور و شعار و شوق به شعور نیاز دارم.
به کلاس عربی می رسم می آموزم زبان خدا را، زبان ایمان را، با عربی از زمین به آسمان متصل می شوم از تاریکی به نور می رسم.
به کلاس جغرافی می رسم نقشه وجودم را می کشم، دریاهای قلبم را آبی آبی و زلال می کشم کوه های وجودم را بسیار استوار و بلند می کشم و به سرزمین های دور دست وجودم سفر می کنم.
در کلاس تاریخ یاد می گیرم از زندگی گذشتگان درس عبرت بیاموزم قبل از اینکه زندگی من عبرت برای دیگران باشد.
به کلاس اجتماعی می رسم یاد می گیرم که بدون ارتباط نمی توانم زندگی کنم پس ارتباطاتم را به وسعت جهان گسترش می دهم و می دانم که اگر این ارتباطات براساس همدلی و صفا و صمیمت باشد به تاریخ می پیوندد و از جغرافی وجود می گذرد.
به کتابخانه می رسم، طبقه بندی، قفسه بندی، سازماندهی، آیا یادگیری بدون کتابخانه ممکن است؟ یادگیری بدون سازماندهی ماندگار نیست، در کتابخانه به همه اطلاعات دسترسی پیدا می کنم به شرط اینکه بخواهم به دنبالش بروم. در کتابخانه تمام درسها را می یابم.
به درس زمین شناسی می رسم، در این کلاس درس تواضع می آموزم، یاد می گیرم زمانی می توانم آسمانی باشم که زمینی زندگی کنم، زمینی برخورد کنم می دانم که میهمان زمینم، پس رسم مهمانی را خوب می آموزم.
من ملک بودم و فردوس برین جایم بود
آدم آورد در این دیر خراب آبادم
در کلاس دفترداران به ثبت و ضبط اعمالم می پردازم و به محاسبه و مراقبه نفس می پردازم.
در کلاس منطق مواظب گفتارم هستم و منطقی فکر می کنم.
در کلاس فلسفه، فلسفه وجود را می یابم و پاسخ پرسشهای درونی ام را. در کلاس کامپیوتر تمام کلاس معلمانم را مشترک برگزار می کنم و درسها را مرور می کنم.
البته من درسهای زیاد دیگری از هر یک از معلمانم می آموزم که در این جا مجال گفتن نیست .دو روز نیاز دارم که به تمام کلاسها سری بزنم و درسهایم را مرور کنم چه اگر در کلاس کوتاهی کنم می دانم که مرا در مسیر کمال راه نمی دهند و نمی توانم به سر منزل مقصود برسم.
به امید اینکه با عمری باعزت کلاس های این جهان را طی کنیم و در جلسه معلمان سرای باقی و در بهشت برین در کنار انبیا و اوصیاء و صالحان و پاکان جشن پیروزی و رستگاری بگیرم.
رقیه باغبانی پور
کارشناس ارشد مشاوره
منبع : روزنامه کیهان


همچنین مشاهده کنید