شنبه, ۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 20 April, 2024
مجله ویستا


بسط جذابیت های گیشه ای


بسط جذابیت های گیشه ای
فیلم سینمایی «مجنون لیلی» ساخته «قاسم جعفری» که این روزها بر پرده نقره ای سینماها در حال اکران است، امتیاز ورود به شیوه تازه روایت را تنها به عنوان یک امتیاز بالقوه حفظ کرده و نمی تواند در وجوه مختلف فیلم هم این تازگی را وارد کار کند.
جعفری در پنجمین فیلم سینمایی خود ضمن توجه همیشگی به مسائل روز جوانان برای ساخت فیلمی جوان پسند با ستارگان متعدد، نگاهی تازه به ساختار قصه و شیوه های روایت را وارد کار کرده که در کارنامه او سابقه چندانی ندارد. توجه به ساختار اثر و فاصله گرفتن از شیوه های متعارف قصه گویی در سینمای این فیلمساز آشنا تلویزیون می تواند به نوعی آشنازدایی تعبیر شود که حرکت بر مسیر تکرارها را واجد تازگی می کند.
اما این حرکت تنها به عنوان یک امتیاز بالقوه در فیلم باقیمانده یا اینکه توانسته به فعلیتی هر چند کمرنگ برسد؟ این شیوه روایت هرچند در سینمای جعفری تازگی دارد، ولی از ساختارهای آشنای روایتی در سینما و تلویزیون ایران است که از فرط تکرار کارکرد خود را از دست داده و به نوعی برای مخاطب هم کدگذاری آشنا دارد.
این وجه به نوعی چرخش محوری در طول فیلم را برای مخاطب قابل پیش بینی کرده و به این ترتیب کارکردی که قرار است از این چرخش نصیب وی شود، از پیش لو رفته است.
انتخاب یک روز خاص و شناسنامه دار معاصر به عنوان محور اصلی فیلم که تاکنون به آن پرداخته نشده نیز از نقاطی است که از لحاظ مضمونی فیلم را واجد تازگی می کند. روز ولنتاین که تا چندی پیش در سطح جامعه هم بروز نداشت، با تمهیدات خاص جعفری اجازه حضور بر پرده سینما را پیدا کرده و محور پیگیری مخاطب را بر دنبال کردن یک هدیه روز عشق در طول یک صبح تا شب قرار داده است.
فیلمساز با تکیه بر عشق های اساطیری ایرانی که البته فقط در دیالوگ های پرگو برجسته شده، استارت ماجرا را بر مبحثی چالش برانگیز در عشق های امروزی قرار داده و در میان فراگیری عشق های سطحی و کوتاه مدت، دو قهرمان اصلی را در جستجوی رسیدن به ریشه عشق های اساطیری و افسانه ای قرار می دهد.
فرهاد (محمدرضا گلزار) و پروانه (الناز شاکردوست) زوج محوری فیلم هستند که قرار است این کمبود توجه به مفهوم واقعی عشق را در نسل جوان تامین کنند. اما در اولین گام این سئوال بی جواب می ماند که بر اساس چه کد شخصیتی، پیشینه و... پروانه و فرهاد این نیاز را احساس می کنند و در جایگاه عاشقان معاصر قرار می گیرند؟
آیا پروانه با داشتن یک جعبه قدیمی از اجدادش که روز عشق هدیه داده شده، می تواند وامدار عشق اساطیری و احیاکننده آن در زمان حال باشد؟ ضمن اینکه آشنایی پروانه و فرهاد با گونه ای از تصادف و اتفاق در لحظه دیدار اتفاق می افتد که بیش از عشق اساطیری یادآور عاشق شدن در یک نگاه است! فیلم در بخش ابتدایی عرض مسیر را بر برجسته کردن رابطه میان فرهاد و پروانه قرار داده، اما در این مقطع هم چیزی جز پیگیری های معمول، حرف های شعارگونه و البته شعرخوانی نمی تواند جنس این رابطه را متفاوت جلوه دهد و نکته ای تازه در برداشته باشد. در همین مقطع ابتدایی نویسنده و فیلمساز به بهانه های مختلف تلاش کرده اند ساختار روایت خطی را شکسته و نوعی حرکت در زمان و مکان را طراحی کنند که نیاز آن مشخص نیست.
به این ترتیب که ابتدا چند نما از بخش میانی فیلم که پروانه در تردید برای گرفتن جواب آزمایش خون بسر می برد و... نشان داده می شود و پس از آن آشنایی او و فرهاد به تصویر در می آید. این از پیش دانستن برای مخاطب نه امتیازی دارد و نه تعلیق یا کارکردی فراتر پیدا می کند جز سردرگمی در پیگیری روند ماجرا. در ادامه هم آشنایی این دو جوان و رد و بدل شدن دیالوگ هایی نامفهوم که ملغمه ای از شعر و شعار است، به طور موازی به تصویر درمی آید که از امتیاز قرینه پردازی کلام آنها بی بهره است و تنها قرینه پردازی تصاویر را در نظر داشته است.
طراحی یک تصادف برای حرکت جعبه هدیه در سطح شهر هم به نظر می آید در ادامه روند اتفاقات تصادفی فیلم چندان غریب به نظر نمی آید. از این مقطع به بعد نویسنده و فیلمساز تلاش کرده اند کاراکترهایی نمونه وار از سطح جامعه را در مقابل این هدیه قرار دهند تا به زعم خود برشی آسیب شناسانه به جایگاه عشق در سطح جامعه زده باشند.
یک نکته مهم که به نظر می آید سازندگان «مجنون لیلی» می توانستند بهره ای بیشتر از آن ببرند و بار دراماتیک مقاطع و کاراکترهای بخش میانی را بیشتر کنند، بازی با این مفهوم است که جعبه قدیمی در دست هر فردی که قرار می گیرد او را صادق و راستگو می کند تا دیگر دروغ نگوید; حداقل به عشق اش. این تمهید بالقوه که در فیلم وجود دارد، به اندازه کارکردی که دارد مورد بهره برداری قرار نگرفته و در مقاطعی به آن بی توجهی شده است.
کارکرد برجسته این وجه را می توان در آخرین مقطع جابجایی جعبه قدیمی مورد توجه قرار داد که جوانی حاشیه نشین (حامد بهداد) با این تصور که جعبه به هر کس هدیه داده شود عاشق اش می شود، یک شرط بندی انتحاری می کند تا جعبه را بدست آورد. هرچند در این مقطع هم اشاره نشدن به چرایی پیشنهاد این نوع شرط بندی از سوی جوان که حاضر می شود روی ریل قطار طناب پیچ شود، منطق کلی آن را زیر سئوال برده است.
اما طبق معمول حضور گرم بهداد و باوری که او خود از شیوه بازیگری خود به کاراکتر و نقشی که بازی می کند می بخشد، راه را بر بسیاری از سئوالات منطقی ایجاد شده می بندد. در فاصله صبح تا شبی که جعبه از پروانه و فرهاد جدا می شود تا شب در بیمارستان به دستشان برسد، به واسطه دست به دست شدن جعبه افرادی مختلف به تصویر درمی آیند که قرار است آسیب شناسی عشق در جامعه معاصر را برجسته کنند.
اما نکته مهم درباره این کاراکترها این است که بیش از آن که شخصیت پردازی شده باشند، برآمده از تیپ های آشنای بازیگران و به شدت متکی بر حضور چهره های جوان هستند. «مجنون لیلی» فیلمی است که امتیاز وارد شدن به حیطه های تجربه نشده در کارنامه فیلمساز را تنها به عنوان یک امتیاز بالقوه برای خود حفظ کرده و نمی تواند در وجوه مختلف فیلم هم این تازگی را وارد کار کند.
فیلم بر مسیری آشنا از بسط جذابیت های گیشه ای حرکت می کند بدون آنکه بتواند اندکی این گرایش را به عمق ببرد.
منبع : روزنامه ابتکار


همچنین مشاهده کنید