پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا

مفهوم تقوا وکاربرد آن در قرآن کریم


مفهوم تقوا وکاربرد آن در قرآن کریم
تاکنون به منظور تبیین لغات و الفاظ قرآن, تألیفات ارزشمندی از سوی اندیشه وران و محققان ارائه شده است که هرکدام از ویژگیهایی برخوردار بوده و نقش بسزایی در تفسیر وبیان آیات قرآن داشته است, ولی ازآن جا که قرآن دریای بیکران معارف و گنجینه بی نهایت دانش است, بسنده کردن به تحقیقات موجود با توجه به محدودیت آنها, مانع دریافت بهتر و درک ژرف تر کلام خداست و شایسته است پژوهشگران و محققان اسلامی در هرزمان به میزان توان خود, در جهت توسعه ورشد تحقیقات قرآنی گام برداشته و با تبیین بهتر و رساتر فرهنگ ومعارف قرآن و ارائه آن به جامعه انسانی, رسالت خویش را به انجام رسانند.
مقاله حاضر که پژوهشی است درباره واژه(تقوا) و کلمات هم خانواده آن در قرآن, به همین هدف تدوین شده و محتوای اصلی آن ریشه یابی لغت, تبیین مفهومی و بررسی جنبه های صرفی کلمات و همچنین نوع کاربرد آنها در قرآن است. و درصدد اثبات این مطلب که مراد از (تقوا) در قرآن, همواره یک معنی و مفهوم مشخص و قالبی نیست, بلکه زمینه های گوناگون و جنبه های کاربردی آن در تبیین مراد, نقش مؤثری داشته و به معنی و مفهوم آن شکل خاص می بخشد.
● نگرشی اجمالی بر گونه های به کار رفته واژه تقوا
واژه تقوا و کلمات هم خانواده آن در مجموع ۲۵۸ بار به دو گونه فعلی و اسمی در قرآن استعمال شده است و گونه های فعلی آن شامل: فعلهای ثلاثی مجرد به صورت ماضی معلوم, مضارع معلوم و مجهول و امر وفعلهای ثلاثی مزید ( از باب افتعال) به صورت ماضی معلوم, مضارع معلوم وامر است.
گونه های اسمی آن نیز به صورت مصدر یا اسم مصدر, اسم فاعل, اسم تفصیل و صیغه مبالغه به کار رفته است. ما مباحث خود را به ترتیب درباره مصدر ثلاثی مجرد, افعال ثلاثی مجرد و مزید, مصدر ثلاثی مزید و مبحث اسم مطرح می کنیم:
الف) ریشه واژه تقوا و معنای مصدر ثلاثی مجرد آن
ریشه و اصل واژگان مورد بحث(وقی) (واو ـ قاف ـ یا) است. اهل لغت در معنی و مفهوم آن چنین گفته اند:
(وقی: وقاه اللّه وقیاً و وقایة و واقیة: صانه… وقیت الشئ اقیه اذا صنته و سترته عن الأذی)۱
(کلمة واحدة تدلّ عل دفع شئ عن شئ بغیره) ۲
(حفظ الشّئ عمّا یؤذیه و یضرّه.) ۳
بنابراین, الوقی(وقیاً و وقایة) به معنای حفظ کردن ومصون داشتن چیزی در برابر شئ یا امر ناگوار و زیان آور است.
ب) بررسی گونه های فعلی (ثلاثی مجرد و ثلاثی مزید)
افعال ثلاثی مجرّد: افعال ثلاثی مجرد , به صورت ماضی معلوم, مضارع معلوم مجهول و امر, در هشت مورد به کار رفته است و درهمه موارد, متعدّی به دو مفعول است و به هر دو مفعول آن تصریح شده و مفعول دوم آن منصوب به نزع خافض با تقدیر حرف(من) است.۴
مفهوم و معنای هریک از افعال با توجه به معنای ذکر شده برای مصدر, روشن است. برای نمونه به دوآیه دراین زمینه اشاره می کنیم:
(فمنّ اللّه علینا و وقانا عذاب السموم) طور/ ۲۷
[خداوند به نقل از بهشتیان می فرماید]: پس خدا برما منت نهاد وما را از عذاب کشنده حفظ کرد.
(وقهم السّیئات و من تق السّیئات یومئذ فقد رحمته وذلک هوالفوز العظیم.)
غافر / ۹
[پروردگارا] مؤمنان را از بدیها نگاه دار و هرکس را در آن روز از بدیها حفظ کردی, مشمول رحمت خویش ساخته ای واین همان رستگاری بزرگ است.
▪ افعال ثلاثی مزید:
افعال ثلاثی مزید, به صورت ماضی معلوم, مضارع معلوم و امر, در ۱۶۶ مورد به کار رفته است. همه این افعال(با توجه به قراءت مشهور)از باب افتعال و متعدی به یک مفعول است. در پاره ای ازموارد به مفعول فعل تصریح شده و در برخی موارد مفعول فعل محذوف می باشد.
برای تبیین مفهوم ومعنای این دسته از افعال, به بررسی و بیان مفهوم(اتقاء) (مصدر ثلاثی مزید)می پردازیم:
▪ مفهوم ومعنای(اتقاء)
باب افتعال دارای معانی و کاربردهای گوناگونی است. در برخی کتابهای صرفی شش معنی برای این باب یادشده است و واژه مورد بحث (اتقاء)با توجه به تناسب کاربرد آن, شایستگی برابری بر دو معنی از معانی باب را دارد و آن دو معنی عبارتند از: اتخاذ و طلب.
۱) اتخاذ به معنای فراهم آوردن و تهیه کردن مبدأ فعل است و مفهوم اتقاء بنابر این معنی عبارت است از: وقایه برگرفتن, وقایه فراهم کردن(وقایه به ابزار و وسیله صیانت و حفظ اطلاق می شود. )اهل لغت گفته اند:
(الوقایة: ما یقی الشّئ)۵
(کلّ ما وقیت به شیئاً)۶
در کتاب الافعال فی القرآن الکریم, ذیل کلمه (اتقی) چنین آمده است:
(و افتعل هنا للاتخاذ, ای اتّخذوا وقایة و هو احدی معانیها)۷
نیز در کتاب (دراسات… ) به نقل از البحر المحیط چنین آمده است:
(افتعل هنا للاتخاذ, ای اتّخذوا وقایة و هو أحد المعانی الّتی جاءت لها(افتعل)و قال… اتّقی: معناه اتخاذ الوقایة من عذاب اللّه.) ۸
۲) طلب. مفهوم اتقاء بنابر این معنی چنین است: طلب حفظ و صیانت کردن , طلب الوقایة(وقایه در این جا مصدر و به معنای حفظ و صیانت کردن در برابر امر مکروه وناگوار است.)
در مجمع البیان آمده است:
(الاتقاء: طلب السّلامة بما یحجز عن المخافة) ۹
نیز در تفسیر التحریر و التنویر, درمورد اتقاء آمده است:
(وهوطلب الوقایة و الوقایة: الصیانة والحفظ من المکروه) ۱۰
خلاصه سخن این که اتقاء بنابر یک معنی عبارت است از: فراهم کردن ابزار و وسیله صیانت و حفظ وبنابر معنای دیگر عبارت است از: طلب حفظ و صیانت کردن.
حال با توجه به معنی و مفهوم ارائه شده درمورد (اتقاء) معانی ومفاهیم افعال باب نیز روشن می گردد وما دراین بحث به نمونه هایی از آیات که دربردارنده افعال باب هستند, اشاره خواهیم داشت وبه بیان معانی ومفاهیم آن می پردازیم.
پیش از این, چند نکته مهم را که در بیان مفاهیم و درترجمه آیات مورد نظر نقش دارند, یادآور می شویم:
▪ نکته اوّل: کاربرد ماده مورد بحث(الوقی و مشتقات آن, اعم از صورت اسمی یا فعلی, ثلاثی مجرد یا مزید)درجایی است که:
ـ اوّلاً, امر ناگوار و ناپسندی ملحوظ باشد
ـ ثانیاً, صیانت و حفظ در برابر آن صورت گیرد.
نکته یاد شده, ازموارد استعمال و همچنین تصریح اهل لغت که نمونه هایی ازآن در بحث ریشه لغت(بند الف)ذکر شد, استفاده شده است ودراین جا به چند نمونه دیگر اشاره می کنیم:
راغب اصفهانی می نویسد:
(التقوی جعل النّفس فی وقایة مما یخاف) ۱۱
تقوا عبارت است از قرار دادن نفس درحفاظ, در برابر امور هراس انگیز)
در مجمع البحرین چنین آمده:
(الاتقاء: الامتناع من الردی) ۱۲
اتقاء, اجتناب و دوری جستن از هلاکت است.
ودر کتاب معجم الفروق اللغویه, آمده است:
(انّ فی الاتقاء معنی الاحتراس ممّا یخاف) ۱۳
در اتقاء معنای حراست کردن و صیانت از امور هراس انگیز نهفته است.
بدیهی است که این امور ناگوار, ناشایست وهراس انگیز می تواند از نوع شرور و آفات مادی و محسوس همچون آتش, خار بیابان و… باشد و می تواند اموری معنوی که در عرف مردم یا در فرهنگ قرآن ناپسند است, باشد, همانند گناه , بی عدالتی, شرک, عذاب, قهر خدا و….
درقرآن واژه های مورد بحث برای هر دو نوع(مادی و معنوی)آن به کار رفته است که به چند آیه اشاره می کنیم:
(وجعل لکم سرابیل تقیکم الحرّ و سرابیل تقیکم بأسکم…) نحل / ۸۱
و برای شما لباسهایی آفریده که شما را از گرما حفظ می کند و تن پوشهایی که به هنگام جنگ شما را [از زخم نیزه و شمشیر] نگه می دارد.
(فاتقوا النّار التی وقودها النّاس و الحجارة… ) بقره / ۲۴
پس در برابر آتشی که هیزم آن بدنهای مردم [گنهکار] و سنگهاست, وقایه برگیرید.
(ومن یوق شحّ نفسه فاولئک هم المفلحون… ) حشر / ۹
وکسانی که از بخل و حرص نفسشان, مصون مانده باشند, رستگارانند.
در آیات یادشده, گرما, زخم نیزه و شمشیر, آتش جهنم و بخل, اموری ناگوار وناشایست هستند که نگهداری وحفظ در برابر آنان صورت می گیرد.
هدف از یادکرد این نکته بیان دو موضوع است:
۱) درمواردی که لفظ جلاله (اللّه) به عنوان مفعول فعل آمده است مانند (اتقوا اللّه) بایستی بر حسب کاربرد واژه, امر ناگواری را به عنوان مضاف در تقدیر گرفت; همانند (سخط) اللّه, (عذاب) اللّه, (البعد) من اللّه و … این موضوع مورد توجه بسیاری ازمفسران و اهل لغت قرار داشته و در تبیین آیات به آن اشاره کرده اند. طبرسی در مجمع البیان, می نویسد:
(و اتقاء اللّه انّما هو اتقاء عذابه) ۱۴
و در کتاب (الافعال فی القرآن الکریم) چنین آمده است:
(واتقاء اللّه تجنب عذابه) ۱۵
ابن عاشور ذیل دوّمین آیه از سوره بقره می نویسد:
(المتقین اللّه ای الذین هم خائفون غضبه… و صانوا انفسهم من خطر غضب اللّه)۱۶
آیاتی از قرآن نیز بر مطلب یاد شده دلالت دارند که آیات ذیل از آن جمله اند:
(واتقوا اللّه انّ اللّه شدید العقاب) مائده / ۲ و حشر / ۷
(واتقوا اللّه واعلموا انّ اللّه شدید العقاب) بقره / ۱۹۶
(یا ایّها النّاس اتقوا ربّکم انّ زلزلة السّاعة شئ عظیم… و تری النّاس سکاری و ما هم بسکاری و لکن عذاب اللّه شدید) حجّ / ۲ ـ ۱
در این آیات, (شدید العقاب) بودن خداوند یا (شدت عذاب) او را فلسفه و دلیل لزوم(اتقاء اللّه)بیان کرده است و این نشان آن است که اتقاء باید یا از عذاب خدا و مانند آن باشد یا از چیزی که عذاب خدا و مانند آن را در پی دارد. از این روی, کلماتی چون (غضب اللّه) (عذاب اللّه) (معصیة اللّه) و… صلاحیت تقدیر دراین آیات را دارد.
۲) با توجه به مفهوم لفظ و کاربرد آن درمواردی که مفعول فعل ذکر نشده ,مانند (ذلکم وصیّکم به لعلکم تتقون)(انعام / ۱۵۳) یا (والآخرة خیر لمن اتقی) (نساء / ۷۷) که برای فعل (تتقون) و (اتقی) مفعولی ذکر نگردیده است دراین موارد باید برای تتمیم معنی, با توجه به قرائن(قرینه مقالیه یا مقامیه)مفعول مناسبی که حکایت از امر ناگوار و ناشایستی داشته باشد, در تقدیر گرفت.
در کتاب التحقیق, چنین آمده است:
(وکما ان الاتقاء من الشرور والآفات المواجهة المادیة لازم لکل احد کذلک الاتقاء من انحاء الضرر و المضیقة و العذاب الروحانیة و یتعین المراد من اقسام الاتقاء بالقرائن الحالیة و المقالیة والمقامیة کما اذا کان الکلام فی مورد المؤمن و فی حقّه, او مرتبطاً بالامور الروحانیة او یذکر له آثار و عواقب معنویة)۱۷
درعبارت یادشده, تعیین متعلق اتقاء(مفعول اتقاء)را بر حسب اقتضای قرینه (حالیه, مقالیه و مقامیه)دانسته است وما برای تأیید و توضیح بیشتر مطلب, به یک آیه از قرآن و کلمات مفسران درباره آن اشاره می کنیم:
(ولکم فی القصاص حیوة یا اولی الالباب لعلّکم تتقون) بقره / ۱۷۹
علامه طباطبایی ذیل آیه می نویسد:
(قوله لعلکم تتقون) ای القتل وهو بمنزلة التعلیل لتشریع القصاص) ۱۸
ایشان کلمه (القتل) را به عنوان مفعول تتقون, منظور داشته, (لعلکم تتقون) یعنی (لعلکم تتقون القتل)
فخررازی ذیل آیه, چنین می نویسد:
(فی تفسیر الآیة قولان: احدهما… انّ المراد لعلکم تتقون نفس القتل بخوف القصاص و الثانی: ان المراد هوالتقوی من کلّ الوجوه… ومعلوم انّ اللّه تعالی انّما کتب علی العباد الامور الشاقه من القصاص و غیره لان یتقوا النّار باجتناب المعاصی و یکفوا عنها) ۱۹
نویسنده برای(تتقون) دومفعول احتمال داده است:
(القتل) یا (النّار). (لعلّکم تتقون) یعنی (لعلکم تتقون القتل) یا (تتقون النّار).
نیز در مجمع البیان آمده است:
(وفی تتقون قولان احدهما: لعلکم تتقون القتل بالخوف من القصاص… و الثانی لعلکم تتقون ربّکم باجتناب معاصیه) ۲۰
ایشان کلمه(القتل ) و (ربّکم) را به عنوان مفعول, مقدر دانسته است.
همان گونه که ملاحظه شد, برای فعل (تتقون) که مفعول آن یادنشده, مفعولی که با کاربرد فعل تناسب دارد, در نظرگرفته شده است, همانند: تتقون القتل و تتقون النار و یا تتقون ربکم که در حقیقت با توجه به نکته اول به معنای, تتقون (غضب ربّکم) یا (عذاب ربّکم) و مانند آن است.
▪ نکته دوّم: چنانکه در بحث مربوط به مفهوم ومعنای(اتقاء) گذشت, واژه اتقاء (بنابر یک معنی) به معنای اخذ الوقایه(وقایه برگرفتن و ابزار صیانت و حفظ در برابر امر ناگوار ومکروه فراهم داشتن) است. با توجه به این معنی توضیح این نکته لازم است که: ابزار و وسیله صیانت وحفظ, با توجه به تناسب موضوع, می تواند از اشیای مادی و محسوس همچون سپر و زره باشد که آدمی را در برابر ضربه دشمن نگه می دارد, چنانکه گفته می شود: اتقی السیف بالترس(خودش را از ضربه شمشیر به وسیله سپر مصون داشت.)نیز می تواند این ابزار, انجام فعلی یا ترک عملی باشد که نتیجه آن حفظ و صیانت است و در حقیقت انجام آن فعل یا ترک آن به منزله ابزار و وسیله حفظ و نگهداری است.
در مقاییس اللغة با ذکر حدیث نبوی(ص): (اتقوا النار و لو بشقّ تمرة) آمده است:
(وکأنّه اراد: اجعلوها وقایة بینکم و بینها.) ۲۱
ظاهر است که دراین حدیث شریف, انفاق و تصدق خرما به عنوان ابزار ووسیله نگهداری از آتش جهنم تلقی شده است.
گرچه نکته یاد شده خالی ازابهام است, ولی به لحاظ استنتاجی که ازآن خواهیم داشت, توضیح بیشتری می طلبد, از این روی, به ذکر آیه ای از قرآن با بیانی از تفسیر(الکبیر), می پردازیم:
(یا ایها الناس اعبدوا ربّکم الذی خلقکم والذین من قبلکم لعلکم تتقون)
بقره / ۲۱
در تفسیر(الکبیر) ذیل این آیه آمده است:
(ان لقائلٍ ان یقول: اذا کانت العبادة (تقوی) فقوله(اعبدوا ربّکم لعلکم تتقون)جار مجری قوله اعبدوا ربّکم لعلکم تعبدون أو اتقوا ربّکم لعلکم تتقون. والجواب… لانسلم ان العبادة نفس التقوی, بل العبادة فعل یحصل به التقوی لانّ الاتقاء هوالاحتراز عن المضار و العبادة فعل المأمور به و نفس هذا الفعل لیس هو نفس الاحتراز عن المضار بل یوجب الاحتراز, فکأنّه تعالی قال اعبدوا ربّکم لتحترزوا عن عقابه و اذا قیل فی نفس الفعل انّه اتقاء فذلک مجاز, لان الاتقاء غیرما یحصل به الاتقاء, لکن لاتصال احد الأمرین بالآخر, اجری اسمه علیه.) ۲۲
همان گونه که دیده می شود کلام مفسر براین نکته تصریح دارد که, عبادت پروردگار, که فعلی از افعال است, به عنوان وسیله حفظ و صیانت آدمی در برابر عقاب و عذاب خداوند معرفی شده است واین گفته با توجه به مفهوم و معنای(اتقاء) درست می نماید.
نتیجه سخن آن که, در آیاتی که امر به اتقاء یا اخبار ازآن دارد, می توان با توجه به قراین و مفاد آیه, ابزار و وسیله حفظ و صیانت را معین داشت وهمان گونه که بیان شد, این ابزار گاه انجام فعل یا افعالی و گاه ترک و دوری گزیدن از عملی است.
نمونه ای از آیات قرآنی را در این زمینه بیان داشتیم و اینک به ذکر چند نمونه دیگر می پردازیم:
(وان کنتم فی ریب ممّا نزلنا علی عبدنا فاتوا بسورة من مثله… *فان لم تفعلوا ولن تفعلوا فاتّقوا النّار التی وقودها الناس والحجارة اعدت للکافرین* وبشر الذین آمنوا وعملوا الصالحات ان لهم جنات تجری من تحتها الانهار… ) بقره / ۲۵ ـ ۲۳
روی سخن آیه ها, با کسانی است که به قرآن ایمان نیاورده و به آن شک دارند, خداوند آنان را دعوت به همانند آوردن کرده آن گاه می فرماید:
(اگر درمقام همانند آوردن نتوانستید یک سوره همانند قرآن بیاورید, که هرگز نخواهید توانست, پس شک و تردید نسبت به قرآن را ازخود بزدائید و با ایمان آوردن به قرآن در برابر آتشی که هیزم و آتش افروز آن مردم و سنگها هستند و برای کافران آماده شده است, وقایه برگیرید.)
ودر پی این انذار, خداوند ایمان آورندگان به قرآن را بشارت به بهشت داده است. بنابراین, به خوبی از مفاد آیه و اشاره آیه بعد می توان دریافت که ایمان به قرآن, وسیله ای برای مصون ماندن از آتش جهنم است.
(یا ایها الذین آمنوا لاتأکلوا الربوا اضعافاً مضاعفة واتقوا اللّه لعلکم تفلحون * واتقوا النار التی اعدت للکافرین واطیعوا اللّه والرسول لعلکم ترحمون.)
آل عمران / ۱۳۲ ـ ۱۳۰
ای کسانی که ایمان آورده اید ربا به افزودنهای پی در پی [یا چند برابر] نخورید وبا ترک رباخواری بین خویش و غضب الهی حاجز قرار دهید, باشد که رستگار شوید.
و در برابر آتشی که برای کافران آماده شده است وقایه برگیرید وخدا و پیامبر(ص)را اطاعت کنید. خویشتن را از آتشی که برای کافران مهیا شده است, مصون دارید, باشد که مشمول رحمت شوید.
از بیان این آیات استفاده می شود که دوری از رباخواری وهمچنین اطاعت از خدا و رسول(ص) وسائل ایمنی از غضب خداو آتش جهنّم است.
نتیجه این که راه دستیابی به تقوا(اتقاء)وبه تعبیر دیگر, وسیله و ابزار نگهداری وایمنی از امور ناگوار(عذاب خدا, آتش جهنم و…)درآیات مربوطه به گونه ای بیان شده است ومی توان با توجه به قرائن آن راهها وآن ابزار و وسایل را معین کرد.
در پایان, یادآوری این نکته ضروری است که در برخی از آیات امر به اتقاء اللّه یا اخبار ازآن است, ولی بر حسب ظاهر, قرینه مشخصی برای بیان ابزار حفظ و نگهداری و راه رسیدن به تقوای الهی ذکر نگردیده و در اصطلاح, کلام به طور مطلق بیان شده است. در چنین مواردی می توان گفت که ابزار نگهداری خود ازعذاب الهی, دوری از نافرمانی خدا و پیروی از اوامر او به گونه عموم است.
ابن عاشور می نویسد:
(والتقوی مصدر اتقی اذا حذر شیئاً… وقد اطلقت شرعاً علی الحذر من عقاب اللّه تعالی با تباع أوامره واجتناب نواهیه) ۲۳
نیز در کتاب الافعال فی القرآن الکریم آمده است:
(اتقاء اللّه تجنب عذابه و ذلک بالعمل بما امر به والانتهاء عمّا نهی عنه واشتهر هذا المعنی فی الکتاب العزیز وفی لسان الشرع حتی صار هوالمراد عند الاطلاق) ۲۴
بنابر این, معنی و مفهوم تقوا (تقوای الهی-اتقاء اللّه)به طور مطلق, عبارت است از: خویشتن بانی یا نگه داشتن وحفظ کردن خویش ازعذاب الهی(قهرخدا, دوری ازخدا و…) به وسیله اطاعت از اوامرخدا و ترک نواهی او.
براساس همین معنی ومفهوم است که بیشتر مفسران ومترجمان, تقوا را عبارت از انجام واجبها وترک حرامها دانسته اند.
فخررازی درتفسیر الکبیر گفته است:
(وقد علمت انّ التقوی عبارة عن فعل الواجبات وترک المحرمات) ۲۵
این تعبیر و مانند آن درمورد تقوا, گرچه تأویلات صحیح است, ولی معنای درست به لحاظ لغوی همان است که پیشتر بیان شد.
▪ نکته سوّم: با توجه به این که دوری کردن, پروا داشتن و پرهیز کردن از امور ناشایست وناگوار در حقیقت, خویشتن بانی و نگهداری خود در برابر آن امور است, برخی از اهل لغت حذر کردن و پروا و پرهیز را مترادف وهم معنی با اتقاء دانسته وگفته اند: (واتقیت الشئ… : حذرته) ۲۶
با توجه به این نکته, عباراتی مانند (اتقوا اللّه) را که ترجمه آن برحسب معنای لغوی عبارت است از: (دربرابر عذاب خدا وقایه برگیرید یا خویشتن را ازعذاب الهی نگه بدارید), می توان این گونه ترجمه کرد: از عذاب خدا بپرهیزید(پروا کنید, حذر کنید).
▪ نکته چهارم: هراس, حالتی است که به طورمعمول در برخورد با امور ناگوار پدید می آید. بنابراین, با توجه به کاربرد واژه آن را دخالت داده و گاه این را معادل معنی پنداشته اند وبه طور مثال واژه مورد بحث که در نکته اول, به تفصیل بیان شد, برخی هراس را درمعنای آن دخالت داده و گاه آن را معادل معنی پنداشته اند و به طور مثال واژه خداترسی را در ترجمه(تقوی اللّه) به کار برده اند.
راغب اصفهانی به این نکته اشاره کرده, می نویسد:
(والتقوی جعل النفس فی وقایة مما یخاف هذا تحقیقه ثمّ یسمی الخوف تارة التقوی و التقوی خوفاً حسب تسمیة مقتضی الشّئ بمقتضیه والمقتضی بمقتضاه.)۲۷
از این رو, ترجمه جملاتی مانند (اتقوا اللّه) به (از خدا بترسید), ترجمه ای مسامحی و غیر مستقیم است.
در انتهای بحث افعال, به منظور تکمیل سخن و همچنین بیان اهمیت دقت در تحلیل و ارائه مفهوم واژه مورد بحث و کاربرد آن, به مواردی از آیات همراه با برخی از ترجمه های ارائه شده ونقد آن می پردازیم:
(ولقد نصرکم اللّه ببدر و انتم اذلّة فاتقوا اللّه لعلّکم تشکرون) آل عمران / ۱۲۳
ترجمه آیتی:
هرآینه خدا شما را در بدر یاری کرد وحال آنکه ناتوان بودید. پس ازخدای بترسید. باشد که سپاسگزار شوید.
ترجمه فولادوند:
و یقیناً خدا شما را در (جنگ) بدر, با آن که ناتوان بودید یاری کرد, پس از خدا پروا کنید. باشد که سپاسگزاری نمایید.
ترجمه الهی قمشه ای:
وخداوند شما را به حقیقت درجنگ بدر یاری کرد و غلبه بر دشمن داد, با آنکه شما ازهرجهت درمقابل دشمن ضعیف بودید. پس راه خداپرستی و تقوا پیش گیرید. باشد که شکر نعمتهای او را به جای آرید.
در ترجمه های یادشده, جمله(فاتقوا اللّه) به معنای: ازخدا بترسید, ازخدا پروا کنید, راه خداپرستی وتقوی پیش گیرید, آمده است وهیچ گونه تحلیلی ازمفهوم واژه که روشنگر ارتباط وانسجام کلام الهی باشد, ارائه نشده است وهمین امر نارسایی ترجمه را در انتقال پیام آیه سبب شده و کلام را با نوعی ابهام, همراه ساخته است.
بیان نارسایی و ابهام در ترجمه های یادشده آن است که: جمله (پس از خدا بترسید) یا (پس از خدا پروا کنید) به عنوان نتیجه جمله(خدا شما را در بدر یاری کرد وحال آن که ناتوان بودید.) آمده است درحالی که این مقدمه و نتیجه مترتب برآن , انسجام و روشنی ندارد: (خدا شما را در بدر یاری کرد, پس از خدا بترسید)! حال آن که اگر ترجمه, همراه با تحلیل مفهوم واژه ارائه شود, انتقال پیام, رسا و انسجام کلام آشکار می گردد.
دراین جا با ذکر مقدمه ای کوتاه ,که بیانگر موقعیت آیه است به ترجمه آن می پردازیم.
آیاتی که پیش ازآیه مورد بحث است در ارتباط با جنگ احد هستند وسخن از گروههایی است که قصد سستی و کوتاهی نسبت به جنگ داشتند:
(اذ همّت طائفتان منکم ان تفشلا… ) آل عمران / ۱۲۲
خداوند درآیه مورد بحث با یادآوری خاطره پیروزی در بدر, آنان را از سستی و کوتاهی درمورد جنگ احد بر حذر داشته, می فرماید:
(ولقد نصرکم اللّه ببدر وانتم اذلّة فاتقوا اللّه لعلکم تشکرون)
ازاین رو, در جمله(فاتقوا اللّه) با توجه به بیان وافی در نکته اوّل, باید کلمه مضافی که بر امر ناگواری دلالت کند, در تقدیر گرفت و این جا با توجه به تناسب موقعیت آیه و همچنین به قرینه آیه ۱۲۵, محرومیت از یاری, می تواند تقدیری مناسب باشد, بنابراین, (فاتقوا اللّه) یعنی (فاتقوا خذلان اللّه).
آن گاه ترجمه آیه چنین می شود:
(به تحقیق خدا شما را در بدر یاری کرد در حالی که شما ناتوان بودید. پس [دراین نبرد]خویشتن را از نصرت خدا با سستی در جنگ, محروم نسازید, باشد که [با دریافت یاری خدا] شکر او را به جای آورید.)
گفتنی است که در ترجمه فوق, برای رساتر شدن عبارت, جمله(خویشتن را از نصرت خدا با سستی در جنگ محروم نسازید) معادل جمله (خویشتن را از محرومیت ازنصرت خدا به وسیله ترک سستی درجنگ مصون بدارید) که ترجمه دقیق تر(فاتقوا خذلان اللّه) است, آورده شده است. البته هر دو جمله یک پیام دارند.
نمونه دیگر:
(بلی ان تصبروا و تتقوا ویأتوکم من فورهم هذا یمددکم ربّکم بخمسة آلاف من الملائکة مسوّمین) آل عمران / ۱۲۵
ترجمه آیتی:
بلی اگر پایداری کنید و پرهیزگار باشید, چون دشمنان تاخت آورند , خدا با پنج هزار از فرشتگان صاحب علامت شما را یاری کند.
ترجمه یاسری:
آری اگر صبر کنید و با تقوا باشید و بیایند فوراً دشمنان برسر شما, مدد می کند شما را پروردگارتان با پنج هزار ملائکه که بر اسبهای نشان دار باشند.
ترجمه بنیاد دایرة المعارف:
آری اگر استقامت وتقوا پیشه کنید در اثنایی که دشمن به سراغ شما بیاید, خدوند شما را با پنج هزار فرشته نشان دار یاری خواهد کرد.
جمله های(پرهیزگار باشید) (با تقوا باشید) و (تقوا پیشه کنید) ترجمه های تحت اللفظی و به دور از تحلیل مفهومی است و نارسایی آن در انتقال پیام آیه مشهود است, درحالی که ترجمه گویای آیه را می توان با توجه به آیات پیش که زمینه آن در ترجمه آیه پیشین گذشت, دو گونه ارائه کرد:
۱) (آری اگر [بر سختیهای جهاد] شکیبایی کنید واز سستی در جنگ بپرهیزید, چون دشمنان برشما تاخت آورند, خدا شما را با پنج هزار فرشته صاحب علامت یاری می کند.)
این ترجمه بر این مبناست که مفعول مقدر (تتقوا) به قرینه آیه ۱۲۲ (اذ همّت طائفتان منکم ان تفشلا…) کلمه, (الفشل)باشد: تتقوا الفشل, یعنی از سستی بپرهیزید.
۲) (آری اگر[بر سختیهای جهاد] شکیبایی کنید و خویشتن را با سستی در جنگ از نصرت محروم نسازید, چون دشمنان بر شما تاخت آورند, خدا شما را با پنج هزار فرشته صاحب علامت یاری می کند.)
این ترجمه براین مبناست که مفعول مقدر(تتقوا) به قرینه آیه ۱۲۳ که ترجمه آن گذشت, کلمه (خذلان اللّه) باشد: تتقوا خذلان اللّه, یعنی خویشتن را از یاری خدا محروم نسازید.
این ترجمه با توجه به توضیحات بیان شده درترجمه آیه پیشین ارائه گردیده است.
در این جا مبحث فعل واژه(تقوا) را به پایان می بریم وبا توجه به این که اساس ومبانی نوشتار حاضر درمورد مفهوم تقوا وکاربرد آن در قرآن کریم در خلال بحثهای گذشته با استناد به کلام اهل لغت وبیان مفسران و نمونه هایی از آیات به خوبی بیان شد, مبحث اسم را به صورت گذرا برای تتمیم مطالب, مورد بررسی قرار می دهیم:
همان گونه که در مقدمه یاد شد, گونه های اسمی واژه (تقوا) به صورت مصدر یا اسم مصدر, اسم فاعل, اسم تفصیل وصیغه مبالغه در قرآن کریم به کار رفته است که تفصیل آن در زیر بیان می شود:
▪ التقوی: (تقوا) ازنظر صرفی در اصل(وقیا) بوده, واو تبدیل به تاء ویاء تبدیل به واو شده است. ۲۸
وبنابر آنچه که از کتابهای لغت استفاده می شود, (تقوی) اسم است برای (اتقاء) یعنی اسم مصدر باب افتعال است. ۲۹
این مطلب با معیارهای ادبی در تشخیص اسم مصدر نیز موافقت دارد.این واژه از نظر مفهومی با توجه به این که میان مصدر واسم مصدر تفاوت معنوی چندانی وجود ندارد, ۳۰ همانند(اتقاء) است از این رو, آنچه درمورد اتقاء یاد شد, درموردی تقوا نیز صادق است. البته توجه به این نکته لازم است که گاه مصدر به معنای اسم فاعل, اسم مفعول ومانند آن نیز به کارمی رود. بنابراین, در بیان ترجمه آیات باید با توجه به قواعد ادبی و قرائن موجود در آیه, مفهوم واژه را تبیین کرد. در این جا به ترجمه چند آیه درمورد تقوا اشاره می کنیم:
(یا ایها الذین آمنوا لاتحلّوا شعائر اللّه ولاالشهر الحرام… ولایجرمنّکم شنآن قوم ان صدّوکم عن المسجد الحرام ان تعتدوا وتعاونوا علی البر و التقوی ولاتعاونوا علی الاثم و العدوان… ) مائده /۲
ای کسانی که ایمان آورده اید… دشمنی با قومی که شما را ازآمدن به مسجدالحرام [درسال حدیبیه] بازداشتند, شما را برآن ندارد که تجاوز کنید. یکدیگر را بر انجام کارهای نیک وخویشتن داری ازتجاوز [به حقوق الهی وحقوق مردم] یاری کنید…
در این آیه (تقوی) به معنای (اتقاء) آمده است(الاتقاء عن التعدی والعدوان)
(اذ جعل الذین کفروا فی قلوبهم الحمیة حمیة الجاهلیة فانزل اللّه سکینة علی رسوله و علی المؤمنین والزمهم کلمة التقوی وکانوا احق بها واهلها… ) فتح / ۲۶
به یاد آرید آن گاه که کافران [مکه درسال حدیبیه)]در دلهای خویش خشم ونخوت جاهلیت داشتند, پس خداوند آرامش خود را بر پیامبرش و برمؤمنان نازل فرمود و روح پرهیز از جنگ ودرگیری را ملازم آنان ساخت…
درآیه نیز( تقوی ) به معنای (اتقاء) است(الاتقاء عن القتال والنزاع).
▪ تقاة: این واژه از نظر صرفی دارای چند وجه است:
ـ وجه اوّل:
(تقاة) جمع اسم فاعل از فعل ثلاثی مجرد می باشد: واقی ـ تقاة; مانند قاضی ـ قضات(البته تبدیل واو به تاء بسان تغییر در (تقوی) است.)۳۱
ـ وجه دوّم:
(تقاة) مصدر باب افتعال است, اتقی اتقاءً وتقیّةً وتقاةً; همانند اتّخم تخمةً. ۳۲
ـ وجه سوّم:
(تقاة) اسم مصدر باب افتعال است. ۳۳
با توجه به توضیح مفهوم هر یک از وجوه سه گانه که در جای خود یاد شده است, مفهوم واژه( تقاة) نیز روشن می گردد. این واژه دو بار در قرآن به کار رفته است. (آل عمران / ۲۰۸ و ۱۰۲)
▪ واق: واقی, اسم فاعل از فعل ثلاثی مجرد و در مواردی بر اساس قواعد اعلال یاء آخر آن حذف می شود(واقی ـ واق) وبه معنای حافظ و نگاهدار چیز یا شخصی ازامر ناگوار است. این واژه سه بار در قرآن آمده است که به ترجمه یک مورد اشاره می کنیم:
(لهم عذاب فی الحیوة الدنیا ولعذاب الآخرة اشقّ ومالهم من اللّه من واق)
رعد / ۳۴
برای آنان در دنیا عذابی است و عذاب آخرت سخت تر است وآنان را در برابر عذاب خدا هیچ حافظ و نگاهداری نیست.
▪ تقیّا: گروهی (تقیّ) را در اصل (وقوی) بر وزن فعول دانسته و گفته اند واو اوّل تبدیل به تاء شده و واو دوّم به یاء مبدل گشته است و دریاء آخر ادغام گردیده و به سبب وجود یاء حرکت قاف به کسره تبدیل شده است. گروهی نیز (تقی) را در اصل (وقی) گفته اند که واو تبدیل به تاء شده و بر وزن فعیل است.۳۴
درهر دو صورت (فعول یا فعیل), (تقی) صیغه مبالغه است و صیغه مبالغه بنابر تعریف آن, اسمی است که دلالت بر بسیاری صدور فعل از فاعل یا بسیاری اتصاف موصوف به صفت دارد. بنابراین معنی و مفهوم (تقی) عبارت است از: کسی که بسیار نگهبان وحافظ چیزی در برابر امور ناگوار و ناپسند است و در قرآن به معنای کسی است که در برابر عذاب خدا یا نافرمانی و معصیت او بسیار نگهبان خویش است. این واژه سه بار در قرآن به کار رفته است. (مریم / ۱۳ , ۱۸ , ۶۳) که به یک آیه دراین زمینه اشاره می کنیم:
(تلک الجنّة الّتی نورث من عبادنا من کان تقیّاً) مریم / ۶۳
این همان بهشتی است که به آن دسته از بندگانمان که [در دنیا] بسیار حافظ و نگاهدار خویش در برابر گناه و نافرمانی خدا بودند, به ارث می دهیم.
▪ اتقی: اتقی اسم تفضیل است و اسم تفضیل بر فزونی وصفی در شخصی یا چیزی نسبت به شخص یا چیز دیگر, دلالت می کند.
البته این نسبت سنجی درمورد یک وصف مشترک است. برای اسم تفضیل سه کاربرد یاد شده است:
نخستین کاربرد آن که بیشترین موارد استعمال ناظر به آن است, همانی است که در تعریف بیان شده; یعنی بیان فزونی وصف مشترک در چیزی نسبت به چیز دیگر.
دوّمین کاربرد آن که بسیار کم آمده است, استفاده از اسم تفضیل برای بیان فزونی وصف غیر مشترک در چیزی نسبت به دیگری است مانند الصّیف أحرّ من الشّتاء; یعنی گرمای تابستان نسبت به سرمای زمستان بیشتر است.
سوّمین کاربرد در بیان ثبوت وصفی برای شخصی است بدون نظر به تفاضل ونسبت سنجی, مانند: نصیب اشعرالحبشه; یعنی او شاعر حبشه است, این کاربرد نیز متداول است.۳۵
درقرآن مجید این واژه دوباره به کار رفته است وظاهراً در یک مورد, نخستین کاربرد و درمورد دیگر, سومین کاربرد لحاظ شده است.
(یاایّها النّاس انّا خلقناکم من ذکر وانثی وجعلناکم شعوباً و قبائل لتعارفوا انّ اکرمکم عند اللّه اتقیکم… ) حجرات / ۱۳
در این آیه, (اتقیکم) برای بیان تفاضل (اوّلین کاربرد)آمده است.
(وسیجنّبها الاتقی* الّذی یؤتی ما له یتزکّی) لیل / ۱۷ و ۱۸
ظاهراً دراین آیه (الاتقی) برای بیان ثبوت وصف وبدون نظر به تفاضل(سومین کاربرد)آمده است. البته برخی مفسران این مورد را نیز از نوع نخستین کاربرد دانسته اند.
▪ المتّقون . المتقین: (متقی) اسم فاعل از (اتقی) باب افتعال است وتنها به صورت جمع در قرآن آمده است.
با توجه به معنای ارائه شده درمورد (اتقاء) ونکات یاد شده برای متقی نیز دومعنا محتمل است:
۱) (متقی) یعنی کسی که در برابر امور ناگوار وقایه برگیرد, به عنوان مثال به کسی که در برابر عذاب خدا, ترک معصیت واطاعت اوامر خدا را سپر خویش قرار می دهد, (متقی) گویند(این معنی بر اساس معنای (اتخاذ) در باب افتعال است).
۲) (متقی) یعنی کسی که خواهان سلامت وحفظ خویش در برابر امرناگوار است. (این معنی بر اساس معنای (طلب) در باب افتعال است).
روشن است که این دو معنی چندان تفاوت عمیقی ندارند و در بیشتر موارد, مفهوم یکسانی را القا می کنند.
در این جا به دو نمونه ازآیات در این زمینه اشاره می کنیم:
(انّ المتقین فی جنّات امین) دخان / ۵۱
به درستی کسانی که در برابر عذاب خدا وقایه برگرفتند [اطاعت از اوامر خدا و ترک معصیت را سپر خویش در برابر عذاب خدا قرار دادند], در جایگاه امنی هستند.
(ذلک الکتاب لاریب فیه هدی للمتّقین) بقره / ۲
قرآن که هیچ تردیدی درآن راه ندارد, هدایتگر کسانی است که خواهان سلامت وحفظ خویش در برابر عذاب خدایند.
● در پایان نکات زیر را می توان نتیجه گرفت:
۱) مراد از (تقوا) در قرآن همواره یک معنی ومفهوم مشخص و قالبی نیست, بلکه زمینه های گوناگون وجنبه های کاربردی آن, در تعیین مراد نقش مؤثری داشته و به معنی و مفهوم آن شکل خاصی می بخشد.
۲) (تقوا) در قرآن , زمینه ها وموارد متعددی دارد وهمواره منحصر به (تقوای الهی) نیست.
۳) (تقوای الهی) نیز به نوبه خود, زمینه های گوناگونی دارد که شناخت این زمینه ها با مراجعه به آیات مربوطه قابل بازیابی است.
۴) (تقوای الهی) (به طور مطلق) به معنای خویشتن بانی از عذاب خدا(قهر خدا, غضب خدا و مانند آن)به وسیله اطاعت از اوامر الهی و ترک نواهی اوست.
۵) دستیابی و وصول به (تقوا) راهها و ابزار گوناگونی دارد که با مراجعه به آیات مربوطه و قرائن موجود در آنها می توان آنها را شناسایی کرد.
۱. ابن منظور, محمّد بن مکرّم, لسان العرب,دار احیاء التراث العربی, بیروت , ۱۵/ ۳۷۷.
۲. ابن فارس, احمد بن فارس بن زکریّا, معجم مقاییس اللغة,مکتب الاعلام الاسلامی, قم , ۶/ ۱۳۱.
۳. راغب اصفهانی, حسین بن محمّد, المفردات فی غریب القرآن,مطبعة المیمنیة, مصر / ۵۳۰.
۴. الفعل فی القرآن الکریم, تعدیته و لزومه, ۴۹۸ و ۶۲۵.
۵. ابن فارس, معجم مقاییس اللغة, ۶/۱۳۱.
۶. ابن منظور, محمّد بن مکرّم, لسان العرب, ۱۵ / ۳۷۸.
۷. السید, عبدالحمید مصطفی, الافعال فی القرآن الکریم,دار البیان العربی, جدّه۳/ ۱۴۶۷.
۸. محمد عبدالخالق عظیمة, دراسات لاسلوب القرآن الکریم, ,دارالحدیث, مصر, قسم ۲ جزء ۱/ ۵۱۷.
۹. طبرسی, فضل بن حسن, مجمع البیان, ,انتشارات ناصرخسرو, تهران ۱ ـ ۲ / ۵۳۴.
۱۰. ابن عاشور, طاهربن محمد, تفسیر التحریر و التنویر, ,الدار التونسیّة للنشر, تونس, ۱/ ۲۲۶.
۱۱. راغب اصفهانی, حسین بن محمد, المفردات, / ۵۳۰.
۱۲. طریحی, فخرالدین, مجمع البحرین, ماده وقی.
۱۳. عسکری, ابی هلال حسن بن عبدالله, معجم الفروق اللغویة, ,مؤسسة النشر الإسلامی, قم, ۱۴.
۱۴. طبرسی, مجمع البیان, ۱ ـ ۲ / ۵۳۴.
۱۵. السیّد, عبد الحمید مصطفی, الافعال فی القرآن الکریم,۳/ ۱۴۶۷.
۱۶. ابن عاشور, طاهربن محمد, تفسیر التحریر و التنویر, ۱/ ۲۲۶.
۱۷. مصطفوی, حسن, التحقیق فی کلمات القرآن الکریم, وزارت ارشاد اسلامی, تهران, ۱۳/ ۱۸۶.
۱۸. طباطبایی, محمدحسین, المیزان,اسماعیلیان, قم, ۱/ ۴۳.
۱۹. فخررازی, محمد بن عمر, تفسیر الکبیر, داراحیاء التراث العربی, بیروت , , ۵/ ۲۱۴.
۲۰. طبرسی, مجمع البیان, ۱ ـ ۲ / ۵۳۴.
۲۱. ابن فارس, معجم مقاییس اللغة, ۶/ ۱۳۱.
۲۲. فخررازی, تفسیر الکبیر, ۲ ـ ۱ / ۱۰۱.
۲۳. ابن عاشور, طاهربن محمد, تفسیر التنویر و التحریر, ۱/ ذیل آیه ۲ بقره.
۲۴. السید, عبدالحمید مصطفی, الافعال فی القرآن الکریم, ۳ / ۱۴۶۷.
۲۵. فخررازی, تفسیر الکبیر, ۵ / ۲۱۴.
۲۶. ابن منظور , لسان العرب, ۱۵ / ۳۷۸; فیروزآبادی, محمّدبن یعقوب, قاموس المحیط , ماده وقی.
۲۷. راغب اصفهانی, حسین بن محمّد, المفردات, / ۵۳۰.
۲۸. ابن منظور, لسان العرب, ۱۵ / ۳۷۸; فیروزآبادی, قاموس المحیط ماده وقی.
۲۹. همان; لویس معلوف, المنجد , ماده وقی.
۳۰. برای توضیح بیشتر, ر . ک : معجم النحو والنحو الوافی,ج ۲, مبحث مصدر واسم مصدر
۳۱. ابن منظور, لسان العرب, ۱۵/ ۳۷۸; علوم العربیّة, ۱/ ۴۲۲.
۳۲. ابن منظور ,لسان العرب, ۱۵/ ۳۷۸; طبرسی, مجمع البیان, ۲ ـ ۱ / ۷۲۹.
۳۳. فیومی, احمد بن محمد, المصباح المنیر, دارالهجرة قم, ; ۶۶۹; الموضح, ۱/ ۳۶۷.
۳۴. ابن منظور, لسان العرب / ۳۷۸.
۳۵. عبد الغنیّ, الدقر, معجم النحو /۱۲
منبع : مجله پژوهش هاي قرآني


همچنین مشاهده کنید