شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

اصحاب ائمه و فقه قرآنی


اصحاب ائمه و فقه قرآنی
برای تعبیر اصحاب ائمه(ع) از کتابهای رجال و درایه, تعریف دقیق و روشنی به دست نمی آید و اهل رجال معیار و ملاک صحابه بودن را به صورت روشن و گویا بیان نکرده اند, ولی در جای جای سخنان رجال شناسان, نکته ها و اشاره هایی وجود دارد که می تواند در ارائه تعریفی برای اصحاب ائمه کارآمد باشد; ازآن جمله شیخ طوسی عنوان صحابه ائمه را به کسانی اختصاص داده است که بدون واسطه از ائمه نقل حدیث داشته اند. او براساس این معیار, حتّی کسی چون اشعث بن قیس را از اصحاب علی(ع)شمرده وافزوده است:
(ثمّ صار خارجیاً ملعوناً)
پس از صحابی بودن, به خوارج پیوست و گرفتار لعنت شد.
مامقانی نیز پس از نقل نظر کسانی که ربیعة بن عبدالرّحمن (م:۱۳۶) را از اصحاب ائمه دانسته اند, می گوید:(مقصود از صحابه بودن وی, معاصر بودن او با ائمه است و گرنه جدایی او از ائمه و روش آنان آشکار است.) ۱
با توجه به دیدگاه شیخ طوسی و علامه مامقانی, می توان عنوان اصحاب ائمه(ع) را این گونه تعریف کرد:
عنوان اصحاب ائمه(ع) به کسانی اطلاق می شود که افزون بر درک حضور ومحضر علمی یک یا چند امام و نقل روایت از ایشان, راه و روش امامان(ع)را پذیرفته وبرآن استوار باشند.
در صورتی که تعریف بالا را, متقن و برابر با واقع بدانیم (که هست) ناگزیر خواهیم بود که برخی تعریفهای دیگر را نپذیریم, ازآن جمله تعریفی است که دایرة المعارف تشیع ارائه داده و نوشته است:
(بنابرقول صحیح, افراد مسلمانی را می گویند که یک ویا چند امام را ملاقات کرده و برآیین اسلام از دنیا رفته باشند).
و سپس می افزاید:
(مقصود از اصحاب ائمه(ع) در اصطلاح رجال و سیره دو معنی است:
۱) کسانی که محضر یک یا چند امام را درک نموده و دورانی را در خدمت ایشان بسربرده باشند هرچند که روایتی ازآن امام نقل نکرده باشند.
۲) آنهایی که از امام حدیث شنیده و روایت کرده اند هر چند مدّت کوتاهی محضر امام را درک کرده باشند.) ۲
تصویری که دایرة المعارف تشیّع از اصحاب ائمه ترسیم کرده است, با این اشکال روبه رو است که شرط همفکری وهم اندیشی با راه وروش ائمه را نادیده گرفته است و ناگزیر باید مخالفانی را که از ائمه نقل روایت کرده اند در شمار اصحاب ائمه دانست! درحالی که به یقین چنین نیست.
● معروف ترین صحابه ائمه در فقه القرآن
عنوان اصحاب ائمه شامل گروه عظیمی از راویان, فقیهان و مفسران قرن اوّل, دوّم و سوّم می شود که شماری ازآنان درشمار اصحاب پیامبر(ص) و تابعان نیز بوده اند.
این گروه از دانشیان حدیث و اصحاب ائمه, به دلیل حضور در دو فضای متفاوت وناهمگون (فضای حاکم بر صحابه و تابعانی که جدا از تعالیم ائمه به برداشت از آیات الاحکام روی آورده بودند و فضای صحابه و تابعانی که از مکتب فقهی و تفسیری معصومان بهره می جستند) ومقایسه نزدیک وعینی این دوجریان بایکدیگر, آگاهی ژرف تری نسبت به پیام ومرام معلّمان معصوم یافته وبه عنوان پرآوازه ترین افراد در حوزه تدریس و تفسیرقرآن و فتوا براساس آیات الاحکام, شناخته شده اند.
این گونه است که کسانی که چون ابن عباس(م: ۶۸) جابربن عبداللّه انصاری که از صحابه بوده اند وکسانی همچون طاووس بن کیسان یمانی(م: ۱۰۶) زید بن اسلم(م: ۱۳۶), محمّد بن مسلم زهری(م: ۱۲۴) میثم تمّار(م: ۶۰) سعید بن جبیر(م: ۹۵) سعید بن مسیب(م: ۹۲یا۹۵) سدّی(م: ۱۲۷) عطیه بن سعید(م: ۱۱۱) وجابربن یزید جعفی, که از اصحاب امام سجّاد یا امام باقر یا امام صادق (ع) یا چندتن ازآنان بوده و جزو تابعان نیز هستند, ۳ از پایه گذاران بنام فقه قرآنی به شمار می آیند و پس از عصر تابعان نیز اشخاصی چون سفیان بن عیینه (م: ۱۹۶) از اصحاب امام صادق(ع),عبدالرزاق صنعانی(م: ۲۱۱) ۴ و مقاتل بن سلیمان(م: ۱۵۰ هـ) از اصحاب صادقین(ع) در ردیف مشهورترین عالمان به قرآن بشمارند. ۵
اهتمام ائمه(ع)به تبیین معارف قرآنی و ازآن جمله تفسیر و تثبیت آیات الاحکام, سبب شد تا درشمار پیشگامان تفسیر و تدوین آیات الاحکام, چهره اصحاب ایشان, نمایان وشاخص باشد وکسانی چون سعید بن جبیر, محمّد بن سائب کلبی(م:۱۴۶) ۸ , از اصحاب امام باقرو امام صادق (ع) ۹ ومقاتل بن سلیمان ۱۰ درآن میان حضور داشته است.
● اصحاب ائمه و تفاوت خط مشیها
آنچه دراین مقطع نمی توان ازنظر دورداشت, تفاوت دیدگاهها و خط مشی اصحاب ائمه است. این تفاوت تا آن جا جدّی و سؤال انگیز است که در نتیجه آن, پایبندی برخی ازاصحاب به اصول مسلّم مذهب امامیه درهاله ای از ابهام فرورفته است!
فقیه پاکباخته ای چون سعید بن جبیر, ازیک سو شهید راه اهل بیت است وازسوی دیگر آرای فقهی او به گونه ای است که مورد استناد عالمان اهل سنّت قرار گرفته است. این درحالی است که اگر آرای سعید بن جبیر با آرای امامیه تفاوت نمی داشت مورد توجه اهل سنّت قرار نمی گرفت.
ازآن جمله درآیه:
(ولاتنکحوا المشرکات حتّی یؤمنّ) بقره / ۲۲۱
بازنان مشرک ازدواج نکنید مگر زمانی که ایمان آورند.
علامه طبرسی پس ازنقل آرای مختلف, نظر سعید بن جبیر را آورده است که می گوید:
(آیه فقط شامل زنان کافر غیرکتابی می شود وامّا ازدواج زنان اهل کتاب [مسیحی و یهودی] ممنوع نیست.)
طبرسی در ادامه این سخن می نویسد:
(آیه برظهور و عمومش باقی است وشامل همه زنان غیرمسلمان می شود, بنابراین ازدواج مسلمان با زن غیر مسلمان جایز نیست, چه کتابی باشد و چه غیرکتابی واین نظر, موافق مذهب شیعه است)۱۱
این تنها موردی نیست که نظر سعید بن جبیر با نظر امامیه فرق دارد بلکه درآیه ۲۲۲ بقره درمعنای(محیض) ونیز آیه ۲۲۸ بقره در معنای (قروء) وآیه ۱۷۳ بقره درمعنای (باغٍ) و (عادٍ) آرای ناهمگون با نظرامامیه را اظهار داشته است.
درکوتاه سخن می توان ادّعا کرد که شاید کمتر آیه ای ازآیات الاحکام را بتوان یافت که همه تابعان ازاصحاب ائمه, نظر واحد و همسانی درباره آن اظهار کرده باشند, بلکه درمیان آرای ایشان می توان شاهد آرایی بود که مورد استقبال اهل سنّت قرار گرفته است.
با سپری شدن عصر تابعان, این روند با تغییر اساسی روبه رو می شود, یعنی دراصحاب ائمه پس از عصر تابعان, کمتر چهره هایی دیده می شوند که مورد پذیرش اهل سنّت قرار گرفته باشند و آرای ایشان مورد استناد عامّه واقع شده باشد.
درمیان اصحاب ائمه, پس از عصر تابعان, چهره های انگشت شماری چون صنعانی, سفیان بن عیینه و مقاتل بن سلیمان را می توان یافت که علی رغم پیوند آنان با ائمه, از سوی عامه نیز جزو مشاهیر علما شمرده شده اند. ۱۲
شافعی می گوید: در تفسیر قرآن همه ریزه خوار مقاتل بن سلیمان هستند وسفیان بن عیینه را نیز یکی از دونفری می داند که علم حجاز را حفظ بوده اند, ۱۳ امّا بیشتر اصحاب ائمه که پس از تابعان به تفسیر قرآن ویا تفسیرآیات الاحکام دست یازیده اند در حقیقت راوی روایات تفسیری ائمه(ع)بوده اند ونه اهل استنباط واجتهاد. واین تفاوت آشکاری است که میان خط مشی ودیدگاه اصحاب ائمه (تابعان و پس ازتابعان) دیده می شود.
اصل احتیاط در سیره این دسته از اصحاب, جای اجتهاد و اظهار نظر شخصی را می گیرد و برهمین اساس اگر در برابر سؤالی قرار می گرفتند, بدون درنگ به ائمه مراجعه کرده و درحل مشکل فقهی قرآنی ازآنان مدد می گرفتند.
داود رقّی از اصحاب امام صادق(ع)است, زمانی که برخی از خوارج, از او درباره حلال و حرام چار پایان که درآیه ۴۲ و ۴۳ سوره انعام مطرح شده است, می پرسند, او ازاظهار نظر شخصی سر باز می زند و تنها به نظر امام تکیه می کند. ۱۴
ابوجعفر احول نیز ازاصحاب امام صادق(ع)است, زمانی که درباره تعدد همسران که درآیه ۳ وآیه ۱۲۹ سوره نساء مطرح است, مورد سؤال قرار می گیرد, می گوید من جوابی نداشتم, مدینه رفتم واز امام صادق(ع)پرسیدم که نسبت میان این دو آیه چیست.
۱) (فانکحوا ماطاب لکم من النّساء مثنی و ثلاث ورباع فان خفتم ألاّ تعدلوا فواحدة) نساء / ۳
پس ازدواج کنید بادو یا سه یا چهار تن از زنان پاک واگربیمناکید که عدالت را رعایت نکنید پس به یک همسر اکتفا کنید.
۲) (ولن تستطیعوا أن تعدلوا بین النّساء) نساء / ۱۲۹
هرگز نمی توانید میان زنان عدالت برقرار کنید.
امام صادق درپاسخ فرمود:
(امّا قوله:(فان خفتم الا تعدلوا… ) فانما عنی به النفقة وامّا قوله (ولن تستطیعوا أن تعدلوا بین النّساء فانّما عنی به المودّة فانّه لایقدر أحد أن یعدل بین امرأتین فی المودّة) ۱۵
درآیه: (فان خفتم… ) مقصود[عدالت] نفقه است ودرآیه: (ولن تستطیعوا… ) مقصود محبّت است وکسی توان این را ندارد که در دوست داشتن دو زن عدالت را رعایت کند.
افزون براین موارد که یاد شد, آثار به جای مانده از اصحاب پسین ائمه(ع) مانند: تفسیر علی بن ابراهیم قمی, تفسیر فرات کوفی و تفسیر استرابادی گواه این است که روش این گروه از اصحاب ائمه(ع)نقل روایات تفسیری وارده از سوی ایشان بوده است; مثلاً علی بن ابراهیم که زمان امام حسن عسکری(ع)را درک کرده روایات تفسیری ائمه را توسط پدرش ابراهیم بن هاشم از اصحاب امام رضا(ع)وابن ابی عمیر از اصحاب امام صادق(ع)نقل می کند. دراین روایات از خود ابراهیم وابن أبی عمیر اظهار نظری به چشم نمی خورد. ۱۶
در تفاسیر یادشده, عمدتاً آیات الاحکام برابر نظر شیعه تفسیر شده است و شرح مختصری که گویا ازخود علی بن ابراهیم است, ذیل روایات آمده که آنها نیز برابر فقه شیعه است.
ابن ابی عمیر (که بخشی از روایات تفسیر قمی را روایت کرده است) تأکید دارد که به دلایلی فقط روایات خاصّه را نقل می کند ۱۷ و ذهبی ادعا دارد که تفسیر استرابادی معروف به تفسیر امام حسن عسکری(ع) در زمینه های فقهی از فقه شیعه پیروی می کند. ۱۸
● راز تفاوتها و تمایز خط مشیها
دراین جا باید دو موضوع را ازهم جدا کرد و به طور مجزّا مورد بررسی قرار داد.
۱) چرا صحابه تابعی ائمه مورد توجه و اعتماد اهل سنّت قرار داشته اند, ولی در دوره های پس از ایشان چنین ارتباط و اتکایی دیده نمی شود؟
۲) چرا از برخی اصحاب ائمه فتاوایی نقل شده است که با اصول و ملاکهای امامیه سازگار نیست؟
در زمینه پرسش نخست باید گفت:
▪ اوّلاً, آن گروه که از تابعان در شمار اصحاب ائمه بوده اند به دلیل بهره وری ازسنّت پیامبر(ص) و درس آموزی از مکتب اهل بیت به چنان غنا و رشدی رسیده بودند که حذف شخصیّت علمی آنان از نظام فقه و معارف اسلامی میّسر نبود.
▪ ثانیاً, به خاطر پراکندگی سنّت پیامبر و مدوّن نبودن بسیاری ازآن و دورماندگی برخی عالمان از مکتب اهل بیت که مفسّر و مبیّن سنّت بودند, هرکس درصدد شناخت فقه و تفسیر بود ناگزیر به این شخصیّتهای علمی شناخته شده مراجعه داشت وازایشان کسب دانش و نقل حدیث می کرد.
▪ ثالثاً, در دوره تابعان, هنوز مرزبندی جدّی و تمایز یافته ای میان اصول شیعه وباورهای اهل سنّت درزمینه مسائل فقهی صورت نگرفته بود و خطوط سیاسی در قلمرو مباحث اعتقادی وعملی, نفوذ گسترده ای نیافته بود وبه این دلیل, آنان که در صدد شناخت معارف دینی بودند از اصحاب دانشمند ائمه نقل حدیث و کسب علم می کردند.
در دوره های بعد همه این شرایط تفاوت یافت و در برابر اصحاب ائمه و اندیشه امامیه صف بندیها صورت پذیرفت و مانع ازآن شد که عالمان اهل سنّت همچون گذشته به آرای اصحاب ائمه رو کنند واز ایشان نقل حدیث کنند.
احمد بن حنبل می گوید:
(سعید بن جبیر به دست حجّاج به شهادت رسید, درحالی که کسی در روی زمین وجود نداشت, مگر این که به دانش سعید نیازمند بود.) ۱۹
قتاده اظهار داشته است:
(کسی را دانشمندتر از سعیدبن مسیّب نمی شناسد.) ۲۰
علی بن مداینی می گوید:
(میان تابعان, دانشمندتر و ارجمندتر از سعید بن مسیّب سراغ ندارم و او بود که جایزه فرمانروایان را نمی پذیرفت.) ۲۱
لیث بن سعد می گوید:
(دانشمندی جامع تر از زهری ندیده ام.) ۲۲
ذهبی اعتراف می کند:
(شمار زیادی از تابعین و تابعین آنان که لباس دیانت, تقوا و صداقت را به تن داشتند, تشیّع را پذیرفتند, بنابراین اگر حدیث آنان(شیعیان) پذیرفته نشود, قسمت عمده ای ازآثار پیامبر(ص)ازبین می رود.) ۲۳
رشد علمی اصحاب تابعی ائمه از یک سو و نیازمندی و تهیدستی عالمان اهل سنّت درآغاز, از سوی دیگر به تابعان از اصحاب ائمه جایگاهی داده بود که دیگران ناگزیر بودند از ایشان کسب دانش کنند.
● دلیلهای صدور فتاوای ناهمسو, از سوی اصحاب ائمه(ع)
این که چرا از اصحاب ائمه, روایات ناهمسو و گاه نامتجانس با آرای امامیه نقل شده است, دلیلهایی دارد که می توان ازآن جمله به موارد ذیل اشاره کرد.
۱) تنگناهای سیاسی و فتاوای تقیه ای
جامعه اسلامی, هراندازه که از عصر پیامبر فاصله می گرفت, گرفتار تنگناهای شدیدتر و اختناقهای سنگین تر می شد و بیش از دیگران, ائمه و اصحاب ایشان تحت فشارهای سیاسی قرار گرفته و به حبس و قتل و شکنجه تهدید می شدند. این زمینه ها کار علمی فقها و مفسران پیرو مکتب اهل بیت(ع)را با مشکل جدی روبه رو می ساخت, اصحاب ائمه (ع) دراین دوره ها نیز به عنوان عالمان و فقیهان, مورد سؤال توده مردم قرار داشتند, ولی نمی توانستند آرای شیعه را بی پرده وبرای همگان نقل کنند, ازاین رو به تقیّه تمسّک می جستند.
در روایتی از امام باقر(ع)نقل شده است:
(امّا یحیی بن طویل… طلبه الحجّاج فقال تلعن اباتراب و امر بقطع یدیه و رجلیه و قتله و امّا سعید بن المسیب فنجا عن الحجّاج و غیره و ذلک انّه کان یفتی بقول العامة… فنجا و اما ابوخالد الکابلی فهرب الی مکّة و اخفی نفسه فنجا… ) ۲۳
… یحیی بن طویل, یکی از اصحاب امام سجاد (ع), را حجاج فراخوانده واز وی خواست که علیّ(ع)را لعن کند و دستور داد که دستها و پاهایش را قطع کرده و وی را به قتل رسانند و امّا سعید بن مسیّب به دلیل این که طبق نظر عامه فتوا می داد, از دست حجاج و غیر او جان سالم بدر برد وامّا ابوخالد کابلی به سوی مکه گریخت وبا زندگی مخفیانه, جانش را حفظ کرد.
معاذ بن مسلم نحوی, از اصحاب امام باقر وامام صادق(ع), نقل می کند
(امام صادق به من فرمود: به من گزارش رسیده که در مسجد می نشینی و برای مردم فتوا می دهی؟
عرض کردم که قصد داشتم دراین مورد از شما کسب تکلیف کنم! من در مسجد می نشینم و کسی می آید و از من سؤال می کند, اگر بدانم که او از مخالفان شماست, به گونه ای که آنان عمل می کنند به وی پاسخ می دهم واگر بدانم که از دوستان شماست نظر شما رابرای او باز می گویم, و چنانچه آن مرد را نشناسم, می گویم: از برخی این گونه نقل شده است و از برخی دیگر این گونه و نظر شما را در بین گفته ها می گنجانم.
حضرت فرمود:
(اصنع کذا فانّی کذا أصنع)
همین شیوه را پیشه ساز که من نیز این گونه عمل می کنم.)۲۴
رهیافت این گونه آثار تقیه ای در روایات اصحاب ائمه, سبب شده است که برخی از نقلهای آنان ناهماهنگ با اصول فقهی امامیّه شناخته شود.
۲) ناآگاهی به مکتب فقهی ائمه(ع)
ییکی دیگر از دلایل وجود آرای متفاوت در میان اصحاب ائمه این است که چه بسا برخی از ایشان به دلیلهای گوناگون, هنوز آگاهی کامل به همه دیدگاههای ائمه پیدا نکرده بودند.
دلیل این ناآگاهی در دوره های گوناگون, فرق می کند, زیرا اگر موضوع یادشده در دوره تابعان مورد بررسی قرار گیرد, می تواند دلیل ناآگاهی صحابه این باشد که بسیاری از سنّتها و آرای فقهی ائمه به تدریج می بایست بیان شود وهمه آن مواضع و آراء برای تابعان, هنوز مبیّن نبوده است واگر موضوع را نسبت به دوره های بعد از عصر تابعان مورد توجه قرار دهیم, دلیل ناآگاهی برخی اصحاب از رأی و نظر ائمه (ع) وجود تنگناهای سیاسی علیه شیعه و جداماندن اصحاب ائمه (ع)از ایشان و عدم امکان دسترسی عالمان شیعی به ائمه خویش در موارد بسیار بوده است. ۲۵
۳) نسبتهای نادرست به اصحاب ائمه(ع)
درپاره ای از موارد امکان داشته است که به دلیل شهرت ونیک نامی صحابه تابعی, دروغ پردازان و سازندگان احادیث تقلّبی, آرای خود را به کسانی چون سعید بن مسیّب و سدّی نسبت داده باشند. ۲۶ خصوصاً با توجه به این که کتابت ممنوع بوده وکسی از ناقلان حدیث, مدرک نوشتاری نمی طلبیده است.
۴) اشتباه روایتگر یا شنونده
حفظ و نقل نظریات عامه و خاصّه توسط پیشینیان از اصحاب ائمه, بویژه در شرایطی که نقل و دریافت احادیث, سینه به سینه صورت گرفته و نوشتن و نگارش آن جرم به حساب می آمده است, زمینه این گونه اشتباه ها را فراهم می آورده است که یا راوی حدیث گرفتار اشتباه در نقل شود ونظر غیر امامی را به امامی نسبت دهد ویا شنونده چنین خطایی را مرتکب گردد.
شاذان بن خلیل نیشابوری از ابن ابی عمیر که هیچ گاه روایات اهل سنّت را باز نمی گفت, پرسید:
با این که مشایخ اهل سنّت را درک کرده ای, چرا از آنان چیزی نشنیده ای ودریافت نکرده ای؟
ابن ابی عمیر پاسخ می دهد:
(من ازآنان روایت شنیده ام ولی از آن جا که می بینم بسیاری از اصحاب ما روایات اهل سنّت و امامیه را با هم دریافت کرده اند ودربازشناسی آنها گرفتار اشتباه شده اند, نخواستم که من نیز به چنان مشکلی گرفتار آیم و از همین رو تصمیم گرفتم, جز آرای شیعه و ائمه(ع)چیزی را نقل نکنم.) ۲۷
از مجموع آنچه آوردیم, این نکته آشکار گردید که اگر در مواردی آرای اصحاب ائمه با اصول و ملاکها وآرای امامیه, تفاوت دارد, این دلیل جدایی آنان از مکتب اهل بیت نیست و شخصیّت شیعی آنان را نباید مخدوش سازد و در هاله ابهام فروبرد, بلکه این ناهماهنگی دلیل دیگری دارد که به برخی ازآنها اشارت رفت.
● آرای همسو و هماهنگ
بهترین دلیل پایداری اصحاب ائمه در همه ادوار, براصول ومبانی فقهی شیعه و سر برنتافتن آگاهانه ومغرضانه آنان از فقه اهل بیت این است که بسیاری ازآرای فقهی آنان همسو و هماهنگ با فقه شیعه است واگر نبود دلبستگی و اعتقاد آنان به مکتب اهل بیت(ع) درآن همه مسائل, راه ایشان را نمی پیمودند ونظر به گونه دیگر ابراز می داشتند.
مواردی که آرای اصحاب ائمه(ع) بویژه در دوره تابعان, همسو بانظر شیعه بوده, فراوان است ویادکرد همه آنها از مجال این نوشته بیرون, ولی به یادآوری مواردی اکتفا می کنیم.
۱) سعید بن مسیب درآیه: (یاایّها النّبی اذا طلقتم النساء فطلقوهنّ لعدّتهنّ) (طلاق/ ۱), ازآیه برداشتی دارد که هماهنگ نظر امامیه است. ۲۸
۲) درآیه: (والذین یرمون المحصنات… ) (نور /۴) عالمانی چون زهری, مسروق, عطاءبن ابی رباح, طاووس, سعید بن جبیر وشعبی همان نظر را اظهار داشته اند که امام صادق وامام باقر(ع)اظهار کرده اند. ۲۹
۳) طبرسی در ذیل آیه: (انّما جزاؤا الّذین یحاربون اللّه ورسوله… ) (مائده /۳۳) می نویسد:
(ابن عبّاس, سعید بن جبیر, قتاده, سدّی و ربیع, درزمینه آیه و فهم آن بیانی دارند که برابر نظر امام باقر وامام صادق(ع) است.) ۳۰
یادآور می شود قتادة بن دعامه سدوسی را از شیعیان علی(ع)شمرده اند. ۳۱
● اصحاب غیر تابعی ائمه و آیات الاحکام
نمی توان انکار کرد که پس از صحابه تابعی, برداشتهای فقهی اصحاب ائمه (ع) ازآیات تشریع رو به کاهش نهاد و در برابر آن رجوع به ائمه و سؤال ازایشان در اولویت قرار گرفت برهمین اساس در کتابهای تفسیر شیعه وسنّی ازآن دسته از اصحاب ائمه که مفسر قرآن شناخته شده اند, مانند: ابان بن تغلب, سکونی وابوحمزه ثمالی و… نظر و فتوایی دیده نمی شود وکسی ازآنها استنباط فقهی -قرآنی روایت نکرده است. وآنچه به چشم می خورد روایات تفسیری ائمه است که نقل کرده اند.
علّت این خط مشی را می توان در موارد ذیل خلاصه کرد که پیش از این نیز به برخی ازآنها اشاره شد:
▪ گسترش یافتن دامنه موضوعها و مسائل مستحدثه و نوپیدا.
▪ فراهم نیامدن زمینه گسترده برای آموزش مبانی استنباط به اصحاب.
▪ تنگناهای سیاسی و پراکندگی اصحاب ائمه از اطراف ایشان و درنهایت عدم تضلّع آنان بر شیوه اجتهاد واستنباط.
▪ پیدایش شیوه های نادرست استنباط وگرم شدن بازار استحسان و قیاس و هشدار ائمه به اصحاب جهت فرونیفتادن آنان در گرداب تفسیر به رأی.
▪ درهم آمیختگی ملیّتها و فرهنگهای گوناگون و راهیابی سلیقه ها درفهم دین که خود می توانست به انحراف کشیده شود.
اگر همه این زمینه ها را در نظر بگیریم و هشدارهای روشن ائمه را نیز مورد توجه قرار دهیم, به آسانی درمی یابیم که چرا پس از عصر تابعان, اصحاب ائمه تا بدین پایه از اظهار نظر دوری جسته و به نقل احادیث ائمه بسنده کرده اند.
دراین میان روایات هشداردهنده را می توان مهم ترین عامل به شمار آورد. برخی از این روایات از قرار زیر است:
۱) معلی بن خنیس می گوید: امام صادق(ع) فرمود:
( ما من امر یختلف فیه اثنان الاّ و له اصل فی کتاب اللّه ولکن لاتبلغه عقول الرّجال) ۳۲
موضوعی نیست که مورد اختلاف دونفر قرار گیرد, مگر این که برای آن در کتاب خدا اصلی وجود دارد, امّا عقل مردم بدان راه نمی یابد.
۲) ابی جارود از امام باقر(ع)نقل کرده است :
(اذا حدّثتکم بشئ فاسألونی عن کتاب اللّه, ثمّ قال فی حدیثه: (انّ اللّه نهی عن القیل والقال و فساد المال و کثرة السّؤال ,فقالوا: وأین هذا من کتاب اللّه؟
قال: انّ اللّه عزّوجلّ یقول فی کتابه: (لاخیر فی کثیر من نجواهم)(نساء/۱۱۴) وقال: (لاتؤتوا السّفهاء اموالکم) (نساء /۵) , و قال: (لاتسألوا عن أشیاء إن تبد لکم تسؤکم) (مائده/۱۰۱).) ۳۳
هرگاه مطلبی را برای شما گفتم, دلیل قرآنی آن را از من بپرسید. سپس فرمود: خداوند از بگو ومگو, به هدر دادن دارایی و پرسش زیادی نهی کرده است. اصحاب پرسیدند: ای فرزند رسول خدا این سخن در کجای قرآن آمده است؟ امام باقر(ع) فرمود: خداوند در قرآن می گوید: در بسیاری از نجواهای آنان خیری نیست. ومی فرماید: اموال خود را به دست سفیهان نسپارید و فرموده است: از چیزهایی نپرسید که اگر برای شما آشکار گردد, مایه ناراحتی شما می شود.
۳) عبدالاعلی می گوید: به امام صادق(ع) عرض کردم دراثر افتادن به زمین, ناخنم قطع شده وبرآن پارچه ای بسته ام برای وضو چه کنم؟
امام فرمود:
(یعرف هذا و اشباهه من کتاب اللّه عزّوجلّ قال اللّه(ماجعل علیکم فی الدّین من حرج) (حج/۷۸) فامسح علیه.) ۳۴
[حکم] این مورد و مانند آن, از کتاب خداوند فهمیده می شود وخداوند می فرماید:
خداوند در مسایل دین, حکم سنگین و طاقت فرسا برشما واجب نساخته است پس برهمان پارچه مسح کن.
۴) حسن بن جهم می گوید: امام رضا(ع) به من فرمود:
(ای ابا محمد نظر تو درباره ازدواج مرد مسلمان با زن مسیحی چیست, با این که زنی مسلمان داشته است؟
عرض کردم درمحضر شما نظر من چه ارزشی دارد! فرمود: اگر نظرت را بگویی, رأی مرا خواهی فهمید! عرض کردم ازدواج مرد مسلمان با زن مسیحی جایز نیست, چه این که زن قبلی وی مسلمان باشد یا غیر مسلمان. امام فرمود: چرا جایز نیست؟ گفتم: به دلیل آیه (ولاتنکحوا المشرکات حتّی یؤمنّ) (بقره /۲۲۱)
امام(ع) فرمود: درباره این آیه چه می گویی؟
(واحلّ لکم… والمحصنات من الّذین اوتوا الکتاب من قبلکم) (مائده/۵)
گفتم آیه (لاتنکحوا المشرکات… ) این آیه را نسخ کرده است.
امام تبسّمی کرد و دیگر سخنی نفرمود.)
روایاتی ازاین قبیل تأکید براین دارد, که با وجود جامع بودن قرآن و قدرت پاسخ گویی آن به پرسشهای مختلف فقهی, این واقعیت را نیز نباید از نظر دور داشت که دستیابی بر مراد واقعی خداوند کارساده ای نیست وهرکسی توان برداشت و استنباط مستقیم احکام را از آیات قرآن ندارد, بلکه باید روش استنباط و مبانی و ملاکهای آن را در مکتب(اهل ذکر) فراگرفت ۳۶
اصحاب نیز پس از فراگیری رهنمودهای ائمه (ع) درفهم آیات الاحکام, از شیوه آنان الگو گرفته وبا رعایت احتیاط به بیان فقه و تفسیر آیات الاحکام پرداختند.
برهمین اساس می بینیم که برداشت ابن حیّان ازآیه ۷۸ سوره حج, همان چیزی است که امام صادق(ع)بدان تصریح کرده است.
ابن حیّان در توضیح آیه می گوید:
( دردین تکلیف واجبی وجود ندارد, مگراین که اجازه ترک آن درموقع اضطرار داده شده است واین گشایش و رحمت الهی است برای مؤمنان در دنیا.)
طبیعی است که تأمین نظر ائمه ورعایت رهنمودها و نقطه نظرهای معصومین(ع) از سرعت کار اجتهاد براساس آیات قرآن می کاهد وظرافت و دشواری کار ونیز لزوم احاطه براصول کلی مذهب, اسباب نزول, روایات نبوی… ,شهامت و جرأت اجتهاد براساس قرآن را از بسیاری می زداید ودرنتیجه صاحب نظران حوزه فقه قرآنی کاهش می یابند.
این چنین است که شیوه رایج در فقه قرآنی, از زمان امام باقر(ع) و پس از آن تا فرارسیدن عصر غیبت, شیوه روایت و نقل سخنان ائمه (ع) بوده است. واصحاب, حتّی معنی ومفهوم واژه ها و کلمات را نیز از امام می پرسیده اند وآن را برای دیگران نقل می کرده اند.
● روش استنباطی اصحاب ائمه(ع)
درکنار شیوه نقلی, بنیاد اجتهاد راستین واستنباط صحیح از آیات قرآن نیز در عصر حضور ائمه(ع) پی ریزی شد وبراساس رهنمود و توصیه و تشویق خود ائمه(ع)برخی از اصحاب کارآزموده, وارد میدان تفقّه درآیات الاحکام شدند و به تفریع و برابرسازی اصول بر موارد جزئی پرداختند.
تأکید بر نقل حدیث و پرهیز از استنباط فردی, رهنمودهای مقطعی و مصلحتی بود, درحالی که تشویق به اجتهاد و استنباط و استفاده از عقل و نقل, اصلی کلّی در مکتب امامیه شناخته می شود.
امام صادق(ع) فرمود:
(انّما علینا أن نلقی الیکم الاصول وعلیکم أن تفرّعوا) ۳۸
برماست که اصول[قواعد کلیّ] را دراختیار شما قرار دهیم و شما فروع را ازآنها به دست آورید.
امام رضا(ع) فرمود:
(علینا القاء الاصول وعلیکم التفریع) ۳۹
برما بیان اصول است وبرشماست که موارد جزئی را به دست آورید.
درمیان صحابه غیرتابعی, فضل بن شاذان ازاصحاب امام رضا, امام جواد, امام علی النقی وامام حسن عسکری(ع), یونس بن عبدالرّحمان از اصحاب امام کاظم وامام رضا(ع)… زرارة بن أعین از اصحاب امام باقر, امام صادق و امام کاظم(ع)درشمار طلایه داران فقه اجتهادی به حساب می آیند و آنان با استفاده از مبانی اصولی, به بیان احکام فقهی می پرداخته اند که نمونه هایی از فتاوای متکی بر استنباط آنان در فروع کافی یاد شده است. ۴۹
برخی ازآنان در فقه قرآنی نیز توان بالایی داشته و باشیوه ای خاص به استنباط ازآیات می پرداخته اند.
● شیوه بهره وری اصحاب ائمه(ع) از آیات الاحکام
در یک نگاه می توان گفت که اصحاب ائمه (تابعان و غیرتابعان ) دربرداشت ازآیات الاحکام با وجود نقاط مشترک, هریک روشی ویژه داشته اند.
دراستفاده ازسیاق آیات, ظواهر قرآن, روایات نبوی, اسباب نزول, قواعد اصولی و ناسخ و منسوخ, برای فهم و استنباط ازآیات الاحکام همه با هم اشتراک نظر دارند, ولی میان اصحاب غیر تابعی و تابعی درنحوه استنباط تمایزهایی وجود دارد که به برخی ازآنها می پردازیم.
۱) پرهیز از استناد به سخن صحابه و تابعان
درآرای تابعان, استناد به سخن صحابه و یا تابعان دیگر دیده می شود, درحالی که آن گروه از اصحاب ائمه(ع) که غیرتابعی شناخته می شوند, درآرای خود به سخنان صحابه و تابعان استناد نجسته اند واین می تواند به دلیل آن باشد که اجتهاد صحابه وتابعان را فاقد شرایط حجیّت می دانسته اند.
فضل بن شاذان در مقام بیان ویژگیهای فقه اهل سنّت می گوید:
(اهل سنّت می گویند: خداوند همه احکام مورد نیاز انسانها را… در اختیار پیامبر(ص)قرار نداده است وآن حضرت هم احکام مورد نیاز را نمی دانسته ویا بیان نکرده است. از این رو, صحابه و تابعان پس از پیامبر(ص)با رأی خود احکام مورد نیاز را استنباط کرده وآن را سنت نامیده اند ومردم را به عمل بدانها و پرهیز از عمل به غیرآنها واداشته اند در صورتی که بین آرای آنان اختلاف وجود دارد.) ۴۱
۲) استناد به سخنان ائمه(ع)
استناد به سخنان ائمه(ع)یکی دیگر از ویژگیهای غیرتابعان درفهم آیات الاحکام است; چه این که آنان پیش ازهرچیز, نظر امامان معصوم را در تفسیر و تبیین مراد وحی معتبر دانسته اند و پیش ازهرچیز روایات را مورد توجه و بررسی قرار می داده اند.
این روایات در کتابهای حدیث و تفسیر, بویژه تفسیر های قمی, عیاشی وبرهان وغیره دیده می شوند, درحالی که این روایات در سخنان سعید بن جبیر, سدّی و زید بن اسلم دیده نمی شود.
۳) تصریح به قواعد اصولی
در اجتهاد صحابه غیرتابعی ازآیات الاحکام به قواعد اصولی تصریح شده است, درحالی که تابعان به آن مبانی اصولی اشاره ای ندارند.
مقاتل بن حیّان درآیه ۷۸ سوره حجّ به کلیّت وعموم قاعده اضطرار و عسر و حرج تصریح دارد.
وفضل بن شاذان نیز درزمینه دلالت امرالهی, برنهی از ضدّ, تأکید می ورزد ودر لابه لای مباحث فقهی یادآوری می شود:
(امر خداوند به چیزی, نهی از خلاف آن چیز نیز هست.)
۴) نقد اجتهاد عامّه درآیات الاحکام
چنانکه یادشد, در فتاوای تابعان, همخوانی فراوانی با آرای اهل سنّت وجود دارد که گاه چهره شیعی تابعان را زیر سؤال برده است, ولی در فتاوای فقهی آن دسته از اصحاب ائمه(ع) که غیرتابعی بوده اند, به طور دقیق نقطه مقابل آن دیده می شود; یعنی تا حدّ ممکن در برابر آرای فقهی عامّه از خود موضع نشان داده اند.
چنانکه فضل بن شاذان در نقد آرای اهل سنّت می نویسد:
▪ اگر گفته شود که [درباب ارث]چرا با وجود یک دختر به یک خواهر نصف ارث را می دهید؟ ممکن است در جواب بگویید: به جهت این که خداوند در کتابش می فرماید:
( …وله اخت فلها نصف ماترک)
اگر میّت, خواهر داشته باشد نصف اموال را به ارث می برد, ولی ما به شما می گوییم: قسمت اوّل آیه را هم بخوانید که خداوند می فرماید:
(یستفتونک قل اللّه یفتیکم فی الکلالة إن امرؤ هلک لیس له ولد و له أخت فلها نصف ماترک) نساء /۱۷۶
اگر مردی از دنیا برود که فرزند نداشته باشد وتنها خواهری داشته باشد نصف اموالی را که به جا گذاشته, از او ارث می برد.
دختر, فرزند انسان است وبا وجود فرزند, به خواهر ارث نمی رسد و شما هم این را می پذیرید, ولی می گویید سنت صحابه براین قرار دارد که با وجود دختر, نصف ارث به خواهر تعلّق می گیرد. ما در پاسخ می گوییم که سنّت صحابه برخلاف سخن خداوند است. ۴۲
▪ فضل بن شاذان در ردّ سخن ابوعبید, سخنی استدلالی و دقیق دارد; چه این که ابوعبید,معتقد بود که هرچند خداوند طلاق را در طهر وپاکی قرار داده, ولی به ما خبر نداده است که اگر طلاق در غیر طهر واقع شد, صحیح نیست, فضل بن شاذان در پاسخ وی می گوید:
(هرگاه خداوند به چیزی فرمان داد, لازمه فرمان الهی, نهی از انجام خلاف آن است; چه این که می بینم خداوند ازدواج مرد با چهارزن را تجویز کرده است ولازمه آن بطلان ازدواج پنجم است. کعبه را قبله قرار داده است و لازمه آن بطلان نمازی است که به سمت قبله گزارده نشده است …) ۴۳
● سه سخن در پایان
۱) از مجموع آنچه آوردیم این نتیجه حاصل می شود که اصحاب امامیه, علی رغم تنگناهای سیاسی و اجتماعی درمیدان فقاهت و مباحث کلامی, با تکیه به معارف قرآنی و تعالیم اهل بیت, از منطقی استوار و برتر برخوردار بوده اند وهمواره قرآن را ملاک شناخت حقّ و باطل می دانسته اند. این درحالی است که اهل سنّت با شعار قرآن گرایی, گرفتار دیدگاههای معارض با قرآن بوده اند, چنانکه در مسأله ارث خواهر با وجود فرزند دختر و دلالت امر به شئ برنهی از خلاف آن و… نمونه های آن ارائه شد.
۲) درخور درنگ است که در آراء و دیدگاههای صحابی غیرتابعی و در توضیح ایشان برای آیات الاحکام, روایات نبوی, احادیث اهل بیت, اسباب نزول, ناسخ و منسوخ ولغت مورد استفاده و استناد قرار گرفته است, ولی هرگز فتاوی اصحاب و یا تابعان مورد استناد واقع نشده است ودراین نکته, نشانه های بی اعتباری آرای صحابه تابعی در نگاه صحابه غیرتابعی مشهود و درخور درنگ است.
۳) کسانی چون نویسنده (ادب المرتضی) براین باورند که فقهای شیعه, پیش از غیبت کبری حقّ اجتهاد و یا نیازبه اجتهاد نداشته اند و تنها به نقل حدیث ائمه پرداخته اند, ولی این قضاوت با شواهد موجود سازگار نیست, چه این که نمونه های ارائه شده, حکایت از استدلالهای عقلی ونقلی دارد و نشان می دهد که عالمانی چون سعید بن جبیر وابن شاذان, براساس تفقه و به کارگیری صحیح ابزار و منابع استنباط (ازآن جمله احادیث اهل بیت(ع)) به استخراج احکام فقهی قرآن می پرداخته اند.
سید ابراهیم سجادی
۱. شیخ طوسی, محمّد بن حسن, رجال الطوسی, مکتبة الحیدریة, نجف ۳۵; مامقانی, محمّدحسن, تنقیح المقال فی اسماء الرّجال, ۱/ ۴۲۸.
۲. گروه مؤلفان, دائرة المعارف تشیّع, سازمان دائرة المعارف تشیّع, تهران , ۱۳۶۸, ۲/۲۵۸.
۳. مامقانی, محمّدحسن, تنقیح المقال, ۳/۱۸۶.
۴. ذهبی در تذکرة الحفّاظ, صنعانی را از دوستان علی(ع)می شمارد. ر.ک: تذکرة الحفاظ, ۱/۳۶۴
۵. شیخ طوسی, محمّدبن حسن, رجال الطوسی/۳۱۲و۳۱۳, جهت توضیح بیشتر در زمینه آنکه افراد یاد شده از اصحاب ائمه(ع) بوده اند به بابهای مختلف رجال طوسی ومامقانی مراجعه کنید. همچنین برخی از آنان در شمار تابعین نیز شمرده شده اند که به تفصیل بیشتر آن در شماره پیشین این فصلنامه آمده است.
۶. احمد عمرابوحجر, التفسیر العلمی للقرآن فی المیزان, دارقتیبة , بیروت/۴۶.
۷. رشید رضا, محمّد, مقدّمة تفسیر مجمع البیان, طهران, ناصرخسرو, ۱/۷.
۸. ابن ندیم, محمّد, الفهرست, فن سوّم;
۹.تهرانی, آغابزرگ, الذریعة الی تصانیف الشیعة, تهران,دار الکتب الاسلامیة ۴ /۳۲۵
۱۰. داوودی, محمّد بن علی بن احمد, طبقات المفسرین, دارالکتب العلمیّة, بیروت, ۲/۳۳۱; تهرانی, آغابزرگ , الذریعة الی تصانیف الشیعة, ۴/۳۱۵
۱۱. طبرسی, فضل بن حسن, مجمع البیان, دارالمعرفة, بیروت, ۱ـ۲/۵۶۰
۱۲. احمد عمرابوحجر, التّفسیر العلمی للقرآن فی المیزان, ۴۶.
۱۳. داودی, محمّد بن علی بن احمد, طبقات المفسرین, ۲/۳۳۱ و ۱/۱۸۷
۱۴. بحرانی, سیدهاشم, البرهان فی تفسیر القرآن, قم, اسماعیلیان , ۱/۵۵۸
۱۵. قمی, علی بن ابراهیم, تفسیر القمی, قم, مکتبة الهدی, ۱/۱۵۵
۱۶. موسوی جزائری, سیّد طیّب, مقدمه تفسیر قمی, ۱/۱۱
۱۷. همان.
۱۸. ذهبی, محمّدحسین, التفسیر و المفسرون, داراحیاء التراث العربی, بیروت, ۲/۹۷
۱۹. ابن خلکان, وفیات الاعیان , بیروت, ۲/۳۷۴
۲۰. خضری بک, محمّد, تاریخ التشریع الاسلامی, مکتبة التجاریة الکبری, بیروت, /۱۱۳
۲۱. همان.
۲۲. همان /۱۱۵.
۲۳. طوسی, محمّدبن حسن, اختیار معرفة الرّجال(رجال کشی), مؤسسة آل البیت لاحیاء التراث, قم, ۱/۳۳۸
۲۴. همان, ۲/۵۲۳.
۲۵. مامقانی, محمّدحسن, تنقیح المقال, ۲/۳۲.
۲۶. همان, ۲/۳۴.
۲۷. موسوی جزائری, طیب, مقدّمة تفسیر قمی, ۱/۱۱.
۲۸. طبرسی, فضل بن حسن, مجمع البیان, ۹ـ۱۰/۴۵۶.
۲۹. همان, ۷ـ۸/۱۹۹.
۳۰. همان, ۳ـ۴/۲۹۲.
۳۱. ذهبی, محمّدحسین, التفسیر والمفسرون, ۱/۱۳۵.
۳۲. فیض کاشانی, محمّدبن مرتضی, تفسیر الصافی, مؤسسة الاعلمی, بیروت, ۱/۱۰
۳۳. کلینی, محمّدبن یعقوب, فروع الکافی, دارالکتب الاسلامیة, تهران, ۵/۳۰۰.
۳۴. حرّعاملی, محمّدبن حسن, وسائل الشیعه, مؤسسة آل البیت لاحیاء التراث, قم, ۱/۴۶۴.
۳۵. بحرانی, سیّدهاشم, البرهان,۱/۴۴۹.
۳۶. برای آگاهی بیشتر دراین زمینه ر.ک: وسائل الشیعة , ۱۸/۱۲۹
۳۷. سیوطی, جلال الدین, الدرالمنثور فی التفسیر بالمأثور, بیروت, دارالفکر, ۶/۸۰
۳۸. حرّعاملی, محمّدبن حسن, وسائل الشیعه, داراحیاء التراث العربی, بیروت, ۱۸/۴۱ حدیث ۵۲.
۳۹. همان, حدیث ۵۱.
۴۰. کلینی, محمّدبن یعقوب, فروع الکافی, دارالکتب الاسلامیة ۷/۸۸, ۹۵, ۹۷, ۱۰۰, ۱۰۱, ۱۱۵, ۱۱۶ ,۱۲۱, ۱۲۵, ۱۴۸.
۴۱. فضل بن شاذان, الایضاح, تهران, انتشارات دانشگاه تهران/۴.
۴۲. همان / ۳۱۵.
۴۳. کلینی, محمّدبن یعقوب, فروع الکافی, ۷/۹۲ و۹۴.
۴۴. محمّد عبدالحسن, مصادر الاستنباط بین الاصولیین و الاخباریین, قم, دفتر تبلیغات اسلامی/۳۷ به نقل از محی الدین عبدالرزاق, ادب المرتضی /۷۵.
منبع : مجله پژوهش هاي قرآني


همچنین مشاهده کنید