پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا

روش شناسی آیات الاحکام در تفسیر اهل بیت(ع)


روش شناسی آیات الاحکام در تفسیر اهل بیت(ع)
امامان معصوم(ع) توجهی خاص به بیان احکام الهی داشته اند, فراوانی روایات رسیده ازآن بزرگواران گواه این مدّعاست. از سوی دیگر آن بزرگواران عنایت ویژه بر مرجعیت قرآن ولزوم استفاده ازآن داشته اند. نتیجه طبیعی این دو آن است که (آیات الاحکام) مورد توجه ویژه اهل بیت(ع) قرار بگیرد.
فتوا دادن ازنظر امامان اهل بیت(ع)کاری است بس خطیر واگر پای استنباط از قرآن به میان آید, این حساسیت دوچندان خواهد شد, زیرا برای شناخت قرآن افزون بر آشنایی با زبان عرب, شناخت سبک ویژه بیانی قرآن نیز ضرورت دارد. آشنایی کلی با جهان بینی قرآنی نیز شرط لازم دیگری برای درستی استنباط احکام ازآن است. بنابراین تنها آشنایی با زبان عربی برای تفسیر قرآن واستنباط نظریه آن کافی نیست, همان گونه که تنها آشنایی با برخی از دانشهای مربوط به فهم استدلال, مثل منطق نیز, در فهم آن کافی نیست, دانستن زبان عربی, قواعد استدلال, شناخت سبک ویژه قرآن وآشنایی با جهان بینی قرآنی از ارکان مهم فهم و استنباط احکام قرآنی است.
هرکتابی به دلیل این که به زبانی از زبانهای موجود نوشته می شود, از قواعدی پیروی می کند که هر کتاب یا نوشته دیگر مجبور است از آن قواعد پیروی کند. در ارائه پیام, گاه مطلب به صورت (عام) بیان می شود و پس از آن ویژگیهای آن ذکر می شود تا آن کلام عام را تخصیص بزند, گاه مطلب به اجمال مطرح می شود وسپس در موقعیت مناسب ابعاد آن به تفصیل بیان می شود, گاه مطلب امری انتزاعی و ذهنی است, گاه امری خارجی و واقعیتی ملموس و… که در اصطلاح فقه و اصول فقه ازاین مسائل زبانی با عناوین عام و خاص , مطلق و مقیدّ , مجمل و مبیّن , مفهوم ومصداق و… یاد می شود.
واز سویی, بیشتر آثار مهم, سبک ویژه ای دارند, این سبک ویژه, به آن آثار برجستگی می دهد. بی توجهی به آن سبک می تواند سبب دوری ازفهم, یا بدفهمی آن متون شود. ازجمله می توان به سبک ویژه متون قانونی, علوم تجربی ومتون ادبی اشاره کرد.
درمتون قانونی و ادبی, واژگان بسیار اهمیت دارند, اصطلاحات و تعبیرات جایگاه مهم و درخور توجهی دارند که نمی توان بدون درک آنها و توجه به دقت به کاررفته درآنها به فهمی صحیح دست یافت. ونیز, طبیعی است که نمی توان ساخت جمله ها را بی اهمیت تلقی کرد. ساخت نحوی دوجمله, با واژگان همانند, می تواند دومعنای به طور کامل متفاوت را برساند. برای تفسیر قانون اساسی و یا دیوان حافظ شیرازی ویا دیوان بیدل دهلوی باید درآغاز سبک بیانی آنها را بشناسیم, برای فهم مقصود, ضروری است بدانیم دریک متن قانونی تلاش می شود مرز معنایی واژگان, تعابیر و اصطلاحات مشخص شود, از واژه های چند معنی(لفظ مشترک)یا استفاده نمی کنند ویا در صورت استفاده, قرینه ای روشن برای نشان دادن معنای مقصود قرار می دهند.امّا در متون ادبی, بویژه شعر چند معنایی واژگان نه تنها ناپسند نیست, بلکه سبب ایهام شاعرانه نیز خواهد شد که اگر تکلّفی در انتخاب آن به کار نرفته باشد, جزو روشهای هنری شاعران به حساب می آید.
کلمات قانون, محکم, صریح, تعریف شده و خالی از عناصر خیال و عاطفه است, یعنی هیچ کسی انتظار ندارد دریک متن قانونی, تصویری زیبا ازیک عاطفه انسانی بیابد که با عنصر خیال درهم آمیخته باشد و براحساس خواننده اثر بگذارد, ولی درمتون ادبی, بویژه شعر, عاطفه و خیال که ایماژ و تصویرهای شاعرانه جزء آن است, نقش اصلی را دارند. گرچه درمتن قانون و ادب, می توان به شکایت برخورد, درقانون به صورتی خشک ابعاد حقوقی مسأله درباره شاکی ومتهم بررسی می شود, ولی در شعر, عاطفه شاکی است که مورد توجه قرار می گیرد, و خواننده و شنونده را متأثر می کند:
اشک من رنگ شفق یافت زبی مهری یار… (حافظ)
منظور از بیان این مطلب این است که امامان معصوم(ع) هم برشناخت عمومی زبان و هم بر سبک ویژه ٌ قرآنی تکیه دارند.
صرف نظر از اعجاز بیانی قرآن, که البته آن هم جزء سبک ویژه قرآنی است, قرآن دربیان معارف واحکام روش و سبک ویژه ای دارد. گاه این روش مربوط به ساخت زمانی بیان حکم است, که شأن نزولها می توانند کمک خوبی برای فهم ساخت معنایی آیات قرآنی, دراین بعد باشند وگاه مربوط به ساخت بیانی قرآن, مثل وجود محکم و متشابه, ظهر وبطن, ناسخ و منسوخ و… درقرآن.
بنابراین, برای دریافت احکام از قرآن کریم هم باید به دیدگاه خاص قرآن شناسانه مسلح بود وهم به فهم جهان بینی قرآنی ونیز باید به مراجعی تکیه داشت که قرآن درخانه آنان نازل شده است, بدین منظور است که دیدگاه اهل بیت(ع)را درباره آیات الاحکام با دقّت مورد پژوهش قرار می دهیم تا دریابیم اسوه های ما با چه روشهایی احکام را از قرآن استنباط می کرده اند, تا از آنان الگو بگیریم.
● روش شناسی تفسیر اهل بیت(ع) درآیات احکام
می توان استناد اهل بیت(ع) به قرآن را درفقه به سه روش تقسیم کرد:
۱) تمسّک
۲) تبیین
۳) تدبّر
جای این پرسش وجود دارد که فرق تمسّک با تبیین و تدبّر چیست؟ مگر درنهایت تبیین هم به تمسّک نمی انجامد؟ بیان معنای آیه یا سوره, بیان حکم آن است و تدبّر نیز آیا چیزی به جز تمسّک می تواند باشد؟ و در اصل اگر تدبّر جز برای دریافت و تمسّک باشد مفید است؟ بنابراین برای دوری از ابهام, درباره منظور ازهرکدام ازاین اصطلاحات, درجای خودش توضیحاتی خواهیم داد.
▪ تمسّک
منظور از تمسّک, این است که امامی از امامان معصوم(ع)برای بیان حکم, آیه ای را تلاوت کند که حکم به صراحت درآن موجود باشد وآیه مورد نظر دربیان حکم آنقدر روشنی داشته باشد که امام(ع)بتواند برفهم مخاطب اعتماد کند ودرباره معنای آیه شرحی ندهد. بنابراین تمسّک در مواردی است که آگاه کردن از وجود حکمی در قرآن منظور باشد.
به چند مورد ازموارد تمسّک اهل بیت(ع)به قرآن, اشاره می شود,
(۱. عن الزهری, عن علی بن الحسین(ع), قال: صوم السفر و المرض, ان العامة اختلف فی ذلک, فقال قوم: (یصوم) و قال قوم: (لایصوم), وقال قوم (ان شاء صام و ان شاء افطر) امّا نحن فنقول:
ییفطرفی حالین جمیعاً, فان صام فی السّفر او حال المرض, فعلیه القضاء, وذلک بانّ اللّه یقول:
(ومن کان منکم مریضاً او علی سفر فعدّة من ایّام اخر یرید اللّه بکم الیسر و لایرید بکم العسر) ۱ بقره/۱۸۵
زهری, از امام زین العابدین (ع) نقل کرده است که آن حضرت فرمود: درباره روزه در سفر و بیماری اهل سنّت اختلاف کرده اند, برخی گفته اند: (واجب است روزه بگیرد) برخی می گویند: (واجب نیست روزه بگیرد) برخی گفته اند: (اگر خواست روزه بگیرد واگر خواست افطار کند وامّا ما می گوییم:
درهرسفر و بیماری, روزه افطار می شود, بنابراین اگر کسی در سفر یا درحال بیماری روزه بگیرد قضای آن روز براو واجب است, زیرا خداوند می فرماید:
(وآن کسی که بیمار یا در سفر است, روزهای دیگری را به جای آن روزه بگیرد, خداوند راحتی شما را می خواهد ونه زحمت شما را…)
ظاهراً تمسّک حضرت سجاد(ع)به (فعدّة من ایّام اخر) است, زیرا دراین آیه مبارکه حکم مسافر ومریض به طور مطلق این است که روزهایی دیگر, غیر از روزهای بیماری و سفر آن روزه را قضا کنند, فرقی نمی کند که روزه را طبق دستور قرآن افطار کرده باشد ویا مخالفت ورزیده, افطار نکرده باشد.
عن بعض اصحابنا, قال: اتت امرأة الی عمر, فقالت: یا أمیرالمؤمنین! انّی فجرت, فاقم فیّ حدّ اللّه, فأمر برجمها, وکان امیرالمؤمنین حاضراً, قال: فقال له: سلها کیف فجرت. قالت: کنت فی فلات الأرض, اصابنی عطش شدید, فرفعت لی خیمة, فأتیتها, فاصبت فیها رجلاً اعرابیاً, فسألته الماء, فأبی علی أن یسقینی, الاّ ان امکنه من نفسی, فولیت عنه هاربة, فاشتدّ بی العطش حتّی غارت عینای و ذهب لسانی, فلمّا بلغ ذلک منّی, اتیته فسقانی و وقع علیّ فقال له علی(ع)هذه الّتی قال اللّه:
(فمن اضطرّ غیرباغ ولاعاد…) (بقره / ۱۷۳)
وهذه غیرباغیة ولاعادیة, فخل سبیلها. فقال عمر: لولا علی لهلک عمر.)۲
برخی از اصحاب ما نقل کرده اند: زنی پیش خلیفه دوّم آمد و گفت: ای امیرمؤمنان! من مرتکب فجور شده ام, پس حدّ خدا را برمن جاری کن!
خلیفه به رجم آن زن دستور داد.
امیرالمؤمنین(ع)حاضر بود, فرمود:
ازاین زن بپرس چگونه مرتکب فجور شده است.
زن عرض کرد: در بیابانی بی آب و علف بودم, به شدّت تشنه شدم. خیمه ای به نظرم رسید. به آن خیمه رفتم. درآن جا با مردی بادیه نشین روبه رو شدم, ازاو آب خواستم. ازآب دادن به من ابا کرد, مگر این که خودم را دراختیار او بگذارم. با ترس ازآن جا دور شدم. تشنگی ام بیشتر شد, تاآن جا که چشمانم جایی را نمی دید, زبانم از سخن بازماند. وقتی به آن حالت افتادم, پیش آن مرد رفتم, او به من آب داد و سپس با من درآمیخت.
علی (ع)به خلیفه دوّم فرمود: این آن چیزی است که خداوند می فرماید: ([مگر] آن کس که مجبور شود, در صورتی که ستمگر و متجاوز نباشد… ) واین زن ستمگر و متجاوز نیست, پس راهش را باز کن تا برود.
دراین هنگام خلیفه گفت: اگر علی (ع)نبود عمر (با این حکم خویش)هلاک شده بود.
نمونه های دیگری هم می توان دراین قسمت ارائه کرد, ولی برای پرهیز از طولانی شدن سخن به همین موارد اکتفا می شود.
مطالعه موارد تمسک, می تواند به ما کمک کند, تا با مطالعه آنها, معنای آیات و موضوع مورد اشاره درآنها را بهتر درک کنیم. واز سوی دیگر, این موارد دلیل خوبی برای حجت بودن ظواهر قرآن ازدیدگاه مذهب تشیع است که هم به فقیه شیعی راه را نشان می دهد وهم برای محققان غیرمسلمان یا غیرشیعی, که برای شناخت بهتر تشیع تحقیق می کنند, مفید خواهد بود.
▪ تبیین
مقصود ما از اصطلاح (تبیین) مواردی است که امامان معصوم(ع)با دیدی زبان شناختی و با توجه به عناصر عمومی زبان, یا عناصر ویژه زبان عربی, یا عناصر سبکی ویژه قرآن کریم, واژگان, تعبیر و یا جمله ای را تبیین می کنند که گاه در تبیین آیات دیدگاه ژرف زبان شناختی به چشم می خورد. گاه هدف تبیین جایگاه دستوری واژه در جمله است.
این نوع بیان در بیشتر موارد غیرمستقیم است ومعنا ی جمله با توجه به جایگاه آن واژه درجمله بیان می شود; یعنی بدون آن که از فاعل بودن واژه سخن گویند, جمله را گونه ای معنی می کنند که آن واژه در ساخت دستوری جمله جایگاه فاعل را بگیرد. مواردی را که امامان معصوم(ع) بادیدی جامعه شناختی (مردم شناسی و فرهنگ شناسی مخاطبان زبان قرآن-عربها)* مفهوم واژه یا جمله ای را بیان می کنند, درهمین قسمت می توان مورد مطالعه, قرار داد.
● تبیین با تکیه بر عناصر عمومی زبان
برخی از مسائل مربوط به فهم قرآن, شناخت عناصری است که در زبانها عمومیت دارند. این مسائل بیشتر مربوط به ساخت دستوری جمله هاست که جمله ساخت شرطی داشته باشد, یا موصولی ویا استثنایی. برخی از مسائل آن هم مربوط به گوینده است که درمقام بیان باشد, قصد تفهیم داشته باشد واز عناصری که به جمله معنی طنزگونه بدهد استفاده کند یا نه. درمنطق که ترازوی تفکر است, به دلیل ارتباط با کلام, بحثهای مبسوطی درباره معنای جمله های دارای ساختهای دستوری متفاوت انجام می شود(قضیه حملیه و شرطیه وانواع هریک) دراصول نیز بحثهایی درباره مباحث معنی شناختی انجام می شود که گاه بسیار ظریف وموشکافانه است. (مباحث الفاظ ومفاهیم)ودر زبان شناسی جدید نیز مباحثی بسیار ارزشمند درباره مسائل زبان مطرح است. ما درفهم مواردی ازاین قبیل, در گفت وگوهای روزمره خود بسیار طبیعی رفتار می کنیم, همان گونه که درمورد گام برداشتن, آهسته, تند, با احتیاط ویا در مواقع مناسب بی خیال راه می رویم, درهنگام سخن گفتن هم بدون نیاز به هیچ زحمتی واژگان رادر قالبهای خاص می ریزیم وبیان می کنیم, سخنان دیگران را هم به آسانی درک می کنیم, امّا هنگامی که می خواهیم مطلبی علمی, قانونی یا ادبی را به گونه ای عمیق درک کنیم, نیازمندیم همان قواعد عمومی زبان را با دقّت بیشتری مورد توجه قرار دهیم. مثل این که شرط در ساخت جمله, مفید چه معنای ضمنی است؟ و به اصطلاح دانشمندان علم اصول آیاجمله ٌشرطی مفهوم هم دارد یا نه؟ یا جمله های انشایی و خبری چه تفاوتهای با هم دارند؟…
همان گونه که پیش از این هم تذکر دادیم, امامان معصوم(ع) برای شناخت معنای قرآن بر ضرورت شناخت عناصر عمومی زبان تکیه می کنند, البته بهره ای که ازاین گونه روایات می توان برد, علاوه بر استفاده از آن موارد در موضوع مشخص و فهم حکم قرآنی, این است که می فهمیم عناصر عمومی زبان, زبان مردم, در قرآن نیز وجود دارد. بنابراین به عنوان یک اصل می توانیم به (مثلاً) مفهوم ساخت شرطی جمله در قرآن به همان گونه استناد کنیم که به همین مفهوم در ساخت شرطی کلام مردم, وبه اصطلاح فهم عرف را از زبان رسمیت می بخشد.
این بهره گیری برای دانشجویان علوم دینی, که در مکتب اهل بیت(ع)پرورش یافته اند, چیزی تازه نیست, ولی هنگامی که به آثار آن در استنباط احکام ودیدگاه کلامی مذاهب مختلف اسلامی و ارزش علمی آن از دیدگاه زبان شناسی توجه کنیم, اهمیت این مطلب روشن خواهد شد.
این را نیز باید توجه داشت که بیان امامان, صرف نظر از حجت بودن شرعی آن برای امامیه, از ابعادی دیگر نیز قابل استناد است, زیرا امامان(ع)با زیستن درعصر نزول قرآن ویا بسیار نزدیک به آن, اهل زبان قرآن بودند, آن هم با معنای زمان نزول. اگر دگرگونی زبان را در واژگان ومعنی در طول تاریخ حیات آن در نظر داشته باشیم, آن وقت ارزش سندی تبیین ائمه برای هر محققی, شیعه یا سنّی وحتّی غیرمسلمانان (پژوهشگران غربی و مستشرقان)روشن می شود. افزون براین, روایات صحیح ما, تلقی بخش عظیمی از مسلمانان است از مسائل قرآنی که افقهای گسترده ای را فرا روی پژوهشگران درمعارف این آیین الهی قرار می دهند. البته این بهره ها ضمنی هستند وبهره اصلی برای فقهای امامیه است.
● تبیین واژگان, تعبیرات و اصطلاحات قرآنی
ائمه هدی(ع)در بسیاری از موارد, در پاسخ پرسشهای مکرر مراجعان, برخی از آیات را معنی کرده اند, آنچه دراین موارد مهم است, استفاده ازخود این تبیینهاست, زیرا شمار آیات قرآن محدود است واین تبیینها هم ما را از سرگردانی در قاموسهای متداول رها می سازد. سؤالها گاه درباره معنای واژه وتعبیر قرآنی است وگاه در باره اصطلاحات قرآنی. طبیعی می نماید که فقیه می تواند درفهم حکم از آیات, ازاین تبیینها استفاده کند.
(وفی روایة ابی الجارود, عن ابی جعفر(ع)فی قوله: (غیرمتجانف لاثم) (مائده/۳) قال: یقول (غیرمتعمد لاثم) ۳
در روایت ابی الجارود از امام باقر(ع) آمده است که آن حضرت درباره آن قسمت از آیه ای که می فرماید: (غیرمتجانف لاثم) فرمود: یعنی تعمّد به گناه نداشته باشد.
(حدثنی أبی, عن أبی الصباح, عن اسحاق بن عمار, عن أبی عبداللّه(ع)فی قوله تعالی(ولاتجهر بصلاتک ولاتخافت بها) (اسراء/۱۱۰) قال: الجهربها رفع الصّوت و التخافت مالم یسمع باذنک , واقرأ مابین ذلک. )۴
علی بن ابراهیم قمی می گوید: پدرم از أبی صلاح , از اسحق بن عمار, از امام صادق(ع)روایت کرده اند که آن حضرت درباره آیه ای که می گوید: (نمازت را زیاد بلند یا آهسته نخوان… ) فرمود: (جهر) یعنی بلند کردن صدا و (تخافت) یعنی آن که صدایت را به گوش نشنوی, درمیان این دو حالت قراءت کن.
گاه تبیین, مربوط به تعبیرات یا اصطلاحات خاص قرآنی, مثل(انفال), (احصان) وامثال اینهاست. از جمله, می توان به نمونه زیر اشاره کرد:
(عن زرارة, عن ابی عبداللّه(ع)قال قلت له: ماتقول فی:( یسئلونک عن الانفال قل الانفال لله والرسول((انفال/۱) قال وهی کل ارض جلا اهلها من غیر أن یحمل علیها بخیل و لارکاب, فهی نفل للّه و للرّسول.)۵
زراره گفت: از امام صادق(ع)پرسیدم: منظور از (انفال) دراین آیه چیست؟ حضرت فرمود: هرسرزمینی که ساکنان آن بدون این که مورد تهاجم سواران اسلام قرار بگیرند, کوچ کنند, آن زمینها جزء انفال ومخصوص خدا و پیامبر(ص) اوست.
● تفسیر تعبیرات مبهم زبان با استفاده از قرآن
در روایات, مواردی هست که واژه ای(مبهم) با استفاده از مورد کاربرد آن در قرآن تبیین شده است, مثلاً واژه هایی مثل(حین) , (جزء) , (سهم) , (زمان) و مانند آنها که محدوده ای مشخص ندارند, با توجه به کاربرد آنها درقرآن کریم, تبیین شده اند واز حالت ابهام بیرون آمده اند. البته درمواردی که بهره فقهی ازآن به دست می آید.
(عن احمد بن محمد بن ابی نصر, عن أبی الحسن(ع)قال: سألته عن رجل اوصی بسهم من ماله, ولیس یدری ایّ شئ هو؟ قال السهام ثمانیة, و کذا قسمها رسول اللّه(ص) ثمّ تلا: (انّما الصدقات للفقراء والمساکین و… ) الی آخر الآیة, (توبه / ۶۰) ثمّ قال: انّ السهام واحد من ثمانیة.)۶
محمّدبن أبی نصر می گوید از أبی الحسن(ع)پرسیدم : مردی که درباره سهمی ازمال خود وصیت کرده است, ونمی داند که سهم چقدراست.
امام (ع)فرمود: سهام هشت تاست و پیامبر (ص) چنین تقسیم کرد. آنگاه این آیه را تلاوت فرمودند: (زکات مخصوص فقراء و مساکین و… است) , سپس فرمود: سهم یکی از هشت است.
(مردی از خراسان نقل کرده است که شخصی مرد, و درباره صدهزار درهم به من وصیت کرد وبه من امر کرد که یک جزء ازآن را به ابوحنیفه بدهم. ازامام صادق(ع)دراین باره پرسید, ابوحنیفه هم حاضر بود, امام صادق به ابوحنیفه فرمود درباره [مقدار] آن چه می گویی؟
ابوحنیفه گفت: ربع [یک چهارم]
حضرت به ابن ابی لیلی فرمود: [تو بگو] او هم گفت: یک چهارم.
پس حضرت صادق(ع)فرمود: به چه دلیل جزء یعنی یک چهارم؟
گفتند: کلام خداوند که می فرماید:
([ای ابراهیم] پس چهارگونه پرنده را انتخاب کن وآنها را قطعه قطعه کن [ودرهم بیامیز] سپس برهر کوهی قسمتی ازآن را قرار بده… )
امام صادق(ع)فرمود: این درست است که پرندگان چهارتا بوده اند, امّا [باید دانست که] کوهها چند تا بوده اند. زیرا جزءها به اندازه شمار کوهها بودند, نه به اندازه شمار پرندگان. عرض کردند: ماچنین پنداشتیم که چهارتا بوده اند.
حضرت فرمود: خیر, ده کوه بوده است.)۷
دراین نمونه ها بیان مبهمات با آیات قرآنی صورت گرفته است. درنمونه اخیر, نوع استفاده شاگردان حضرت ازآیه مورد سرزنش قرار نگرفته است, امام این گونه استفاده را می پذیرند, ولی بی دقتی آنان را تصحیح می کند.
ازاین نمونه روایات هم نمونه هایی در دست است که شمار آنها هم اندک نیست.
نمونه های دیگر مواردی است که تبیین با استفاده از اطلاق, عمومیت و یاعناصری همانند آن, انجام یافته است, از جمله:
درآیه ۲۳ از سوره نساء آمده است:
(حرمت علیکم… وامّهات نسائکم و ربائبکم اللاّتی فی حجورکم من نسائکم اللاّتی دخلتم بهنّ فان, فان لم تکونوا دخلتم بهنّ فلاجناح علیکم… )۸
حرام شده است برشما… ومادران همسرانتان, ودختران همسرتان که در دامان شما پرورش یافته اند از همسرانی که باآنها آمیزش جنسی داشته اید, وچنانچه باآنها آمیزش جنسی نداشته اید, [ازدواج با دختران آنها برای شما مانعی ندارد.]
ازامیرالمؤمنین(ع) روایت شده است:
(هنگامی که مردی بازنی ازدواج می کند, دختر آن زن براو حرام می شود, در صورتی که با مادرش آمیزش جنسی داشته باشد, امّا اگر با مادرش آمیزش نداشت ازدواج با دختر او برای مرد اشکالی ندارد وهنگامی که با دختری ازدواج کند چه با او آمیزش کرده باشد یا نه, مادرآن دختر براو حرام می شود.)۹
در روایت دیگر از حضرت علی (ع), علّت این حکم بیان شده است:
(هذه مستثناة وهذه مرسلة (وامهات نسائکم)۱۰
این یکی [ربیبه] استثناء شده است[یعنی حرام بودن او مشروط به این است که با مادرش آمیزش جنسی داشته باشد] واین یکی [مادرزن] مرسله است [به طور مطلق حرام می شود ومشروط به شرطی ومقید به قیدی نیست.]
دراین روایت, تبیین براساس عنصری از عناصر عام زبان است, یعنی این مخصوص قرآن نیست, درهرکتاب دیگری ممکن است مسأله ای با قید عنوان شود و مسأله ای دیگر بدون قید و شرط. دراین آیه, حرام بودن دختران همسر, مشروط است, ولی درمورد مادر زن, درآیه هیچ شرط و قیدی وجود ندارد.
روایتی دیگر, به همین مضمون از امام صادق(ع)رسیده است:۱۱
در روایت دیگر آمده است:
(از امام صادق درباره امر به معروف ونهی ازمنکر سؤال شد که آیا برهمه امّت وجمیع مردم واجب است؟
حضرت فرمود: نه.
عرض شد: چرا؟
فرمود: امر به معروف ونهی از منکر برشخصی واجب است که قوی باشد و سخنش مطاع, آگاه به معروف ومنکر, نه برشخصی ضعیف که راه حق از باطل را نمی شناسد. دلیل این گفته, سخن خداست که می فرماید:
(وباید ازمیان شما, گروهی [مردم را] به نیکی دعوت کنند و به کارشایسته وا دارند واز زشتی باز دارند.)
واین بیان خاص است وعام نیست.
همچنین خداوند فرمود:(وازمیان قوم موسی جماعتی هستند که به حقّ راهنمایی می کنند وبه حقّ داوری می نمایند.)
ونفرمود:(برکلّ امّت موسی)ونیز نفرمود: (برکلّ قوم موسی) باآن که قوم موسی درآن زمان امتهایی بودند, و (امّت) بریک نفر و بیشتر ازآن اطلاق می شود. همان گونه که خداوند عزوّجل می فرماید: (ابراهیم [به تنهایی] امّتی بود مطیع فرمان خدا)(نحل/۱۲۰)۱۲
دراین روایت, به گونه دقیق برعناصر زبانی تکیه شده است, تا مطلبی را که به کمک عقل هم قابل استفاده است, بیان کند واز تعبیر عام وخاص هم استفاده شده است.● تبیین با توجه به ساختار سبک ویژه قرآن
شاید قید (ویژه) پس از اصطلاح سبک زاید به نظر برسد, امّا منظور ما ازاین قید این است که امامان(ع)درمورد بحث سبک بیان قرآن نکاتی را تذکر می دادند که خاص قرآن است و آنچه زیر عنوان محکم ومتشابه, ظهر وبطن, ناسخ و منسوخ, عزائم و رخص, حرف مکان حرف و… در روایات اهل بیت(ع) مورد تأکید قرار گرفته است, به همین سبک ویژه قرآن مرتبط است.
از معصوم درباره آیه (بلسان عربی مبین) (شعراء /۱۹۵) سؤال می شود , حضرت می فرماید:
(یبین الالسن, ولاتبینه الالسن)۱۲
قرآن زبانها را بیان می کند وزبانها قرآن را بیان نمی کنند.
بنابراین تمام مواردی که درباره ناسخ و منسوخ , یا تفسیر متشابهات, یا تفسیر و تأویل بطون قرآن ومسائلی ازاین قبیل سخن گفته می شود وبراساس آن حکمی استنباط می شود, تبیین براساس سبک ویژه قرآن است.
از جمله, می توان به روایت زیر اشاره داشت:
(زرارة و محمّد بن مسلم می گویند: از امام باقر(ع) درباره چگونگی و مقدار نماز در سفر سؤال کردیم. حضرت گفت: خداوند می فرماید:
(وقتی به سفر رفتید پس برشما باکی نیست این که نماز را کوتاه کنید)
بنابراین (قصر) درسفر همان گونه واجب است که (تمام) در غیر سفر.
گفتند: عرض کردیم: خداوند می فرماید: (پس برشما باکی نیست که نماز را کوتاه کنید) و نگفت: (انجام دهید.) پس چگونه این یکی مثل تمام واجب شد ه است؟
حضرت فرمود: آیا خداوند درمورد صفا و مروه نفرموده است: (کسانی که حج خانه خدا… انجام می دهند, مانعی نیست که برآن دو طواف کنند [وسعی صفاو مروه را انجام دهند]. ) نمی بینید که طواف [سعی صفاو مروه] واجبی است که خداوند آن را در کتاب خویش ذکر کرده است و پیامبرش آن را انجام داده است؟ همین گونه است قصر نماز در سفر, واین چیزی است که پیامبر خدا(ص) آن را انجام داده است وخداوند آن را در کتاب خود یاد کرده است.۱۴
در روایت بالا, امام از تشابه بیانی حکم استفاده برده اند و این نکته را روشن کرده اند که همان گونه که ( فلاجناح علیه أن یطوف بهما) در سعی صفا ومروه با وجوب آن سازگار است, آیه (فلاجناح علیکم أن تقصروا من الصّلاة ) هم بایستی همین گونه تفسیر شود ومعنای الزامی وایجابی, پیدا کند.
● تبیین براساس فرهنگ شناختی
قرآن, کتاب خدا و کلمه کلمه اش وحی الهی است. امّا همین کتاب به زبان مردم است, زبان عربهایی که در عصر نزول قرآن می زیسته اند, آن هم زبان طائفه ای معروف, به نام قریش. برای درک صحیح وکامل یک زبان, واژگان, تعبیرات و اصطلاحات مربوط به عناصر فرهنگی آن,(چه بادیدی مثبت وتأیید کننده, مثل ماههای حرام, یا بادیدی منفی ونفی کننده, مثل تکفیر عمل کنندگان به نسیئ) لازم است بدانیم آن عنصر چه جایگاهی درفرهنگ آن مردم داشته است; مثلاً شناخت جایگاه واهمیت ماههای حرام در جامعه ای که همیشه به نبرد وغارت مشغول بودند ونیز اثر ویران گرانه رسم (نسیئ) که می توانست از تأثیرماههای حرام در کاهش خون ریزی بکاهد, می تواند به فهم معارف قرآنی وعلل تثبیت ماههای حرام و تحریم (نسیئ) کمک کند.
بنابراین ناچاریم فرهنگ جاهلیت را که همزمان با ظهور اسلام بر شبه جزیره عربستان سیطره داشت, بشناسیم. این آشنایی هرچه دقیق تر باشد شناخت دیدگاه قرآن بهتر انجام خواهد شد.
امامان(ع)با این شناخت, به تبیین آیات فقهی پرداخته اند از جمله, به نمونه های زیر, می توان استناد جست:
(از حلبی نقل شده که از امام صادق(ع)درباره آیه(واگر زنی از شوهر خویش بیم ناسازگاری یا رویگردانی داشته باشد… ) (نساء /۱۲۸)پرسیدم.
امام(ع)فرمود: آن, زنی است که شوهرش او را دوست ندارد, به او می گوید: می خواهم طلاقت بدهم, زن می گوید: من را رها مساز, من دوست ندارم مردم به من طعن زنند, امّا درباره همخوابی, هرگونه خواستی انجام ده و حقوق دیگر نیز برای تو ومن را به حال خود وا گذار. این همان است که خداوند می فرماید:
(برآن دوگناهی نیست که از راه صلح با یکدیگر , به آشتی گرایند, که سازش بهتر است.),این همان صلح (مقصود در آیه) است.۱۵
این دیدگاه در تبیین معنای آیه, براساس شناختی است که امام(ع)از فرهنگ عربها دارد جامعه ای که طلاق درآن سنت زشت است وگاه زن مرد فوت شده را , فرزند او به ارث می برد تامبادا دیگری با او ازدواج کند. امام در تبیین صلح بین زن و شوهر, به این نکته که ریشه درفرهنگ قومی عرب دارد اشاره می کند و با توجه به این واقعیت, راه سازش را بین زن و شوهر باز می گذارد.
نمونه دیگر:
ییکی ازموارد حقوقی, که درقرآن به صورت اصل پذیرفته شده است,این است که زن ومرد هرکدام درمحیط خانه وامور خانوادگی حقوقی دارند, امّا گاه یک طرف ممکن است به بهانه فرزند, حقّ طرف مقابل را ضایع کند, این مسأله اصل کلی است وقابل برابری با موارد بسیار, امّا آیا درجامعه ٌصدراسلام وزمان نزول قرآن, این مشکل وجود داشته است؟ وچه بخشی از فرهنگ آن زمان را دربر گرفته است؟
انتخاب (دایه) یا (مرضعه) برای نوزادانی که به دلیلی نیاز به شیرغیر مادر داشتند ویا در اصل مادری نداشتند, طبیعی بود. این رسم, پیامدهایی خواسته یا ناخواسته , مثبت یا منفی داشت, از جمله آن پیامدها تأثیر بر وضعیت خانواده(مرضعه) بود. مراقبت از کودک شرایطی را بر خانواده بار می کرد, بر روابط فرزندان خانواده با کودک, وهمین گونه بر روابط زن با شوهر. روایت زیر, به این فرهنگ اشاره دارد:
(ابوصباح کنانی می گوید: از امام صادق(ع) درباره این آیه سؤال که کردم می گوید:
(هیچ مادری نباید به سبب فرزندش زیان ببیند, وهیچ پدری[نیز] نباید به خاطر فرزندش[ضرر ببیند])(بقره/۲۳۳)
حضرت فرمود: دایگان, (زنانی که درمقابل اجرت به کودکان دیگران شیر می دادند) گاهی به شوهرانشان تمکین نمی کردند ومی گفتند: می ترسم حامله شوم واین کودکی که شیرش می دهم فرزندم را بکشد ویا مرد, وقتی همسرش او را به خود فرا می خواند, می گفت: می ترسم [حامله شوی] و فرزندم کشته شود. به همین دلیل زن را به حال خود می گذاشت واز آمیزش جنسی با او سرباز می زد, به همین سبب خداوند از آن [فرهنگ غلط و تأثیر سوء آن بر روابط زن و شوهر ]  نهی کرد, که مرد به زن, یا زن به مرد ضرر بزند.)۱۶
نمونه هایی دیگر هست که می توان دراین قسمت بدانها اشاره کرد. (البرهان, ج ۱/۲۱۴) مواردی هم که درآن با دیدی جامعه شناختی و روان شناسی اجتماعی آیه ای را تبیین می کنند ( استبصار, ج ۳/۳۴۳, مسند امام رضا ج ۲/ ۲۶۸ وبرخی از تفاسیر روایی پیرامون آیه: (هؤلاء بناتی هنّ اطهر لکم)بقره / ۲۲۳ وگاه با شناخت تقابل فرهنگی (التهذیب ۷/۴۶۰ , مسند الامام رضا /۲۶۸ ,) که برای پرهیز از طولانی شدن نوشتار ازنقل و بررسی آنها صرف نظر می شود.
▪ دریافت و تبیین براساس تدبّر
در مواردی امامان معصوم(ع)بادید معنی شناختی, حکمی را ازآیه ای استنباط کرده اند. گرچه به ظاهر آیات الاحکام مربوط نیست, دربرخی ازاین موارد می توان, ازآن, استنباط براساس جهان بینی تعبیر کرد, دسته ای دیگر با تفسیر قرآن به قرآن مفهومی از قرآن را تبیین می کنند ویا به روش تفسیر موضوعی و بررسی همه جانبه موضوع درقرآن. دسته ای دیگر احکامی را از آیه ای استفاده می کنند که حکم درآن به صورت کلی بیان شده وامام آن را مثل قاعده ای بر مواردی تطبیق می کنند, مثل قاعده (لاحرج). اینها موارد دیگر نکته یابیهای ظریف ازآیات است.
آنچه دراین بخش می آید, جزء پرکاربردترین بیانهای ائمه(ع)درباره احکام قرآن هستند که ماناچار فقط نمونه هایی را برای برخی از این موارد یاد می کنیم.
● دریافت براساس جهان بینی قرآنی
امامان اهل بیت(ع)با آشنایی کامل با جهان بینی قرآنی سخن می گفتند. آنان علوم قرآن وجهان بینی قرآنی را آن گونه که حضرت رسول اکرم(ص) می دانست, به ارث برده بودند, به همین دلیل درآینه آیات قرآنی حقایقی را می دیدند که برای دیگران دیریاب وگاه غیرقابل درک بوده است.
قرآن محوری در فقه اهل بیت(ع)به گونه ای است که تمامی رفتار و گفتارشان را شامل می شود.
به همین دلیل امام باقر(ع)می گویند:
(اذا حدثتکم بشئ فاسألونی عن کتاب اللّه)۱۷
هنگامی که درباره چیزی سخن گفتم [اگر تردید یا ابهامی داشتید, سند آن را] ازمن از کتاب خدا بپرسید.
مفهوم روشن کلام بالا,این است که من سخنی جز بر محور تفکر قرآنی نمی گویم. روایات: (عرضه روایات برقرآن وکوبیدن روایات مخالف قرآن به دیوار) هم مشهورتر ازآن است که لازم به یادآوری باشد.
درجهان بینی قرآنی,که خدامحوری اساس آن را تشکیل می دهد, اصولی هست که توجه به آنها می تواند جامعه را به بهشت برین تبدیل کند و در روایات فقهی-تفسیری به آن توجه شده است:
(عمروبن ریاح می گوید ازامام باقر(ع)پرسیدم: شنیده ام می گویید: کسی که جز برقانون سنّت زنش را طلاق بدهد شما آن طلاق را بی ارزش می دانید.
ابوجعفر (ع) فرمود: این را من نمی گویم, بلکه خدا می فرماید. سوگند به خدا اگر ما برای شما براساس جور فتوا بدهیم, ازشما بدتریم; زیرا خداوند می فرماید:
(چرا الهیون ودانشمندان آنان را از گفتار گناه [آلود] وحرامخوارگی شان بازنمی دارند؟ راستی چه بد است آنچه انجام می دادند.)(مائده/۶۳)۱۸
این محور تفکر امامان ما در فتوا وبیان احکام الهی است, یعنی توجه داشته اند که یکی از اساسی ترین اصول جهان بینی قرآنی, خدامحوری است.
نمونه هایی از روایات در چگونگی بریده شدن دست سارق وجود دارد که توجیهی غیر از این دیدگاه ندارند. ظاهر آیه (قطع ید سارق و سارقه) چنان است که باید دست آنان را تا جایی قطع کنیم که در عرف(دست) گفته می شود. ولی در روایات ائمه , کف دست (که جای سجده است)به همراه انگشت شست که در هنگام وضو لازم است, استثناء شده است واین را حقّ شخص دانسته شده که اگر توبه کند و بخواهد عبادت کند, اعضای لازم برای عبادت را داشته باشد.
([عن حماد بن عیسی] قال و کتب الینا ابومحمد, یذکر عن ابن ابی عمر عن ابراهیم بن عبدالحمید عن عامة اصحابه, یرفعه الی امیرالمؤمنین(ع)انّه کان اذا قطع ید السّارق, ترک الابهام والراحة, فقیل له: یاأمیرالمؤمنین ترکت عامة یده؟ قال:
فقال لهم فان تاب فبأی شئ یتوضأ؟ لانّ اللّه یقول: (والسارق والسارقة فاقطعوا ایدیهما جزاء بما کسبا نکالاً من اللّه واللّه عزیز حکیم, فمن تاب من بعد ظلمه واصلح فانّ اللّه یتوب علیه, انّ اللّه غفور رحیم.) (مائده /۳۸ و ۳۹) (۱۹)
هنگامی که امام علی دست دزدی را قطع می کرد,انگشت شست وکف دست را باقی می گذاشت.
به آن حضرت گفتند: قسمت مهم دست او را باقی گذاشته اید؟
حضرت فرمود: اگر توبه کند با چه چیزی وضو بگیرد؟ زیرا خداوند می فرماید: (ومرد وزن دزد را به سزای آنچه کرده اند, دستشان را به عنوان کیفری از جانب خدا ببرید, وخداوند توانا وحکیم است. پس هرکه بعد از ستم کردنش توبه کند وبه صلاح آید, خدا توبه او را می پذیرد, که خدا آمرزنده مهربان است.)
در روایاتی دیگر, درباره همین آیه, بر لزوم ابقای کف دست سارق برای آن که سجده گاه است تأکید می شود, واین در اصل توجه دارد به این که انسان به عنوان (عبد) باید اعضای مربوط به عبادتش محفوظ بماند.
● دریافت حکم با مقارنه معنایی آیات قرآن
اهل بیت(ع) گاه برای دریافت حکم قرآنی از مقارنه معنایی قرآن بهره جسته اند وازاین راه معنایی مطمئن ارائه کرده اند, ازاین شیوه به (تفسیر قرآن به قرآن) یاد می شود. این عنوان فصل دریافت حکم با بررسی همه جانبه درقرآن که در اصطلاح تفسیرموضوعی نامیده شود, تفاوت دارد.
هردوعنوان در دریافت حکم با از استفاده از چند یا چندین آیه از قرآن مشترک هستند, با این تفاوت که در اوّل (مقارنه معنایی) یک مفهوم , یاقسمتی ازابعاد یک موضوع با استفاده از مقارنه معنایی دوآیه یا جمع چند آیه بیان وحکم شرعی ازآن استخراج می شود, امّا در روش بررسی همه جانبه ,تمام اقسام یا ابعاد یک موضوع از دیدگاه قرآن بررسی وتمام آیات اصلی مربوط به موضوع درهم آمیخته وحکم شرعی یا نتیجه معرفتی استنباط می شود.
دراین قسمت نمونه هایی از( دریافت حکم با مقارنه معنایی آیات قرآن)نگاشته می شود:
(عن زید الشحام, قال سألت أباعبداللّه(ع)عن الرفث والفسوق والجدال ,قال امّا الرفث فالجماع, وامّا الفسوق فهوالکذب, ألا تسمع لقوله تعالی (یاایّهاالذین آمنوا ان جاءکم فاسق بنبأ فتبیّنوا أن تصیبوا قوماً بجهالة…) (حجرات / ۶) (۲۰)
زید شحام می گوید: از امام صادق(ع)درباره رفث, فسوق وجدال [مربوط به مناسک حج: فلارفث و لافسوق ولاجدال فی الحجّ, بقره / ۱۹۷ ] پرسیدم. حضرت فرمود امّا (رفث)آمیزش جنسی است, (فسوق) یعنی دروغ. نشنیده ای که خداوند می فرماید:(ای کسانی که ایمان آورده اید, اگر فاسقی [دروغ گویی] برایتان خبری آورد, نیک وارسی کنید, مبادا به نادانی گروهی را آسیب برسانید…)
دراین نمونه (فسوق) در آیه حج با (فاسق) در آیه نبأ مقارنه معنایی شده است, که مقصود از فاسق, دروغ گو است وبه قرینه آن معنای آیه سوره حجّ هم روشن می شود.
این روش یکی ازمطمئن ترین راهها برای دریافت معنای واژگان, تعبیرات یا مفاهیم درکاربرد خاص قرآنی آن است.
(اخرج ابن ابی حاتم عن أبی جعفر [بن] محمد بن علی, ان رجلاً سأل علیّاً عن الهدی, ممّ هو؟ قال من الثمانیة الازواج, فکأنّ الرّجل شک فقال علیّ: تقرأ القرآن؟ فکأن الرّجل قال نعم. قال أفسمعت اللّه یقول: (یاایهاالذین آمنوا اوفوا بالعقود احلت لکم بهیمة الانعام) (مائده / ۱) قال نعم. قال و سمعته یقول:(لیذکروا اسم اللّه علی ما رزقهم من بهیمة الانعام )(حجّ / ۳۴) و (من الانعام حمولة و فرشاً) (انعام / ۱۴۲)( فکلوا من بهیمة الانعام), قال نعم. قال افسمعته یقول (… من الضأن اثنین و من المعز اثنین … و من الابل اثنین ومن البقر اثنین)(انعام / ۱۴۳ و ۱۴۴) قال: أفسمعته یقول: (یا ایّهاالذین آمنوا لاتقتلوا الصید وانتم حرم) الی قوله( هدیاً بالغ الکعبة) (مائده / ۹۵) قال الرّجل: نعم . فقال ان قتلت ضبیاً فما علیّ؟ قال شاة. قال علیّ: هدیاً بالغ الکعبة قال الرّجل نعم, فقال علیّ: قد سماه اللّه (بالغ الکعبة) کما تسمع.) (۲۱)
از امام باقر(ع) روایت شده است که کسی از امام علی (ع) پرسید (هَدْی) از چه جنسی است؟ حضرت فرمود: ازهمان هشت زوج. گویا مرد به شک افتاد!
علی (ع) فرمود: قرآن می خوانی؟
مثل این که آن مرد گفت: آری…
علی (ع) فرمود: آیا شنیده ای که خدا می فرماید:(ای کسانی که ایمان آورده اید! به پیمانها وفا کنید, چهارپایان برای شما حلال شده است… )
گفت: آری.
علی (ع)فرمود:
وآیا شنیده ای که خدا می فرماید:(… تانام خدا را به هنگام قربانی بر چهارپایانی که به آنان روزی داده ایم ببرند.) و(از چهارپایان برای شما حیوانات باربر, وحیوانات کوچک آفرید… )پس بخورید از چهارپایان.
گفت : بلی.
علی فرمود: آیا شنیده ای که خدا می فرماید:( هشت زوج, از گوسفند دوتا, واز بز دوتا… واز شتر دو واز گاو دو.)
گفت: بلی.
علی(ع)فرمود آیا شنیده ای که خداوند می فرماید:( ای کسانی که ایمان آورده اید! درحال احرام شکارنکنید. ) تا آن جا که می فرماید:(و به صورت قربانی به کعبه برسد)
آن مرد گفت: بلی.
گفت: اگرمن آهویی را کشتم چه چیز برمن واجب است؟
گفت: گوسفند.
علی(ع)فرمود: (به صورت قربانی به کعبه برسد.)
آن مرد گفت آری.
پس علی(ع)فرمود: این را خداوند (بالغ الکعبه) نام داده است, همان گونه که می شنوی.)
علی بن ابراهیم در تفسیر آیه ۶۰ سوره توبه که می گوید: (انّما الصدقات للفقراء والمساکین والعاملین علیها والمؤلفة قلوبهم وفی الرقاب والغارمین وفی سبیل اللّه وابن السبیل…) نوشته است:
(بنابراین خداوند از صدقات, تمام مردم را خارج کرده است, جزاین هشت دسته که خداوند ازآنها یاد کرده است. امام صادق(ع)شماری ازآنان را مشخص فرموده و گفته است:
(الفقراء هم الذین لایسئلون وعلیهم مؤونات من عیالهم والدلیل علی انّهم هم الذین لایسئلون قول اللّه فی سورة البقرة (للفقراء الذین احصروا فی سبیل اللّه لایستطیعون ضرباً فی الأرض یحسبهم الجاهل اغنیاء من التعفف تعرفهم بسیماهم لایسئلون النّاس الحافاً) (بقره/ ۲۷۳)… (۲۲)
فقیران آنانی هستند که گدایی نمی کنند وبار مخارج عیال بر دوششان است. دلیل این گفته, کلام خدا در سوره بقره است (انفاق شما, مخصوصاً باید برای نیازمندانی باشد که در راه خدا, در تنگنا قرار گرفته اند, نمی توانند مسافرتی کنند [وسرمایه ای به دست آورند] واز شدّت خویشتن داری, افراد ناآگاه آنان را بی نیاز می پندارند, امّا آنان را از چهره هایشان می شناسی وهرگز با اصرار چیزی از مردم نمی خواهند… )
● دریافت حکم با بررسی همه جانبه در قرآن
درمواردی به گونه ای همه جانبه, موضوعی در قرآن کاوش شده وحکم الهی بااین دید معنی شناختی و ژرف به دست آمده است. در روایات, نمونه هایی و راهبردهایی بسیار وجود دارد که این الگو را در فرادید می نهند واین درس را به فقیهان می دهند که باتوجه به نیازها و پرسشهای امروزین فرد و جامعه به آستان قرآن گام نهند و پاسخهای دقیق وهمه جانبه ای را استنباط و براساس آن حکم کنند و یا فتوا دهند. از جمله می توان به نمونه زیر اشاره کرد:
(عن علی (ع)انّه قال: الجهاد فرض علی جمیع المسلمین, لقول اللّه تعالی: (کتب علیکم القتال) (بقره/ ۲۱۶) فان قامت بالجهاد طائفة من المسلمین وسع سائر هم التّخلف عنه مالم یحتج الذین یلون الجهاد الی المدد,فان احتاجوا لزم الجمیع ان یمدوهم حتّی یکتفوا قال اللّه تعالی: ( وما کان المؤمنون لینفروا کافّة) (التوبه / ۱۲۲) فان دهم امر یحتاج فیه الی جماعتهم نفروا کلّهم, قال اللّه عزّوجل:(انفروا خفافاً و ثقالاً وجاهدوا باموالکم و انفسکم فی سبیل اللّه. ) (التوبه / ۴۱)(۲۳)
از علی(ع)روایت شده که آن حضرت فرمود: جهاد بر تمامی مسلمانان واجب است, به دلیل کلام خدا (برشما کارزار واجب شده است) واگر شماری از مسلمانان به امر جهاد بپردازند, دیگران می توانند تاوقتی که نیروهای جبهه به یاری نیازمند نباشد, از حضور در جبهه خودداری کنند, امّا اگر آنان نیاز به کمک داشتند برتمام مسلمانان است که یار آنان باشند. خداوند فرموده است:
(وشایسته نیست مؤمنان همگی [برای جهاد] کوچ کنند) ولی اگر مبارزه ای پیش آید که درآن حضور همه مسلمانان لازم باشد, همه آنان باید حرکت کنند خداوند فرموده است: ( سبکبار وگرانبار , بسیج شوید وبا مال و جانتان در راه خدا جهاد کنید… )
دراین روایت, با استفاده از چند آیه, چگونگی وجوب جهاد با توجه به موارد گوناگون استنباط شده است که نتیجه آن وجوب کفایی جهاد است. این (مقدار کافی)گاه ممکن است گروهی کوچک از مسلمانان باشند وگاه همه مسلمانان را شامل شود.
امید است این نوشته کوتاه توانسته باشد گامی هرچند کوتاه, درروش شناسی اهل بیت در تفسیر آیات الاحکام برداشته باشد.
سید حیدر علوی نژاد
۱. عیاشی, محمّدبن مسعود, التفسیر (معروف به تفسیر عیاشی)به تصحیح سیدهاشم رسول محلاتی, تهران, المکتبة العلمیة الاسلامیة, ۱/ ۸۲.
۲. همان, ۱/ ۷۴ .
۳. قمی, علی بن ابراهیم, تفسیر القمی, مصحح: سید طیب الموسوی الجزایری, نجف , مکتبة الهدی, ۱۳۸۷ هـ, ۱/ ۱۶۲.
۴. همان, ۲ / ۳۰.
۵. بحرانی, سیدهاشم, البرهان فی تفسیرالقرآن, قم , مؤسسة مطبوعاتی اسماعیلیان,۲/۶۲,حدیث۱۳.
۶.همان ۲/ ۱۳۶; کافی ۷/۴۱; التهذیب ۹/ ۲۱۰); مسند امام رضا (ع) ۲ /۲۰۶.
۷. حرّ عاملی, محمّد بن حسن, وسائل الشیعة, ۱۳/ ۴۴۶.
۸. درترجمه آیات, بیشتر متن ترجمه آیت اللّه مکارم شیرازی یا استاد محمّد مهدی فولادوند را آورده ایم وجز در مواردی اندک تغییری نداده ایم.
۹. فیض کاشانی, محسن, التفسیر الصافی, بیروت, مؤسسة الاعلمی للمطبوعات, ۱۴۰۲ هـ. ۱/ ۴۳۵.
۱۰. همان, ۱/ ۴۳۶.
۱۱. بحرانی, سید هاشم, البرهان ۱/ ۳۵۷.
۱۲. حرّ عاملی, محمّد بن حسن, وسائل الشیعة, ۱۱/ ۴۰۰.
۱۳. کلینی, محمّد بن یعقوب, الاصول من الکافی ۲/۶۶۲.
۱۴. طبرسی, فضل بن حسن, مجمع البیان فی تفسیرالقرآن, تهران, مکتبة العلمیة الاسلامیة, ۲/۱۵۴, قطع رحلی.
۱۵.بحرانی, سیدهاشم, البرهان ۱/۴۱۹.
۱۶. همان, ۱/ ۲۲۵.
۱۷. کلینی, محمدبن یعقوب, الاصول من الکافی, ۱/۶۰.
۱۸. حرّ عاملی, محمّد بن حسن, وسائل الشیعة, ۱۵ / ۲۷۳.
۱۹. عیاشی, محمدبن مسعود, تفسیر عیاشی,۱/ ۳۱۸;بحرانی, سید هاشم, البرهان ۱/ ۴۷۰.
۲۰. حرّ عاملی, محمّد بن حسن, وسائل الشیعه, ۹/ ۱۱۰.
۲۱. سیوطی, جلال الدین ,الدرّ المنثور فی التفسیر بالمأثور, بیروت, دارالفکر, ۱۴۰۳, ۳/۱۹۲.
۲۲. قمی, علی بن ابراهیم, تفسیر القمی, ۱/ ۲۹۸.
۲۳. طباطبائی بروجردی, حسین, الجامع لأحادیث الشیعة, ۱۳/۳۷.
منبع : مجله پژوهش هاي قرآني


همچنین مشاهده کنید