جمعه, ۳۱ فروردین, ۱۴۰۳ / 19 April, 2024
مجله ویستا

نگاهی به بحثهای فقهی ـ قرآنی در عصرصحابه


نگاهی به بحثهای فقهی ـ قرآنی در عصرصحابه
بدون تردید, قرآن کریم مهم ترین وارزنده ترین یادگار به جای مانده از پیامبر(ص) است که پس از رحلت آن حضرت نزد صحابه به امانت سپرده شد. درآن دوران, دونکته مهم ترین مسؤولیت صحابه در ارتباط با قرآن, تلقی می شد:
الف. حفظ وحراست قرآن از هرگونه افزوده شدن برآن ویاکاسته شدن از آن, گرچه خداوند متعال, حفاظت از قرآن را وعده داده است:
(انّانحن نزّلنا الذکروانّا له لحافظون) حجر۹/
ما قرآن را نازل کرده ایم وخود نگهبانش هستیم.
اما وعده خدا از راه علل واسباب تحقق می یابد ودر دوران صحابه, آشکارترین عامل تحقق وعده الهی, همت وتلاشی بود که از سوی آنان در این خصوص به کار گرفته شد.
ب. تفسیر وتبیین قرآن, دومین وظیفه مهم صحابه بود وآنان, سزاوارترین افراد برای این منظور به شمار می رفتند, زیرا از سویی خود, مخاطبان قرآن بودند وقرآن کریم در آیات چندی, تمام مخاطبان خود را به تفکر وتدبر در آیات قرآن فراخوانده است واز سوی دیگر, آنچه از پیامبر (ص) در باره تفسیر قرآن رسیده بود, در ذهن صحابه محفوظ بود وبرخی از آنان گنجینه اسرار پیامبر بودند. بنابراین, در پرداختن صحابه به تفسیر قرآن, جای تردید نیست وروایاتی که از صحابه در زمینه تفسیر قرآن رسیده, بهترین گواه این مدعاست.
در برخی از روایات درباره (آیات الأحکام), مطلبی, اعم از تفسیر آیه ویا اظهار نظر درمورد آن ویا استنباط حکمی ازآیه به صحابه نسبت داده شده است. برخی از همین روایات, دستمایه این نوشته قرار گرفته واز آن تحت عنوان (مباحث فقه القرآن در عصر صحابه) بحث شده است.
نکته دیگر آن که در دوران صحابه, بحث مستقلی درباره آیات الأحکام انجام نگرفته ویا اثرمکتوبی در این باره تدوین نشده است. ازاین رو, محدوده پژوهش دراین مقاله, اظهار نظرهایی است که در ذیل (آیات الاحکام) از صحابه نقل شده واز طریق تفاسیر روایی به دست ما رسیده است. البته بایستی توجه داشت که گفته های صحابه درتفسیر (آیات الاحکام) و برداشتها واحیاناً استنباط آنان ازاین آیات, محدود و اندک است, زیرا در دوران صحابه, مباحث تفسیر وعلوم قرآنی درآغاز راه بود و آنچه از صحابه دراین زمینه رسیده است, جزء گامهای نخستین به شمار می رود. امّا به واسطه برخورداری صحابه از چند ـ ویژگی مهم: آشنایی با زبان قرآن, آگاهی از شأن نزول و از همه مهم تر آگاهی از سنت پیامبر(ص), گفته های آنان در تفسیر آیات و استنباط از آیات فقهی قرآن, برای نسلهای بعد با ارزش و محترم است, زیرا هریک از موارد یادشده در درک درست مفاهیم قرآن, نقش بسزایی دارد.
● صحابه پیامبر(ص)
دراین که اصطلاحاً به چه کسانی صحابه گفته می شود, دیدگاهها متفاوت است, امّا خوشبختانه تفاوت دیدگاهها درتعریف صحابه, به موضوع بحث این نوشته زیانی نمی رساند, زیرا آنچه از صحابه درباره آیات الاحکام برجای مانده است, مربوط به آن دسته از صحابه است که درتاریخ به عنوان (مفسر قرآن) شهرت یافته اند و درصحابی بودن آنان تردیدی نیست. بنابراین, باید دید مفسران قرآن درعصر صحابه, چه کسانی بوده اند؟
سیوطی دراین باره نوشته است:
(ده تن از صحابه پیامبردر زمینه تفسیر قرآن شهرت یافته اند. این ده نفر عبارتند از: خلفای اربعه, ابن مسعود, ابن عباس, ابیّ بن کعب, زیدبن ثابت, ابوموسی اشعری وعبداللّه بن زبیر.)۱
ذهبی در التفسیرو المفسرون, پس از نقل عبارت سیوطی افزوده است:
(در بین صحابه کسان دیگری هم در زمینه تفسیر قرآن سخن گفته اند که برخی از آنان عبارتند از: انس بن مالک, ابوهریره, عبداللّه بن عمر, جابربن عبداللّه انصاری, عبداللّه بن عمروبن عاص, و عایشه. جز این که آنچه از نامبردگان در زمینه تفسیر قرآن نقل شده است, اندک است وشهرت ایشان به عنوان مفسر به پای شهرت آن ده نفر نمی رسد.)۲
البته روشن است که هرگاه از صحابه پیامبر(ص)نام برده می شود, علی بن ابی طالب(ع) به عنوان درخشنده ترین و شاخص ترین چهره آنان مطرح است. و آن گاه که از مفسران و قرآن پژوهان عصر صحابه سخن به میان می آید, علی(ع) تواناترین و شایسته ترین شخصیت این میدان, به شمار می آید, زیرا خود آن حضرت فرموده است:
(آیه ای بررسول خدا نازل نشد مگر آن که آن حضرت برای من املا فرمود و من به خط خویش آن را نوشتم و پیامبر(ص) تأویل و تفسیر و… آن را به من آموخت.)۳
ابن مسعود که خود از مفسران نامدار قرآن درعصرصحابه است, در مورد علی بن ابی طالب(ع) گفته است:
(قرآن برهفت حرف نازل گشته و هریک از حروف قرآن دارای ظاهرو باطنی است وعلی(ع) به هر دو داناست.)۴
سیوطی درکتاب الاتقان, تصریح کرده که درمیان خلفای اربعه, بیشترین روایات تفسیری از علی بن ابی طالب نقل شده است.۵ وی درادامه افزوده است:
(روایات ابن عباس در زمینه تفسیر از روایات علی بن ابی طالب(ع) بیشتر است.) ۶
اما ذهبی در التفسیرو المفسرون, روایتی از ابن عباس نقل کرده که وی گفته است:
(آنچه درزمینه تفسیر قرآن آموخته ام, از علی ابی طالب(ع) آموخته ام.)۷
علامه امینی در الغدیر, ازابن عباس نقل کرده است که گفت:
(دانش پیامبر(ص) از دانش خداوند سرچشمه گرفته و دانش علی بن ابی طالب(ع) از دانش پیامبر(ص) وسرچشمه دانش من از دانش علی(ع) است.)۸
علامه, پس از نقل احادیث و کلمات چندی درباره علم علی بن ابی طالب(ع) افزوده است:
(مانند این احادیث و گفته ها درباره علم آن بزرگوار به اندازه ای است که اگر در نوشته ای جداگانه گردآوری شود, کتاب پرحجمی تشکیل خواهد یافت.)۹
درباره برتری علمی علی بن ابی طالب(ع) بردیگر صحابه, گفتنی بسیار است که این مختصر گنجایش پرداختن به آن را ندارد. تنها دراین بخش, به نقش علی(ع) در جلوگیری از کجرویهای برخی از صحابه, که دراثر بی اطلاعی از پاره ای احکام قرآن یا ناتوانی از درک صحیح آن فتواهای نادرستی می دادند واحکام نادرستی صادر می کردند, اشاره می شود. در چنین مواردی, حضرت با استناد به آیات فقهی قرآن, ضمن گوشزد کردن اشتباه آنان, حکم الهی را بیان می فرمود. به عنوان نمونه, از دو ماجرا می توان یادکرد که در دوران خلیفه دوم روی داده و مضمون آن دو, در منابع شیعی واهل سنت آمده است:
(زنی را نزد عمر آوردند که با گذشت شش ماه از دوران بارداری, فرزندی به دنیا آورده بود. عمر به گمان این که آن زن زنا کرده است تصمیم گرفت او را سنگسار کند [و حدّ رجم براو جاری سازد].
علی بن ابی طالب(ع) به عمر فرمود:
اگر این زن با استفاده از قرآن با تو به مخاصمه برخیزد, برتو پیروز خواهد شد, زیرا خداوند متعال فرموده است:
(مدّت بارداری و از شیرگرفتن کودک, سی ماه است.) (احقاف/ ۱۵)
وخداوند[درآیه ای دیگر] فرموده است:
(مادران فرزندان خود را دو سال تمام شیردهند. [این حکم] در مورد مادری است که تصمیم دارد دوران شیرخوارگی را تمام کند.) (بقره/ ۲۳۳)
بنابراین, اگر دوران شیرخوارگی دوسال است و از سویی, دوران حاملگی و شیرخوارگی با هم سی ماه است, می توان نتیجه گرفت که زایمان پس از شش ماه هم امکان پذیراست.)۱۰
(زنی را پیش خلیفه دوم آوردند. زن اعتراف کرد که زناکرده است. عمر دستور رجم او را صادر کرد.
علی بن ابی طالب(ع) به عمر فرمود:
شاید این زن برای کار خود عذری داشته باشد. آن گاه ازآن زن پرسید: چه چیز تو را وادار کرد تا به زنا تن دهی؟
زن پاسخ داد: مردی با من شریک (یا همسفر) بود. آن مرد هم آب و هم شیر با خود داشت, اما من هیچ کدام را در اختیار نداشتم. هنگامی که تشنگی به سراغم آمد, از او خواستم تا ازآب یا شیری که به همراه دارد, به من هم بدهد. او برآوردن خواسته ام را مشروط به این کرد که من نیز خود را در اختیار او بگذارم, امّا من تا سه نوبت از برآوردن آن سرباز زدم تا آن که تشنگی برمن غلبه کرد, به گونه ای که بیم هلاک شدنم می رفت. دراین هنگام, به خواسته او تن دادم و درمقابل, او هم به من آب داد.
در این جا علی(ع) کلمه تکبیر را برزبان آورد و آیه: (فمن اضطرّ غیرباغ و لاعاد) [آیه ۱۷۳ از سوره بقره] را تلاوت فرمود.
بدین ترتیب آشکارگشت که عمر در صدور حکم رجم, دچار اشتباه شده است, زیرا زنای آن زن از روی ناچاری و برای حفظ جان خود بوده است و کسی که از روی اضطرار مرتکب حرام شود, گناه نکرده و مجازات نخواهد شد.)۱۱
● تفسیر آیات الاحکام درعصرصحابه
بخش عمده ای از آنچه از صحابه در ذیل آیات فقهی قرآن نقل شده است, در عنوان (تفسیر قرآن) جای دارد. اگر به تفاسیری چون جامع البیان طبری, الدرالمنثور سیوطی, تفسیر ابن کثیر, تفسیر منسوب به ابن عباس و دیگر تفاسیر نقلی و روایی, که گفته های صحابه را گردآورده اند, مراجعه کنیم, می بینیم که بیشتر گفته های صحابه, در ذیل (آیات الاحکام) از سه گونه بیرون نیست, زیرا گوینده یا معنای واژه ای از واژه های آیه را بیان کرده است, یا به شرح ساده و ابتدایی عبارتی از عبارات پرداخته است ویا مصداقی را برای احکام و قواعد کلی قرآن مشخص کرده است.
در گفته های تفسیری به جای مانده از صحابه, نمونه های بسیاری برای هریک ازموارد یادشده به چشم می خورد, که به چند مورد اشاره می شود:
۱) شخصی ازابن عباس پرسید: واژه (انصاب) درعبارت قرآنی: (انّما الخمر و المیسر و الانصاب و الازلام رجس من عمل الشیطان)(مائده / ۹۰) به چه معناست؟ ابن عباس پاسخ داد:
(مراد از (انصاب), قطعه سنگی است که اعراب دوران جاهلیت آن را می پرستیدند و برای آن قربانی می کردند. ودرپاسخ این پرسش که آیا معنای یاد شده برای این واژه در نزد عرب شناخته بود؟ ابن عباس یکی از اشعار عرب را شاهد آورد.)۱۲
همان شخص ازابن عباس در مورد معنای واژه (المنخنقة) و (الموقوذة) سؤال کرد. این دو واژه در آیه دوم سوره مائده آمده است:
(حرّمت علیکم المیتة و الدّم… و المنخنقة و الموقوذة…)
حرام شد برشما مردار و خون… و حیوان خفه شده و حیوانی که به وسیله سنگ و چوب مرده باشد….
ابن عباس در تفسیر واژه (منخنقة) به یکی از روشهای کشتن حیوان در زمان جاهلیت اشاره کرد و گفت:
(اعراب گاهی برای استفاده از گوشت حیوان آن را خفه می کردند که واژه(منخنقة) به همین معناست وگاهی حیوان را با چوب می زدند تا کشته می شد که مراد از (موقوذة) حیوانی است که به این شکل بمیرد. و درقرآن کریم گوشت حیوانی که خفه شده است یا به وسیله ضربه های چوب مرده, حرام گردیده است. ابن عباس, در پاسخ این پرسش که آیا معنای این دو واژه درکلام عرب سابقه داشته است؟ به اشعاری استشهاد کرد که در دوران جاهلیت سروده شده و درآن اشعار واژه(منخنقة) و (موقوذة) به همان معنایی که گفته شد, به کار رفته است.)۱۳
۲) نافع بن ازرق از ابن عباس پرسید: در آیه مبارکه:
(وان طلّقتموهنّ من قبل ان تمسّوهنّ وقد فرضتم لهنّ فریضة فنصف ما فرضتم الاّ ان یعفون او یعفو الّذی بیده عقدة النّکاح…) بقره/ ۲۳۷
اگر زنان را پیش از آن که با آنها مسّ کنید [آمیزش جنسی کنید] طلاق دهید درحالی که مهری برای آنان معین کرده اید, نصف آن را به آنان بدهید مگر این که آنان حقّ خود را ببخشند یا آن کس که گره ازدواج در دست اوست, مهر را ببخشد….
عبارت قرآنی: (الاّ أن یعفون او یعفو الّذی بیده عقدة النّکاح) به چه معناست؟
ابن عباس در پاسخ, این گونه توضیح داد:
(مراد این است که در طلاق پیش از آمیزش, نصف مهر واجب است و می بایست به زن پرداخت شود, مگر این که آن زن از گرفتن نصف مهر گذشت کند یا این که طلاق دهنده نصف دیگر مهر را هم به آن زن بدهد.)۱۴
۳) از عایشه همسر پیامبر (ص)درباره این آیه شریفه پرسش شد:
(وإن خفتم ألاتقسطوا فی الیتامی فانکحوا ما طاب لکم من النّساء…) نساء / ۳
اگر می ترسید که با دختران یتیم نتوانید به عدالت رفتار کنید [از ازدواج با آنان چشم پوشی کنید], زنان پاکدامن دیگر را به ازدواج خود درآورید.)
عایشه در پاسخ گفت:
(بخش نخست آیه, درباره دختر یتیمی است که در خانه سرپرست خود زندگی می کند. سرپرست یتیم به خاطر دارایی و یا زیبایی او تصمیم می گیرد او را به ازدواج خود درآورد, اما چون این دختر در خانه خودش زندگی می کند و تحت سرپرستی او قرار دارد, تصمیم ندارد در مهریه دادن عدالت را رعایت کند و همان مهری را به او بدهد که اگر با زنی دیگر ازدواج می کرد می بایست آن را می پرداخت. بدین سبب, خداوند متعال دستور داده است که اگر در چنین موردی بیم آن هست که عدالت رعایت نشود, از ازدواج با یتیم چشم پوشی گردد واگر قرار است باهمان یتیم ازدواج کند, موظف است در پرداخت مهریه عدالت را کاملاً رعایت کند.)
۴) از ابن عباس در تفسیر آیه ذیل نقل شده:
(والذین یکنزون الذّهب و الفضّة و لاینفقونها فی سبیل اللّه فبشّرهم بعذاب ألیم)
توبه / ۳۴
کسانی را که طلا و نقره را پنهان می سازند و در راه خدا انفاق نمی کنند به عذاب دردناکی بشارت ده.
(مراد کسانی هستند که زکات دارایی خود را نپردازند وهرثروتی که زکات آن پرداخت نشود, مصداق کنز است; چه آن ثروت بر روی زمین نهاده شود ویا درزمین پنهان گردد و هرگاه زکات مال پرداخت شود, آن مال کنز نیست; چه برروی زمین باشد و یا در اعماق زمین پنهان گردد.)
۵) ابن عباس در پاسخ این پرسش که مراد از: (بهیمة الانعام) (مائده / ۱) چیست؟ گفته است:
(مراد شتر, گاو و گوسفند است.)
مواردی که بدان اشاره شد, نمونه های اندکی است ازآنچه از دوران صحابه در تفسیر (آیات الاحکام) به جای مانده است. گرچه موارد یادشده, از منقولات تفسیری ابن عباس انتخاب شده, امّا با جست وجو در تفاسیر نقلی, چنین مواردی در گفته های تفسیری دیگر صحابه نیز به چشم می خورد.
از پنج نمونه ای که ذکر شد مورد نخست, در عنوان تفسیر واژه های آیات الاحکام در عصرصحابه جای دارد. از مورد دوم و سوم, می توان به عنوان توضیح و شرح ساده و ابتدایی برخی از آیات فقهی قرآن نام برد و مورد چهارم و پنجم را در عنوان بیان مصادیق می توان به شمار آورد.
● استدلال صحابه به آیات الاحکام
بخش دیگری ازآنچه درباره آیات فقهی قرآن از صحابه نقل شده است, مطالبی است که فراتر از شرح و توضیح ساده و ابتدایی آیه است و می توان گفت: در این گونه موارد صحابه به آیه قرآن استدلال کرده و بدین وسیله حکمی از احکام فقهی را از قرآن استنباط کرده اند.
دراین بخش نیز نمونه ها بسیار است که به چند مورد بسنده خواهد شد:
۱) شخصی به خلیفه دوم گفت: قطعه ای از زمین(مروه) را به من واگذار کن. عمر ازآن شخص روی برگرداند و گفت: این زمین, جزء حرم خداوند است وخداوند درقرآن فرموده است: (… جعلناه للناس سواء العاکف فیه و الباد…) حجّ/ ۲۵
آن را برای همه مردم مساوی قرار دادیم, چه آنان که درآن مقیمند و چه آنان که از نقاط دیگر بدان جا وارد می شوند.)۱۸
درباره مفاد آیه ۲۵ سوره حجّ این بحث مطرح بوده است که آیا منظور از عبارت قرآنی: (والمسجد الحرام) دراین آیه, خصوص مسجد الحرام است یا تمامی مکه را دربرمی گیرد؟ همین گونه در جمله: (سواء العاکف…) دیدگاهها متفاوت است.
بعضی گفته اند: تفسیر و مراد آیه آن است که همه مردم در استفاده از زمین مکه برای برگزاری مراسم حج یکسانند و هیچ کس حق ندارد دیگران را از رفت وآمد در مسیرهای عبادت حج منع کند. برخی مفاد آیه را توسعه داده و گفته اند: حاجیان در استفاده از منازل مکه هم مساویند۲۰ و در نتیجه فتوا داده اند که خرید و فروش خانه های مکه و اجاره دادن آن جایز نیست.۲۱ درهمین زمینه, در بخشی از نامه علی بن ابی طالب(ع) به فرماندار مکه آمده است:
(و مر اهل مکّة الاّ یأخذوا من ساکن اجراً فإنّ اللّه سبحانه یقول:
(سواء العاکف فیه و الباد) ۲۲
به مردم مکه فرمان ده تا از مسافرانی که در خانه های مکه سکنا می کنند اجاره بها نگیرند, زیرا خداوند می فرماید: دراین سرزمین, آن که مقیم است و آن که از بیرون می آید, یکسانند….)
از روایت فوق, می توان استفاده کرد که برداشت خلیفه دوم از آیه, این بوده که حکم یاد شده اختصاص به مسجد الحرام ندارد و دست کم آیه شامل زمین(مروه) می شود و تمام مسلمانان نسبت به آن حق مساوی دارند و حتّی خلیفه و حاکم مسلمانان نیز مجاز نیست قسمتی اززمین (مروه) را به کسی اختصاص دهد.
۲) ابن عباس فتوا داده است: اگر مسلمانی به وسیله سنگ و یا پرنده ای که توسط مجوسی تعلیم شکار دیده است, حیوانی را شکار کند, گوشت حیوانِ شکار شده حرام است, گرچه درزمان رها کردن حیوان شکاری به سمت شکار, نام خدا را هم برزبان آورده باشد. وی برای اثبات این مدعا عبارت قرآنی: (تعلّمونهنّ ممّا علّمکم اللّه) (مائده/۴) را دلیل آورده است.۲۳
مفهوم سخن ابن عباس, این است که در شکار به وسیله حیوان, این شرط نیز معتبر است که تعلیم دهنده حیوان شکاری, مسلمان باشد واین شرط از: (تعلّمونهن ممّا علّمکم اللّه…) استفاده می گردد, زیرا ظاهراً (تعلّمون) و (علّمکم) خطاب به مسلمانان است. در نتیجه مفهوم آیه دلالت دارد که اگر حیوان شکاری به وسیله (مجوسی) ویاهر غیرمسلمانی تربیت شده است, گوشتی که به وسیله او به چنگ آید, حرام است و ظاهراً ابن عباس به مفهوم آیه استدلال کرده وبرطبق آن فتوا داده است.
۳) ابن مسعود به مردی که سوگند یادکرده بود تا دوسال با همسرش آمیزش نکند, گفت:
(با همسرت آمیزش کن وبرای سوگندی که یادکرده ای, کفاره بده.)
وی, برای نظریه فقهی خود, به این آیه قرآن استدلال کرد:۲۴
(یاایها الذین آمنوا لاتحرّموا طیّبات ما أحلّ اللّه لکم) مائده /۸۷
ای کسانی که ایمان آورده اید چیزهای پاکیزه را که خداوند برای شما حلال کرده است, حرام نکنید.
مبانی صحابه در استنباطهای فقهی از قرآن
همان گونه که اشاره شد, صحابه پیامبر(ص) در ارتباط با آیات فقهی قرآن, تنها به بیان معانی واژه های آیه و یا شرح ساده و ابتدایی آن بسنده نکرده اند, بلکه گاهی به این آیات استدلال کرده اند و بدین وسیله برخی از احکام فقهی را از قرآن استخراج کرده اند.
اکنون جای این پرسش باقی است که آیا صحابه برای به دست آوردن احکام فقهی از قرآن, ازچه اصول و ضوابطی بهره برده اند؟
گرچه پاسخ قطعی به پرسش فوق دشوار است, اما با تأمل درآنچه از صحابه در ذیل آیات الاحکام برجای مانده, می توان گفت: صحابه در استنباط از قرآن, از دلالت ظواهر قرآن ازجمله, دلالت لفظ عام بر شمول, دلالت لفظ مطلق برهریک از افراد معنی خود, دلالت لفظ امر بروجوب و لفظ نهی برحرمت, سود برده اند وگاه با استفاده از عواملی چون تفسیر قرآن به قرآن, یا تفسیر قرآن با سنت و همچنین با استفاده از (لغت) ویا نشانه های موجود درآیه و نیز قواعد کلی قرآن مانند قاعده (نفی عسر) مستفاد از آیه ۱۸۵ سوره بقره و قاعده اضطرار مستفاد از آیه ۱۷۳ سوره بقره و… احکام فقهی تازه ای را از قرآن استخراج کرده اند. اکنون به چند نمونه از استنباطهای فقهی قرآنی صحابه اشاره می کنیم که با درنگ دراین نمونه ها می توان تا حدودی به چگونگی استنباط صحابه از قرآن پی برد.
الف) استدلال به ظاهر قرآن
ازابن عباس نقل شده که گفته است: (طواف وداع), واجب است وبرای واجب بودن آن به عبارت قرانی: (ولیطّوّفوا بالبیت العتیق)(حج/ ۲۹) استدلال کرده است.۲۵
بدون تردید ابن عباس, واجب بودن طواف را ازکلمه (ولیطّوّفوا) که به صورت امر, آمده و دلالت بر الزام دارد, استفاده کرده است.
تمسک به اطلاق که یکی دیگر از مصادیق ظهور است, در دیدگاههای فقهی صحابه به چشم می خورد; از جمله نقل کرده اند:
(ابوذر, عثمان و کعب الاحبار, در محفلی حضور داشتند. عثمان از کعب الاحبار پرسید: اگر کسی زکات دارایی خویش را بپردازد آیا چیزی بیش از زکات هم براو واجب است؟
کعب الاحبار پاسخ داد: خیر, چیزی به جز زکات بردارنده مال واجب نیست, اگر چه خشتی از طلا و خشتی از نقره را انباشته سازد.
ابوذر از پاسخ کعب الاحبار برآشفت و با عصا برفرق او کوبید و گفت: ای یهودی زاده, تو را چه رسد که در احکام مسلمانان اظهارنظرکنی! آن گاه برای ردّ گفته کعب الاحبار به این آیه استدلال کرد:
(… والّذین یکنزون الذهب و الفضّة و لاینفقونها فی سبیل اللّه فبشّرهم بعذاب الیم) توبه /۳۴
و کسانی که طلا و نقره را ذخیره می کنند و درراه خدا انفاق نمی کنند, آنان را به عذابی دردناک بشارت بده.)۲۶
بی تردید ابوذر از اطلاق آیه استفاده کرده و بدین وسیله نظر کعب الاحبار را مردود دانسته است, زیرا مفاد آیه این است که خودداری از انفاق طلا و نقره و کنز نمودن آن, عذاب خدا را در پی دارد و دراین جهت, میان طلا و نقره ای که زکات آن پرداخت شده و یا طلا و نقره ای که زکات آن را نپرداخته اند, تفاوتی نیست.
ب) استفاده از تفسیر قرآن به قرآن
بهترین نمونه دراین مقوله, روایتی است که از علی بن ابی طالب(ع) نقل شده است. روایت مورد نظردر مقدمه این نوشتار به تفصیل آورده شد و دیدیم که حضرت, چگونه با ضمیمه کردن دوعبارت قرآنی: (حمله و فصاله ثلاثون شهراً)(احقاف/ ۱۵) و (والوالدات یرضعن اولادهنّ حولین کاملین لمن أراد أن یتمّ الرّضاعة) (بقره/۲۳۳) نتیجه گرفت که زایمان پس از شش ماه امکان پذیر است… و حکم فرمود که اگر زنی پس از شش ماه بارداری وضع حمل کند, نباید او را متهم به زنا کرد و بدین ترتیب, خطای عمر درحکمی که صادر کرده بود, آشکار شد و زنی از سنگسار شدن نجات یافت.۲۷
ج) استفاده حکم فقهی از قراین موجود درآیه
ابن منذر و ابن ابی حاتم نقل کرده اند که ابن عباس این آیه را تلاوت کرد:
(قل لااجد فی ما اوحی الیّ محرّماً علی طاعم یطعمه…) انعام/ ۱۴۵
بگو: در آنچه بر من وحی شده, هیچ غذای حرامی نمی یابم…
آن گاه گفت:
(خداوند از اجزای میته آنچه را که قابل خوردن است, حرام کرده امّا پوست, دندان, استخوان, مو و پشم میته حلال است.)۲۸
ظاهراً ابن عباس حلال بودن اجزای یادشده را از تعبیر: (علی طاعم یطعمه) استفاده کرده است. به بیان دیگر, عبارت یادشده را قرینه قرارداده است که از اجزای میته مواردی حرام است که خوردنی باشد و چون پوست و… خوردنی نیست, پس حلال است.
درروایت دیگر آمده است که ابن عباس گوشت اسب, استر و الاغ را مکروه می دانست و برای این منظور, این آیه را تلاوت می کرد:
(والخیل و البغال لترکبوها وزینة…) نحل/ ۸
… اسبها و استرها و الاغها را آفرید تا برآنها سوار شوید و زینت شما باشد.
و می افزود: غرض از آفرینش این دسته حیوانات, این بوده که برای سواری ازآنها استفاده کنید.۲۹
● اختلافات صحابه در استنباط از آیات الاحکام
در مباحث فقهی قرآنی به جای مانده از دوران صحابه, به مواردی از اختلاف نظر نیز برمی خوریم. گرچه اختلاف صحابه در فروع فقهی اندک است, زیرا عوامل اختلاف که عبارت است از پیدایش مذاهب گوناگون فقهی, درآن دوران چندان عمق و گسترش نیافته بود, امّا دراین که اجمالاً در نظرات فقهی صحابه, حتی در فروع فقهی برگرفته ازقرآن اختلاف نظرهایی وجود داشته است, تردیدی نیست. در نظرات فقهی قرآنی صحابه مواردی به چشم می خورد که درباره یک موضوع خاص, دو حکم متفاوت از قرآن استخراج شده است که در زیر به چند نمونه از موارد اختلاف صحابه در استخراج حکم فقهی از قرآن اشاره می کنیم. ضمناً سعی بر این خواهد بود که درهرمورد, عامل و منشأ اختلاف نیز یادآوری شود:
الف) درمورد مدّت عده طلاق, دیدگاه ابن مسعود و عمربن خطاب, این بوده است که عده مطلّقه, سه حیض است وبرهمین اساس, آن دو فتوا داده اند که عده طلاق زمانی پایان می پذیرد که مطلّقه از قاعدگی سوم پاک شده وغسل کرده باشد. اما زیدبن ثابت معتقد بود که مدّت عده سه طهر است و در نتیجه فتوا داده است که با شروع قاعدگی سوم دوران عده تمام می شود. دلیل هردودیدگاه, بخشی از آیه ۲۲۸ سوره بقره است:
(والمطلّقات یتربّصن بانفسهنّ ثلاثة قروء)
زنان مطلقه باید به مدّت سه مرتبه عادت ماهانه دیدن [و پاک شدن] انتظار بکشند [عده نگه دارند].
این اختلاف نظر, از اختلاف در معنای لغوی واژه ای از واژه های قرآن سرچشمه گرفته است, زیرا واژه (قروء) در لغت به معنای حیض و طهر هردوآمده است. باور ابن مسعود و عمربن خطاب این بود که واژه (قروء) درآیه مبارکه به معنای (حیض) است, امّا به اعتقاد زیدبن ثابت, واژه (قروء) دراین آیه به معنای (طهر) است.۳۰
ب) درمسأله (ایلاء) (سوگند شوهر بر ترک آمیزش جنسی با همسرش) که حکم آن در آیات ۲۲۶- ۲۲۷ سوره بقره بیان شده است, در میان صحابه دودیدگاه متفاوت, وجود داشته است. فتوای ابن مسعود و برخی از صحابه, این بود که اگر ایلاء کننده تا مدّت چهارماه به همسرش رجوع نکند, گذشت چهارماه و رجوع نکردن به همسر, در حکم طلاق است. امّا جمع دیگری از صحابه معتقد بودند که با گذشت چهار ماه, طلاق تحقق نمی یابد, بلکه پس از گذشت این مدّت, ایلاءکننده موظف است, یا به همسرش رجوع کند ویا او را طلاق دهد.
عامل اختلاف دیدگاه صحابه درمورد یادشده این است که(باصرف نظر از نشانه ها و شواهدی که ممکن است یکی از دودیدگاه را تأیید کند) درخود آیه این دو احتمال راه دارد.۳۱
ج) ابن عباس و زیدبن ثابت, در مورد سهم مادر از ارث اختلاف نظرداشته اند. توضیح این که درقرآن کریم درباره سهم الارث مادر, چنین آمده است:
(…فان لم یکن له ولد و ورثه ابواه فلامّه الثلث فان کان له اخوة فلامّه السدس…)
نساء/۱۱
اگر میت فرزندی نداشته باشد و تنها پدر ومادر از او ارث برند, برای مادر او یک سوم است واگرمیّت برادرانی داشته باشد, مادرش یک ششم می برد.
ازاین آیه, استفاده می شود که اگرمیّت فرزندی ندارد و وارث او تنها پدر و مادراویند, یک سوم اموال میت سهم مادراست, اما اگر درهمین صورت, برادری ازمیّت باقیمانده است, سهم مادر از یک سوم به یک ششم تقلیل می یابد و به تعبیر فقها برادر از این که مادر یک سوم مال را به ارث ببرد, (حاجب) می شود.
اختلاف نظری که میان ابن عباس و زیدبن ثابت رخ داده, دراین جهت است که آیا دوبرادر هم, حاجب هستند یا این که تنها در فرضی برادر حاجب خواهد بودکه دست کم سه نفرباشند. دردیدگاه زیدبن ثابت, اگر از میت دو برادر هم باقیمانده باشد, سهم ارث مادر ازیک سوم به یک ششم تقلیل پیدا می کند, امّا ظاهر سخن ابن عباس این است که دوبرادر باعث کم شدن سهم ارث مادرنخواهند بود و درصورتی برادر میت حاجب است که دست کم ازمیت سه برادر باقیمانده باشد.
اختلاف دیدگاه ابن عباس و زیدبن ثابت دراین مسأله فقهی قرآنی, ازآن جا سرچشمه گرفته است که کلمه (اخوه) درآیه مبارکه به صورت جمع آمده است و لفظ جمع درکلام عرب, برای کمتر از سه فرد به کاربرده نمی شود. برهمین اساس, ابن عباس به عثمان اعتراض کرد که چرا عثمان دو برادر را حاجب می داند در صورتی که کلمه (اخوه) در قرآن به صورت جمع آمده است و به عثمان گفت: قوم تو در گفتار خود کلمه (اخوه) را برای دوبرادر به کار نمی برند. ظاهراً عثمان نظر ابن عباس را پذیرفت, ولی بهانه آورد که چون درگذشته (زمان ابوبکر و عمر) به این حکم عمل شده در توان من نیست که باآن مخالفت کنم.
امّا به نظر زیدبن ثابت, دوبرادر هم باعث کم شدن سهم ارث مادر می شوند و هنگامی که به او دراین مورد اعتراض شد, پاسخ داد که عرب کلمه (اخوه) را در مورد دو برادر هم به کاربرده است. ۳۲
درباره اختلاف دیدگاه صحابه در استنباط از آیات الاحکام موارد دیگری نیز در دست است که برای پرهیز از به درازا کشیدن سخن, از یادکرد آن خودداری می شود.
در جمع بندی نهایی می توان گفت که اجمالاً صحابه در استنباط از قرآن اختلاف نظر داشته اند و مواردی از قبیل:
ـ اختلاف در معنای لغوی واژه قرآنی,
ـ اختلاف درکاربرد عرفی واژه قرآنی,
ـ احتمالات موجود درآیه,
ـ اختلاف در درستی ویا نادرستی روایت مربوط به آیه,۳۳ از مهم ترین عوامل اختلاف دیدگاههای فقهی قرآنی صحابه به شمار می روند. افزون براینها تفاوت آگاهی, دانش و تواناییهای دیگر صحابه نیز دراین اختلاف نظرها بی تأثیر نبوده است.
مسروق بن اجدع, اصحاب پیامبر را در قرآن شناسی و قرآن فهمی به برکه های آب تشبیه کرده و گفته است همان گونه که گنجایش برکه های آب متفاوت است, ظرفیت صحابه نیز در دانش قرآن متفاوت بود وبرخی از یاران پیامبر, دراین زمینه چنان بودند که اگر تمامی مردم به او روی می آوردند, از دانش وی سیراب می گشتند.
● اشاره و تکمیل
ازمباحث گذشته به دست آمد که استنباط احکام فقهی از قرآن کریم, در دوران صحابه مطرح بوده است و شماری از صحابه معروف پیامبر(ص) با استدلال به ظواهر و نصوص قرآن, فروع فقهی تازه ای استنباط کرده اند وهمان گونه که درنمونه ها اشاره شد, در مواردی با استناد به یک دلیل قرآنی, دو نظر متفاوت ابراز کرده اند.
تأکید بر نکته بالا از این جهت اهمیت دارد که بعضی ادعا کرده اند آنچه از صحابه در زمینه تفسیر قرآن نقل شده است, در حکم حدیث مرفوع است. ابن قیم جوزیه پس از آن که این مدعا را از مستدرک حاکم نقل کرده, در توجیه آن می نویسد:
(مراد(حاکم) ازاین سخن آن است که گفته های صحابه در زمینه تفسیر قرآن درمقام استدلال و احتجاج همان ارزش سخن پیامبر را دارد….)
وی در ادامه گفته (حاکم) توجیه دیگری ذکر کرده و نوشته است:
(ممکن است سخن حاکم که گفته است تفسیر صحابه در نزد ما در حکم حدیث مرفوع است ,بدین معنی باشد که چون رسول خدا معانی قرآن را برای صحابه بیان کرده است… در نتیجه اگر چیزی در زمینه تفسیر قرآن گفته اند یا عین بیان پیامبر(ص) را ویا مراد پیامبر(ص) را نقل کرده اند, بنابراین, در مواردی هم که به ظاهر, سخنی از خود در تفسیرقرآن دارند, در حقیقت برگرفته ازبیان پیامبر(ص) بوده و حکم حدیث مرفوع را دارد.)
ابن قیم درجای دیگرمی نویسد:
(هرگاه یکی از صحابه سخنی بگوید یا حکمی صادر کند یا فتوایی بدهد,براساس مدرکی بوده که دراختیار داشته است, زیرا مدارک دوگونه اند:
برخی ازمدارک تنها در اختیار صحابه بوده است; مثلاً مطلبی را از پیامبر(ص) شنیده , یا صحابی دیگری, سخن پیامبر (ص)را برای او نقل کرده است.)
ابن قیم درادامه عبارت کوشیده است تا ثابت کند که تمام منقولات از صحابه حجّت است و درحکم حدیث مرفوع است.۳۶
نگارنده این سطور به هیچ وجه درصدد بررسی درستی و یانادرستی ادعای یادشده نیست, زیرا پرداختن به این موضوع ازگنجایش این مختصر بیرون است, اما به جرأت می توان گفت: برفرض آن که این ادعا: تمام گفته های صحابه در حکم حدیث مرفوع است! ادعای درستی باشد, دست کم در مواردی که صحابه درباره یک موضوع, دو حکم متفاوت از قرآن استخراج کرده اند, پذیرفتنی نیست. چگونه می توان باور کرد که صحابه از پیامبر(ص) دریک موضوع خاص(مثلاً مدّت عده طلاق) دو حکم متفاوت شنیده باشند وآیا از خرد به دور نیست که در مورد مدّت عده طلاق, دیدگاه ابن مسعود که گفته است: (مدت عده طلاق سه حیض است) و دیدگاه زیدبن ثابت که گفته است: (مدّت عده طلاق سه طهراست),هردو را در حکم حدیث مرفوع به شمار آوریم؟
درخاتمه یادآوری این نکته ضروری می نماید که آرای تفسیری صحابه در(آیات الاحکام), زمینه کند وکاو افزونتر را نیز دارد. از یک سو مباحث سند شناسی در گفته های منقول صحابه, ضرورت دارد, که تا چه سطح قابل اعتماد است وآیا به راستی تمامی آن آراء را می توان به صحابه نسبت داد یا خیر؟ همچنین در مرحله دیگر, مباحث دلالی ومفهوم شناسی آن گفته ها و نیز تعارضات آرا زمینه بررسی دارد, چه این که گاه ازیک نفر نیز چند نظریه متناقض نقل شده است, امّا مجال مختصر این نوشتار, اجازه پرداختن به این مقولات را نداد. بدان امید که پژوهشگران, این مباحث و موارد دیگر را موضوعاتی درخور تحقیق بشناسند و درباره آن بررسی لازم را انجام دهند.
رضا رضایی
۱. سیوطی, جلال الدین, الاتقان فی علوم القرآن, تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم,۲۳۳/۴.
۲. ذهبی, التفسیر والمفسرون, (بیروت, دار احیاء التراث العربی),۱ / ۶۲.
۳. مجلسی, محمد باقر, مرآة العقول, (تهران, دارالکتب الاسلامیة), ۱/۲۱۰.
۴. سیوطی, الاتقان, ۲ / ۳۱۹.
۵. همان, ۴ / ۲۳۳.
۶. همان.
۷. ذهبی, التفسیر و المفسرون, ۱ / ۸۹.
۸. علامه امینی, الغدیر, (تهران, دارالکتب الاسلامیه, ۱۳۶۶), ۲/۴۵.
۹. همان.
۱۰. شیخ مفید, الارشاد, (انتشارات علمیه اسلامیه), ۱/۱۹۷.
۱۱. علامه امینی, الغدیر, ۶ /۱۲۰.
۱۲. سیوطی, جلال الدین, الدرالمنثور, (بیروت, دارالفکر, ۱۴۰۳ هـ), ۳ /۱۴.
۱۳. همان.
۱۴. همان, ۱ / ۶۹۹.
۱۵. طبری ,محمدبن جریر, جامع البیان فی تأویل آی القرآن, (بیروت, دارالمعرفة, ۱۴۰۶ هـ.), ۴ /۱۵۵; سیوطی, الدرالمنثور, ۲/۴۲۷; محمدبن اسماعیل بخاری, صحیح البخاری, ۱۷/۷۲.
۱۶. سیوطی, الدرالمنثور, ۴ /۱۷۷.
۱۷.همان, ۳ / ۶.
۱۸. همان, ۶/۲۵.
۱۹. ابن عربی, محی الدین, احکام القرآن, تحقیق علی محمد البجاوی, (بیروت, دار المعرفه, ۱۴۰۷ هـ), ۴/۱۲۷۴.
۲۰. همان, ۴/۱۲۷۵.
۲۱. طبرسی, مجمع البیان, (انتشارات ناصرخسرو, ۱۴۰۶هـ), ۷/۱۲۸.
۲۲. سید رضی,نهج البلاغه, تحقیق صبحی صالح, (تهران, اسوه, ۱۴۱۵هـ), نامه ۶۷.
۲۳. سیوطی, الدرالمنثور, ۳/۲۳.
۲۴. همان, ۳/۴۶۶.
۲۵. همان, ۶/۴۱.
۲۶. علامه مجلسی, محمد باقر, بحارالانوار, (بیروت, مؤسسة الوفاء, ۱۴۰۳ هـ), ۲۲/۴۲۶.
۲۷. شیخ مفید, الارشاد, (انتشارات علمیه اسلامیه), ۱/۱۹۷.
۲۸. سیوطی, الدرالمنثور, ۳/۳۷۳.
۲۹. همان, ۵/۱۱۲.
۳۰. محمد الخضر بک, تاریخ التشریع الاسلامی, (چاپ نهم: مصر, ۱۳۹۰)/ ۲۵۱.
۳۱. ذهبی, التفسیر والمفسرون, ۲/۴۳۲.
۳۲. سیوطی, الدرالمنثور, ۲/ ۴۴۷.
۳۳.درهمین مقاله, پیشتر از این, نمونه هایی ذکر شد.
۳۴. محمد الخضر بک, تاریخ التشریع الاسلامی /۹۲.
۳۵. ابن قیم الجوزیه, اعلام الموقعین, ۱/۱۳.
۳۶. همان, ۶/۱۱۷.
۳۷. محمد ابوزهرة, تاریخ المذاهب الاسلامیه, (بیروت, دارالفکر)/ ۲۵۱.
منبع : مجله پژوهش هاي قرآني


همچنین مشاهده کنید