جمعه, ۳۱ فروردین, ۱۴۰۳ / 19 April, 2024
مجله ویستا


دایره زنگی


دایره زنگی
▪ به کارگردانی پریسا بخت آور
با هر بار دیدن یک فیلم قابل قبول از سینمای ایران دوباره و چند باره به این نتیجه می رسم که تنها چیزی که می تواند به داد این سینما برسد متن خوب است . هر چند که می دانم گاهی همین متن خوب و دیر یاب یعنی همان فیلم نامه محکم هم به دلیل پرداخت بد حرام می شود .
چیزی که در مورد "چهارشنبه سوری" هم برایم سوء تفاهم هایی را در پی داشت، میزان و سهم مانی حقیقی به عنوان همکار اثر بود. اما با دیدن دایره زنگی به این نتیجه رنگی از تعدیل داده و بر این باور استوار شدم که اصغر فرهادی در باز کردن لایه های زیرین یک موضوع و دقت به جزییات خوب و مسلط عمل می کند.
در هر حال "دایره زنگی" را می توان با همان تصویر اولیه که در زیر تیتراژ اثر در جریان است به وضعیت خاصی کشاند.یک بسته آدامس ریلکس از داخل خودرو به دورن جوی آب پرت شده و بی پروا و به راحتی مسیری را تا انتهای تیتراژ طی می کند. آیا در این طی طریق حکمتی نهفته است . آیا می توان این وضعیت استعاری را تا جایی که امکان دارد گسترش داد؟
شبکه فاضلاب و مناسبات پنهان آن ، ارتباطات و اتصالات خاص و مخفی که مثل رگهای پنهانی زیر پوست شهر در جریانند، چطور می تواند به دیش های ماهواره که به شبکه ها و منابع و مخازن و اهداف خاصی طراحی و اجرا می شوند، بی شباهت باشد؟ در این میان یعنی جایی میان زیر زمین و پشت بام جایی است که دایره زنگی باید دوری در آن بزند چند بوق اضافه و چند آدم سیر و گرسنه را به هم برساند و بی دردسر و به همان ریلکسی از بازی خارج شود. گویی اصغر فرهادی عاشق وارد کردن یک عنصر اضافه به هر عنوان به درون یک ساخت مستور است .
این امکان که به شدت از همان عنصر جذاب و نامریی چشم چرانی معروف بهره می گیرد به او این امکان را می دهد که مثلاً در چهارشنبه سوری با یک مستخدم وارد بحران های خاص یک خانواده طبقه متوسط شود و در فیلمی به کارگردانی همسرش با یک نصاب ماهواره، وارد بحرانی به مراتب بزرگتر و گسترده تر شود .
اگر در چهارشنبه سوری ما با یک مسئله شخصی مثل خیانت و در نهایت حوزه ای به نام خانواده مواجه بودیم اینجا با توهمات جمعی بسیار گسترده تر در حد یک طبقه یا بخشی از جامعه رودروئیم. خواست های متفاوت و گاهاً بی تفاوت .
تعدد تیپ ها که به شکل ظریفی همگی به خوبی از آب در آمده اند و هر کدام به چهره های به یاد ماندنی و مثال زدنی از فرمهایی ذهنی و زیستی خاص بدل شده اند که می توان از آنها برای نمایش یک موقعیت خاص استفاده کرد. سوء تفاهم دستگیری زنی که برای شبکه های رمانتیک آن ور آب شعر های سانتی مانتال می فرستد یا آن مدیر مدرسه و مدیر خانه که از پس تعریف دقیق تفاوت دو کلمه برای کودک خود بر نمی آید کارکتر امین حیایی یک همسر مدیریت شده تمام عیار را به نمایش می گذارد.کار گردان جوانی که با الگو پذیری نازل از یک ایده ، کاریکاتوری از یک اثر هنری را به هر قیمت و زحمت تولید می کند این نسل عاشق رد شدن از چراغ های قرمز و ور رفتن با موضوعات دهن پر کن مثل فقر با حمایت مالی پدر است (چه بامزه و پر بود اون تیکه که این پنجه، دوبار ببینی می شه ده) هر کدام مسئله ایست کاملاً ملموس و طنز آلود.چیزی که بیشتر از آنکه صرفاً بخواهد بخنداند قصد تحریک ذهن را دارد. یک قلقلک خیلی بامزه و تلخ. شاید چیزی از جنس سرهنگ با آن ایده واقعاً سطحی، انتقادی و انتحاری اش.: بوق زدن ؟!
او واقعاً کار حرف زدن در مورد این گروه ذهنی زیستی را برای آدم راحت می کند. سرهنگ نماینده تمام عیار کسانی است که چشم به آسمان دارند و همواره منتظرند تا روزی پاپا از راه دور بیاید. پاپا از شبکه های ماهواره به آنها سلام می کند و دست تکان می دهد و می گوید که باید بوق زد . چه طنز عمیقی در این حضور سطحی و درک کشکی از وضعیت نهفته است. "دایره زنگی " از خیابان آغاز و در همان جا پایان می پذیرد اما آیا با پایان کار دایره رویداد ها به پایان و انجام می رسند. رامین (مَمَد) چه می شود؟ آیا آن پیام آخر کار پلیس چیزی نزدیک به «اتوبوس بزن بغل» از همان منطق عدالت محور که هیچ مجرمی را در پایان به حال خود وانمی گذارد پیروی می کند یا باز هم دست شوخی و بازیگوشی برای ادامه دادن ماجرا در ذهن باز می ماند؟
در اینجا جا دارد دوباره مقایسه ای صورت بگیرد. یک مقایسه بین دو شخصیت که ترانه علی دوستی در "چهار شنبه سوری"و باران کوثری در "دایره زنگی " به آن جان بخشیده بودند . در آنجا ما با دختری مواجه بودیم که می دانستیم از کجا آمده و چه می کند و تقریباً به کجا خواهد رفت اما در مورد دوم ما با چیزی هضم ناپذیر مواجهیم .
او تصادفا" می آید و با سر خوردن در میان خواست ها و رویداد ها لغزیده و به نرمی از بازی خارج می شود چیزی درست شبیه آدامس که فقط برای پرکردن خلأ و حفره خالی و سیری ناپذیر حرافی عمومی مناسب است، تا سر و سامان و یا پایان بخشیدن .( اشاره به بحران های که نهاد های مختلفت با چانه زنی در مورد آنها صرفا" در پی نمایشی از پرداختن به موضوعی پایان ناپذیراند. چیزی مثل حرف زدن در مورد فاصله طبقاتی ،دختران خیابانی و نظایر آن )
در هر حال اگر امکانی برای حضور سینمای بدنه آبرومند وجود داشته باشد این امکان چیزی نیست جز میدان دادن به همین دست آورد ها . گیشه واقعیت سینماست. اما می توان با تولید کار دیدنی و جدی نه به خود خیانت کرد نه به مخاطب .(با نگاهی گذرا به میزان فروش و چند متن نوشته شده در حاشیه فیلم ) گویی دایره زنگی از پس این هر دو به خوبی بر آمده است .
http://madaen.persianblog.ir
فرهاد اکبرزاده


همچنین مشاهده کنید