جمعه, ۳۱ فروردین, ۱۴۰۳ / 19 April, 2024
مجله ویستا


رادان بلند پرواز


رادان بلند پرواز
هرچند «بهرام رادان» بعد از فیلم «سنتوری» با بازی در فیلم های دیگری از جمله فیلم «کنعان» ساخته «مانی حقیقی» بار دیگر توانایی منحصربفردش را در عرصه بازیگری به تمامی طرفدارانش و مخصوصا اهالی سینما اثبات کرد اما با توجه به اینکه «رادان»، بازیگر اصلی فیلم «سنتوری»، برای ایفای این نقش، جایزه بهترین بازیگر نقش اول مرد را از هیئت داوران بیست وپنجمین جشنواره فیلم فجر گرفت، بخاطر عدم اکران عمومی «سنتوری»، مخاطبان و دوستدارانش فرصت شنیدن حرف های او در این باره را بدست نیاوردند.
آنچه در پی می آید بخش هایی ازگفتگوی جالب و قابل تامل «بهرام رادان» با «سینمای ما» درباره سنتوری و... است که خواندنش خالی از لطف نخواهد بود.
▪ یادته سر صحنه سنتوری گفتی شخصیت «علی سنتوری» رو از طریق دقت روی حرکات و اداهای خود داریوش مهرجویی داری بازی می کنی. اون موقع هنوز فیلمبرداری بعضی صحنه ها باقی مونده بود...
- آره. ولی منظورم حرکات خود مهرجویی نبود. بیشتر منظورم اون بازی بود که مهرجویی سر صحنه انجام می داد تا ایده هاش رو به من منتقل کنه.
بازی در نقش یک معتاد، هم یک فرصته و هم گرفتاری های خاص خودش رو داره. یه فرصته چون بین مردم دیده می شه، اما گرفتاری اش اینه که قبل از تو خیلیا بازی کردن و توی چنین نقشی، موفق هم بودن. حالا تو باید جوری بازی کنی که برای ملت تکراری نشه.
- آخه دو جور معتاد داریم. معتادای این روزا با قدیمیا فرق می کنن. این مقایسه بیشتر توی «شمعی در باد» ذهنم را مشغول کرده بود. در «شمعی در باد» نوعی نقش معتاد بود که نظیرش کمتر دیده شده بود.چون ماده مصرفی اون معتاد تازه شناخته شده بود اما علی سنتوری، بیشتر معتادی بود که برای اکثریت مردم به نوعی آشنا و قدیمی بود. از طرف دیگر وقتی توی فیلمی از داریوش مهرجویی بازی می کنی، همه چی فرق می کنه. یادم هست در جلسات تمرین، من اون چیزی که بلد بودم رو انجام می دادم. بعد حواسم به مهرجویی بود که به کدوما واکنش نشون میده. سعی می کردم اون بخش هایی رو که مهرجویی نسبت به اش واکنش مثبت داشت، جدی تر بگیرم. اما این مال یکی دو هفته اول تمرین بود. بعدش راهنمایی های مهرجویی، در حد یک جور روتوش به نظر می رسید. افتاده بودیم روی غلتک. مثلا صحنه ای که علی توی خونه اش نشسته و پدرش وارد میشه. این صحنه رو من می خواستم با اغراق کمتری بازی کنم، اما مهرجویی از من بیشتر می خواست به نظرم کمی هم تیپ سازی شد. ولی توی تمرین تشویقم می کرد و بالاخره همان هم اجرا شد.
▪ به عنوان یک بازیگر، یک جور از خودگذشتگی برای حضور تو در این فیلم می شه تصور کرد. نه این که فقط حاضر بشی چهره ات رو زشت کنی یا این که لباسای ضایع بپوشی. نه. از این ها مهم تر انگار حاضر شدی به عنوان یک بازیگر جوون با تجربه های در حال گسترش، به خاطر این فیلم و فیلمسازش، از یه سری مرزها و حدها رد بشی...
- این البته فقط مربوط به داریوش مهرجویی نیست. سر فیلم مثلا سعید سهیلی هم من خودم رو کاملا در اختیار فیلمساز قرار می دم. بقیه اش بستگی به اون داره. مهرجویی تونست از من کار بکشه. این رو هم بهت بگم که هیچ بازیگری نمی ره تا فیلم بد بازی کنه. روز اول با کمال حسن نیت می ره سر صحنه و تازه بعد از اونه که کم کم می فهمه طرف کارگردان اش، چند مرده حلاجه و چقدر بارشه. روز اولی که من سر یه پروژه می رم، پالت رنگ ام رو باز می کنم و موجودی ام از طیف های مختلف تواناییم رو نشون اش می دم. از این به بعد کارگردانه که کژی های من رو کنترل می کنه و یادم می آره که ازم چی می خواد. و من یاد می گیرم که فیلمسازم چه توقعی ازم داره. چی می خواد و در چه حد می خواد. مرحله روتوش از این جا به بعده که شروع می شه.
▪ اصلا ماجرای آشنایی تو و مهرجویی و ارتباط ات با پروژه از کجا شروع شد؟
- ارتباطی نداشتیم. به جز گپ کوتاهی سر پروژه میهمان مامان. خبر رسید که آقای مهرجویی برای پروژه جدیدش دنبال یک بازیگر جوان می گرده ولی هیچ کس به خاطرش با ما تماس نگرفت. همکاران نزدیکم تعجب زده بودن و می گفتن همه بازیگرای سینما رفتن و تست دادن. تو چطور نرفتی؟ از این ماجرا حدود یه سال گذشت. تا این که یه روز که رفته بودم سر پروژه «خون بازی»، خواهر آقای مهرجویی، خانم ژیلا مهرجویی رو دیدم. ایشون از دیدن من متعجب شد چون گویا بعضی از دوستان گفته بودند که من سفر هستم و به این زودی ها هم برنمی گردم! به هر حال پس از چند روز محمدرضا شریفی نیا بود که تماس گرفت و به من گفت برم دفتر و تست بدم. رفتم اون جا و اون موقع گریم شدم که مهرجویی وارد شد و گفت همین خوبه و عکس بگیرین و ........
▪ سر صحنه اوضاع چطور بود؟ خوش می گذشت؟
- نمی دونم منظورت از خوش گذشتن چیه. فقط این رو می دونم که توی هفتاد روزی که برای فیلمبرداری می رفتیم سر لوکیشن های مختلف; من سرحال و پر انرژی باقی موندم. این قدر علی سنتوری رو دوست داشتم و محیط و آدمای سر کار رو دوست داشتم که هر روز صبح با کمال میل می رفتم سر کار. به نظرم همین جو فوق العاده پشت صحنه بود که توی فیلم اثر خودش رو گذاشت.
▪ ترجیح می دی کارگردان بیش تر روی همون برداشت اول حساب کنه یا هر نما رو چند بار بگیره؟ بعضیا اعتقاد دارن برای یه بازیگر، بهترین اجرا، مال همون برداشت اوله.
- برای من هم این جوریه. ولی به شرطی که قبل اش متن رو خونده باشم، حسابی تمرین کرده باشم. مهرجویی هم به من گیر نمی داد. گیرش بیش تر به بازیگرای نقشای فرعی بود. اونم به خاطر جزئیاتی که گاهی وقتا ما اصلا متوجه اش نمی شدیم.
▪ نمی ترسیدی که با این نورها و رنگ ها و آوازها، با این داستانی که ظاهرا پیش از این بارها گفته شده، محصول نهایی چیز مبتذل و پیش پا افتاده ای از آب دربیاد؟
- اصلا. اعتقادی که گروه به کارگردان داشت، خیلی خیلی بیشتر از این حرف ها بود. اگه مهرجویی می گفت دایره زنگی بردارین و توی خیابون بچرخین، بازم این کارو می کردیم. من سر کار کارگردان های نامی و مشهور دیگه ای هم بودم. دیدم که گروه پشت دوربین گاهی حتی پروژه رو مسخره می کنن. قبول اش ندارن. اما در مورد آقای مهرجویی اصلا این طوری نبود. همه به شون ایمان کامل داشتن. کسی چنین اجازه ای به خودش نمی داد.
▪ فکر می کردی سنتوری یه اتفاق توی کارنامه فیلمسازی ات باشه؟
- آره. البته الان که می بینم، دلم می خواست بعضی صحنه هاش رو یه جور دیگه بازی می کردم. با این وجود تنها فیلمه که از دوباره دیدن اش خسته نمی شم. دلیلش بازی خوب من نیست. خوبی خود فیلمه.
▪ چه جوری با نقش هات روبه رو میشی؟
- بیشتر با نقش ها و فیلم هام، حرفه ای و از طریق تکنیک برخورد می کنم. اگه قراره جایی از یه فیلمی اشک بریزم، به جای این که به خاطرات ناگوارم فکر کنم و تحت تاثیر قرار بگیرم،یا ماهیچه های زیر چشم ها رو منقبض کنم یا به نور خیره بشم، از یه ماده اشک آور استفاده می کنم و گریه رو بازی می کنم. اما توی سنتوری به نظرم حس و تکنیک رو با هم تلفیق کردم.
اما همون طور که گفتم، بار مسئولیتی که موقع بازی در یک فیلم مهرجویی روی دوشم بود; باعث شد که خیلی بیش تر از توانم سعی کنم. هیچ فرصتی رو هدر ندهم. خلاصه در جواب سوال ات باید بگم که اصلا سعی نکردم که علی سنتوری را توی وجود خودم قبضه کنم. آخه ایده آل این نیست. من بلند پروازتر از این حرفام.
▪ ولی قبول کن که سنتوری، حداقل در این سال های اخیر، یه اتفاقه توی زندگی حرفه ای تو. بعد خلوص فیلم های اول ات، تو از نقش ها و فیلم ها فاصله گرفتی و سعی کردی مثل یه حرفه ای باهاشون برخورد کنی. حالا سنتوری یه بازگشته انگار به دوره ای که با نقش ها بی هیچ مانع و رادعی برخورد می کردی. آره؟
- همه بازیگران دنیا نقاط عطفی در کارنامه شون دارن. منتها فقط کسانی از میان ایشان بزرگ می شن که از نقاط عطف به وجود آمده نهایت استفاده و تجربه را کسب کنن و تلاش کنن تا از این دست اتفاقات در عمر بازیگرشون بیشتر بیفته. من به بازی بهتر در فیلم های بهتر از سنتوری محکومم، اگه آرزو دارم که بزرگ بشم.
منبع : روزنامه ابتکار


همچنین مشاهده کنید