پنجشنبه, ۳۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 18 April, 2024
مجله ویستا


خانواده امین سایبانی برای مراقبت از کودکان بد سرپرست


خانواده امین سایبانی برای مراقبت از کودکان بد سرپرست
با نگاهی به برنامه های مطرح شده حوزه خانواده در سال گذشته، می توان مقوله فرزند خواندگی را از مباحث پرفراز و نشیب این حوزه دانست.
چنان که در ماههای نخست سال ۸۶ در رسانه ها به نقل از حمیدرضا الوند معاون دفتر امور شبه خانواده سازمان بهزیستی کشور بیان شد: «به دلیل آنکه قانون فعلی فرزندخواندگی که همان قانون حمایت از کودکان بی سرپرست مصوب ۲۹ اسفند ۱۳۵۳ می باشد با گذشت بیش از سی سال دیگر کارآمد نیست، بنابراین از سال ۱۳۸۱ با همکاری شورای عالی توسعه قضایی به بررسی و مرور قانون فعلی پرداختیم، سپس در سال ۱۳۸۳ به دنبال انعقاد قرار دادی که بین معاونت اجتماعی بهزیستی و معاونت وقت اجتماعی قوه قضاییه و به منظور کاهش آسیبهای اجتماعی و پیشگیری از این مسایل منعقد شد، دفتر ما، در راستای اجرای مفاد این تفاهمنامه، اولین دستور کار را بازنگری و اصلاح قانون حمایت از کودکان فاقد سرپرست مؤثر قرار داد. بنابراین اواخر سال ۱۳۸۴ این قانون پس از طی مراحل خاص به وزارت رفاه و تأمین اجتماعی داده شده و در دفتر حقوقی آن مورد بازنگری قرار گرفت و سپس در سال ۱۳۸۵ از سوی این وزارتخانه تقدیم هیأت دولت شد. همچنین قرار شد در کمیسیون لوایح دولت مراحل قانونی آن طی شده و تقدیم مجلس شود. به این ترتیب، در اول آبان ماه سال گذشته، نخستین نشست بررسی این برنامه، با حضور مسؤولان بهزیستی و هیأت دولت برگزار شد.
در ادامه همین بررسیها بود که مدیرکل دفتر امور شبه خانواده بهزیستی کشور اعلام کرد که با ارائه این لایحه در کمیسیون فرعی دولت ۲۲ بند از ۳۲ بند آن در کمیسیون اصلی لوایح هیأت دولت تصویب شده و در انتظار جلسه بعدی هستیم تا ۱۰ بند باقی مانده بررسی و به مجلس شورای اسلامی ارائه شود.
همچنین بهمن ماه سال گذشته، قائم مقام معاونت امور اجتماعی سازمان بهزیستی کشور از تصویب ۲۳ ماده از ۳۸ ماده لایحه فرزند خواندگی خبر داد که در کمیسیون اصلی لوایح هیأت دولت به تصویب رسیده است.
اما آنچه بیش از همه این مسایل قابل تأمل است، روند طولی تصویب این قانون می باشد. به راستی علت این تأخیرها چیست؟
● یک ماده بحث برانگیز
بدون شک یکی از علل طولانی شدن روند تصویب را باید موضوع مفاد این قانون دانست، چنانکه از مفاد بحث برانگیز آن، ذکر «فرزند خواندگی در صفحات شناسنامه طفل پذیرفته شده است.»
مقوله ای که از سوی صاحبنظران هنوز هم نیاز به تحلیل و بررسی بیشتری دارد.
محمدابراهیم طوسی، کارشناس ارشد مددکاری ضمن تعریف فرزند خواندگی می گوید: فرزند خواندگی فرآیندی است که یک کودک از سوی زن و شوهری که والدین زیستی او نیستند، اما به طور قانونی به عنوان والدین او شمرده می شوند، در خانواده ای پذیرفته می شوند و به تعبیری دیگر، سرپرستی کودکان بی سرپرست اما شناخته شده که تحت سرپرستی سازمان بهزیستی قرار دارند به خانواده های متقاضی که واجد شرایط قانونی باشند.
درباره ذکر فرزند خواندگی در شناسنامه نیز معتقدم گرچه ابعاد مثبت و مزیتهایی دارد، اما از آن جا که در مددکاری اصل بر رازداری است، ذکر اینگونه توضیحات در سند هویتی فرد ممکن است مشکلاتی را ایجاد کند و حتی از لحاظ روانی و اجتماعی برای وی مشکل ساز باشد. برای نمونه چنین طفلی در آینده برای تحصیل و ازدواج مسایل خاصی خواهد داشت. بنابراین، چنانچه افراد به لحاظ روانی و اجتماعی تمایل به این امر دارند، می توانند مراتب فرزندخواندگی خود را در دفاتر ذکر کنند.
مریم محمدیان، کارشناس ارشد علوم اجتماعی نیز معتقد است: گرچه حفظ هویت برای تمام افراد مورد نیاز بوده و باعث تحکیم شخصیت و اعتماد به نفس آنها می شود، اما در برخی موارد به دلیل مصالح اجتماعی و بهداشت روانی فرد، ناچار به کتمان این هویت می شویم. این مسأله نیز در کنوانسیون حقوق کودک نیز لحاظ شده، به این ترتیب که در ماده هشت این سند بین المللی با تأکید آمده است: «حکومتهای عضو پیمان موظف هستند که حقوق کودک را رعایت کرده و هویت فردی، تابعیت، نام و روابط شناخته شده خانوادگی او را مطابق قانون حفظ نمایند.»
سپس در ماده ۱۶ این کنوانسیون می خوانیم «محدوده شخصی و خصوصی هیچ کودکی قابل تعرض نیست. این محدوده که شامل همه جوانب مربوط به امور خانوادگی، مسکونی، حیثیتی و مکاتبات شخصی است، نباید به طور عمد یا غیرقانونی آسیب ببیند.» در حالی که با توجه به شرایط اجتماعی ما، ذکر فرزندخواندگی می تواند بر زندگی آینده طفل اثر سو داشته باشد. به این ترتیب ما به طور قانونی سلامت اجتماعی فرد را در معرض آسیب قرار می دهیم.
وی در ادامه می افزاید: با توجه به اینکه صاحبنظران بر مسأله حفظ هویت افراد تأکید دارند، اما به نظر من قبل از قانونی شدن مقوله ذکر فرزندخواندگی در شناسنامه طفل پذیرفته شده، بهتر است به فرهنگ سازی در زمینه تأیید و قبول وضعیت این اطفال بپردازیم. زیرا شواهد اجتماعی حاکی از آن است که هنوز هم بسیاری از والدینی که کودکانی را به فرزندی می پذیرند، برای قبول این واقعیت آماده نیستند. حتی با پافشاری و کتمان سعی دارند این امر را نادیده بگیرند. البته بخشی از این رفتار ناشی از واکنش اطرافیان است. به هر حال گرچه مقوله فرزندخواندگی در تاریخ انسانی عمری دیرپا دارد، اما در جامعه ما همچنان مسأله ساز است.
تا آن جا که در مواجه با این گونه افراد همه در تلاشند تا بدانند که والدین زیستی او کجاست؟ چرا او را رها کرده اند و... حال آنکه با فرهنگ سازی باید جامعه را به حدی رساند که همین فرد را به عنوان یک انسان دارای حقوق اجتماعی باور داشته باشد و به دلیل مسأله بی سرپرستی یا بدسرپرستی از حقوق انسانی اش محروم نکند.
● نمی توانم به او بگویم فرزندم نیست
پرستو، ۳۹ ساله و کارمند است. او بعد از هفت سال ازدواج به دلیل ناباروری طفلی را به فرزندی قبول کرده است. او که تأکید دارد برای والدینی مثل او، تفاوتی بین کودک حقیقی خود با طفل فرزند خوانده وجود ندارد، می گوید: ما خودمان با رغبت تمام طفل را قبول کردیم، در حالی که تولد بسیاری از فرزندانی که در خانواده های عادی زندگی می کنند، ناخواسته بوده است.
وی در ادامه اضافه می کند: در حال حاضر فرزند من ۶ سال دارد و هنوز نمی داند که فرزند ژنتیکی ما نیست. من هم ترجیح می دهم که او چیزی نداند.
به راستی چرا این گونه والدین از پذیرفتن اینکه فرزند خوانده دارند، می هراسند و این مقوله را انکار می کنند؟
طوسی در این زمینه اظهار می کند: علت این امر عدم بلوغ فکری، اجتماعی و روانی افراد است به گونه ای که آنان نمی توانند شرایط خانوادگی خود نظیر نا باروری خویش را بپذیرند، بنابراین سعی دارند با پافشاری بر کتمان هویت فرزندخوانده، واقعیت زندگی خود را انکار کنند. در حالی که به اعتقاد روانشناسان باید هر فرد از هویت خودش مطلع شود. تجربه نیز نشان داده اگر این گونه والدین در زمان مناسب خود که معمولاً ۴-۵ سالگی است به تدریج و در قالب حقه ها و اشعار کودکانه طفل را آماده پذیرش این مسأله نکند با آگاهی در سنین بالاتر و به طور تصادفی وی دچار بحران می شود و آسیبهای جدی تری به وی می رسد. بنابراین توصیه می شود برای پرهیز از این گونه مسایل کودک را به تدریج با این واقعیت آشنا کنند و بدانند اگر آگاهانه با آن روبه رو شوند، صدمات آن برای طفل و خودشان کمتر خواهد شد.
● خانواده هایی امین
بنابر اعلام مدیرکل دفتر امور شبه خانواده سازمان بهزیستی کشور، بیست هزار و ۵۰۰ نفر تحت پوشش و حضانت دفتر شبه خانواده قرار دارند که ۸۵ درصد از این افراد، بدسرپرست هستند، به طوری که والدین آنها، صلاحیت نگهداری از فرزندان را ندارند.
این در حالی است که بنابر دلایل فرهنگی و اجتماعی، اغلب خانواده های متقاضی فرزندخواندگی ترجیح می دهند طفلی بدون سرپرست را به فرزندی بپذیرند، اما سازمان بهزیستی نیز راهکار «خانواده امین» را برای حمایت از کودکان بدسرپرست در نظر گرفته است، اما پرسش این جاست که این طرح چیست و چه کارکردی دارد؟
طرح خانواده امین که از سال ۸۱-۸۰ شکل گرفته است در واقع همان ماده قانونی ۱۱۸۷ قانون مدنی است که همانند قانون حمایت از کودکان بی سرپرست تبصره و بندهای متعددی برای حمایت از اطفال بی سرپرست و بدسرپرست دارد.
بر اساس طرح خانواده امین، مرجع قضایی طفل را از والدین فاقد صلاحیت گرفته و مطابق شرایط خاص و به صورت موقت تا زمانی مشخص در اختیار والدین دارای صلاحیت قرار می دهد.
محمدابراهیم طوسی، کارشناس مسؤول شبه خانواده بهزیستی خراسان با اشاره به اینکه در این استان حدود ۸۶۰ خانواده امین وجود دارد؛ می گوید: به دلیل محدودیتهای قانون فرزند خواندگی، این قانون برای حمایت از کودکان بدسرپرست کارآیی بیشتری دارد، به طوری که والدین دارای فرزند نیز می توانند جزء متقاضیان پذیرش کودک باشند. همچنین بانوان فاقد همسر نیز می توانند با بهره مندی از این قانون در صورت تأیید صلاحیت خویش، مراقبت فرزندانی را برعهده بگیرند.
البته، این واگذاری از سوی سازمان بهزیستی مورد نظارت دقیق قرار می گیرد و این کودکان همچنان از حمایتهای گوناگون این سازمان بهره مند می شوند و چنانچه ضعف خانواده امین ثابت شود، این فرزندان به سازمان بهزیستی باز خواهند گشت.
گفتنی است، چنانچه صلاحیت والدین امین تأیید شود، آنها می توانند با گذشت زمان سرپرستی دائم طفل را عهده دار شوند.
محبوبه علیپور
منبع : روزنامه قدس


همچنین مشاهده کنید