پنجشنبه, ۹ فروردین, ۱۴۰۳ / 28 March, 2024
مجله ویستا

استعفای فالون و لبخند خشونت طلبان امریکایی


استعفای فالون و لبخند خشونت طلبان امریکایی
درست دو روز قبل از انتخابات مجلس ایران، خبری منتشر شد که با وجود اهمیتش کمتر در فضای ملتهب انتخاباتی ایران به آن توجه شد. دریاسالار ویلیام فالون از مقام خود به عنوان رئیس ستاد فرماندهی نیروهای آمریکا در خاورمیانه، شرق آفریقا و آسیای میانه استعفا داد.
گفته می شود دلیل استعفای فالون چاپ مقاله ای در مجله اسکوایر بود که چند هفته پیش منتشر شد. در این مقاله به صورت مفصل به اختلاف نظرهای دریاسالار فالون با سیاست های جورج بوش اشاره شده بود. توماس بارنت در این مقاله، دریاسالار فالون را «نیرومندترین فردی دانست که میان دولت جورج بوش و جنگ علیه ایران قرار گرفته است.»
استعفای دریاسالار ۶۳ ساله آمریکایی در حالی اتفاق افتاد که معمولا در ارتش آمریکا رسم نیست یک فرمانده در زمان جنگ از مقام خود کناره گیری کند. از این رو، رابرت گیتس، وزیر جنگ آمریکا، بلافاصله پس از استعفای فالون در یک مصاحبه مطبوعاتی حاضر شد تا منکر اختلاف نظر عمده ای میان دیدگاه های دریاسالار فالون و دولت بوش شود. اما حقیقت قضیه خلاف چنین نظری را نشان می دهد.
استعفای فالون در آمریکا صدای اعتراض دموکراتها را در آورده است. هیلاری کلینتون یکی از نامزدهای دموکراتها برای انتخابات آینده ریاست جمهوری در واکنش به استعفای فالون گفت؛ استعفای «ویلیام فالون، نباید بهانه ای برای افزایش تنش در قبال ایران شود.»
هری رید، رئیس اکثریت دموکرات مجلس سنا، گفت؛ «کناره‌گیری فالون تاکیدی بر این امر است که دولت بوش دیدگاه‌های مخالف را بر نمی‌تابد ... من نگران استعفای دریاسالار فالون هستم.»
واکنش مقامات آمریکایی نسبت به استعفای دریاسالار نشانگر توجه آنان به پیامدهای آن است و جای آن دارد تا تاثیر آن بر مسائل داخلی آمریکا و از جهت مقابله آمریکا با ایران بررسی شود.
مسئولین هر دو حزب جمهوریخواه و دموکرات آمریکا درگیر انتخابات مقدماتی ریاست جمهوری آمریکا هستند. واضح است که واکنش سناتور کلینتون و هری رید بیشتر از آن که به دلیل معضل رابطه با ایران یا آزادی بیان در دولت بوش باشد، به جریان انتخابات ریاست جمهوری آمریکا مرتبط است.
پرسش این است که استعفای فالون چه ارتباطی با انتخابات ریاست جمهوری آمریکا دارد؟ در وهله نخست، لازم است تا نگاهی کوتاه به نتایج انتخابات مقدماتی آمریکا انداخته شود.
در بین اردوگاههای دو حزب آمریکا، تا کنون تکلیف یکی از آن دو معلوم شده است. در بین نامزدهای حزب جمهوریخواه، سناتور جان مک کین توانست با پیشی گرفتن از سه نامزد دیگر؛ رودی جولیانی، میت رامنی و مایک هاکابی، به عنوان تنها نامزد این حزب خود را برای انتخابات آینده ریاست جمهوری در سال جاری آماده کند.
در اردوی دموکراتها وضع به گونه ای دیگر است. رقابت نزدیک هیلاری کلینتون و باراک اوباما باعث شده تا نماینده نهایی این حزب برای رقابت با نماینده حزب جمهوریخواه در فتح کاخ سفید نامعلوم بماند.
با وجود نامعلوم بودن نماینده نهایی حزب دموکرات، یک موضوع معلوم است که هم کلینتون و هم اوباما با انتقاد شدید از رفتار بوش در قبال ایران بر گفتگو با ایران تاکید می کنند و وعده مذاکره با ایران یکی از شعارهای اصلی تبلیغاتی آنها شده است.
از سوی دیگر، مک کین که باید از اصول حزب متبوع خود پیروی کند، نه تنها منتقد رفتار بوش نبوده، بلکه بیشترین تاکید تبلیغاتی او متوجه تهدید ایران برای منافع آمریکا است. در واقع، پیروزی مک کین بر رقبای هم حزبی اش به دلیل تاکیدهای امنیتی او بود و به احتمال زیاد، همین نیز برگ برنده او در انتخابات اصلی در پیش رو خواهد بود.
جنجال تبلیغاتی در مورد برخورد قایقهای ایرانی با ناوهای آمریکایی باعث شد تا مک کین جنگ طلب در برابر رقبای هم حزبی دست بالا را داشته باشد و همین نیز راه او را در پیروزی درون حزبی هموار کرد. اکنون باید از خود پرسید؛ جناح جمهوریخواه در آمریکا برای پیروزی نماینده خود به چنین دست آویزی در آینده احتیاج نخواهند داشت؟
بزرگ نمایی تبلیغاتی تهدید ایران برای امنیت جهانی و به خصوص امنیت آمریکا چیزی است که مک کین را راحت تر به کاخ سفید خواهد رساند و برای انجام چنین تبلیغاتی بهترین کمک دخالت نظامیان و اظهارات آنها خواهد بود. آیا ویلیام فالون به عنوان ریاست نیروهای آمریکایی در منطقه خاورمیانه اجازه چنین همکاری را به آنان می داد؟
سابقه فالون در این پست نشان می دهد که وی در این جهت فرد مطمئنی نبود. در واقع، اختلافات فالون و بوش بر سر برخورد با ایران بیشتر از اختلاف عقیده بود. برخلاف گفته گیتس که «تفاوتهای چشمگیری میان دیدگاه های دریاسالار و دولت جورج بوش وجود ندارد»، مقاله توماس بارنت بیشتر مقرون به صحت است.
دریادار فالون با تجربه و دانش نظامی خود توانسته بود نشان دهد، حمله به ایران در هر سطحی که باشد، چه عواقبی برای ایالات متحده آمریکا در پی خواهد داشت. او ضمن مخالفت با درخواست دیک چینی با فرستادن سومین ناو هواپیمابر به خلیج فارس گفته بود؛ «مادامی که او فرمانده سنتکوم (CENTCOM، فرماندهی مرکزی آمریکا یا مجمعی نظامی که خاورمیانه هم در حوزهٔ مسؤلیتش است) است جنگی برضد ایران صورت نخواهد گرفت.»
روشن است که دموکراتها نگران ماجراجویی بوش در خلیج فارس باشند، از همان گونه ای که در مورد برخورد قایقها با ناوها پیش آمد چنین امری در جریان انتخابات ریاست جمهوری آمریکا نتیجه مشخصی را در پی خواهد داشت. با اتفاقی از آن دست، این مک کین است که با تحریک احساسات وطن پرستانه آمریکاییان پشت هواداران مذاکره با ایران را به زمین خواهد زد.
آیا استعفای آقای فالون به معنی برنامه ریزی آمریکا برای رفتن به جنگ با ایران است؟ این سوالی بود که از رابرت گیتس پرسیده شد و او در پاسخ به آن، چنین چیزی را «مسخره» خواند. شاید سخن گیتس درست باشد و حمله نظامی آمریکا به ایران در این چند ماه باقی مانده به اتمام ریاست جمهوری بوش مسخره باشد، اما تهدید نظامی ایران چطور؟
در اینجا لازم است بین دو موضوع فرق گذاشته شود؛ حمله نظامی به ایران (حتی به صورت محدود و به برخی از تاسیسات ایران)، تهدید نظامی ایران و برخوردها موضعی در خلیج فارس (همانند برخورد قایق های ایرانی و ناوهای آمریکایی).
موضوع اول گرچه محال نیست اما بعید به نظر می رسد. ممانعت دریاسالار فالون از حمله نظامی به ایران تنها عقیده شخصی وی نبود بلکه او نظر فرماندهان عالیرتبه آمریکایی را منتقل می کرد. گابریل کولکو، کارشناس تاریخ نظامی، در مصاحبه با اشپیگل ، به اظهار نظر دانا پریست، گزارشگر واشنگتن پست، اشاره کرده که «اگر کاخ سفید دستور انجام مأموریت‌های پروازی علیه ایران را صادر کند، ارتش آمریکا خواهد شورید و از دستور سرپیچی خواهد کرد.»
تغییر رویه کاخ سفید در تقابل با ایران از حمله نظامی به برگزیدن راه حل دیپلماتیک متکی به واقعیت نظامی آمریکا در منطقه بود. اما این تغییر رویه را نباید به معنای تام و تمام آن تلقی کرد. صدور قطعنامه سوم علیه ایران به اندازه کافی مجوز به آمریکا می دهد تا تحرکاتی را علیه ایران در منطقه انجام دهد.
وجود ابزار تبلیغاتی کافی و شرایط بحرانی در منطقه خاورمیانه این امکان را به نومحافظه کاران کاخ سفید می دهد تا با بهره گیری از آنها موجودیت خود را در کاخ سفید برای ریاست جمهوری آینده حفظ کنند. بهترین روش برای دست یابی به این هدف بزرگ نمایی در "تهدید بودن ایران" است.
به نظر می رسد که نومحافظه کاران به فرماندهی در منطقه احتیاج دارند که بهتر از فالون بتواند ایران را به عنوان بزرگترین خطر در منطقه نشان دهد. این همان کاری است که ژنرال پترائوس تا کنون به خوبی انجام داده است، کسی که احتمال دارد جانشین فالون شود.
استعفای فالون به معنای مجوزی برای ماجراجویی های آمریکاییان علیه ایران خواهد بود. این مجوز لبخند بوش جنگ طلب را با خود دارد و در ماههای آینده ایران را هدف تبلیغات خصمانه آمریکاییان خواهد کرد. البته باید متوجه بود که چنین مجوزی چندان هم در حد تبلیغات نبوده و احتمال خطر را برای ایران افزایش می دهد. بنابراین، طرف ایرانی باید بیش از گذشته مراقب تحرکات آمریکاییان باشد تا بازی با آتش آنان به آتشی مهارنشدنی تبدیل نشود.
دکتر احسان شجاعی
منبع : پایگاه خبری ـ تحلیلی فرارو


همچنین مشاهده کنید