جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا


گیرنده‏ های فکری فرستنده‏ های زبانی


گیرنده‏ های فکری فرستنده‏ های زبانی
«اثرپذیری» و «اثرگذاری» دو ویژگی مهم انسان است.
چون در رابطه با یکدیگریم، تأثیر و تأثر نیز از خصوصیات حیات اجتماعی و زندگی جمعی ماست، به خصوص در عصر حاضر که «عصر ارتباطات» است و جهان به صورت یک «دهکده بزرگ» در آمده است.
شاید خود ما نیز متوجه نباشیم، ولی از محیط اطراف و دیده‏ها و شنیده‏ها و حرفها و عملها نقش بپذیریم و تحت تأثیر قرار بگیریم.
در دنیای بزرگ و پیچیده، هر کس که حرفی می‏زند، کتابی می‏نویسد، فیلمی می‏سازد، سخنرانی و تدریس می‏کند، روزنامه و مجله منتشر می‏کند، طرّاحی و نقاشی می‏کند، قصه و رمان می‏نگارد، کار هنری و نمایشی انجام می‏دهد و ... هر کدام به نوعی «پیام» دارد و در پی «مخاطب» است و اثرگذاری.
پس میلیونها فرستنده پیام، هر لحظه در اندیشه شکل‏دهی به افکار، احساسات، پسند و سلیقه، تمایل و انتخاب، اخلاق و رفتار دیگرانند.
افکار ما در معرض این القائات و جهت‏دهی‏ها و اثرگذاری‏هاست.
آنچه در برابر چشم ما قرار می‏گیرد، گزارشهایی که به اطلاع ما می‏رسد، حرفهایی که از افراد، رادیوها، سخنرانیها، استادان، دوستان، معاشرین و مرتبطین می‏شنویم، فیلمها و سریالهایی که تماشا می‏کنیم، تابلوهایی که در خیابانها و میدانها و معابر نصب می‏شود، آگهی‏های تجاری و پیامهای بازرگانی و نمایشگاههای کتاب و صنایع و عکس و نقاشی که مورد بازدید ما قرار می‏گیرد، تابلوها و دیوارنوشته‏ها، صفحات اول جراید و تیتر روزنامه‏ها، بوتیکها و مغازه‏ها و ویترینها، نوارهایی که برایمان پخش می‏کنند، سایتهای اینترنتی که به اطلاع‏رسانی مشغولند، بازیهای رایانه‏ای و آتاریهای سرگرمی و ... دهها و صدها از این گونه وسایل و مسایل و ابزار و ادوات، هر کدام به نحوی می‏توانند بر فکر و عقیده و پسند و سلیقه و دیدگاه و انتخاب ما اثر بگذارند و گاهی ما را آن طور که می‏خواهند، بسازند و بار آورند.
عجب دنیای شلوغی! و عجب وضعیت حساس و خطیری!
ماییم و این همه فرستنده! آنهایند و این همه گیرنده!
حال، گیرنده فکری خود را با چه فرستنده‏ای و روی چه طول موجی باید تنظیم کرد؟ به هر حال، ما نوعی بمباران تبلیغاتی و فرهنگی می‏شویم. وظیفه دفاع و سنگر گرفتن و به پناهگاه رفتن و خود را از آسیبها مصون دانستن داریم و بی‏تفاوتی و بی‏خیالی، عقلایی نیست.
ما مسؤول پیامد «نوع انتخاب» خویش نسبت به این فرستنده‏هاییم.
همان گونه که با عوض کردن کانال تلویزیون، به راحتی می‏شود شاهدِ سخنرانی، فیلم، آموزش، مطالب علمی، صحنه مسابقات ورزشی، تلاوت قرآن، اجرای نمایش بود و با چرخاندن پیچ رادیو می‏توان شنونده موسیقی، قرائت قرآن، گزارش اجتماعی، طنز و لطیفه، تحلیل سیاسی، اخبار اجتماعی، آموزش آشپزی، آگهی‏های بازرگانی، القائات سوء دشمنان، اخبار دروغ و شایعات و ... بود، در تنظیم گیرنده‏های فکری خودمان روی فرستنده‏های بی‏شمار نیز، «انتخاب» ما است که نقش اول را ایفا می‏کند.
«گزینش»، شرط عقل در چنین جهانِ آشفته و خط اندر خط است.
هم خودمان باید چنین کنیم، هم فرزندانمان را با این فرهنگ، یعنی «فرهنگ گزینش بهترین‏ها» بار آوریم.
کسی که نخواهد یا نتواند نسبت به آنچه بر ذهن و فکر و قلبش وارد می‏شود کنترلی داشته باشد، باید پاسخگوی پشیمانیهای بعدی و زیانهای متعاقب این گونه «بی‏مرزی» هم باشد.
هر کدام از ما اگر به نوعی «مرزبان» قلمرو دل و نگهبان مرزهای کشور جان و روانمان نباشیم، در دنیایی که همه در پی گسترش مستعمرات خویشند و دنبال یافتن پایگاههای جدید در اندیشه‏های جهانیان، شگفت نخواهد بود اگر شاهد حضور «سربازان بیگانه» در داخل مرزهای کنترل‏نشده «وجود خویش» باشیم.
آیا کنترلی بر «ورودی‏های فکر» خودمان و فرزندانمان داریم؟
شاید نشود جلوی امواج فرستنده‏های صوتی و تصویری و الکترونیکی را گرفت، ولی این سوی قضیه دست خود ماست، استفاده کردن یا نکردن، گوش دادن یا ندادن، دیدن یا ندیدن، خواندن یا نخواندن.
اگر امنیت اجتماعی و اقتصادی یک جامعه نیازمند کنترل مرزهاست، مرز دل و جان هم نیازمند کنترل است، و گرنه در «بندر دل»، جز کشتیهای بزرگ هوس پهلو نمی‏گیرد و غیر از بار «گناه»، تخلیه نمی‏شود و کالای قاچاق «وسوسه» وارد نمی‏شود.
دردا که دل از وسوسه‏ها رو نگرفت
با آب و هوای معنوی خو نگرفت
افسوس که در اسکله‏های دلِ ما
جز کشتیِ اشتباه، پهلو نگرفت
اگر گمرک اندیشه‏ها بدون حفاظت و مراقبت باشد، «فرهنگ قاچاق» وارد می‏شود و اخلاق و ارزشها به غارت می‏رود. این، همان «شبیخون فرهنگی» است و قربانیانِ آن مردم، به خصوص جوانانی‏اند که از نامردیها و نیرنگهای دشمنان دوست‏نما و گرگانِ میش‏صورت بی‏خبرند.
پس، کنترل بر «ورودی‏های فکر»، مصونیت‏آور است.
نظارت بر مرزهای فکری و فرهنگی و جلوگیری از گسترش اندیشه‏های مسموم و شبهه‏های تردیدآفرین، برای پیشگیری از مسمومیت جامعه است. وقتی نشت گازهای سمی و مهلک در فضای فکری و فرهنگی جهان به یک خطر جدّی و جهانی تبدیل شده است، مگر می‏توان بدون ماسک، آزادانه در جوّ مسموم تردد کرد و بی‏خیال زیست؟ این «آزادی» نیست، جهالت و حماقت است.
روشنگران باید سر راهها و پیچها نورافکن بگذارند و آینه نصب کنند و با علایم هشداردهنده، عابران و رهگذران را مجهز به «دید» کنند، تا به صخره جهل ندارند و به دره غفلت سقوط نکنند. گاهی سقوط یک فرد، جمعی را هم به سقوط می‏کشاند. پس، آنکه به سلامت خویش علاقه‏مند است، باید به فکر سلامت جامعه هم باشد، چرا که آمادگی فضای جامعه، او را هم تهدید می‏کند.
در دنیای اثرگذاری و اثرپذیری که دچار آنیم، باید هوشیار باشیم که دریافت‏کننده کدام امواج و فرستنده کدام پیامهاییم.
همان گونه که ما از دیگران اثر می‏پذیریم، بر دیگران هم اثر می‏گذاریم. حرفها، رفتارها، پوشش، زندگی، نوشته و هنر ما، دیگران را تحت تأثیر قرار می‏دهد.
ما از یک سو گیرنده‏ایم، از یک سو فرستنده.
اگر گیرنده فکری خود را روی کانالهای سالم تنظیم نکنیم، فرستنده سالم و بی‏زیانی هم نخواهیم بود، چون اگر ورودی ذهن ما آلوده باشد، خروجی آن هم آلاینده محیط فکری و وضع روانی دیگران خواهد بود. فرستنده‏های خوبی هم هست، ولی گاهی ما گیرنده خوبی نیستیم و بیماردلانه در پی امواج مخرب می‏رویم.
در کارهای تربیتی و تعلیمی، در خانه و مدرسه و اداره و محل کار و بازار و اجتماع، ما به نوعی «گیرنده» و «فرستنده»ایم و اساس تربیت بر همین استوار است.
حرفهای نسنجیده‏ای که از زبان ما برمی‏آید، دل فرزندانمان را تیره می‏سازد. رفتار تبعیض‏آلود و تناقض‏آمیز ما، روی مخاطبان و فرزندان و شاگردان ما تأثیر سوء می‏گذارد. نوع زندگی ما برای دیگران «پیام» دارد، همان گونه که ما از سخن و رفتار دیگران «الگو» می‏گیریم، هر چند به صورت ناآگاهانه و غیر مستقیم.
کانون خانواده ما، هم یک فرستنده است، هم گیرنده. خود ما نیز، هم دریافت‏کننده پیامیم، هم ارسال‏کننده پیام. «قول» و «فعل» ما دستگاهی است که بر «برج زندگی» ما نصب شده است.
در دنیای «رابطه‏ها»، از بازتابهای گسترده و سرنوشت‏سازِ «گیرنده‏های فکری» و «فرستنده‏های زبانی» غافل نباشیم.
جواد محدّثی
منبع : نورپرتال


همچنین مشاهده کنید