پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا


نوروز جاودانه


نوروز جاودانه
با نگاهی گذرا به تاریخ و فرهنگ ایران باستان درمی یابیم که نیاکان ما برخلاف سده های اخیر در طول سال، به مناسبت های گوناگون مذهبی و طبیعی، جشن ها و جشنواره های زیادی را برگزار می کردند که علیرغم جنبه های دینی اغلب این جشن ها، هیچ کدام خالی از شادمانی و تفریح و تفرج نبوده و در میان حدود بیست جشن و جشنواره ی سالیانه، حتی یک مراسم عزاداری همگانی به چشم نمی خورد.
مهم ترین جشن های مذهبی ایران باستان، جشن های موسوم به «گاهنبار» بوده اند که با توجه به مراحل شش گانه ی آفرینش در دین زرتشتی، در شش «گاه» برگزار می شده اند. ششمین مرحله ی آفرینش، آفرینش «انسان» است که زمان آن مصادف با نیمه ی دوم اسفند ماه بوده و به همین مناسبت جشن یا «گاهنبار» (hamaspah medim) نامیده می‌شده است. در این گاهنبار بیش و پیش از هر چیز «یاد» درگذشتگان گرامی داشته می شد و به شادمانی «فروهر» یا ارواح مردگان مراسم های ویژه ای برگزار می گردید که هنوز نیز نشانه هایی از آن را می توان در خانه تکانی و زیارت قبور مردگان در روزهای پایانی سال باز یافت.
همچنین جشن میلاد «ایزد مهر» نیز هنوز در قالب « شب چله» و « شب یلدا » گرامی داشته می‌شود. اما از جشن‌های دیگر تنها نامی مانده و نشانی باقی نیست که بحث در باره راز ماندگاری « فروردین» و« یلدا» و فراموشی بقیه ی ایام «مقدس» مجال دیگری می طلبد.
در این میان شگفت تر از همه، ماندگاری و شکوه همیشگی جشن نوروز است که ما را به تعمق و تامل وا می دارد. بدون شک عمده ترین راز ماندگاری جشن نوروز را بایستی در جنبه های غیر دینی آن جستجو نمود.
این جشن برخلاف بقیه‌ی جشن ها و جشنواره های ایران باستان، بنیانی کاملاً طبیعی و ملی دارد و هرگز جشنی دینی به شمار نرفته است. بنابراین نه تغییر دین ایرانیان و نه تحولات تاریخی، اجتماعی و فرهنگی عظیمی که طی سده های اخیر جامعه ی ایران را درنوردیده، نتوانسته آن را به فراموشی بسپارد.
این ویژگی نوروز را حتی از جشن های سال نو بقیه ی ملت های جهان نیز متمایز می نماید. زیرا تقریباً جشن های سال نو همه ی ملت های جهان بر بنیان های دینی و مذهبی استوار است. لیکن ایرانیان، علیرغم تمکین در برابر خیل عظیم بایدها و نبایدهای شرعی و فقهی دین اسلام و فراموش کردن بسیاری از باورداشت‌ها و علایق فرهنگی خود، هرگز حاضر نشدند نوروز باستانی خویش را فراموش کنند و حتی گرامی داشت آن را به درون کاخ های خلفای عرب و سلاطین سلجوقی و مغول گسترش دادند و از این رهگذر بر هویت ملی خود پای فشردند.
به همین خاطر با تاکید می توان گفت « نوروز» بخشی از هویت ملی همه ی ایرانیان، از هر قوم و قبیله و دین و مذهبی است.
درباره ی بینیان های طبیعی و اساطیری نوروز سخن بسیار رفته است. برخی آن را صرفاً یک جشن طبیعی مرتبط با تغییر فصل و آغاز بهار دانسته اند و عده ای نیز بر بنیان های اساطیری آن تاکید نموده اند. از این جشن در متون اولیه ی زرتشتی نامی برده نشده و در منابع متاخر پهلوی نیز چندان بااهمیت تلقی نگردیده است.
تردیدی وجود ندارد که این بی توجهی، به دلیل بنیان های غیر دینی این جشن است. با این وصف، تقریباً همه ی مورخین و دانشمندان ایرانی پس از اسلام، بنیاد نهادن این جشن را به « جمشید» نسبت داده اند و این انتساب را فردوسی و بسیاری از شعرای فارسی سرا نیز مورد اشاره قرار داده اند.
«جمشید» که در منابع قرون وسطی به عنوان یکی از شاهان سلسله‌ی «پیشدادیان» یازشناسی شده است، یکی از انسان ـ خدایان اساطیری بسیار کهن هندو/ایرانی است که وصف او در قدیمی ترین متون دینی آریاییان هم‌چون «ریگ ودا» و « اوستا» آمده است.
این اسطوره که در وداها و اوستا «یم» و در متون دینی پهلوی «جم» نامیده شده بنا بر همین متون مدت ها در روی زمین زندگی کرده و پس از انجام اعمال اساطیری چشم گیری به دنیای مردگان رفته و پادشاه بهشت و داور ارواح مردگان نیکوکار شده است.
او در «وداها» خواهر ـ همسری دارد به نام «یمه» که بنا به برخی سرودهای این کتاب، نسل بشر از آن ها به وجود آمده است. هر چند که در اساطیر هندو/ ایرانی اسطوره «یم و یمه» تنها یکی از اسطوره های مرتبط به آفرینش انسان است و اسطوره های «مشی و مشیانه» و«گیومرت» و ... نیز وجود دارند اما دست کم در خصوص رابطه ی «نوروز» با آفرینش و یک‌جانشینی و کشت ورزی از همه ی اسطوره های دیگر کامل تر و جالب تر است. به ویژه که این اسطوره با اسطوره های آفرینش در بین النهرین و مصر باستان، همانندی چشم گیری دارد و می دانیم که اسطوره های آفرینش بسیاری از ملل جهان، متاثر از اسطوره های آفرینش بین النهرین هستند و با آن ها رابطه دارند.
به احتمال فراوان ایرانیان نیز پس از آشنایی با تمدن و اسطوره های یین النهرین و مصر، بسیاری از ویژگی های «تموز سومری، بابلی و ازیریس مصری» را اقتباس و به یم (جم) نسبت دادند. پس از این اقتباس، کمیت و کیفیت اعمال اساطیری جم گسترش یافت و بنیاد نهادن جشن سال نو (نوروز) نیز به وی نسبت داده شد.
همچنین با مشاهده رابطه ازیریس با خورشید خدای «رع» در مصر، رابطه ی کمرنگ «یم» با خورشید به شدت پررنگ گردید و در متون پهلوی «جم» مبدل به « جمشید» شد که « شید» حکایت از درخشندگی او و رابطه اش با «خورشید» داشت. از آن پس «جمشید» محور همه ی جهان شد و بسیاری چیزها از جمله خانه سازی، کشاورزی، کتابت و ابزارسازی را به آدمیان آموخت، درست همانگونه که « تموز» و«ازیریس» به ملت های پرستنده ی خود آموخته بودند.
پیش از تماس ایرانیان با تمدن های درخشان بین النهرین و مصر باستان، احتمالاً هیچ جشنی که حکایت از گرامی داشت «سال نو» باشد، در میان آنان متداول نبوده است، زیرا نه در متون کهن دینی و نه در سنگ نوشته های باقی مانده از دوره ی هخامنشیان، کمترین اشاره ای در این باب نرفته است.
در واقع ایرانیان، پیش از ورود به بین النهرین و فراگرفتن فرهنگ و تمدن اقوام آن سامان، به طرز بسیار ساده ای سال را به دو فصل « سرد» و «گرم» تقسیم می کردند و هیچ شناختی از خانه های دوازده گانه ی خورشید و دایره ی انقلاب خورشیدی نداشتند. لیکن با فتح «بابل» در سال ۵۳۹ پیش از میلاد و دستیابی به علوم مختلفه ی آن کشور، از جمله دست آوردهای علمی بابلیان در زمینه های علم نجوم، تقویم و سال شمار هخامنشیان و سلسله های پس از آنان، کاملاً دگرگون گردید.
در زمان تصرف بابل، سالیان طولانی بود که در آن دولت / شهر سلسله جشن هایی در گرامی‌داشت سال نو برگزار می گردید. ایام برگزاری این جشن ها که شرح جزئیات آن تا امروز نیز باقی است، درست در موسم بهار قرار داشت و این احتمال وجود دارد که جشن نوروز نیز اقتباسی از جشن سال نو بابلی ها باشد.
با این حال اطلاعات درباره ی چگونگی برگزاری جشن نوروز در دوره های هخامنشی، سلوکی و اشکانی در حد صفر است. اما اسناد و شواهد بسیاری مبنی بر گرامی‌داشت « نوروز» در دوره ی ساسانی و پس از آن وجود دارد.
بایز افروزی
منابع:

۱. ۱- ریگ و دا، تحقیق و ترجمه، محمد رضا جلالی نایینی، نشر نقره، تهران، ۱۳۶۷
۲. ۲- اوستا، ترجمه و تحقیق هاشم رضی، انتشارات فروهر،تهران،۱۳۶۳
۳. ۳- پژوهشی در اساطیر ایران، مهرداد بهار، انتشارات توس، تهران، ۱۳۶۲
۴. ۴- اساطیر خاورمیانه، ساموئل هنری هوک، ترجمه ی علی اصغر بهرامی، فرنگیس مزداپور،روشنگران، تهران، ۱۳۷۳
۵. ۶- بین النهرین باستان، ژورژرو، مترجم عبدالرضا هوشنگ مهدوی، نشر آبی، تهران، ۱۳۶۹
۶. ۶- مجله ی چیستا، ش ۸، فروردین ۱۳۶۶ مقاله ی سیری در نوروز، امیر اسماعیل آذر
۷. ۷- داستان جم (متن اوستایی)، ایران کوده، شماره ی ۶، دکتر محمد مقدم، انتشارات فروهر، تهران،۱۳۶۳
در باره نوسنده مقاله:
- نام : بایز افروزی
- تاکنون مقالاتی در حوزه تحقیقات فرهنگی نوشت و در مجلات و هفته نامه های چیستا، سیروان، روژهه لات و... منتشر نموده ام .
- تاکنون چند فیلم مستند کوتاه ازجمله فیلم مستندی در باره کارگران عرب مقیم شهر سلیمانیه کردستان عراق ساخته و مدتیست مشغول ساخت سلسله فیلم مستندی در باره مسیحیان کردستان عراق هستم و درعراق مستقرم ...
- تا چه پیش آید...
منبع : پایگاه اطلاع‌رسانی فرهنگ توسعه


همچنین مشاهده کنید