جمعه, ۱۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 29 March, 2024
مجله ویستا


یاداشتی بر به همین سادگی


یاداشتی بر  به همین سادگی
« تجسد یک آه ه ه ه »
یاداشتی بر : به همین سادگی
فیلمی از رضا میر کریمی
فرهاد اکبرزاده
شاید نباید با " به همین سادگی " به همان سادگی که انتظار می رود بر خورد کرد حتی می شود موضوع را به اندازه کافی پیچیده کرد و پای خیلی ها و کلی رویداد و اتفاق را هم کشید وسط ؛ آدمهایی که زیاد هم به سینما مربوط نمی شوند یا رویداد هایی که اصلا" قرار نبود سهمی در ساخت یک فیلم سینمایی داشته باشند و در آخر سنجید که آیا واقعا همه چیز" به همین سادگی بود.
با شکل گیری و گسترش روز افزون طبقه متوسط از نظر بافت اجتماعی و رشد عمودی شهر ها و تولید نوعی زیست جدید در کالبد زندگی آپارتمانی و کمک لوزم الکتریکی به زنان خانه دار، فضایی به دست آمد که قبل از آن وشاید به خاطر مناسبات خاص زمانی در شرایط دیگر به آن توجه زیادی نمی شد و این فضای خالی چیزی نبود جز اوقات فراغت زن خانه دار تحصیلکرده طبقه متوسط که به ناچار باید با چیزی پر می شد و خود این مسئله موضوعی حیاتی را با صرف هزینه و برنامه های سنگین متوجه شهرداری و مسئوالان آن کرد و روز به روز به تعداد فرهنگ سرا ها ؛ کتابخانه ها و مراکز مشابه فرهنگی اضافه شد و به تبع آن رویکرد زنان و الخصوص زنان خانه دار با توجه به همان فضای خالی یعنی چیزی که می توانستند به آن اوقات فراغت اطلاق شود به هنر و زمینه های هنری افزایش یافت. البته رویکرد ها و الگو های موفقی هم موجود بود کسانی از چند دهه قبل تر؛ زنانی مثل فروغ فرخزاد که با ساخت چند اثر به یاد ماندنی نشان داده بود که هم در سینما و هم در ادبیات حرف های زیادی برای گفتن دارد . نتیجه این فرایند به چاپ واقبال یرخی آثار انجامید که توانستند جوایز متعددی را نیز نصیب خود کنند .نویسنده هایی که با دستمایه قرار دادن فضای زیستی خود به طرحی تازه البته با اضافه کردن چاشنی وارداتی الگوی مینی مالیستی دست یافتند. در اینجا می توان به محصول کار در سایه چاشنی های افزوده اشاره کرد چاشنی هایی مثل ته لهجه آذری طاهره و نام کارکترمرد قصه (امیر) و فضای کلی کار که از کتاب "پرنده من " فریبا وفی به" به همین سادگی " تزریق شده اند و افزودن نام کسانی مثل غلام حسین کرباسچی شهردار ثابق تهران که در شکل گیری همان پس زمینه که در بالا بدان اشاره شد نقش عمده داشته اند. "به همین سادگی " را دسته ای از مناسبات خاص حمایت می کنند که جرح و تعدیل و به متن کشیدن آنها به همان اندازه دشوارخواهد بود که بخواهیم پای انگیزه های چند داور و یا اسپانسر یک جشنواره فرهنگی را به این متن باز کنیم.
از این ها گذشته " به همان سادگی “ به همان سادگی ها هم نیست این را می توان با دقت در سادگی تیتراژ کار فهمید ( گویی کسی پیشاپیش کار را امضائ کرده است ) که با مساعدت عباس کیارستمی شکل یافته است و یا لیست بلند بالایی که در پایان تیتراز از کمک های نظری و مشارکتی خبر می دهند.
آری، خیلی پیچیده تر از این ها نیز با یک محصول سینمایی می توان بر خورد کرد. می توان او ر ا در شراط خاصی سنجید : اقدام انتحاری ؟ آیا می توان به این ساخته رضا میر کریمی اقدامی انتحاری اطلاق کرد ؟
بازی کردن با ایده زن خانه دار نیاز به درک ظرافت های خاصی دارد . چرا که وارد کردن هر مقدار نیرواضافه از هر طرف می تواند موقعیت خنثی و خاص او را به نقش پذیری جدیدی نزدیک کرده و شرایط ویژه ای را به بار بیاورد به همین دلیل طاهره نه کاملان شاغل (معلم) نه شاعره و نه کاملا جذب شرایط خاص خانه است او همواره حداقل تا پایان کار نه این و نه آن باقی می ماند. تعلیق قصه نیز همواره مثل یک چمدان بسته و چند تلفن ودیالوگ کوتاه با خانواده این وضعیت ایستا را هدف قرار می دهد. همه چیز به تعلیق می انجامد و هر گام یا نشانه می تواند او و ما را( به عنوان ناظر) به سویی پرتاب کند یک لبخند به سویی و یک بی تفاوتی به سوی دیگر. و از همین زاویه است که می توان نگارش فیلم نامه را با ظرافت هایش درک کرد و هر رویداد بسیار ساده را در پرتو این موقعیت حساس سنجید چیزی مثل گم شدن تصادفی خودکار در لحظه نگارش .
بله . دامنه حرکت بسیار محدود است و این موقعیت نگارش اثر را در اضطراب خمیازه های کشدار تماشاچیان به تقلا وا می دارد. اصلا خود ایده زن خاندار در اینجا و امروز موقعیتی کاملا اظطراب آور است .یک قدم بیشتر فراروی از عرف و قانون را در پی دارد و ایستایی مرگ روایت وجاذبه قصه را به بار خواهد آورد . جایی میان خیانت به خود و خیانت به دیگری و این درست همان جایی است که می تواند با ایده امر خصوصی مورد پرسشی فلسفی و یا سیاسی واقع شود . شخصیت امیر به عنوان محوری ناموجود همواره حد اقل تا پایان کار در بیرون کادر قرار داده شده است .اشاره به او همواره به وظایفی می انجامد که طاهره را در خود محاط کرده اند و نگاه او نه به طاهره بلکه به افق های همواره بیرونی ست .خواست او نه به نوستالوژی و وضعیت احساسی طاهره بلکه به معطوف به صورت بندی است که می تواند به امر نمادین و یا به تعبیری ساده تر موقعیت اجتماعی منجر شود . در این میان طاهره در سودای نجات ان جزیره نامسکون و پر اشوب در یک انزوای محدود پرسه می زند .اولین صحنه فیلم را به یاد بیاوریم انجا که او به افق های دور از روی پشت بام آپارتمان چشم دوخته ، جایی که با انتن های ماهواره و بند رخت به دو بخش کاملان متفاوت از دوسطح از افق قابل رویت تقسیم شده است.او نمی تواند پاسخ قانع کننده ای در مورد هویت خویش بیابد و این وضعیت در ترجمه زن خاندار که به یک مناقشه کودکانه بدل شده است نیز بروز وظهور می یابد. اگر این روند را با چیزی که برای مثال در "کاغذ بی خط " ناصر تقوایی رخ داده بود مقایسه کنیم می بینم که در آنجا نوشتن و از خود نوشتن به عنوان مسئله ای برای زن محوری فیلم مطرح بود و در این جا این وضعیت به عنوان هسته بحرانی کار به یک وضعیت عقیم منجر شده است چرا که در انجا نگارش به عنوان خواست با نوعی اقدام شبح انقلابی و اعتراض به شرایط موجود در هم آمیخته بود و در اینجا به دلایل خاص شاید پیوستگی بیشتر با در نظر گرفتن مسئله جنس قومی و تفاوت تربیت در مورد طاهره با تردید مواجه شده بود. استاد زن "کاغذ بی خط " مرد بود و از خواستن و شدن می گفت اما در اینجا الگو خود یک زن است. او به یادمان ها مشترک پناه می برد و با بی توجهی مواجه می شود او به خاطر وضعیت ویژه اش توانایی مقابله با بیرون را ندارد و تسلیم تنها گزینه ایست که در انتظار هر ندا و اندکی توجه او را به روز های بعد و بعد تر وصل می کند .
فرهاد اکبرزاده
منبع : آتی بان


همچنین مشاهده کنید