پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا

رستاخیز طبیعت و عین الیقین نوروزیان


رستاخیز طبیعت و عین الیقین نوروزیان
در نوشتار زیرنویسنده با اشاره به موضوع مرگ آدمی و ترس او از مردن، شناخت هستی را تنها راه رسیدن به آرامش معرفی می کند و در این رابطه تشابهات میان رستاخیز طبیعت و رستاخیز انسانها را ذکر کرده و در نهایت ویژگی اهل نوروز را بازگو می کند- با هم آن را از نظر می گذرانیم.
نگاه انسان به مرگ
انسان در برابر مرگ واکنش های شدید و سختی نشان می دهد. این مسأله از آن جا دغدغه شبانه روزی اوست که انواع مختلف و اشکال متفاوت آن را پیش رو می بیند. اندیشه رفتنی بی بازگشت، اندیشه دردناکی است.
شاید آغاز کردن این نوشتار خوب موجب دلسردگی و دلزدگی و کنار گذاشتن آن باشد که چرا در آغاز بهار و زندگی و مستی گل و گیاه پرندگان، سخن از مرگ به میان می آید.
کراهت از مرگ و بیزاری از آن، امری طبیعی است به ویژه اگر انسان از پس آن آگاهی نداشته باشد و بر این باور باشد که مرگ به معنای نیستی و نابودی است و آدمی همانند هر جاندار دیگری هنگامی که به هر علت و سببی در آغوش مرگ قرار گرفت دیگر همانند خاکی می شود که گل کوزه گران می شود. چنین اندیشه فلسفی حتی برای آنانی که دم غنیمت شمردن را به معنای آن گرفته اند که پیش از آن که کوزه در دست شاهدی بازاری شود خود در میخانه مستی و در آغوش شاهدی باشد، هر لذت و شادی را تلخ و دردناک می گرداند و کام تلخ و جان را می فشارد؛ زیرا اندیشه این که هر دم ممکن است نیستی و نابودی به سراغش آید کام وی را از لذت کوزه و شاهد می زداید.
این گونه است که بینش بی رستاخیز حتی برای بهره گیری از ساعت های شاد زندگی به بی معنایی و پوچی می گراید و سرانجامی جز جنون و دیوانگی و افسردگی و مرگ به دستان خویش ندارد.
در برابر این اندیشه اگر انسان و تصویر دیگری از جهان داشته باشد و دنیا را بخشی از یک مجموعه بی نهایت و یا در دو نشئه و جهان بشمارد که شامل جهان دنیوی و اخروی است. و جهان اخروی را جهانی با شکل و شمایل و عناصر پایدارتر و یا به کلی پایدار تصور کند شاید آن گاه نگرش و رفتارهایش رنگ و بویی دیگر بگیرد.
● آثار باور به رستاخیز
مسأله رستاخیز نه تنها در تغییر رفتاری و نگرشی انسان مؤثر است بلکه امید زندگی را در دل ها زنده و بیدار می کند و زندگی را در جهان معنادار می سازد و از بی معنایی فلسفی می رهاند. معنابخشی، اصلی ترین کاری است که مفهوم رستاخیز انجام می دهد و زندگی آدمی را در دنیا متحول و دگرگون می سازد. هر لحظه آن، معنا و مفهومی دیگر می یابد و لحظات زندگی را دست کم قابل تحمل می کند و به او فرصت این را می بخشد تا دست کم مسرور باشد و این سرور و شادمانی درونی را حتی در شکل ظاهری اش با خوشحالی و تبسم نشان دهد.
این گونه است که از چهچه بلبلان و ترانه قمریان شاد می شود و از شکفتن غنچه، جانش می شکفد و از رویش چمن و سبزه های دل نواز، جانش به وجد و سرور می آید.
با این همه انسان برای رسیدن به این مفهوم و معنا راه بلندی را طی می کند. بسیاری از انسان ها هرگز به این معنا و مفهوم نمی رسند و هرگز شادی و سرور واقعی را تجربه نمی کنند. شادی بر چهره هایش نقشی کنده شده بر صورت است. اینان تظاهر به شادی و شادمانی می کنند و هنگامی که در کنج خویش می خزند دل هایشان در قبضه اندوه و افسردگی قرار می گیرد. شادی ایشان نمایش طنزی است بی محتوا که آثاری از حقیقت شادی و بازتاب های آن در وجود ایشان ندارد. اگر ریشه شادی را در آرامش و بازتاب های روحی و روانی بدانیم در ایشان هیچ اثری از آن نمی توان یافت و اگر خوشحالی و تبسم در چهره ها را به معنای وجود آرامش روحی و روانی ارزیابی کنیم در جانشان جز غم و غصه نمی توان جست. افزون بر این اگر برای شادی و سرور و آرامش آثاری است در ایشان هیچ بروز و ظهوری ندارد؛ زیرا تنها نمایش طنزی از زندگی و آرامش است و ادعای دروغینی از آن می باشد که به دمی فرو می پاشد و می شکند.
● شناخت هستی، تنها راه آرامش
تنها کسانی به آرامش و آسایش واقعی دست می یابند که در حوزه بینشی خویش به معرفت و شناخت کامل و درستی از حقیقت هستی و رستاخیز دست یافته باشند. اینان هستند که به درستی از شکفتن گل و رویش چمن و چهچه بلبلان و شادی و سرور و وجد گنجشکان در سر شاخه های جوانه زده درختان به وجد می آیند و گل از وجودشان می شکفد.
دست یابی به این معنا و معنابخشی به زندگی زمانی ممکن و شدنی است که آدمی به این شناخت برسد و دست کم دلش مطمئن شود. در داستان ابراهیم(ع) که در قرآن بیان شده این نکته مورد تاکید آن حضرت بوده که رستاخیز موجودات و جانداران برای او مهم است که امری که نیست و نابود شده و یا حتی با ساطور خرد و خمیر شده و گوشت های موجود در هم آمیخته است چگونه ممکن است دوباره زندگی هر یک جداگانه آغاز شود و هر یک دوباره به پاداش اعمال و رفتار خویش برسد؟
آن حضرت در واقع مساله و دغدغه اصلی همه بشر را طرح می کند و می خواهد تا با چشمان خویش این رستاخیز حیات را بنگرد و بازگشت به دنیا را تجربه کند. این گونه است که سخن از اطمینان و آرامش میراند. آن حضرت اگر با آیات وحیانی به علم دست یافت ولی این علم حصولی برای او آرامش بخش نبود مرحله دوم از علم را طلب می کند و از خدا می خواهد که به عین الیقین، وی را باتجربه مرگ و رستاخیز آشنا سازد.
● رستاخیز طبیعت، تجسمی از رستاخیز انسان
اگر تجربه آرامش بخش حضرت ابراهیم(ع) تجربه ای انحصاری و اختصاصی برای او بود، تجربه ای در طبیعت هرساله رخ می نماید که تجربه عمومی و غیرانحصاری است و همگان به چشم خویش آن را می یابند.
خداوند هر ساله با رستاخیز طبیعت، رستاخیز انسان را به صورت عین الیقین در جلوی چشمان هر صاحب بصیرتی انجام می دهد تا به او اطمینان و آرامشی بدهد و زندگی او را معنا بخشد و زندگی اش را پر از شادی و سرور از آفریدگاری سازد که همه چیز را برای آرامش و آسایش او در دنیا و آخرت آفریده و او را به عنوان گل سرسبد دفتر آفرینش قرار داده است.
قرآن در آیات بسیاری بارها به این نکته توجه داده است که برای دریافت عین الیقین و اطمینان و آرامش در زندگی خویش به رستاخیز طبیعت توجه کنند.
در آیه ۵و ۶ سوره حج آمده است: زمین را مرده و خاموش می بینی. پس چون آب بر آن می فرستیم سخت به جنبش درآید و بر دمد و از هر نوع گیاه نیکو و شاداب برویاند. این آفرینش و تدبیر که سرانجام به رستاخیز منتهی می شود بدان سبب است که خداوند حق مطلق است و باطل از او سر نمی زند، در حالی که آفرینش بدون رستاخیز بیهوده است و نیز بدان سبب است که خداوند پیوسته مردگان را زنده می کند و حیات می بخشد. پس برپا کردن رستاخیز بر او دشوار نیست و او بر انجام هر کاری تواناست.
در تمامی آیاتی که به مسئله چگونگی رویش گیاهان اشاره شده، این معنا مورد توجه بوده است که به آدمی رستاخیز را نشان دهد. هدف از همه این آیات بیان این معنا است که آدمی می تواند برای شناخت وضعیت خویش در دنیا و پس از مرگ به رویش گیاهان و مرگ آنان توجه کند که چگونه می رویند و بزرگ می شوند و سبزی و شادابی همانند جوانی تمامی وجود آنها را سرشار می کند و آن گاه همانند پیران، زرد و عجوز و از کارافتاده می شوند و در نهایت می شکنند و بر زمین می افتند و دربند باد به هر سو رانده و در نهایت پودر می شوند و با خاک یکسان می گردند؛ اما هنگامی که باران رحمت بر آنها می بارد دوباره از همان خاک، جوانه های زندگی می روید. (نگاه کنید به همه آیاتی که درباره انبات و نبت بیان شده است)
قرآن تأکید می کند زمین مرده و خاموش (الارض هامده) با آبی که بر آن فرو می فرستیم به جنبش درمی آید. اگر به زمین در زمستان نگاه شود زمینی مرده و خاموش است که هیچ وجد و شور و سروری در آن نیست. خاموش و سرد است و زندگی در آن دیده نمی شود. اما هنگامی که باران می بارد و بهاران می رسد طبیعت زنده می شود و به جنبش و خیزش می افتد و شادی و سرور در همه جا فراگیر می شود.
انسان در مقام آفرینش
آدمی نیز همانند این گیاهان است. هنگامی که خزان عمرش فرا رسید و باد صرصر بر آن وزید چون درخت کهنسال فرو می افتد و پس از مدتی خاک می شود و اثری از آن برجا نمی ماند. تنها با دستگاه بسیار پیشرفته است که می توان در این خاک اثری از موی او یافت و با دستگاه های پیشرفته تر است که می توان ژن او را شناسایی کرد و در کدهای شناسایی رد انسانی را گرفت و به همه ویژگی های او پی برد.
دانه های ریزی که در زمین افتاده است حامل ژن گیاهی است که در پاییز از میان رفته و نیست و نابود گشته بود. اکنون دوباره باران از آن دانه ریز و گاه میکروسکوپی درختی بزرگ برمی آورد. ارزنی خرد، به درختی بلند و عظیم تبدیل می شود.
اکنون این مسئله برای آدمی عادی شده است که با مهندسی ژنتیک می تواند موجودی را خلق کند و بیافریند. از پوست و یا مو شبیه سازی کند و این ها همه در حالی است که پیش از این، تصور آن جزو توهمات و خیالات واهی بود. اکنون انسان که خود آفریده خدای متعال است به وسیله دانش اسمایی تعلیمی از سوی خدا می تواند در مقام آفرینش بنشیند و چنین از پوست و سلول غیرجنسی، موجودی دیگر را بیافریند. اگر انسان این گونه می تواند چیزی را بیافریند خداوندی که خالق هستی است و او را نیز آفریده چگونه نمی تواند دوباره آدمی را همانند گیاهان از زمین برخیزاند و جان دوباره به او دهد.
به هر حال با نگاه به طبیعت و بهار و رستاخیز آن می توان به آرامش دست یافت که شادی و سرور را به جان ها و دل ها باز می گرداند و ترس از مرگ و بی معنایی در زندگی و ماهیت آن را از دل ها می زداید. آدمی در هنگامی که به طبیعت و زندگی دوباره در خاک سرد و خاموش و مرده می نگرد، این امید در دلش جاری و ساری می گردد که او نیز اگر روزی در زمین سرد رفته و خاموش شد با باران نفخ الهی در رستاخیز دیگر برمی خیزد و همانند این گیاهان، جوانه می زند و رشد کرده و بهره بلکه بهره های دیگری از حیات و زندگی دوباره می برد.
● بهار، نشانه ای آفاقی از خداوند
از این رو برای همه مومنان بهار معنا و مفهوم عید می یابد و دل های مومنان در عید نوروز به قدوم گل و گیاهان شاد می شود و به جشن و شادمانی رو می آورند؛ زیرا بهار و ربیع طبیعت و رستاخیز آن را، نشانه ای آفاقی از خداوند برای رستاخیز و بهار جان های خویش می شمارند.
خداوند از انسان می خواهد که به هر نعمتی بزرگ که به ایشان داده شده است خداوند را شکر گزارند و آن را عید گیرند. از این رو عیدالاضحی و عید فطر برای مومنان عید شادی و شادمانی است. در عیدی، از هر گناهی به حرمت رمضانی رسته اند و پاک گشته اند و همانند کودکی دوباره از مادر رمضان زاده شده اند و در عید قربان از هوای نفسانی رهیده و جان خویش را به اخلاصی، روشن و پاک ساخته اند و در حج اکبر در وادی معرفت و محشر صغرای منا، گرد آمده و خود را تا مرزهای بی رنگی پیش برده اند و تنها رنگ سپید الهی گرفته اند.
● ویژگی نوروزیان
اکنون در بهار طبیعت به عین الیقین یعنی فراتر از علم الیقین در می یابند که زندگی را رستاخیزی است و هر مرگی زندگی دوباره را در خود دارد. اگر مرگ و زندگی این گونه به حکمت و قدرت الهی در هم آمیخته است پس چه باکشان از مرگ است.
نوروزیان کسانی هستند که در مقام بصیرت عین الیقینی نشسته اند و از محضر طبیعت و رستاخیز معنای زندگی را درک و فهم می کنند. از این رو به دریافت و درک این معنا و دانش بزرگ و آرامش برخاسته از آن، جشن می گیرند و به حکم تشابه با طبیعت و رستاخیز آن، خود را نکو می کنند و به حکم چهچه مستانه رستاخیز طبیعت، به شادی و سرور مشغول می شوند.
نوروزیان کسانی هستند که در مقام شهود رستاخیز طبیعت، رستاخیز شهودی خود را می نگرند و از کسب این تجربه بزرگ دل شاد هستند و شادمانی خویش را با رفتن به میان طبیعت و دیگر مردمان جشن می گیرند و شیرینی و نقل و نبات به هم دیگر می بخشند.
نوروزیان کسانی هستند که در رستاخیز طبیعت از آیات آفاق الهی چنان به معرفت نفس و معرفت الله می رسند که عارفان سیر و سلوک سال ها در پی آن بوده اند. بی گمان نوروزیان در جشن رستاخیز در مقام شهود ملکوتی ابراهیمی نشسته اند و در مقام آرامش و اطمینانی قرار گرفته اند که آن حضرت در هنگام رستاخیز پرندگانش نشسته بود.
این گونه است که تنها نوروزیان هستند که از طریق طبیعت و رستاخیز آن از غفلت بیرون می آیند و در کنار عین الیقین شهود رستاخیزی و آیات آفاقی، به حضور عینی و معرفت نفس دست می یابند و از اهل غفلت جدا می شوند.
باشد که در نوروز و رستاخیز طبیعت از نوروزیانی باشیم که به معرفت عینی و شهودی رستاخیز و آرامش معنا بخش آن رسیده اند و توانسته اند خود را به معرفت الله برساند.
حیدر بزرگمهر
منبع : روزنامه کیهان


همچنین مشاهده کنید