جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا


چرا قیمتها رکورد می شکنند ؟


چرا قیمتها رکورد می شکنند ؟
مرحله کنونی رشد اقتصادی جهان که دستاوردهای بزرگی را نصیب بشریت ساخت از حدود ۵۰ سال پیش شروع و از ۱۹۷۱ با حذف طلا به عنوان پول واقعی و پشتوانه دلار شتاب بیشتری یافت .
همه سیستم ها در مراحل اوج رشد و شکوفائی خود دچار انواع بدرفتاری ها ، فسادها ، افراطها ، بی پروائیها و از این قبیل میشوند و نظام اقتصادی و سیاسی جهان هم از این قاعده مستثنی نبوده .
از سال۲۰۰۰ میلادی سقوط پی در پی شاخصهای سهام آمریکا و سایر همقطارانش در اروپا و آسیا سند معتبر و غیر قابل انکاری بود در تآیید مشکل درونی سیستم . ستاره شاخص ها شاخص سهام نزدکNasdaq بود که طی دو سال ۸۰ درصد آنچه را در مدت شش سال بدست آورده بود از کف داد و هنوز بعد از شش سال نیمی از آن را جبران نکرده که هوای پس رفت مجدد را دارد .
باز هم طبق قاعده مانند همه نظامها رهبران این اقتصاد جهانی و روشنفکران و تحلیلگران آن شروع کردند به انکار بیماری مزمن و خطرناک نظام و آنرا عارضه ای موقتی و حتی ناشی از عوامل خارج سیستم دانستند و انواع نسخه ها واقدامات را طراحی و اجراء کردند .
عناوین چند دارو که در یک نسخه پیچیده شده بود و هدف آن حفظ بقاء همین سیستم اقتصادی و سیاسی و به هر قیمتی بود ، را عرض میکنم .
● حمله به عراق و افغانستان .
پائین آوردن شدید نرخ بهره دلار که البته رفقای اروپائی و آسیائی هم کمابیش تبعیت کردند .
دادن وامهای افسانه ای به هر که و هرچه .
ارائه انواع حمایتها و دخالتهای مادی و معنوی به بورسها ، که طبق قواعد اقتصاد آزاد مورد ادعای آنها نباید صورت گیرد .
تلاش فراوان برای گسترش الگوی نظام دموکراسی و اقتصاد ظاهرآ آزاد غرب به سایر نقاط دنیا . در واقع آنها به حاکمان جهان سوم میخواهند حالی کنند این مدل رفتاری شما خیلی قدیمیه ، مردم زود میفهمند ، ما آپدیت شده اش را داریم ، ما با اینکه بیشتر بهره کشی میکنیم و میبریم طوری عملیات را انجام میدهیم که اصلأ مردم نفهمند که چی شد و کی برد و گرنه فرق اساسی که با شما نداریم .
همه این دارو ها خورانده شده و میشود و میتوانید نتایج آن را مورد بررسی قرار دهید .
در این نوشته به تأثیر داروی پولی بر افزایش قیمت مسکن ، نفت ، فلزات قیمتی و صنعتی که این روزها مورد توجه عام و خاص قرار گرفته ، به اختصار میپردازم .
عناوینی همچون : تورم ،احیای دوره تورمی دهه ۷۰ ۱۹میلادی ، رکود اقتصادی ، رکود تورمی همه جا به ویژه رسانه های آمریکا را پر کرده . همه جور تعبیر و تفسیر با تفاوت هائی تا ۱۸۰ درجه ارائه میشود . من هم گاه به گاه دانائی یا نادنی خود یا ترکیبی از این دو را در این وبلاگ مینویسم .
بطور خلاصه وقتی میتوان گفت در جامعه ای تو رم وجود دارد که قیمت همه چیز از مواد اولیه گرفته تا کالاهای صنعتی ، محصولات کشاورزی ، خدمات ، دستمزد و بقیه کم یابیش به تناسب و در مدت نسبتأ طولانی افزایش یابد . نمونه قابل لمس این نوع تورم کشور خودمان ایران است .
دو جنبه مهم این نوع تورم یکی تقاضای بیش از عرضه است ودیگر اینکه دولت مرتبأ کسر بودجه خود را با چاپ اسکناس نقد بی پشتوانه و خرج کردن آن به عنوان پول واقعی که نه فقط موجب تورم میشود بلکه این تورم را برگشت ناپذیر هم میکند . در ایران آمار مطمئن کمتر پیدامیشود حدس میزنم که حدود ۹۰ درصد خرید و فروشها با پول نقد صورت میگیرد .
ولی در کشوری مثل آمریکا که در همین یک سال اخیر برخی قیمتها به سرعت دارند پائین میروند مانند مسکن و بسیاری از کالاهای الکترونی و صنعتی و نرم افزارها ، به عکس برخی مثل بنزین و یا محصولات کشاورزی و طلا و غیره دارند به تندی بالا میروند و دستمزدها افزایش ناچیزی یافته و در کل تورمی سالیانه در حدود ۳ درصد وجود دارد ماجرا چیز دیگری است .
در کشورهای پیشرفته صنعتی مبنای عمده سیستم پولی وام یا اعتبار است و نه پول نقد و توجه به این امر در تشخیص صعود و سقوط های قیمتها اهمیت اساسی دارد . میانگین پول نقد در ، خرده فروشی ، املاک ، خرید وفروش کلان شرکتها و کارخانجات توسط بزرگترها ، و به همین ترتیب نفت و طلا و سایر مواد اولیه ، چیزی حدود ۱۰ تا ۲۰ در صد است و بقیه وام و آن هم وام بی اعتبار یا کم اعتبار .
بانکهای مرکزی و در رأس آنها بانک مرکزی امریکا یا فدرال رزرو بنا به مصالحی که گفته شد از سال ۲۰۰۱ به سرعت وپیاپی نرخ بهره دلار را از ۵/۶ به ۱ در صد رساند و مدتها آنرا ثابت نگه داشت تا همه نوع وام گیرنده تا جای ممکن اشباع شوند به گونه ای که ارقام نجومی ثبت شد و از همه هم وثیقه سفت و سخت دریافت کرد و هیچ هم از عواقب کار وام گیرندگان حرفی نزد . ودر مرحله بعد از سال ۲۰۰۴ بی سرو صدا شروع کرد به افزایش دادن نرخ بهره و این کار را ۱۷ بار پیاپی تا بهره ۵/۵ در سال ۲۰۰۷ رساند .
وام گیرندگان هم به دو امید زیر بار قرض رفتند : گروهی که امید داشتند بعدأ درامد کسب کنند و اصل وفرع را بپردازند و گروه بزرگتر دیگری که چنین امیدی هم نداشتند و به عنوان نمونه با ۵ درصد پول نقد و بقیه وام مسکنی را خریداری کردند که با افزایش قیمت بفروشند بدهی خود را تصفیه و سود حاصله را هم به جیب بریزند . اقلیتی به موقع عمل کردند ، دندان گردی نکردند و از این رهگذر خیری دیدند ولی اکثریت گرفتار دام شدند .
در زمانی همه شدند خریدار و سازنده مسکن وهردو طرف هم با وام . وقتی هجوم صورت گرفت و قیمت مسکن در اواخر ۲۰۰۶ خوب اوج گرفت خریداران یا مصرف کنندگان واقعی غیبشان زد . چندی نگذشت که همه رویاها نقش بر آب شدند ومسکن در حال حاضر در آمریکا اگر نگویم فاجعه ، شده مشکل ملی و در حقیقت شده نگرانی عمده بورسها و رهبران جهان .
اکثر خریداران با خانه هائی مواجهند که قیمت کنونی از خریدشان پائینتر و بهره ای که باید بپردازند از بهره اولیه بالاتر و درآمد ها هم پائینتر . در رابطه با مسکن در آمریکا و سقوط شاخصهای جهانی سهام ، قبل از سقوط آنها مطالبی در این وبلاگ نوشته شده که موجود است .
● اما تقویت و در حقیقت جهش روزافزون نفت وطلا
▪ از کجا ناشی میشود و گام بعدی چیست ؟
▪ بر سر دلار چه آمده و چه خوابی برایش دیده اند ؟
▪ این روزها بازار نظریه پردازیها داغ داغ است .
در باره نفت میگویند محافلی دارند طرحی را به اجراء میگذارند که قیمت نفت به ۱۵۰ دلار برسد و غرض اینست که آمریکا کسری بودجه و بدهی خارجیش را کم کند . و لابد به خریداران نفت هنگام تأمین دلار ، آمریکا مقداری کاغذ تحویل آنها میدهد و از بدهی خارجیش کسر میکند و دلار هم ضعیف تر میشود و باقیمانده طلبکاران هم پول بی ارزش تری دریافت میکنند .
در مورد طلا این نظریه پرطرفدار و تقریبأ همه پسند شده که دوران رکود تورمی دهه ۷۰ میلادی که نرخ تورم سالانه در کشورهای غربی به میانگین ۱۵ درصد در سال رسیده بود در پیش رو است . و طلا این بار به هر اونس بالای ۱۰۰۰ و ۲۰۰۰ و ۵۰۰۰ و بالاتر خواهد رسید .
در رابطه با قیمت کنونی یعنی نفت بشکه ای ۱۰۲ دلار و طلا ۹۷۵ دلار توضیح اکثر اقتصاد دانان و به ویژه رئیس بانک مرکزی امریکا این است که قیمت کنونی منعکس کننده تعادل فعلی عرضه و تقاضا است .
در باره دلار نظریه ای مطرح شده که آمریکا چون بدهکارترین کشور دنیا است تنها راه چاره این است که بگذارد دلار کاملأ بی ارزش شود که بدهی خارجی خود به خود تصفیه شود . یعنی همان کاری که جمهوری وایمار در المان بعد از جنگ جهانی اول انجام داد .
میشود هزار جور نظریه مطرح کرد و هیچ اشکالی هم ندارد ولی وقتی با چاشنی تبلیغ و تحییج و قسم و آیه و کتمان برخی جوانب متضاد آمیخته میشود احساس خوبی به من دست نمی دهد .
برای من هیچ کدام ازاین فرضیه ها و امثال آنها معتبر نمیباشد و به قواعد اصلی بازارها بیشتر توجه میکنم که به عنوان نمونه به یکی از آنها اشاره میکنم و برای وضوح بیشتر به توزیح فوق در باره مسکن در توجه بیشتری بفرمائید :
حد اکثر قیمت کف و سقف هر کالا یا مواد اولیه ای و یا دارائی مانند ملک یا سهام و هر چیزی توسط دو عامل اساسی محدود ویا ترمز میشود :
یکی مجموعه ساختار درونی آن ودیگری کل شرایط بیرونی تأثیر گذار بر آن در هر زمان معین . در مورد این نظریه که آمریکا بدهکار است و خواهان تورم ، ببینید میشود آلمان شکست خورده اصلی جنگ جهانی اول با پولی به لحاظ بین المللی فاقد نقش یا بسیار کم نقش ، با اقتصادی به لحاظ داخلی ضعیف و به لحاظ بین المللی بی تأثیر و بانفوذ سیاسی خارجی و قدرت نظامی تقریبأ صفر شده را با آمریکای امروز مقایسه کرد ؟ دلار آمریکا فقط پول یک کشور نیست که هر محفلی بتواند بر سر آن هرچه خواست بیاورد بلکه در درجه اول پول و پس انداز و سرمایه عمده مردم دنیا است . بنا براین در رابطه با قضاوت در مورد آینده دراز مدت آن همه جانبه نگری بیشتری لازم است .
● نظریه رکودتورمی ومقایسه آن با دهه ۷۰ و پیش بینی طلای چند هزاردلاری
هم یکی از آن همان مقایسه ها است . آن دوره زمان تورم عمومی و انفجار جمعیت جوان بود و نه دوره تورم موردی و پیر شدن جمعیت کنونی . آن موقع تقاضا از عرضه بیشتر بود و خریدار دنبال فروشنده میدوید و حالا فروشندگان التماس خریداران را میکنند . ببینید اتوموبیل سازان و بقیه چه رقابت کشنده ای برای فروش محصولات خود دارند و چه تخفیف ها و تسهیلات که نمیدهند . اصلأ اینکه هزینه تبلیغات تولیدکنندگان به نسبت دهه ۷۰ به شدت بالا رفته چی را نشان میدهد ؟ گوگل که بزرگترین خدمات مجانی رابه دنیا عرضه میکند نان همین تبلیغات را میخورد و به برکت گرمی بازار تبلیغات سهامش از صد دلار طی ۲ سال به ۶۰۰ دلار رسید .
● برداشت من از انگیزه کنونی افزایش پی در پی طلا و نفت :
قضاوت در باره مجموعه ساختارهای درونی و بیرونی نفت و طلا قضاوتی محتوائی یا فاندامنتال است و حتی اگر این قضاوت متکی بر همه اطلا عات و بیطرفانه صورت گرفته باشد برای پیشبینی یا تعیین احتمال بیشتر برای کوتاه مدت و میان مدت ابزاری بسنده یا خودکفا نیست . در این رابطه من به جوانب کلی بیشتر اتکاء میکنم و یک نمونه آن در مورد نفت را عرض میکنم :
قیمت نفت از ۱۰ سال پیش تاکنون ده برابر شده ودلیل آنرا ، کم شدن ارزش دلار ، تورم ، و عرضه و تقاضا میدانند . به نمودار شاخص دلار و تورم سالیانه این ده سال که مراجعه میکنم چنین منطقی را نمیتوام بپذیرم . در را بطه با عرضه و تقاضا کارشناسان سازمان اوپک و بسیاری کارشناسان دیگر بارها ابراز داشته اند که قیمت کنونی نفت به عرضه و تقاضا ارتباطی ندارد .
به گفته کارشناسی میانگین هزینه تولید نفت در جهان حدود ۷ دلار است وبه نظرم خیلی دور از واقعیت نیست . اگر هزینه ۱۰ دلارهم باشد هر بشکه ۹۰۰ درصد سود دارد . بنابراین سود آوری در هیچ رشته ای به گرد پای نفت هم نمی رسد . شکاف بازدهی سرمایه نمیتواند خیلی دوام بیاورد و طبعأ باید انتظار داشت سرمایه های فراوان به سمت این رشته و انرژیهای جایگزین جذب شوند و از قرار معلوم این کار صورت گرفته و دارد شدت مییابد . چاه های قبلأ غیر سود ده دوباره دارند فعال میشوند ، استخراج نفت از شن های نفتی شتاب بیشتری یافته ، تولید سوخت اتانول و برق بادی و خلق تکنولوژی های کم مصرف هم که به جای خود .
● پس انگیزه افزایش های پی در پی نفت و طلا به ویژه در یکسال اخیر چیست ؟
بطور کلی و به نظر من همان مکانیزمی که در باره مسکن ذکر شد در مورد نفت و طلا هم صدق میکند منتها با تفاوتهائی به لحاظ شدت قیمت و مدت زمان .
بعد از سقوط سنگین شاخصهای سهام در سال ۲۰۰۰ و کاهش بی سابقه یا کم سابقه نرخ بهره وغرق کردن دنیا در وام واعتبار سهل الوصول به امید اینکه محرکی برای رشد اقتصادی و جلوگیری از رکود باشد ، از آنجا که تولید و عرضه اشباع بود و حتی مازاد داشت این پولها را جذب نکرد . این پولها هم رفتند سراغ املاک ، سهام ، فلزات قیمتی و صنعتی ، نفت و گاز و بالاخره هر جائی به غیر از تولید و خدمات .
آن پولها این ظرفها را به تناسب حداکثر ظرفیتشان پر کردند و چند تای مانده مثل طلا ونفت را هم دارند پر میکنند .
یک ویژگی یک سال گذشته این است که از وقتی قیمت مسکن شروع کرد به سقوط قیمت های شاخصهای سهام افزایش بیشتری یافتند ، یعنی به تصور من بخشی از پولهای سرخورده از مسکن هم به عنوان مأوا به سهام روی آوردند . و وقتی از حدود ۵ ماه قبل شاخصهای سهام در آمریکا و بقیه کشورهای صنعتی هم شروع کردند به ریزش ، پولهای سرگردان در جستجوی سود همگی به تنها جای باقیمانده ، کمادیتی ها commodities یعنی نفت ، فلزات قیمتی و صنعتی ، گندم ، جو ، شکر ، سویا ، قهوه و تا به آخر ، هجوم آوردند . میتوانید به نمودارهای دراز مدت مراجعه کنید و صحت یا عدم صحت این تصورات را ببینید . حالا اگر این تصورات به واقعیت نزدیک باشد حد اکثر ظرفیت این اقلام برای تحمل قیمت بالا چقدر است ؟
در رابطه با نفت ، طلا ، و یورو به دلار آمریکا که بیشتر مورد توجه من است تحولات پیش رو را اینگونه ارزیابی میکنم :
بر مبنای برداشتی که در حال حاضر از مجموعه تکنیکها و فاندامنتال مورد نظر خود دارم تصور میکنم در یک یاچند روز آینده نفت تا حدود هر بشکه ۱۰۵ و طلا به حدود هر اونس ۹۹۰ دلار افزایش یابد و سپس کاهش طلا به پائین تراز ۹۰۰ و نفت کمتر از ۸۰ را انتظار دارم . و تصور میکنم یورو به دلار هم طی همین روزهای آینده تا حدود ۵۴/۱ تفویت شود و سپس به کمتر از ۴۰/۱ کاهش یابد .
▪ یادآوری : این تحلیل وارزیابی به هدف آگاهی دادن یا تبلیغ دیدگاه هایم که همواره قابل بازبینی و اصلاح میباشد نیست . اینکه از این نوشته ها افراد چه برداشتی بکنند ، استفاده کنند یا نکنند ، از ابهاماتشان کاسته شود ویا مردد تر شوند ، به شایستگی ها و گرایشات فکری و احساسی آنان ارتباط دارد . قسمت نظردهی باز است و از هرگونه اظهار نظری استقبال کرده و بهره مند میشوم . اگر پرسشی مطرح میشود و خوانندگان جوابی برای آن دارند چه بهتر که ابراز دارند . تا نوشته بعدی شما را به خیر وما رابه سلامت .
رشید دمهری
http://iran-asha.blogfa.com


همچنین مشاهده کنید