جمعه, ۳۱ فروردین, ۱۴۰۳ / 19 April, 2024
مجله ویستا


نقدی بر فیلم راننده تاکسی تکرار در بستری از تحقیر


نقدی بر فیلم راننده تاکسی تکرار در بستری از تحقیر
فیلم «راننده تاکسی» به کارگردانی مهدی صباغ زاده، در ادامه سلسله فیلم های گیشه ای و به اصطلاح، بدنه سینمای ایران است. فیلمی که هم در روایت و هم در نشانه ها و عناصر ساختاری، از قالب ها و الگوهای نخ نما و امتحان پس داده شکل گرفته. روش هایی که چند سالی است تبدیل به یک اپیدمی در ساخت فیلم شده اند؛ به طوری که به وسیله آن ها، فیلمساز به سهل ترین طریق و کمترین هزینه قادر به جذب حداقل مخاطب مورد نظر به سالن سینماست.
راننده تاکسی بر محور داستانی شکل گرفته که بارها در فیلم فارسی های پیش و پس از انقلاب اسلامی، دستمایه فیلم های مختلفی قرارگرفته؛ مردی قصد ازدواج با زنی را دارد. اما ورود یک زن بیگانه به ماجرا، موجب اخلال در این وصلت می شود و کشمکش ها و اتفاقاتی ناشی از یک ارتباط سه ضلعی (رابطه یک مرد با دو زن) رخ می دهد. تا این که در نهایت یکی از آن دو زن غالب می شود.
داستانی که صباغ زاده در فیلم خود روایت می کند، بیش از نیم قرن است به شکل های متفاوت از طرف برخی فیلمسازان تکرار می شود. اولین بار قبل از انقلاب بود که براساس این داستان- که خودش الگوبرداری از یک فیلم خارجی بود- «عروس فرنگی» ساخته شد و «سوغات فرنگ» و «مهمان» هم از جمله فیلم هایی با این روایت هستند که در این یکی دو سال اخیر ساخته شدند. تا این که صباغ زاده با ساخت «راننده تاکسی» وارد این تسلسل شد. تقلید و الگوگیری، به خودی خود، عیب نیست. اما این که از چه و چگونه تقلید می شود، مسئله است. به طوری که در مورد این فیلم باید گفت که اولا تقلید از یک فیلم فارسی که ۰۵سال پیش ساخته شده بود، در شرایط فعلی بی معنی است و دوما این که یک فیلم باید از اثر مورد تقلید قوی تر باشد، که راننده تاکسی نیست.
این فیلم حتی در قصه های فرعی خود نیز نتوانسته دست به نوآوری بزند. مثلا داستان دزدیدن مرده ای که در کالبد آن شیء با ارزشی است توسط زن، قبلا در فیلم «مومیایی۳» به کار رفته بود.
تمسخر و تحقیر فرهنگ و جامعه خودی، مهم ترین دیدگاه فیلم است. به خصوص نگاه فیلم درباره نقش زن در کشورمان، بسیار مذموم است. در راننده تاکسی، زن ایرانی هیچ هدف و آرمانی جز صید شوهر ندارد! آن هم به هر نحو ممکن. در فیلم دوخواهر هستند که برای ازدواج با هم رقابت می کنند. حتی برای این که کدامشان شوهر بهتری گیر می آورد، با یکدیگر بحث و جدل می کنند! حتی شخصیتی که ثریا قاسمی ایفاگر نقش آن است، به عنوان یک زن سالخورده و سنتی نیز، تنها این دغدغه را دارد که صاحب یک عروس با فلان ویژگی ها شود تا روی دیگران کم شود. زن ایرانی- به عقیده فیلم- همیشه در پی غریزه اش است؛ به طوری که حتی در هنگام انجام مأموریت نیز آنقدر سرگرم شکم چرا نی است که مشکل آفرین می شود!
پرسوناژهای فیلم، آدم هایی بی هویت هستند که با قرارگرفتن در یک الگوی روایی بی منطق، سرگردان و بی خود می نمایند. آدم هایی که بین سنت و مدرنیته، خوبی و بدی و رذالت و سخاوت غوطه ور هستند و بنابر نیاز داستان در هر لحظه رنگ خاصی می گیرند.
فیلم از یک سری سکانس ها و پلان های بی ربط تشکیل شده است که در بستری از بلاهت، می خواهند هر طور شده فیلم را به زور کمیک جلوه دهند و به اجبار مخاطب را بخندانند. مثل سکانس درآمدن مرد خیابان خواب از درون تابوت. اتفاقی که اصلا معلوم نیست براساس چه منطقی روی می دهد و آن مرد از کجا پیدایش می شود؟ حرکات و طرز صحبت کردن مرد خیابان خواب، آنقدر مسخره است که بیشتر از این که خنده آور باشد، رکیک و زننده است. مهدی صباغ زاده، کارگردانی است که در دهه های ۰۶و ۰۷ با تولید فیلم هایی قابل تأمل گل کرد. فیلم هایی مثل سناتور، پرونده، آفتاب نشین ها و به خصوص «خانه خلوت» که هر یک در زمان خود جزو فیلم های مطرح بودند، اما در سال های اخیر سیری نزولی را طی کرده و این نزول با «راننده تاکسی» به اوج خودش رسیده است. اثری که در این مقطع حیات فرهنگی و سینمایی ایران، نقش یک زایده را دارد. یک فیلم زیر متوسط که با شرایط حال حاضر نیز هیچ سنخیتی ندارد. به همین دلیل نیز نه از سوی مخاطب عام و نه از سوی سینمادوستان با سلیقه جدی گرفته نمی شود. مثل بسیاری دیگر از فیلم هایی که طی یک دهه اخیر فقط به صرف این که مباح هستند- نه سودی دارند و نه زیانی- روی پرده ها آمدند و رفتند و سلیقه تماشاگران را کاستند و...
آرش فهیم
منبع : روزنامه کیهان


همچنین مشاهده کنید