چهارشنبه, ۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 24 April, 2024
مجله ویستا


نوروز کمر خرج را می‌شکند


نوروز کمر خرج را می‌شکند
چند روز دیگر بهار از راه می‌رسد، این روزهای آخر مردها بیشتر از همیشه آویزان پنجره‌ها می‌شوند، زن‌ها و بچه‌ها با قدم‌هایی تند و بلند می‌دوند، می‌روند، می‌ایستند پشت ویترین‌ها مغازه‌ها، همان وقت که مردها مشغول گوش دادن صدای قیژ قیژ شیشه‌های تمیز هستند، زن‌ها اسکناس‌ها را می‌شمارند، گوشه آستین را از دست بچه‌ها بیرون می‌کشند، می‌گوید «خیلی خوب، می‌خرم، قشنگ است!» بعد زل می‌زنند به آن شلوار جینی که دل پسر بچه را برده است. یا آن کفش ورنی براق با پاشنه‌های بلند.
بهار که بیاید ما انگار هول می‌شویم برای خریدن یک عالمه چیز نو! مهم این است که نو باشند و روی مد، حالا اینکه آن کیف پولک و منجوق دوزی شده را چند بار دست بگیریم،یا با این کفش ورنی براق پاشنه بلند چند بار سکندری بخوریم مهم نیست. مگرمی شود عمو نوروز از راه برسد و ما حواسمان به رنگ سال و مد سال نباشد؟ می‌دانید آن وقت مردم چه فکر می‌کنند؟!
اصلاً همین که سال نو شود هوس نو کردن خانه و خریدن چیزهای نو دست از سر ما بر نمی‌دارد.بعد بیشتر غروب‌های روزهای آخر می‌دویم تا بازار و کلی خرت و پرت از شیر مرغ گرفته تا جان آدمیزاد می‌خریم و می‌آوریم. اما هیچ کدام ما میان این همه شور خرید قیافه آن همه تاجر و اقتصاددانی که لبخند می‌زنند را نمی‌بینیم و حواس‌مان نیست که وارد بازی تجاری شده‌ایم و اگر کمی حواسمان نباشد توی این بازی گرگم به هوا ما همیشه می‌سوزیم، وقتی برنده این بازی نباشیم آن وقت می‌رویم و کلی خرت و پرت می‌خریم و برمی‌گردیم، تازه آن وقت که سر صبر، دور از هیاهوی فروشنده و زرق و برق پرژکتورهای ویترین نگاهش کنیم می‌فهمیم که نرفته‌ایم خرید، بلکه رفته‌ایم تا چشم بازار را کور کنیم با خریدن یک عالمه جنس بنجل!
اما وقتی بچه‌ها به شوق نو شدن دست سر از بزرگ‌تر‌ها برندارند، وقتی پدیده جذابی به نام مد داشته باشیم وافرادی با شم اقتصادی بالا ما را هدایت کنند برای رونق بازار، یا وقتی تمام استکان‌های چای ما لب پر شده باشد، آن وقت به قول دکتر فربد فدایی (روانشناس و استاد دانشگاه) تمام این دلایل باعث می‌شود ما برای سال نو پر از شوق خرید شویم.
● انتظارات نوروزی از باباها
عید‌های پدران ما ساده بود، تنها بوی توت می‌داد و بوی کاغذ رنگی،همه بساط هفت سین و نوروز آنها توی یک مجمعه کوچک مسی جا می‌شد. اما یک روز حدود ۱۰۰ سال قبل عده‌ای آن طرف مرزها فکر کردند می‌شود کریسمس را پر از زرق و برق کرد،به بهانه آن یک عالمه پول به جیب زد و رفت، کریسمس که رونق گرفت، دنیا که مدرن شد آن وقت عمو نوروز ما هم کلی شرط و شروط گذاشت برای آمدن و به قول سیدمحمد دادخواه (پژوهشگر آیین‌های ایرانی) خیلی از جنبه‌های معنوی و بار معرفتی نوروز گم شد میان آن همه افراط و تفریط‌هایی که گاهی مردم را وحشت‌زده می‌کند از نزدیک شدن به نوروز.
البته به عقیده دکتر فدایی این همه هجوم برای خرید هم چندان بد نیست بالاخره چرخ دنده‌های بزرگ این جامعه مدرن صنعتی باید بچرخد یا نه، تا من و تو خرید نکنیم چرخه اقتصاد چه طور روان شود؟ البته به شرط آن که چیزی توی چنته ما باشد و جیب باباها از رونق نیفتاده باشد.
از صد سال قبل موج نوین مصرف گرایی در غرب رونق گرفت، عده‌ای به جشن‌ها و اعیاد گوناگون جنبه تشریفات دادند، برای خرید کردن و دادن هدایا کلی تبلیغ و فرهنگ‌سازی شد و نتیجه تمام این اتفاق‌ها ما را رساند به امروز که صاحبان کالا با تبلیغات گوناگون به ذهن ما هجوم می‌آوردند، آن وقت ما، بدون آنکه بفهمیم می‌افتیم داخل بازی بخر، بخر! البته نه تنها تبلیغات که بیشتر مواقع بعد روانی ماجرا ما را وارد بازی می‌کند، می‌پرسید بعد روانی ماجرا دیگر چیست؟
ما با یک ضرب المثل ساده جواب می‌دهیم (خواهی نشوی رسوا هم رنگ جماعت شو) گرفتید ماجرا از چه قرار است؟ خیلی از ما تنها برای آنکه از قافله عقب نمانیم و بتوانیم سری توی سرها درآوریم، مدام سرک می‌کشیم توی ویترین‌ها تا نکند خدای نکرده از مد جا بمانیم و خجالت‌زده این جماعت شویم. پس به عقیده دکتر فدایی همگرایی با جمع، تمایل و تشویق به خرید اجناس تازه یکی دیگر از دلایل بهانه‌های خرید نوروزی است.
حتی این خرید‌های نوروزی گاه هرچه گران‌تر لذت‌بخش‌تر می‌شوند، تعجب می‌کنید، فکر می‌کنید پس چرا همیشه دنبال جنسی با قیمت مناسب‌تر هستید و کلی چانه می‌زنید با فروشنده سر دادن آن هزار تومانی آخر، کافی است کمی فکر کنید تا یادتان بیاید قیمت همین مانتو یا آن دست مبل را حتی گوشه هال را چند برابر کردید و به آن دوست قدیمی گفتید تا چشم‌های حسود بترکد!
اما دلایل دیگری که پدر، مادرها را مجبور به خرید‌های نوروزی می‌کند تمایل بچه‌ها و جوان‌ها به تنوع‌طلبی و خرید چیز‌های نواست، یا خرید اجناس و لباس‌هایی که واقعاً دیگر نمی‌توان با آنها سر کرد و عمر مفید آنها تمام شده است. اما با تمام این حرف‌ها هیچ کدام ما بدمان نمی‌آید کلی لباس شیک و لوازم خوب و مدرن داشته باشیم چرا که به عقیده دکتر فربد فدایی تمام این وسایل می‌توانند به انسان حس خوب اعتماد به نفس بدهند، از طرف دیگر این خرید‌های نوروزی می‌تواند سبب تحرک اقتصادی شود و ما هرگز موافق گذاشتن پول‌ها توی بالشتک‌های نمور نیستیم، بروید و آنها را خرج کنید اما بهتر است یک لیست خرید توی زیپ بیرونی کیف، همان جا دم دستتان داشته باشید تا هر چه چشم تان دید دلتان نخواهد و دست آخر کلی جنس غیر ضروری و بی مصرف نخریده باشید.
● نوروز ایرانی
▪ چه طور شد که سر رشته آیین‌ها از دست ما در رفت؟
یک روز همه نوروز پدران ما خلاصه می‌شد توی سفره‌های هفت سینی که توی پنج دری روی یک ترمه بته جغه دوزی شده پهن می‌شد، بعد همه با لباس‌های تمیز اتو کشیده سر صبر می‌نشستند دور سفره هفت سین ،وقتی صدای دارامپ توپ می‌پیچید توی اتاق همه زمزمه می‌کردند (یا مقلب القلوب و الابصار) بعد پدر بزرگ قرآن را می‌بوسید از میان آن کمترین اسکناس رایج سال را عیدی می‌داد، درست خوانده اید کمترین اسکناس‌های رایج سال، برای آنکه قرار بود این عیدی برود لای قرآن و به نیت برکت خانه تا سال بعد لای قرآن بماند، به قول دادخواه آن وقت‌ها که مثل حالا نبود هدیه هر چه بزرگ‌تر باشد آدم محترم‌تر شود!
یا اینکه هنوز پدر بزرگ و مادربزرگ‌هایی داریم که خاطره گرفتن یک تخم مرغ عیدی ته ذهنشان مانده باشد، بد نیست، برویم و بپرسیم چه طور شد که به گرفتن یک تخم مرغ رنگی که یکی از فامیل یا همسایه آن طرفی عیدی داد دلخوش شدند و معنی زایش و زندگی را از همان یک تخم مرغ فهمیدند. شاید ما معنای عید و هفت سین را نمی‌فهمیم، اصلاً چند نفر از ما فلسفه هفت سین را می‌دانیم، چند بار شنیده‌ایم که پدران ما اولین روز سال را روز خداوند نامیدند برای آنکه اولین روز سال روز اعتدال و تناسب است. پس چه طور می‌شود در چنین روزی آدم آنقدر به افراط بیفتد؟!
اگر فلسفه نوروز را بدانیم آن وقت شاید هوس کنیم مثل مادر بزرگ بنشینیم ،هفت سلام قرآن را به یک کاسه گل مرغی پر از آب بخوانبم بعد آن را بگذاریم روی رف تا هر کس که در خانه مان را زد چند قطره ازآن آب متبرک را به نیت دل خوش و تن سالم به آن عیدی بدهیم.
وقتی فلسفه نوروز را ندانیم آن وقت کلی توی دردسر می‌افتیم برای خریدن هدایای بزرگ تری که بیشتر توی چشم بیایند، آنقدر که هدیه هیچ کس نتواند به گرد پای هدیه ما نرسد، امروز هیچ جور باورمان نمی‌شود می‌توان توی یک پاکت کاغذی یک مشت نخود و کشمش ریخت و روی آن نوشت (سالت همواره پر سرور باشد... دلت پر نور باشد.. بدی از آن دور باشد.
دنیا با تو جور باشد) و به یکدیگر هدیه داد، یا ساده تر از تمام اینها اصلاً نوروز ما یک روز کلی حساب و کتاب داشت برای خودش مثلاً زن‌های سه هزار سال قبل باید تا قبل از رسیدن چهارشنبه‌سوری تمام خرید نوروزی خود را می‌کردند آن وقت‌ها که مثل حالا نبود بشود راحت قید نشستن سر سفره هفت سین را زد، تا دقیقه نود و حتی تا یکی دو روز اول سال رفت خرید، بعد با کلی کیسه رنگارنگ برگشت خانه.
باورتان نمی‌شود کافی است همین نوروز ۸۷ وقت تحویل سال حواس مان باشد تا ببینیم، چند نفراز ما یادمان می‌رود عقربه‌های ساعت رسیده‌اند روی ساعت ۹و۱۸ دقیقه و ۱۹ ثانیه وقتی چشم دوخته‌ایم به ویترین‌های پر زرق و برق و قید خواندن (یا محول الحول و الاحوال) را زده‌ایم.
مرضیه سبزعلیان
منبع : روزنامه تهران امروز


همچنین مشاهده کنید