جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا

در باب فلسفه عملگرایی یا پراگماتیسم


در باب فلسفه عملگرایی یا پراگماتیسم
در اواخر قرن ۱۹ یک روش فلسفی موسوم به پراگماتیسم در امریکا توسط بعضی از متفکران مانند ویلیام جیمز، چارلز سندرس پیرس و جان دیویی پدید آمد.
این روش فلسفی همچون انقلابی بود علیه سیرت و سنت بی حاصل فلسفی در مدارس امریکایی و سیرت و سنت رخوت زده و مرده مابعدالطبیعی که در اروپای آن زمان در حال جلوه گری بود. فلسفه در آن زمان در چنگال انتزاعات پیچیده و سنگین مباحث متافیزیکی چنان گرفتار بود که رها شدن از چنگال این سنت سنگین چندهزار ساله پراگماتیسم تقریباً ناممکن شده بود. در این سکوت بیهوده فلسفی که در میان هیاهوی گوش خراش متافیزیسین های کرسی نشین دانشکده های الهیات و فلسفه اولی دانشگاه های اروپایی برقرار بود گویا واقعاً نطفه و جرقه های فلسفی که از اصالت مصلحت عملی دم می زد در حکم یک انقلاب بود. فلسفه یی که اد عا می کرد قابلیت تحقق دارد و ظرفیت عملی شدن که البته این ادعا تازگی داشت.
بعد از ضربات سنگینی که هیوم و کانت به پیکر متافیزیک وارد کردند و حتی کانت باب متافیزیک را بسته اعلام کرد، گویا دیگر زمان آن رسیده بود که فلاسفه و تفکر فلسفی چشم خود را از آن به زمین بدوزند و از این پس انسان و مسائل آن متعلق به فکر فلسفی شود. این تکرار تاریخ بود، تکرار انقلاب فلسفی سوفیست ها و سقراط و سنت شکنی آنان. اولین بار سوفسطائیان و بعد از آنها سقراط در مقابل ماتریالیسم انتزاعی طبیعت اندیشان پیش سقراطی به نزاع برخاسته بودند. سوفسطائیان انسان را معیار همه چیز می دانستند؛ معیار هستی چیزهایی که هستند ومعیارنیستی چیزهایی که نیستند و تغییر جهتی بزرگ در تاریخ فلسفه روی داد. تغییر جهتی از شیء و عین به عنوان متعلق شناسایی به روی فاعل شناسایی به عنوان متعلق و موضوع شناسایی. نقطه یی که هگل آن را آغاز خودآگاهی روح در تاریخ می داند. پراگماتیسم گویا تکرار این واقعه تاریخی بود، تکراری که در نقطه زمانی مکانی امریکای قرن نوزدهم رخ می داد و به واقع یک انقلاب بود. البته این سخن قابل ذکر است که در این انقلاب فلسفی، پراگماتیسم تنها روش فلسفی نبود. بلکه اگزیستانسیالیسم و فلسفه تحلیلی نیز به عنوان سنت های بزرگ فلسفه معاصر در آن سهیم بودند. اصحاب اصالت مصلحت عملی (پراگماتیسم) دریافتند که روش و نظریه شان در حل مسائل عقلی و در پیش بردن سیر ترقی انسان سودمند تواند بود (توجه کنید انسان)
● زمینه پراگماتیسم
این جنبش هنگامی در امریکا به ظهور رسید که در دوره بعد از جنگ داخلی و عواقب ویرانگر آن استعدادهای فرهنگی مردم کم کم بیدار می شد. درمدتی دراز فعالیت فلسفی در امریکا صرفاً در زمینه فلسفه های اروپایی بود. در آغاز قرن نوزدهم ناظر بسیار تیزفهم جامعه و تاریخ امریکا الکساندر دوتوکویل اظهار داشت؛ «در هیچ کشوری در عالم متمدن به اندازه ایالات متحده فلسفه کمتر جدی گرفته نشده است. فلسفه شاید خیلی پیچیده و غامض و بسیار دور از علائق مستقیم و عاجل یک ملت جوان و نیرومند به نظر می رسید.» (البته شاید منظور دوتوکویل سنت فلسفی اروپایی حاکم آن زمان بر جامعه امریکایی بود. نه فلسفه به معنای اخص کلمه) مثلاً افکار و نظریات کالوینی های نیوانگلاند قرن ۱۷ دنباله و ادامه بحث های فلسفه انگلیسی بود و مقصود آنها به کاربردن این افکار و نظریات درباره مسائل جاری آن موقع جامعه نوینشان بود. حتی مردی که شاید اصیل ترین فیلسوف در تاریخ امریکاست، واعظ بزرگ انگلاند، (جاناتان ادواردز) بسیار تحت تاثیر معاصران اروپایی خود مانند جان لاک و افلاطونیان کمبریج واحتمالاً نیکلا مالبرانش بود. فلسفه امریکایی در قرن ۱۸ با فلاسفه نهضت روشنگری فرانسه و در آغاز قرن نوزدهم ۱۹ با رمانتیک های آلمانی آشنایی و تماس پیدا کرد. در پایان قرن ۱۸ فلسفه آکادمیک ترجمه بی حاصل، خشک و بی لطافت افکار رئالیست های اسکاتلندی که قصد و غرضشان رد شکایت خطرناک دیوید هیوم بود، شده بود. در میان قرن نوزدهم نشانه هایی از ظهور یک تجدد فلسفی دیده می شد که سنن وامانده آکادمیک و اروپایی را رد و انکار می کرد؛ چیزی شبیه به یک رنسانس فلسفی. مهاجران آلمانی (فراریان و پناهندگانی که در انقلاب ۱۸۴۸ خود شکست خورده بودند)، شاگردان هگل که تحت تاثیر پیامدها و مستلزمات نظریه های علمای جدید به خصوص نظریه انقلاب بودند انگیزه و نیروی جنبش اصلی برای این تجدد را آماده ساختند. کسانی که به نام هگلیان سن لوییز معروفند نخستین نشریه فلسفی را بنیاد نهادند که ترجمه هایی از فلاسفه معاصر اروپایی را ارائه می داد و راه را برای فلاسفه امریکایی که با جرات درصدد دستیابی به وسایل و طرق تازه بودند، هموار می ساخت.
● ویلیام جیمز
در میان این جوش و خروش و اضطراب عقلی مردی که در پی ریزی جنبش فلسفی جدید یعنی پراگماتیسم سهم بزرگی دارد نظام فلسفی خویش را عرضه کرد. ویلیام جیمز(۱۹۱۰-۱۸۲۴) برادر داستان نویس بزرگ هنری جیمز و پسر سرهنری جیمز بود که خود فیلسوف و مردی با دانش وسیع بود. ویلیام هنگامی که تحصیلات طب را به پایان رساند در مدرسه پزشکی هاروارد به تعلیم پرداخت اما بعداً توجه خود را به روان شناسی معطوف ساخت و در آن قلمرو یکی از معتبرترین صاحب نظران عصر خویش شد. (تا این قسمت زندگی جیمز خیلی شبیه به فروید است) جیمز از رهگذر مطالعات خود درباره روان شناسی حیات عقلی و دینی انسان به فلسفه روی آورد و بعدها در هاروارد استاد فلسفه و بزرگ ترین حامی فلسفه پراگما تیسم شد. حال بعد از این توضیحات بد نیست که به توضیح هر چند مختصری در باب مفهوم اصالت مصلحت عملی یا همان پراگما تیسم البته به زبان ساده بپردازیم و اکنون بجاست که بپرسیم پراگما تیسم چیست؟ پراگما تیسم مخصوصاً روشی است برای حل کردن یا ارزشیابی مسائل عقلی از یک سو و هم چنین نظریه یی است در باب انواع شناسایی هایی که ما قابلیت و امتداد تحصیل و اکتساب آنها را داریم. پس از این تعریف چنین برمی آیدکه پراگماتیسم به عنوان یک روش فلسفی در مواجهه با مسائل و مشکلات عقلی پیش آمده در عرصه تفکر فلسفی با سنجش ارزش این مسائل و با دیدی نقادانه درصدد حل این مسائل برمی آید و البته همواره با سلاح (برحسب ارزش گذاری خود) می تواند یک مساله عقلی را فاقد ارزش داشته و آن را متارکه کند. چنان که در مورد خیلی از مسائل مابعدالطبیعه از چنین برچسبی استفاده کرده و آنها را فاقد هر گونه ارزش فلسفی دانست. به دنبال این دید نقادانه که وجه ویرانگر یا شاید مصلح پراگما تیسم را برای مان می نمایاند و خاطره دیالکتیک افلاطونی، شک دستوری دکارتی و شکاکیت نقادانه دیوید هیوم را در اذهان مان زنده می کند، جنبه سازنده (سازنده در اینجا فاقد هرگونه بار ارزشی است) و تجویزی پراگما تیسم در لباس نظریه شناسایی رخ می نماید که منطقاً به ما گوشزد می کند که پس از هر ویران کردنی گویا باید بنایی برپا شود و بنای پراگماتیسم نظریه شناسایی آن است که از میان سنت فلسفی قبل از خود به عنوان تز و نگاه نقادانه بخش اول پراگما تیسم به عنوان آنتی تز متولد می شود. این ماهیت دووجهی بودن هر اندیشه در تاریخ فلسفه که هگل آن را به عنوان قانون عام و کلی دیالکتیک خود زاینده فلسفه اش، این طرح دستی عقلی شگرف و بزرگ، آن چنان زیبا نمایش می دهد گویا در مورد پراگما تیسم هم صدق می کند. در مورد این مساله که چه وجهی از پراگما تیسم مدنظر و مورد طبع ما است چندان نمی توان به صراحت سخن گفت، چون اگر به پراگما تیسم به عنوان یک کل که زاییده شرایط محیطی (امریکایی قرن ۱۹) و نتیجه منطقی (به قول هگل) سیر اندیشه ها در بستر تاریخی شان است نگاه نکنیم دیگر ما چیزی به عنوان پراگما تیسم را مطالعه نخواهیم کرد زیرا چنان که هگل می گوید «فلسفه چیزی جز مطالعه تاریخ فلسفه نیست». پس چنان که گفته شد در بررسی پراگما تیسم هر دو جنبه این روش فلسفی مدنظر ما است، نه صرفاً جنبه خاصی از آن.
● ارزش نقد
ویلیام جیمز که مانند غالب امریکاییان به فعالیت محض نظری و عقلی بی اعتقاد بود، بی پرده می پرسید
غرض از نظریه پردازی و نظریه سازی چیست؟ چه ثمر و فایده یی به حصول می آورد؟ بررسی مسائل عقلی که نظریه پردازان را دچار مشکل و زحمت کرده است چرا اهمیت دارد؟ جیمز فکر می کرد که پیش از تعیین حقانیت و اعتبار هر نظریه فلسفی، ابتدا باید معلوم ساخت که ارزش نقد آن چیست، یعنی اینکه چه نتیجه و چه اثری دارد، و حقیقی بودن یا نبودن آن (اعتبار عقلی و عدم اعتبار عقلی آن) نظریه چه تاثیری خواهد داشت؟ در همین قدم اول با تاکید ویلیام جیمز بر نتیجه عملی یک نظریه که باید حتماً در عالم تاثیرات عملی نمایان شود جیمز دین خود را به اندیشه های سودانگارانه و مذهب اصالت نفع اندیشمندانی همچون جرمی بنتهام و جان استوارت میل صادقانه اعتراف می کند. بنابر نظر جیمز غرض و منظور از فعالیت های عقلانی و فلسفه پردازی های ما کوشش برای حل مشکلاتی که در جریان سعی و تلاش ما برای بررسی تجربه رخ می نماید، است. یعنی اندیشه های عقلانی و فلسفه باید در خدمت تجربه ما باشد نه بالعکس. ارزش نقد و محصل افکار ما بستگی دارد به استفاده عملی ما از آنها. مثلاً راجع به هر نظریه یی می توانیم بپرسیم که اگر بدان معتقد باشیم چه اتفاقی می افتد و اصلاً چه تفاوتی می کند که بدان معتقد باشیم یا نه، و اگر به آن عمل کنیم چه نتایجی از فعالیت های ما حاصل می شود. اگر نظریه یی دارای هیچ ارزش نقدی نباشد، بدان معنی است که کمترین تفاوتی نمی کند که کسی معتقد باشد که آن درست است یا نادرست، زیرا هیچ گونه تاثیری بر اعمال وی ندارد.این ارزش نقد همان سلاح قوی فلسفه پراگما تیسم است برای پیراستن فلسفه. با این سلاح می توان به راحتی با چسب زدن به یک نظریه فلسفی به عنوان اینکه ارزش نقد ندارد (البته با معیارهای پراگماتیسم) آن را رها کرد. به طور مثال ویلیام جیمز یکسره کل آن چیزی را که ما به عنوان مابعدالطبیعه، فلسفه اولی و متافیزیک می شناسیم، فاقد ارزش نقد دانست.
● نظریه ها به عنوان اسباب و ابزار
بنا بر نظر جیمز ما فقط برای حل مشکلات خود می اندیشیم به طوری که نظریات ما اسباب و دست افزارهایی هستند که به منظور حل مسائل و مشکلات در تجربه خود به کار می بریم، بنابراین هر نظریه یی بایستی بر حسب موفقیت آن در ایفای این وظیفه مورد داوری قرار گیرد. اگر کسی در جنگلی قدم می زند و راه را گم کند در آن حال بنا بر نظر پراگماتیسم از طریق تفکر و فعالیت نظری می توان این وضع را مورد بررسی قرار داد. با در نظر گرفتن معلوماتی مانند وضع خورشید و جهتی که شخص راه می پیماید و شناسایی قبلی وی از آن ناحیه، می توان نظریه داد که چگونه از این وضع به دو حالت ناگوار رهایی یابد. آن نظریه را می توان برحسب نتیجه صواب یا خطای آن ارزشیابی کرد و به عنوان وسیله و طریقه مفید یا غیرمفید برای وصول به مقصود مورد داوری قرار داد.بسیاری از نظریات متعارف فلسفی برای حل مسائل زندگی و رفع مشکلاتی که انسان در فرآیند تجربه تقابل با محیط با آنها رو به روست کم ارزش یا بی ارزش است. مسائل و مشکلات عیناً همچنان باقی می ماند و کلید برای حل آنها به دست نمی دهد. و حتی با گرفتار شدن در تناقض های ذاتی که در کنه و ذات این مسائل موجود است مشکلات و مسائل جدیدی برایمان پیش خواهد آمد. در حالی که واقعاً تاکنون معلوم نشده است ضرورت مطرح کردن چنین مسائلی چیست (شاید به قول دیوید هیوم یک خودخواهی روانی) منتها به قول هیوم یک عقیده فلسفی ممکن است کسی را شاد یا غمگین سازد، اما ورای آن تقریباً هیچ ارزش نقد و محصلی ندارد (چنان که بعضی از فیلسوفان از جمله سکستوس امپیریکوس از نحله شکاکان قدیم همین عقیده را داشت و چنین می پنداشت که تنها خاصیت و در عین حال بزرگ ترین عیب فلسفه همین است که صرفاً باعث به وجود آمدن تاثیرات روانی در انسان می شود و البته یک حس جست وجوگری لذتبخش در انسان را نیز به وجود می آورد که امپیریکوس همان را تنها نفع فلسفه می دانست). با قبول این اصل که منظور اصلی و مقصود عمده از یک نظریه همان استفاده از آن در بررسی مسائل تجربی و عملی است پراگما تیست ها نتیجه می گیرند که نظریه یی درست و حقیقی است که در فرآیند تجربه به کار آید و بالعکس نظریه یی که در عالم عمل و تجربه به کار نیاید و موجب وصول به نتیجه مطلوب نشود نادرست و دور از حقیقت است و باید به گورستان تاریخ عقاید واگذار شود.
منبع : خبرگزاری آفتاب


همچنین مشاهده کنید