شنبه, ۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 20 April, 2024
مجله ویستا


درباره کتاب و کتابخوانی و انواع کتابها


درباره کتاب و کتابخوانی و انواع کتابها
عین‌القضات همدانی، عارف نامی ایران متوفی به سال ۵۲۵ ه.ق از مشایخ و شاگرد عمر خیام و امام محمد غزالی (برادر ابوحامد غزالی مشهور)، استادی داشته است به نام شیخ برکه همدانی که کاملاً امی و بی‌سواد بوده، با این حال عین‌القضات سخت به او ارادت می‌ورزیده و در نامه‌های خود بارها از او یاد کرده و نوشته است:
«هفت سال کم یا بیش برکه را -قدس سره- می‌دیدم و هرگز زهره نداشتمی که دست فراکفش او کنم.»
البته در میان عارفان کم نیستند افرادی که استادان بی‌سواد و امی اما فاضل و عارف و واصل داشته‌اند که می‌توان به «ابوالعباس قصاب» استاد عطار، «شیخ ابوالحسن خرقانی» (۴۲۵ ه.ق) و نیز شمس‌الدین تبریزی استاد کامل مولانا، اشاره کرد. معمولاً عرفا چیزهایی که از این عارفان نامی ولی امی یا ناشناخته، به‌صورت حضوری یاد گرفته‌اند، بیشتر از استادان علوم کسبی و حصولی بوده است.
هرچند کتاب به معنای اعم آن تنها به معنای اوراقی چند از کاغذ که در میان دو جلد چرمی یا مقوایی قرار دارد نیست و می‌توان آن را شامل کتب انفسی، عقلی، علوی، تکوینی و... نیز دانست، اما در عصر ما آنچه بیش از هر چیز اهمیت دارد و فرهنگ عمومی را ارتقا می‌بخشد، همین مطالعه کتاب‌های معمولی تحریری است. اهمیت مطالعه کتاب و کتابخوانی تا بدان حد است که اگر چنین پدیده‌ای وجود نمی‌داشت، قطعاً نام بسیاری از بزرگان، از جمله همین بزرگان: برکه، شمس، خرقانی و عالمان و عارفان دیگر زنده و برجای نمی‌ماند. چنانچه همین مشایخ اگر دارای سواد بودند و چیزی تحریر می‌کردند، آیندگان را بهره کامل‌تری می‌رساندند و منشأ آثار و برکات بیشتری می‌شدند.
ما امروزه، زندگی، شخصیت و آثار و اقوال شیخ برکه همدانی را از خلال نامه‌های عین‌القضات همدانی یا مقالات شمس که به قلم مولانا تحریر شده، درمی‌یابیم. اینکه شیخ برکه مفسر قرآن بوده و اگر چه عربی نمی‌دانست و تفسیر را نزد کسی فرا نگرفته بود، اما بهتر از مفسران عربی‌دان بر اسرار و معانی قرآن واقف بود، و اینکه خواجه عبدالله انصاری درباره شیخ ابوالحسن خرقانی نقل کرده: «من از خرقانی الحمدلله شنیدم که می‌خواند [یعنی سوره حمد را می‌خواند] که وی امی بود، الحمد نمی‌دانست گفت، و وی سید و غوث روزگار بود.»
البته فقط با نوشتجات و تحریرات آنهاست که به وجود و شخصیت این بزرگان پی می‌بریم.
بنابراین معنای اعم کتاب اگر هم شامل کتب انفسی و تکوینی باشد، نمی‌تواند چیزی از ارزش کتاب‌های منتشره بکاهد. فرهنگ و تمدن انسانی از دیرباز نشان داده که کتاب به هر شکل که باشد (کتیبه، سنگ نوشته، پاپیروس، استخوان، کاغذ و...) همواره جایگاه ارزنده خود را حفظ نموده است.
در دوران گذشته نیز گستردگی معنوی این واژه و اطلاق آن بر کتب انفسی و عقلی و تکوینی وجود داشته، اما با این حال بشر هیچ‌گاه نسبت به کتاب به معنای تحریری آن بی‌رغبت و غافل نبود. و ادیان الهی نیز در قالب اسفار، صحف، مزامیر و کتب، به کتاب اهمیت داده و آن را ترویج نموده‌اند.
چنانکه در قرآن کریم کلمه کتاب ۷۱ بار به کار رفته است و سوره‌ای با عنوان «قلم» نازل گشته و در آن خداوند به قلم و آنچه می‌نویسد سوگند خورده است.
در واقع عالمان وارسته و عارفان برجسته همواره با این دو نوع تلقی و برداشت از معنای کتاب: (تحریری و نفسانی) مواجه بوده‌اند، اما باز هم کتاب تحریری را فراموش نکرده و با شعر یا نثر خود آثار گرانسنگی برای آیندگان خلق نموده‌اند.
جلال‌الدین مولوی با اینکه به شمس تبریزی ارادت می‌ورزیده و حتی نسبت به او عشق می‌ورزیده و ارزش او را از صد کتاب برتر دانسته و گفته:
هر موی من از عشقت بیت و غزلی گشته
هر عضو من از ذوقت خم عسلی گشته
با این حال چیزی از ارزش و اهمیت کتاب در نزد او نکاسته چنانکه خود می‌گوید:
از کتبخانه‌ها و علمنا
ذوق علمی چشیده‌ام که مپرس (دیوان شمس)
بد نیست بدانیم که حافظ هم مطلع زیر را در استقبال از همین غزل مولانا سروده است.
درد عشقی کشیده‌ام که مپرس
زهر هجری چشیده‌ام که مپرس
عشق در نظر عارفان همان مطالعه کتاب انفسی است که به زعم ایشان سالک را از مطالعه کتاب تحریری بی‌نیاز می‌نماید؛ اما همه عارفان و اهل دل چنین نبوده‌اند و به کتاب تحریری نیز عنایت وافر داشته‌اند.
چنانکه صائب تبریزی می‌گوید:
نیست کاری به دورویان جهانم صائب
روی دل از همه عالم به کتاب است مرا
اکنون سخن این است: امروزه در عصر تکنولوژی رسانه‌ای، کتاب معنایی دیگر یافته که دیگر تنها به اوراقی چند در میان دو جلد اطلاق نمی‌شود. همانگونه که در اعصار گذشته کتاب فقط شامل کتائب (کتیبه‌ها) نبود و شامل: سنگی، چوبی، چرمی یا انواع گوناگون دیگر می‌شد، امروزه نیز کتاب صورت‌های متنوع دیگری یافته است، با این تفاوت که کتاب در قدیم تنها به دو صورت کلی: ۱- کتاب تکوینی، انفسی و ۲- کتاب تحریری (با توجه به سیر تحول در شکل آن در طول تاریخ) وجود داشته، اما امروز حتی شکل تحریری آن نیز تغییر معنا داده به صورت‌های متنوع عرضه می‌شود. به طوری که شاخص بودن شکل سنتی آن هم‌عرض همین اشکال مختلفش، می‌باشد. مثلاً‌ اینترنت، cd‌های فشرده، مجلات، روزنامه‌ها و کانال‌ها و شبکه‌های تلویزیونی و ماهواره‌ای نقش انتقال اطلاعات را بر عهده دارند و نانوتکنولوژی با عرضه حافظه‌های گوشی‌های موبایل و mp۳ و انواع مختلف رایانه‌ها سخت به کار انتقال اطلاعات مشغولند.
لذا دیگر نمی‌توان به کتاب تحریری که به شکل معمول سابق عرضه و چاپ می‌شود، به عنوان یک رسانه اکتفا نمود. با این حال به نظر می‌رسد همه این تحولات و پیشرفت‌ها در مقابل تعبیر سابقی که از معنای اعم کتاب می‌شد، (کتب انفسی و کتب تحریری)، امروزه همان جایگاه گذشته را دارد. یعنی از طرفی همه رسانه‌ها نظیر نوعی کتاب انفسی مطرح می‌باشند و کتاب تحریری و چاپی نیز جای خود را به عنوان طرف دیگر آن می‌نمایاند. اگر چنین تعبیر و تفسیری را بپذیریم، ما از هی‌چیک از این دو نوع کتاب بی‌نیاز نخواهیم بود و به هر دو نوع آن نیازمندیم. چنانچه در گذشته افرادی بوده‌اند که تنها به مطالعه کتاب‌های انفسی بسنده می‌کردند و چندان برای کتب تحریری ارزش قائل نبودند؛ برخی نیز برعکس، ارزش و اهمیت بیشتری برای کتاب‌های تحریری قائل بودند.
در مورد گوته شاعر بزرگ آلمانی می‌گویند: در حال احتضار علائمی را با دست خود به نشانه تحریر مطالب و اشعار خود رسم می‌کرده و درست پس از این واقعه، مرگ او را در ربوده است. نیز از او نقل شده:
«من به راستی برای نوشتن به دنیا آمده‌ام! وقتی افکارم بر صفحه کاغذ نقش می‌بندد خود را خوشبخت‌تر از همیشه احساس می‌کنم.» البته او عاشق نوشتن بود. گروهی نیز شیفته مطالعه و برخی مفتون هر دو و پاره‌ای هم به کتب انفسی و هم تحریری ارادت داشتند. عطار، مولانا‌ و عین‌القضات از این دسته اخیر هستند.
امروز نیز همین وضعیت به جهان کتاب و کتابخوانی حاکم است، می‌توان تنها به اینترنت اکتفا نمود، یا هم کتاب، هم اینترنت و یا همه رسانه‌ها و البته کتاب‌های زنده که جای خود را دارند. چرا که هر چند کتاب‌ها بوستان‌های خردمندانند، خردمندان نیز آفریده همین بوستان‌هایند و مطالعه آنها نیز لازم، اما با این حال به هیچ محذوری از مطالعه کتاب به معنی اخص آن معذور نخواهیم بود.
http://www.newlib.blogfa.com/


همچنین مشاهده کنید