پنجشنبه, ۹ فروردین, ۱۴۰۳ / 28 March, 2024
مجله ویستا


ریشه یابی کارگریزی ایرانیان


ریشه یابی کارگریزی ایرانیان
کار فعالیت فکری، عملی و عاطفی انسان است که اولا غایتمند است و ثانیا اجتماعی. از دیدگاه «حسن قاضی مرادی» کار با این تعریف به همراه فراغت به عنوان فعالیت نسبتا خود انگیخته و آزادانه فرد در بازآفرینی خود، خود-بیانگری و بازیابی خویشتن تشکیل دهنده هویت فردی در اجتماعی هستند که هر انسانی با اشتیاق به آن ها هویت انسانی خود را می آفریند.
قاضی مرادی در کتاب «کار و فراغت ایرانیان» به بررسی بی اشتیاقی به کار و گریز ایرانیان از فعالیت های زمان فراغت و علل آن پرداخته است.
او در نخستین فصل کتاب زمینه مادی و عینی فقدان اشتیاق به کار در میان ایرانیان را بیگانگی کار دستمزدی به عنوان زحمت و اشتغال و نیز تبعات عقب ماندگی های همه جانبه نیروی کار و مناسبات تولیدی در عصر گسترش اقتصاد کالایی در ایران ارزیابی می کند.
مرادی با بررسی شیوه تولید روستایی، ایلی و شهری جداگانه به آسیب شناسی عوامل اقتصادی فقدان اشتیاق به کار ایرانیان پرداخته است.
پایین بودن تولیدات کشاورزی به سبب کم آبی و محدودیت زمین های حاصلخیز، متحول نشدن تقسیم کار اجتماعی به دلیل ادغام کشاورزی و صنایع دستی، محدودیت مبادله اقتصادی روستا با مراکز زندگی بیرون از آن به علت پراکندگی روستاها و فقدان یا نامناسب بودن راه های ارتباطی، زندگی روستاییان ایران را معیشتی و معطوف به تلاش معاش و مبارزه برای بقا کرده بود که این عوامل در کنار پراکندگی جماعت های روستایی بی ارتباط با هم و فقدان مالکیت خصوصی نهادینه باعث فقدان وابستگی زارع به زمین و در نتیجه عدم اشتیاق او به کار می شد.
استثمار مازاد تولید روستاییان به وسیله کارگزاران دیوانی مهم ترین عامل تاکید شده مرادی در این کتاب است که به عقیده وی در کاهش اشتیاق به کار کشاورزان نقش اساسی داشت چرا که به آن ها این احساس را می بخشید که هر چه بیش تر کار کنند در عمل بیش تر تاراج خواهند شد.
در اقتصاد ایلی هم سامان اقتصادی و اجتماعی ایل و قبیله در خدمت قدرت خودکامانه ایلخانان بود که این هم سبب محدودیت اشتیاق به کار و فعالیت در میان اعضای ایل می شد.
و اما در شهر وابستگی قدرت اقتصادی برتر در شهرها به حکومت و کارگزاران محلی به حدی بود که بقای پیشه وران و صنعتگران نیز عمدتاً در ارتباط با نیازها و سفارش های حکومت محلی و وابستگان آن ها بود.
بنابراین شهر در برگیرنده تولیدکنندگانی نبود که از طریق تجارت کالاهای تولیدی خود به انباشت سرمایه بپردازند و تنها سرمایه مالی موجود از طریق مبادله کالای محدود توسط تجار پدید می آمد که به عرصه تولید وارد نشده و عمدتاً به صورت گنج و دفینه (طلا و جواهرت) از گردش تجاری خارج می شد تا از مخاطره چپاولگری مصون بماند.
مرادی معتقد است که به واسطه حکومت استبدادی در ساختار تاریخ پیشین ایران، حتی روند خود به خودی تبدیل سرمایه مالی به سرمایه تولیدی به بن بست می رسید و خصلت تجاری شهرها را پررنگ تر می کرد که در آن ها روح تحرک و پویایی کار صنعتی به چشم نمی خورد. وجود این زمینه بعدها با توجه به واردات کالاهای غربی و وابستگی کشور به درآمد حاصل از فروش نفت به اقتصاد رانتی و غیررسمی انجامید که فضای اقتصاد ایران را غیررقابتی کرد. اقتصاد غیررقابتی و فضای ناروشن قراردادها و مبادلات سبب پیش بینی ناپذیر بودن فعالیت اقتصادی و در نتیجه هرج و مرج می شود که کارگران و کارمندان را از کار و تلاش و فعالیت عقلانی رویگردان کرده و باعث فراگیر شدن اشتغال بی برنامه و بی انگیزه به جای کارکردن با برنامه و با انگیزه می شود.
با بیان این نکته که مناسبات و ارزش های اجتماعی از سامان کلی اقتصادی و سیاسی جامعه متاثر است، هویت نیافتن افراد با کار در جامعه، وجود قدرت و ثروت به مثابه ارزش، غلبه حاشیه های کار بر کار واقعی، سازمان نیافتگی کار و مهاجرت نیروی کار و سرمایه از عوامل اجتماعی عدم اشتیاق به کار ایرانیان در اندیشه حسن قاضی مرادی است.
در ادامه نگرش تقدیرگرا، فرهنگ کار گریزی، ضعف اخلاق کار و ضعف دلبستگی به کار از عوامل فرهنگی بیگانگی کار در ایران خوانده می شود.
خصوصیات روانی چون تنبلی و آزمندی در کنار سازگاری با ناامیدی سبب ساز آدمیانی خسته و عبوس و غمگین می شود که با شادی و کار بیگانه اند و از فعالیت و خلاقیت رویگردان و بی هیچ انگیزه ای به کار، این ویژگی ها را مرادی در پایان این فصل بررسی کرده و به عنوان روحیه منفی در محیط کار و زندگی مورد شماتت قرار می دهد. به این ترتیب است که همه عوامل اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و روانشناختی بی اشتیاقی به کار در نخستین فصل کتاب مورد ارزیابی قرار گرفته است.
دومین بخش کتاب، با اشاره به این که اگر برایمان کار به زحمت و اشتغال منفعلانه برای امرار معاش تبدیل شود، فراغت هم به سرگرمی تنزل خواهد یافت و به فرهنگ سرگرمی خواهی خواهد انجامید به بحث درباره مفهوم کار و فراغت رهایی بخش پرداخته است.
انفعال و غفلت راحت طلبانه و کاهلانه سرگرمی خواه باعث پرسه زدن در حاشیه زندگی و نه واقعیت زندگی شده و باعث انس گرفتن فرد با ناتوانی و خوشگذرانی بی آینده است که فرهنگ لمیدن را پدید می آورد و فرهنگ دویدن را نفی می کند.
مرادی با بیان این که کار شیوه پاسخگویی انسان به نیازهایش است و فقدان اشتیاق به کار به معنای اسارت در این نیازهاست، رویگردانی از کار را با رویکرد سرگرمی خواهانه باعث از خودبیگانگی انسان دانسته و راه حل را در مشارکت آگاهانه در کار و فراغت تعریف می کند که مفهوم رهایی بخشی را در خود دارد.
او بر این باور است که نهادهای جامعه مدنی با فعالیت های فرهنگی، اجتماعی و هنری می توانند فردیت انسانی را شکوفا کنند و آن را در مشارکت اجتماعی تعالی بخشند.
همچنین مناسبات تولیدی بهتر و تقویت، گسترش و سازمان پذیری کار در جهت تبدیل کار شخصی در جامعه سنتی به کار غیرشخصی و مجرد در جامعه مدرن به معنای آزادی نیروی کار برای مبادله سبب ساز اشتیاق به کار مجرد و سرمایه مولد خواهد شد که مشارکت آگاهانه و رهایی بخش در کار را به همراه خواهد داشت.
همبستگی کار مجرد و سرمایه مولد با فراغت شکوفا و مشارکتی فراهم کننده زمینه ای است که فرد را به اشتیاق به کار و اشتیاق به بیان و شکوفایی خود در فعالیت های فراغت تشویق می کند و از او می خواهد هویت فردی و منزلت اجتماعی متعالی تری را خلق و کسب کند.
جان کلام حسن قاضی مرادی را باید در «کار و فراغت ایرانیان» سازمان دهی خلاقانه کار و فراغت در جهت مشارکت بیش تر شهروندان دانست.
نشر اختران «کار و فراغت ایرانیان» نوشته «حسن قاضی مرادی» را در ۱۹۴ صفحه رهسپار بازار کتاب کرده است.
جواد لگزیان
منبع : روزنامه سرمایه


همچنین مشاهده کنید